تمرکز اصلی بایست روی چه نکته ای متمرکز شود؟ در مورد پول گرفتن منصور اسانلو و تعدادی از عکس المعل ها

یادداشت سیاسی

تمرکز اصلی بایست روی چه نکته ای متمرکز شود؟

در مورد پول گرفتن منصور اسانلو و  تعدادی از عکس المعل ها

بهروز ناصری

۱۶٫۰۷٫۲۰۱۴

با توجه به اینکه دفاع من از منصور اسانلو مروبوط به دور اول برخوردهای شرکت واحد میشد و نه دورانهای بعدی و بویژه وقتی که آقای امیر حسین جهانشاهی او را بعنوان نمایند یا سخنگوی کارگری موج سبز معرفی کرد، دیگر منصور اسانلو تغییر ریل خود را داده بود و متحدین خود را در میان نیروهای اصلاح طلب و مونارکیست پیدا کرده بود.

و با توجه به اینکه آقای اسانلو از یک سرمایه دار”خیرخواه” مبلغی کمک دریافت کرده است واین موضوع به بحث محافل و جمع وسیعی تبدیل شد، به ذکر نکاتی بعنوان برجسته کردن آنها اکتفا میکنم.

جریان پول دادن یا کمک به منصور اسانلو از تلویزیون اندیشه را که مربوط به چند ماه گذشته میشود، در اطلاعیه های فعالینی مختلف به تفسیر مورد بررسی قرار گرفته است. جریان آن مصاحبه ی تلویزیون اندیشه با آقای منصور اسانلو را همه فعالین و خوانندگان میدانند و اینجا قصد بازگویی جریان اتفاق افتاده را نداریم.

اما بعد از این جریان،  کمیته هماهنگی و مجموعه ای از فعالین کارگری به اسانلو برخورد کرده و این نوع پول گرفتن آقای منصور اسانلو را تفبیح و او را مورد سرزنش قرار دادند که چرا تن به چنین ذلالتی داده است و از صفوف جنبش کارگری خارج شده است.

برای نمونه، کمیته هماهنگی طی اطلاعیه ای نسبتا مفصل در اواخر اطلاعیه می نویسد:

“… آقای اسانلو و برنامه سازان وی ظاهراً عزم خود را جزم کرده اند که با دلارها، تومان ها و امکاناتی که از مراکز، نهادها و مجامع سرمایه داری جهانی و عوامل وابسته و سلطنت طلب آن دریافت  می کنند، رادیکالیسم جنبش کارگری ایران و سلامت آن را مورد تخطئه و تعرض قرار دهند و به بیراهه و فساد بکشانند. اما او و برنامه ریزان وی باید بدانند که جنبش کارگری ایران و فعالان آن آنقدر جدی، آگاه و هشیار هستند که نگذارند چنین سناریویی پا بگیرد و به مرحله اجرا گذاشته شود. آن ها خود شاهد بوده اند که “مرکزهمبستگی آمریکایی” ( “سولیداریتی سنتر” ) با همه ی امکانات و ابزارها و ایادی خدومی که در اختیار داشت نتوانست این جنبش را از مسیر انقلابی و رادیکال خود منحرف نموده به بیراهه ببرد.  اگر آن نهاد کارکشته و قدرتمند ( “مرکزهمبستگی آمریکایی” ) نتوانست موفق به این کارشود، حتماً کوتوله هایی مثل جناب اسانلو و پشتیبانان و برنامه سازان او هم نمی توانند به چنین اهدافی دست یابند و جنبش کارگری ایران را به کجراهه و اضمحلال بکشانند…”

تمایل دارم با توجه به نقل قول فوق چند نکته را اشاره کنم:

اول : “… رادیکالیسم جنبش کارگری ایران و سلامت آن را مورد تخظئه و تعرض قرار دهند و به بیراهه و فساد بکشانند…” جنبش کارگری ایران برای ابد واکسینه نشده تا رادیکالیسم اش را حفظ کند. خطر اصلی این نیست که منصور اسانلو پول یا کمک مالی از فلان سرمایه دار گرفته است، بلکه خطر اصلی اینست که طبقه کارگر ایران فاقد تشکل طبقاتی و سراسری خویش است. خطر اصلی اینست که با توجه به انواع فلاکتهایی که دولت اسلامی و سرمایه داران مسببان اصلی آنست، فعالین کارگری آگاه هنوز هیچ برنامه ای برای حرکت بسوی تشکیل تشکل سراسری و دامن زدن به نهضت تشکل سازی در محیط های کاری ندارند.

حفظ رادیکالیسم جنبش کارگری ایران در میان یا دراز مدت وابسته به وجود تشکل سراسری کارگران است. اگر طبقه کارگر ایران صاحب تشکل سراسری خویش گردد، بله ، رادیکالیسم جنبش کارگری هم ادامه خواهد یافت، در غیر اینصورت گرایشات رفرمیستی و اصلاح طلب درون و برون رژیم در جنبش کارگری دست بالا پیدا خواهند کرد. مسئله واضح است. تغییر در سطح ماکرو یا کلان، بصورت انفرادی ممکن نیست. تغییر در سطح کلان، سازمان کلان با برنامه در همان سطح هم میخواهد… .

یا در ادامه این پاراگراف میخوانیم:

دوم: “… آن ها خود شاهد بوده اند که “مرکزهمبستگی آمریکایی” ( “سولیداریتی سنتر” ) با همه ی امکانات و ابزارها و ایادی خدومی که در اختیار داشت نتوانست این جنبش را از مسیر انقلابی و رادیکال خود منحرف نموده به بیراهه ببرد.  اگر آن نهاد کارکشته و قدرتمند ( “مرکزهمبستگی آمریکایی” ) نتوانست موفق به این کارشود، حتماً کوتوله هایی مثل جناب اسانلو و پشتیبانان و برنامه سازان او هم نمی توانند به چنین اهدافی دست یابند و جنبش کارگری ایران را به کجراهه و اضمحلال بکشانند…”

این نوع ارزیابی کردنها، به معنی دست کم گرفتن نفش اسانلو است که در جای خود نادرست است. نباید منصور اسانلو را دست کم گرفت.

در شرایط فقر، بیکاری، گرانی و از اینها هم بدتر پراکندگی و بی تشکلی، خیلی مسائل بطاهر غیر ممکن، ممکن میشود. این را تاریخ میگوید.

در شرایط بحران و بیکاری و گرانی و بی تشکلی و… حتی رشد فاشیسم هم امکان پذیر است. گرایشات ضد کارگری در چنین شرایطی رشد کرده و نیرو میگیرند.

فعالیت آگاهگرانه و حرکت آگاهانه بسوی برنامه داشتن برای دامن زدن به نهضت ایجاد تشکلهای کارگری و سپس تشکل سراسری که دفاع از منافع طبقاتی و سراسری کارگران را آگاهانه و سازمانیافته پیش ببرد، بی نهایت مهم است.

تاریخ کشورهای سکاندیناوی بعد از جنگ جهانی دوم، که دولتهای رفاه در این سه کشور نروژ، سوئد و دانمارک نشان میدهد که سوسیال دمکراسی هر چند موفق شد تا در زمینه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی رفرمهایی داشته باشند و سطح زندگی مردم و کارگران این کشورها را نسبتا بالا ببرند، اما همزمان ( بعنوان بار منفی) موفق گردیدند که اولا فردگرایی مفرطی بوجود آورد که هر کس به منافع فردی خویش می اندیشید و دوم اینکه مردم این جوامع را عمدتا غیر سیاسی کردند، تا جاییکه عرصه سیاسی را به سیاستمداران احزاب در پارلمانها و کمونها واگذاشتند.

خوب رفقای گرامی، چرا شبیه چنین تاریخی در ایران نمیتواند به اجراء درآید؟ بویژه اینکه بورژوازی در انتقال تجارب بسا زرنگتر و عاقل تر از ما کمونیستها و فعالین کارگری عمل میکند.

به دلایل زیادی من اکثر برخوردهای انجام شده به اسانلو را واکنشهای احساسی و اخلاقی میدانم. مثلا سر تیتر همین اطلاعیه  کمیته هماهنگی در مورد اسانلو اینست که: ” آقای اسانلو! دست از سر جنبش کارگری ایران بردارید!!”  من نمیدانم که چرا بایست آقای اسانلو دست از سر جنبش کارگری بردارد؟ مگر انجام فعالیتهای گوناگون در عرصه های مختلف بر اساس توصیه ها و پند و اندرزها به وقع می پیوندند؟ یا اینکه هر فعالیت حتی مشخص را به نیازها و تقایل کار و سرمایه و …  ربط پیدا میکند؟ …

 یا مثلا فعال کارگری رضا رخشان هم در آخر سخنی با اسانلو می نویسد: “… در هرصورت آقای اسانلو”اولا واست خوشحالم ازینکه حداقل هم سی تی زن آمریکا شده ای وهم پولدار. برو واسه خودت توی لاس وگاس حال کن.البته ما نمیدانیم که لاس وگاس چه شکلی. فقط اسمشو شنیدیم.خوش باش.ما بخیل نیستیم.فقط خواهشا دست از سر ما کارگران بردار.بخدا اگه ازین ببعد اعلام کنی که من دیگر ، کاری به کار کارگران ایران ندارم،من یکی مخلصتم هم هستم.”

خوب طبیعی است که چنین بیاناتی نشان از ضعف دارد و نه تفابل طبقاتی. مسئله پول همیشه حساس بوده است. اما بین (بگوییم کمک مالی) بلاعوض و بی قید و شرط با دادن کمک مالی با قید و شرط فرق هست. من اینجا قصد ندارم که در باره آن پولی که آقای اسانلو گرفته بود کنکاش و تحلیل کنم زیرا به هیچ رو وقت آنرا ندارم، اما  در بین احزاب سیاسی این مسئله طبیعی و جا افتاده است که دست رد به کمکهای بی قید و شرط و بلاعوض نزنند. از لحاظ روش شناسی یا متدلوژیک چه فرقی وجود دارد بین اینکه یک حزب سیاسی کمک بی قید و شرط سیاسی بگیرد و اینکه یک تشکل کارگری هم به همین روال کمک مالی بی قید و شرط را بپذیرد؟

باهمه این احوالات تاکید صد باره ی این نکته لازم است که رو به فعالین کارگری گفت راه چاره تقابل با در چنین مواردی و برآورد و کسب هرگونه خواست و مطالبه ای در گرو وجود تشکل کارگری است. تشکل کارگری سراسری وجود داشته باشد، شانس پیروزی در مبارزات خیلی بیشتر از این شرایط موجود است.

مبارزه پیروزمند در گرو اتحاد و تشکل سراسری و اجتماعی کارگران است!

زنده باد  نهضت تشکل سازی در محیط های کاری و سپس اقدام تشکل سراسری کارگران!

 مندرج در مبارزه طبقاتی شماره ۱۹Ankare