درس‌هایی از انقلاب ۱۹۰۵ روسیه برای انقلاب جاری در ایران مقدمه

ماه ژانویه مقارن با آغاز انقلاب ۱۹۰۵ در روسیه است. جا دارد که در این ماه که هم زمان با روزهای سرنوشت ساز در تاریخ انقلاب جاری در ایران است نگاهی به انقلاب ۱۹۰۵ روسیه داشته باشیم و از تجربیات آن بیاموزیم:
انقلاب ۱۹۰۵ واقعه مهم سیاسی نه تنها در تاریخ روسیه بلکه هم چنین در تاریخ جهان معاصر است. این انقلاب اگر چه موفق نشد رژیم استبداد تزاری را سرنگون کند ولی آن را تا سرحد سقوط سوق داد. در این انقلاب بود که میلیونها انسان کارگر و زحمتکش مزه آزادی را چشیدند٬ از هر روز آن به اندازه سالهای دوران آرامش، آگاهی سیاسی کسب کردند و متعاقبا پتانسیل انقلابی خود را به معرض نمایش گذاشته و “معجزه” آفریدند. اما این تنها توده‌ها نبودند که از انقلاب آموختند بلکه رهبران توده‌ها و بخصوص رهبران حزب کارگر سوسیال دمکرات روسیه نیز از آن درسها آموختند. درسهایی که لنین بارها به جمع بندی آنها پرداخته است. و بالاخره انقلاب ۱۹۰۵ هم چون چراغ تابناکی نور خود را بر مبارزات مردم سایر کشورها بخصوص آسیا افکند. بقول لنین انقلابات در ترکیه٬ ایران و چین ثابت کردند که نفوذ انقلاب ۱۹۰۵ در این کشورها غیرقابل تردید بود. انقلاب ۱۹۰۵ را می توان از زوایای مختلفی مورد بررسی قرار داد و از آن درسهای آموزنده استنتاج کرد. این مقاله اما نگاه گذرایی دارد برنقش رهبری طبقه کارگر در این انقلاب و هم چنین متدلوژی لنین در ترسیم ماهیت طبقاتی این انقلاب.شروع انقلاب
لنین شروع انقلاب را روز بیست و دوم ژانویه ۱۹۰۵، روزی که به “یکشنبه خونین” معروف شده است٬ می داند. در این روز کارگران پایتخت روسیه آن زمان٬ پتروگراد و در تحت رهبری کشیش گاپن بطرف قصر زمستانی راهپیمایی میکنند تا عریضه خود را به تزار ارائه کنند. اما راهپیمایی مسالمت آمیز کارگران در آن روز به خاک و خون کشیده میشود. برطبق آمار پلیس بیش از هزار نفر کشته و بیش از دو هزار نفر زخمی میشوند. کارگران که تا ساعاتی قبل هنوز متوهم به تزار و دستگاه سلطنت بودند با “خشم غیرقابل تصوری” به خانه‌های خود بازمیگردند. در این روز است که جرقه انقلاب زده میشود. لابد اگر کسی مثل کورش مدرسی در آن روز حضور داشت تشری به کارگران میزد و میگفت ای کارگران “خر نشوید” و در خانه‌هایتان بمانید! مبارزه کارگری تحت رهبری یک کشیش٬ چه حرکت ارتجاعی!؟ ایشان در آن روز نبودند ولی در ژوئن ۲۰۰۹ وقتی مردم ایران در سطح میلیونی به بهانه مخالفت با “تقلب در انتخابات ریاست جمهوری” به خیابانها آمادند به مردم نصیحت کرد که گول نخورید که این جنگ جناحها است و ربطی به شما ندارد. اما متد لنین در برخورد به انقلابات از نوع دیگری است. اهمیت بیست و دوم ژانویه برای لنین نه در عریضه نوشتن کارگران تحت رهبری کشیش گابن و نه حتی مضمون خواستهای آنها بلکه آنچه که به این حادثه “اهمیت تاریخی” میدهد “بیدار شدن توده‌های میلیونی به آگاهی سیاسی و مبارزه انقلابی” است. حادثه بیست و دوم ژانویه نه تنها توده‌های میلیونی را به عرصه سیاست و مبارزه انقلابی کشاند بلکه باعث رشد سریع انقلابیون و “حزب انقلابی” شد. لنین در این باره میگوید که تا قبل از ژانویه ۱۹۰۵ حزب انقلابی روسیه مرکب از عده کوچکی٬ صدها نفر٬ از انقلابیون بود. انقلابیونی که رفرمیست‌های روسیه به طعنه به آنها “سکت” می گفتند. اما در عرض چند ماه این تصویر بکلی عوض شد. این عده کوچک انقلابیون سوسیال دمکرات “ناگهان” هزاران نفر شدند. هزاران انقلابیونی که به رهبران دو سه میلیون کارگر تبدیل شدند. و چنین بود که روسیه خاموش به کشوری با کارگران و مردم انقلابی تبدیل شد.انقلاب ۱۹۰۵ یک انقلاب کارگری بود
لنین در “سخنرانی در باره انقلاب ۱۹۰۵” که در ژانویه سال ۱۹۱۷ ارائه نموده از آن انقلاب به عنوان انقلاب کارگری یاد میکند. او در توصیف این انقلاب می گوید که ویژگی انقلاب ۱۹۰۵ در آن بود که از نظر محتوی اجتماعی انقلابی بورژوا دموکراتیک و از لحاظ متد مبارزاتی انقلابی کارگری بود. از نظر لنین این انقلاب یک انقلاب کارگری بود نه تنها بخاطر اینکه پرولتاریا “نیروی محرکه انقلاب و جلودار” انقلاب بود بلکه همچنین به این خاطر که “سلاح مبارزه” … اعتصاب … مهمترین وسیله بسیچ توده ها بود. او در اینجا به تفصیل از اعتصابات روبه گسترش سیاسی و تلفیق آنها با اعتصابات اقتصادی در ماه‌های اوایل انقلاب صحبت میکند. اعتصاباتی که “روحیه انقلابیگری” را نه تنها در میان کارگران کارخانجات شهرها بلکه هم چنین در روستاییان بیدارمیکند. همین تاثیرات اعتصابات کارگری در شهرها بود که روستاییان در روستاها دور همدیگر جمع میشدند و راجع به شرایط زندگی خود صحبت میکردند و به تدریج به مبارزه کشیده میشدند. و در آن موقع بود که آنها به املاک بزرگ حمله میکردند٬ خانه‌های اربابان را آتش میزدند٬ آذوقه را ضبط میکردند٬ پلیس‌ها را میکشتند و خواستار انتقال املاک بزرگ به مردم میشدند. روحیه انقلابیگری که در دسامبر ۱۹۰۵ به اوج خود میرسد و به قیام مسکو تبدیل میشود. بقول لنین تجربه سال ۱۹۰۵ سنت عمیق و با عظمتی را برای اعتصابات توده‌ای بوجود آورد. سنتی که در آن اعتصابات مصرانه توده‌ای با قیام تداعی میشوند. “در کشور ما اعتصابات مصرانه توده‌ای ارتباط لاینفکی با قیام مسلحانه دارد”.انقلاب مردم
دو زاویه نگاه متفاوت در باره چگونگی شرکت در انقلاب ٬۱۹۰۵ حزب کارگر سوسیال دمکرات روسیه را تا سرحد یک انشعاب کامل سوق داد. مخالفین لنین استدلال میکردند که انقلاب حاضر انقلابی است بورژوا دمکراتیک و به همین خاطر کمونیستها باید نقش اپوزیسیون انقلابی را بازی کرده و در صدد گرفتن رهبری این انقلاب نباشند. لنین و طرفدارانش اما استدلال می کردند که کمونیستها نه تنها باید برای گرفتن رهبری انقلاب تلاش کنند بلکه باید به کمک و در راس مردم انقلاب را تا حد یک انقلاب سوسیالیستی پیش ببرند. لنین در بستر این مجادلات که در مقاله “دو تاکتیک سوسیال دمکراسی در انقلاب دمکراتیک” منعکس شده است از انقلاب ۱۹۰۵ به عنوان “انقلاب مردم” یاد میکند. او که از عکس العمل مخالفین خود آگاه است با اعتماد به نفس و جسارت مخصوص خودش میگوید٬ “بله٬ انقلاب مردم”. در اینجا تو گویی لنین دارد با چپ سنتی امروز ایران مجادله میکند. چپی که بمحض شنیدن نام انقلاب قبل از هر چیز دست به انبان “ادبیات مارکسیستی” میزند و میپرسد کدام انقلاب؟ انقلاب بورژوا دمکراتیک یا سوسیالیستی؟ آنوقت و بر حسب آنکه جواب چه باشد وظایف خود را تعیین میکنند. علیرغم هر توجیه تئوریکی که در میان این چپ باشد ولی اینها در یک چیز مشترکند و آن اینکه این روند دترمینیستی تاریخ باید طی شود. اول انقلاب بورژوا دمکراتیک که بازیگران آن طبقه کارگر و دیگر طبقاتند و دوم انقلاب سوسیالیستی که در آن طبقه کارگر تنها است. بهر حال در “ادبیات مارکسیستی” اینها “انقلاب مردم” کفر است و آنهاییکه از انقلاب مردم صحبت میکنند پوپولیست اند.
اما لنین در مجادله با مخالفین خود راجع به چگونگی برخورد به مسله انقلاب روش دیگری را انتخاب میکند که بسیار آموزنده است. اجازه دهید در اینجا دوباره به “انقلاب مردم” لنین برگردیم و این “کفرگویی” لنین را از نزدیکتر مورد بررسی قرار دهیم. لنین در ادامه مجادله با مخالفین خود به نقل از مارکس در “مبارزه طبقاتی در فرانسه” میگوید: “انقلابات لکوموتیو تاریخ هستند”. و در ادامه میگوید که انقلاب جشن سرکوب شدگان و استثمار شدگان است. او آنگاه به انرژی عظیم شکوفا شده توده مردم در انقلاب اشاره کرده و میگوید که در هیچ زمانی مگر در موقع انقلاب “توده مردم” در موقعیتی نیستند که آنچنان فعالانه و بعنوان “آفریندگان نظام جدید” پا بجلو بگذارند. در چنین مواقعی توده‌ها قادر به انجام کارهایی خواهند بود که در مقایسه با دوران رکود و پیشرفتهای تدریجی معجزه بنظر میرسد. لنین٬ بعد از این مقدمه چینی یک سر به سراغ “رهبران احزاب انقلابی” میرود و وظایف آنها را گوشزد میکند. چرا؟ برای آنکه آنچه برای لنین اهمیت دارد نه تفسیر انقلاب و نه تمجید از تودها بلکه ارائه راه حلی است که در آن یک حزب انقلابی میتواند از این همه انرژی انقلابی متصاعد شده استفاده کرده و انقلاب را به ثمر برساند. او میگوید: “اما در این ایام رهبران احزاب انقلابی باید هم چنین اهداف خود را جامع‌تر و شجاعانه‌تر عرضه کنند٬ تا اینکه شعارهایشان همیشه پیشتاز ابتکارات انقلابی توده‌ها بوده٬ بمثابه یک راهنما عمل کرده٬ ایده‌آل‌های دمکراتیک و سوسیالیستی ما را با تمام جاذبه و روشنی برای آنها آشکار ساخته و نزدیکترین و مستقیم ترین راه را برای رسیدن به یک پیروزی کامل٬ مطلق و قطعی را به آنها نشان دهد”. اما چپ سنتی با تمام این متدولوژی بیگانه است. این دیگر مخدوش کردن مرحله انقلاب است! این دیگر بی توجهی به سطح آگاهی و روحیه توده‌هاست! این دیگر مخدوش کردن صف مستقل پرولتاریا و در غلتیدن به پوپولیسم است! آخر مگر قرار نبود که طبقه کارگر در انقلاب سوسیالستی تنها باشد! مگر قرار نبود که انقلاب یا دموکراتیک باشد یا سوسیالیستی٬ انقلاب مردم دیگر چه انقلابی است!در خاتمه
آنچه که مسلم است هر انقلابی مهر زمان و مکان خود را بر پیشانیش دارد و همین “جبر” زمان و مکان است که رهبران مارکسیست را وامیدارد تا شعارهای هر انقلابی را به مقتضای آن فرموله کنند. و باز به همین خاطر است که الگوپردازی از انقلابات کار مارکسیستها نیست. اما آنچه که همه انقلابات را بهم پیوند میدهد خود پدیده انقلاب است که عبارت است از: متصاعد شدن نیروی عظیمی که میتواند معجزه بیافریند٬ عطش میلیونی توده مردم به سیاست و پا جلو گذاشتن توده مردم بعنوان آفرینندگان نظام جدید. خلاصه آنکه دوره انقلابی نه در ادامه کمی دوران “آرامش” بلکه دوران جدیدی از تاریخ مبارزه طبقاتی است با وظایف جدید. متد لنینی که همان متد مارکسی است عبارت است از بکارگیری این انرژی متصاعد شده توده‌های مردم در دوران انقلابی برای در هم کوفتن تمام و کمال نظام سرمایه‌داری و برقراری سوسیالیسم از کوتاه ترین و مستقیم ترین راه. بقول لنین مارکسیستها “خائنین به انقلاب” خواهند بود اگر از این “انرژی مسرت بخش” و “اشتیاق انقلابی” برای رسیدن به مقصد سوسیالیسم استفاده نکنند.حزب کمونیست کارگری با الهام از این متد لنینی در انقلاب جاری در ایران شرکت کرده است. انقلاب جاری نه تنها جشن مردم ایران بلکه بقول حمید تقوایی جشن حزب کمونیست کارگری که سالها در انتظار ورود آن بوده و جاده را برای آن “شخم” زده نیز میباشد. حزب ما برای یک انقلاب سوسیالیستی برای همین امروز و برای جمهوری سوسیالیستی مبارزه میکند. جمهوری سوسیالستی که در سر در آن و در اولین صفحه قانون اساسی آن لغو کار مزدی نوشته شده است. حزب کمونیست کارگری تمام تلاش خود را خواهد کرد که به اتفاق طبقه کارگر ایران و توده‌های میلیونی تکلیف حکومت جمهوری اسلامی را یکسره کرده و از طبقه بورژازی ایران خلع ید سیاسی کند. حزب کمونیست کارگری انقلاب ایران را بدو مرحله بورژوا دموکراتیک و سوسیالیستی تقسیم نمیکند. ما مغایرتی بین وظایف سوسیالیستی و وظایف “دموکراتیک” نمی‌بینیم. در انقلاب سوسیالیستی لغو کار مزدی طبقه کارگر و تحمیل بیشترین و کاملترین اصلاحات سیاسی به نفع مردم٬ بر نظام سرمایه داریی که یک شبه از بین نمیرود٬ در یک رابطه “ارگانیک” با هم دیگر قرار میگیرند. جمهوری سوسیالستی که همان حکومت کارگری است در عین حال جمهوری شوراهای مردم نیز خواهد بود.
چهارم ژانویه ۲۰۱۰
منابع استفاده شده:http://www.marxists.org/archive/lenin/works/1917/jan/09.htm
http://www.marxists.org/archive/lenin/works/1905/tactics/ch13.htm
اعتلای انقلابی٬ منتخت آثار لنین