نگاهی اجمالی به مشکلات کار و زندگی زنان سرپرست خانوار

“عادل آذر” رئیس سازمان آمار ایران در همایشی تحت عنوان “همایش کارآفرینی و ایجاد اشتغال زنان سرپرست خانوار” که در دی ماه سال ۹۲ در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد گفت: «در حال حاضر ۲۱ میلیون ۱۱۰ هزار و ۶۸۱ خانوار در ایران زندگی می کنند که، سرپرستی ۱۲ درصد از آنان را زنان برعهده دارند. او افزود که شمار زنان سرپرست خانوار در حال افزایش است و پیش بینی می شود در سرشماری سال ۹۵ این میزان به ۱۵ درصد برسد.»
بر اساس آمار همین سازمان جمعیت استان کردستان در سال ۹۰ “یک میلیون و چهارصد و نود و سه هزار و ششصد و چهل و پنج نفر” ( ۱۴۹۳۶۴۵) اعلام شده است. در گزارش “عادل آذر” در همان تاریخ، تعداد زنان سرپرست خانوار در این استان “نه و نیم” درصد گزارش شده است. از طرفی دیگر بنا به اظهارنظر “موسی قنبری نژاد” مدیر کل “کمیته امداد خمینی” ۳۲ هزار و ۵۰۰ زن سرپرست خانوار در استان کردستان تحت حمایت این نهاد قرار دارند.
در این حوزه هم با مشکلات آماری روبرو هستیم. هیچ منبع مستقلی وجود ندارد که صحت و سقم آمارهای دولتی و نهادهای بنام امدادی جمهوری اسلامی را که اصولا” آمارهایشان در چنین مواردی کمتر از میزان واقعی است را مورد تائید قرار دهد. تردیدی نیست که شمار زنان سرپرست خانوار در ایران باتوجه به طولانی بودن بحران اقتصادی و با مبنا قرار دادن فاکتورهایی چون، افزایش طلاق، بیکاری رو به گسترش، از کار افتادگی و معلولیت ناشی از کار، اعتیاد، شمار بسیار بالای زندانیان متاهل مرد، مفقودالاثر بودن مردان، اخراج مهاجرین افغانستانی دارای همسر ایرانی و مرگ و میر ناشی از بیماریهای عدیده، شمار زنان سرپرست خانوار نه تنها بیشتر از میزانی است که مرکز آمار اعلام کرده است، بلکه با تعمیق و گسترش آسیب های اجتماعی ناشی از بحران اقتصادی، این میزان در حال افزایش است.
آمارهای دولتی به جنبه های دیگر زندگی زنان سرپرست خانوار از جمله نرخ بیکاری در میان آنان که ۸۲ درصد اعلام شده است اشاره دارد که، خود بیانگر غم انگیز بودن زندگی آنان است. این نکته را باید اضافه کرد، درآمد ماهیانه زنان سرپرست شاغل ۲۷۵ هزار تومان و مستمری زنان سرپرست خانواری که در کردستان بعنوان “مددجو” تحت حمایت نهادهای حمایتی دولتی قرار دارند، ماهیانه ۳۰ هزارتومان اعلام شده است.
از اشاره بیشتر به آمارهای مربوط به زندگی رقت بار زنان سرپرست خانوار و انبوه مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می کنند صرف نظر می کنیم، به جای آن و در حالیکه آمار بیسوادی در میان زنان سرپرست و دیگر اعضای خانواده آنان بالاست و داشتن تخصص مورد تائید سازمان فنی – حرفه ای پائین است، به حوزه های اشتغال و راه حلهای دولت و نهادهایی چون سپاه پاسداران، کمیته امداد، بهزیستی، بسیج بنام سازندگی در برخورد با مشکلات روز افزون کار و زندگی زنان سرپرست خانوار می پردازیم و جایگاه مبارزه برای پایان دادن به رنج و آلام آنان را از نقطه نظر کارگران و کمونیستها مختصرا” مورد اشاره قرار می دهیم.
افزایش پدیده زنان سرپرست یعنی ورود میلیونها زن به حوزه فعالیت اقتصادی و گام برداشتن بسوی استقلال اقتصادی، اما استقلال اقتصادی زنان سرپرست خانوار نه در شرایطی دلخواه و به خواست خود و در موقعیتی برابر با مردان و در نتیجه نیاز جامعه به نیروی کار و حضور آنان در فعالیت های اقتصادی، بلکه از سر ناچاری و تنها برای پاسخگویی به نیازهای که زاده شرایطی است که در پیدایش آن نقشی نداشته اند آغاز می شود. با وجود این، ورود زنان سرپرست خانوار به فعالیت اقتصادی چه بعنوان کارگر شاغل و یا متقاضی کار و بیکار، یعنی حضور زنان در مبارزه ای آشکار و پنهان با ساختاری نابرابر و آلوده به ستم جنسیتی و طبقاتی که میلیونها کارگر دیگر در آن دخیل اند. مبارزه ای که میلیونها زن می توانند بر متن آن توانائیهای خود را بیازمایند و به سردمداران این جامعه نابرابر بفهمانند که علیرغم موانع قانونی و شرعی پیش پای ورود زنان به فعالیتهای اقتصادی اما، زنان می توانند در این میدان توانائیهای خود را نه تنها در راستای تامین نیازهای دیگر اعضای خانوار، بلکه در راستای توسعه انسانی جامعه بکار گیرند و اولین گام را در راستای استقلال زن بعنوان مرحله ایی از رهایی قطعی بردارند. اما از آنجا که پدیده زنان سرپرست خانوار در کل ایران ابعادی میلیونی بخود گرفته و در کردستان به معضلی اجتماعی و رو به رشد تبدیل شده است، باید مورد توجه فعالین رادیکال جنبش زنان و جنبش کارگری قرارگیرد و جوانب و جنبه های گوناگون آن را شناخت و مورد مطالعه قرار داد.
موقعیت اقتصادی زنان سرپرست خانوار،حوزه های فعالیت اقتصادی و اشتغال آنان، میزان دستمزد، شرایط کار، نگاه و راه حل دولت و نهادهای بنام حمایتی دولتی در برخورد به اشتغال و امنیت شغلی آنان، و از طرفی دیگر فعالین جنبش های کارگری و جنبش رادیکال زنان چگونه می توانند در قلمرو مبارزه زنان سرپرست خانوار ایفای نقش کنند و آخر اینکه، ورود میلیونی زنان سرپرست خانوار به فعالیت اقتصادی را با تکیه بر کدام مکانیزمها می توان با مبارزات صنفی و فعالیتهای اجتماعی آنان در راستای بهبود شرایط زندگی و تعمیق مبارزه طبقاتی درهم آمیخت، پرسش هایی است که پیش پای همه فعالین جنبش کارگری و کمونیستها در ابعاد سراسری و بویژه کردستان قرار دارد.
بر اساس آمارهای دولتی ۸۲ درصد زنان سرپرست خانوار بیکارند. این واقعیت بیانگر دشواری زندگی و نشاندهنده آن است که زنان سرپرست خانوار یا بعنوان “مددجو” به سمت دریافت کمک های مالی نهادهایی چون کمیته امداد، بهزیستی و … سوق داده شده اند و یا با اتکاء به اراده خود بدون هیچگونه حمایتی، چرخ زندگی را می گردانند. پرسش اینجاست اگر به سمت دریافت مستمری از نهادهای بنام حمایتی دولتی سوق داده شده اند، سیاست این نهادها در برخورد به زنانی که تحت حمایت آنها قرار می گیرند چگونه است؟ شرایط کار زنان سرپرست شاغل و حوزه فعالیت اقتصادی آنان کجاست؟ آیا زنان سرپرست بعنوان متقاضی کار در ادارات کار و سازمان تامین اجتماعی ثبت می شوند؟ اگر پاسخ مثبت است آیا آنان مشمول بیمه های اجتماعی هستند؟ کدام بیمه ؟ تا آنجائیکه به سیاست دولت و نهادهای نامبرده و سپاه پاسداران برمی گردد، چه سیاستی برای اشتغال این ۸۲ درصد از زنان سرپرست خانوار که بیکارند در پیش گرفته اند؟ پاسخ مورد به مورد این پرسش ها در توان این بررسی اجمالی نیست. بجای آن جوانبی از کار و زندگی زنان سرپرست را مورد اشاره قرار می دهیم و جزئیات بیشتر را به مطالب و مباحثات دیگر واگذار می کنیم.
تا آنجائیکه به دولت برمی گردد، قبل از پایان عمر دولت دهم و در دولت یازدهم نیز بحث بر سر تصویب و اجرای “طرح حمایت از زنان و زنان سرپرست خانوار و ایجاد اشتغال زنان سرپرست در کارگاههای خانگی” را بعنوان راه حلی به منظور کاهش بیکاری و اشتغال آنان فعلا تبلیغ می کنند. “شهیندخت ملاوردی” معاون روحانی در امور زنان و خانواده در گفتگویی با خبرگزاری مهر می گوید: «بر اساس ماده ۲۳۰ قانون برنامه پنجم توسعه، ساماندهی اقتصادی و معیشتی زنان با اولویت زنان سرپرست خانوار به عهده معاونت زنان سپرده شده که در این زمینه ما نیز برنامه های مختلفی داریم که از جمله آن، راه اندازی کارگروه کاهش فقر زنان سرپرست خانوار و توسعه مشاغل خانگی است که این کارگروه را با مشارکت وزارت کار و تعاون راه اندازی کرده ایم.»
این طرح هنوز جنبه اجرای به خود نگرفته و نه در دستور کار دولت قرار دارد و نه به شورای عالی بنام اشتغال تحویل داده شده است. بنابراین در حالیکه مشکلات زندگی زنان سرپرست خانوار سالهاست به معضلی اجتماعی تبدیل شده و در حال افزایش است، سیاستهای دولت جنبه شعاری دارد و همانند برخورد به دیگر مشکلات اجتماعی و وعده های انتخاباتی حسن روحانی فریبکارانه است. اما به فرض اینکه این سیاست جنبه اجرایی به خود گیرد. با اجرای این طرح یعنی “طرح اشتغال زنان در کارگاههای خانگی و کوچک”، تازه زنان سرپرست وارد پروسه استثمار گروهی اعضای خانوار با کمترین درآمد و بالاترین شدت استثمار خواهند شد. دولت و نهادهایی چون سپاه پاسداران، کمیته امداد، بهزیستی، بسیج سازندگی با تکیه بر موقعیت متزلزل زنان سرپرست خانوار در بازار کار و جامعه، نیروی کار آنان را در کارگاههای وابسته به خود با درآمدی ناچیز و مقداری بیشتر از مستمری ماهیانه به بردگی خواهند کشید. سیاستی که در حال حاضر توسط این نهادها در مقیاس محدودتری در بعد سراسری و در کردستان آزمایش می شود. صنعت فرشبافی و صنایع دستی و کار در کارگاههای کوچک و خانگی تحت عنوان محرومیت زدایی در کردستان و تشکیل گروه های بنام همیار که با بکارگیری نیروی کار زنان سرپرست تنها با پرداخت مستمری ماهیانه و نه حداقل دستمزد توسط این نهادها بکار گرفته می شود، حوزه فعالیت زنان سرپرست شاغل است. اخیرا” هم با تلاش در جهت گسترش مشاغل خانگی و با شعار تبدیل هر “خانه ای به یک کارگاه” درصدد آغاز بازی دو سر برد برای دولت یعنی، نشان دادن کاهش آمار بیکاری و بالابردن بیشترین بهره وری از نیروی کار زنان سرپرست را در پیش گرفته اند. ارگانهای دولتی با بر شمردن مزیت های کار خانگی از نقطه نظر سرمایه داری و الگو برداری از مدل “تایوانی” گسترش مشاغل خانگی “هر اتاق نشیمن یک کارگاه” در صدد استثمار کلیه اعضای خانواده زنان سرپرست خانوار با ترفند ایجاد تعادل مابین خانه داری و شغل زیر یک سقف هستند.
تا آنجائیکه به سرمایه داران خصوصی هم برمی گردد، زنان سرپرست اساسا” در کارگاههای کوچک و کمتر از ۱۰ نفر مشغول بکارند که هیچ قانون و آئین نامه ای ناظر بر کار آنان نیست. زنان سرپرست خانوار در کارگاههای زیر زمینی با ساعات کاری طولانی، شرایط کار سخت و دستمزی بسیار پائین تر از حداقل و ناامنی شغلی و تهدید به اخراج روزانه با تکیه برخیل میلیونی بیکاران در بیرون از کارگاه، در شرایط بسیار نامساعد از نظر روحی مشغول بکارند. عوارض و زیان های گسترش مشاغل خانگی و کار در کارگاه های کوچک و کار در مقابل دریافت مستمری از نهادهایی چون کمیته امداد، بهزیستی و … بسیار وحشتناک تر از آن است که به آن اشاره کردیم. شمار زیادی از زنان سرپرست خانوار با بیماریهای لاعلاج روحی و جسمی دست و پنجه نرم می کنند.
از طرفی دیگر همانطوریکه اشاره شد بنابر آمارهای دولتی ۸۲ درصد زنان سرپرست خانوار بیکارند. موقعیت اقتصادی این زنان چگونه است؟ آیا می توانند بر مبنای “طرح بیمه بیکاری و حمایت از متقاضیان کار” مشمول دریافت بیمه بیکاری با معیارهای دولتی شوند؟ با نگاهی تنها به یکی از بندهای این طرح پاسخ منفی است.
در بند ۴ این طرح آمده است : «بیکار متقاضی کار موضوع این قانون، فرد ذکوری است که به سن ۲۵ سالگی رسیده و یا فرد اناثی است که سرپرست خانوار، بدسرپرست یا خود سرپرست است و حرفه یا مهارتی دارد که به تایید سازمان آموزش فنی و حرفه‌ای رسیده و در مراکز کاریابی دولتی تعیین شده از سوی وزارت تعاون،‌کار و رفاه اجتماعی ثبت نام کرده و حداقل به مدت یک سال پیگیر اشتغال خود باشد و پرداخت حق بیمه یا سابقه اشتغال برای او الزامی نیست.»
در متن این مطلب نشان دادیم که زنان سرپرست خانوار در موقعیت ویژه ای وارد فعالیتهای اقتصادی شده اند. مطابق آمارهای دولتی اکثریت آنان بیسواد و فاقد مهارت حرفه ای هستند و قبلا” هم کارفرمائی نداشته اند و اگر هم شاغل بوده باشند در کارگاههای زیر ۱۰ نفر شاغل بوده اند، لذا مشمول دریافت بیمه بیکاری مطابق طرح دولت هم نخواهند شد، و اگر بخواهند از دریافت کمک بهره مند شوند باید به چرخه استثمار و بردگی بهزیستی و کمیته امداد که خود از یک پروسه تو در توی بروکراتیک و اداری از بازرسی منزل و تحقیق در محل زندگی و پر کردن انواع فرم ها می گذرد، عبور کنند و قیومیت این نهادها و دخالت آنها در جزئی ترین مسائل زندگی خود و فرزندانشان را نیز بپذیرند تا این مستمری ناچیز را دریافت دارند.
شرایط فوق گرچه آزار دهنده است اما، سرنوشت محتوم زنان سرپرست نه در ایران و نه کردستان نیست. زنان سرپرست خانوار چه بیکار و چه شاغل چاره ای جزء تامین هزینه های زندگی اعضای خانواده را ندارند. اولویت دولت و نهادهای دولتی و سپاه پاسداران و سرمایه داران خصوصی تامین هزینه های زندگی آنان نیست بلکه، به بردگی کشاندن نیروی کار آنان است. زنان سرپرست خانوار، فقیرترین و محرومترین بخش طبقه کارگراند، بی دلیل نیست که گفته می شود فقر در ایران چهره زنانه به خود گرفته است. سرنوشت زنان سرپرست به سرنوشت و مبارزه طبقه کارگر ایران گره خورده و تغییر در موقعیت آنان وظیفه فعالین جنبش کارگری و کمونیستهاست. خواست ایجاد اشتغال با دریافت حقوق متناسب با استاندارد زندگی، یا دریافت بیمه بیکاری بدون توجه به شروط آمده در طرح بنام بیمه بیکاری، خواست زنان سرپرست است. بهره برداری نهادهایی چون کمیته امداد و بهزیستی از نیروی کار زنان سرپرست خانوار تحت هر عنوانی باید ممنوع اعلام گردد. زنان سرپرست همانند دیگر شهروندان و با استفاده از مکانیزمهای بازار کار باید وارد فعالیت اقتصادی شوند. اما این خواسته ها متحقق نخواهد شد مگر اینکه زنان سرپرست خانوار ورود به فعالیت های اقتصادی را با دخالت فعال در سرنوشت خود در اتحاد با دیگر بخش های طبقه کارگر درهم آمیزند. وجود پدیده زنان سرپرست و همسرنوشتی آنان با طبقه کارگر و جنبش زنان تاکنون مورد توجه فعالین جنبش کارگری و بخش رادیکال جنبش زنان و کمونیستها قرار نگرفته و باید توجه ویژه ای به آن مبذول داشت. این شرایط می تواند دارای جنبه های مثبت و منفی باشد. مثبت از این نگاه که میلیونها زن وارد فعالیت اقتصادی شده اند و راه استقلال اقتصادی را در پیش گرفته اند. منفی به این دلیل که پروسه طبیعی ورود به بازار کار را طی نکرده اند و استثمار نیروی کارشان به بهائی ارزان و بدور از مشارکت آنها در سرنوشت خود صورت می گیرد. هر دو جنبه را باید مورد توجه قرار داد. وظیفه دخالت در سرنوشت زنان سرپرست خانوار پیشاپیش بر عهده فعالین جنبش کارگری و زنان کمونیست قرار دارد.