باد و خون / علی رسولی

«باد و خون»
از کرانه‌ ها باد می وزد
بیضه کرده بغض بر گلوگاه انسان
فوران می کند خون در خشم
و زیر سقف ها خاموشان چه آرامند.

چه کسی می داند
در آن شب باران خیز
قامت زیبایش چگونه افتاد
و گلنگدن چگونه خاموش شد.

زیر سقف ها خاموشان چه فجیع مرده‌ اند.

از میان لیموزاران
باد می سوزاند چهره‌ ی از خون گلگونی را
و میان گلبرگ های عاصی یک رُز
ترانه ‌ی زخمی کودکانِ فراموش می تراود.

از میان لیموزاران خشمگین
باد می وزد در خون
گل می روید در شب
و رگبار
و شکستِ سکوت
تنها شناسه‌ ی انسان است.

«علی رسولی_اورست»
از دفتر «جرقه»
https://www.facebook.com/ali1917
www.alirasoli.blogspot.com