شبحی برای استقلال قومی در گشت و گذاراست اما این شبح، کمونیسم نیست.

بحران اخیر جهان که یکی از این بحرانها، تشدید قدرت اسلام سیاسی در خاورمیانه، بخصوص ایران و دخالتش در سوریه و عراق و اینکه امریکا و دولتهای غربی نتوانستند برسر میز مذاکرات، اسلام سیاسی را به آن نقطه یی که میخواهند بکشانند ، و اینکه دولت امریکا توان مجدد، جنگی دوباره در خاورمیانه را ندارد ( به جنگی غیر مستقیم ) به سیاست تضیعف اسلامی سیاسی از درون ، روی آورده است.

حضور ناگهانی داعش و یکه تازی و کشت و کشتارش در عراق ، جدا از این سیاست نوین در منطقه نیست. جنگ مذهبی در درون اسلام سیاسی، باعث جنگ بین نیروهای سنی و شیعه، نه تنها اسلام سیاسی را به ورشکستگی میکشاند بلکه صف بندی جدیدی را در بین کشورهای مرتجع اسلامی آرایش میدهد.

قربانیان این بحران چه در زمان تشدید اسلام سیاسی و چه در این زمان، انسانهای این جوامع هستند که نه تنها نفعی ندارند بلکه نقشی هم ندارند واگر نتوانند سازماندهی شوند و بر علیه نیروهای مذهبی ، ناسیونالیسم و قوم پرستی به میدان مبارزه قدم گذارند ، اوضاع به همین منوال پیش خواهد رفت و ممکن است، که این نیروهای ضد بشری، بخش وسیعی از خاورمیانه را بخاک و خون بکشانند.

همزمان با این بحران ،درگیری خونین دولت جنایتکار اسرائیل و فلسطین اهرمهای اسلام سیاسی یعنی حماس و حزب الله را نیز تضیف میکند و به گوشه میراند و الان موقعی است که دولت ایران، سردمدار این اسلام سیاسی ضد بشری ، خود در سوریه و عراق درگیر جنگی برای سهم خواهی ست و مجبور خواهد بود که حماس و حزب الله را به احتمال زیاد ، از روی ناچاری قربانی منافع مهمتر خود ، یعنی در عراق کند.

و این خود نشاندهنده تشدید تضیف اسلام سیاسی در خاورمیانه خواهد بود. و اینکه اسلام سیاسی اکنون دیگر نتنها راه حل بحران امریکا و دولتهای غربی در خاورمیانه نیست بلکه خود تبدیل به سنگی شده که بیشتر از پیش امنیت انباشت سرمایه را در خاورمیانه بخطر میاندازد. و به تعبیری دیگر شمارش معکوس افول اسلام سیاسی شروع شده است. چرا که اکنون ناسیونالیسم و قوم پرستی اهرمهای جدیدی برای پیشبرد مقاصد کنونی و حل بحران در خاورمیانه بر روی میز سرمایداری جهانی گذاشته شده است که ضد بشری بودن این طرح همانند اسلام سیاسی خونبار خواهد بود.

در این گیر و دار شعار استقلال کردستان در شیپورها دمیده شد و بعضی از کشورها و جریانات سیاسی در موافقت و مخالفت به جبهه گیری پرداختند.و این خود اکنون تبدیل به مباحثات امروزی شده است.

بنظر من ، استقلال شعار ما کمونیستها نیست ما معتقد به حق تعیین سرنوشت هستیم این خود تفاوت کمونیستها و احزاب ناسیونالیسم و ملی گرا را مشخص میکند.

استقلال، کلید در قلعه خوشبختی هیچ جامعه ای نبوده است؛ حداقل در قرن معاصر، نمونه های عینی این استقلال در کشورهای یوگوسلاوی و شوروی سابق و تقسیم بندی جدید بر اساس جغرافیای کوچکتر و مستقل، درمان بی حقوقی و نابرابری افراد جامعه نبوده بلکه بنفع سرمایداران منطقه خاص خود بوده است.

استقلال، مقوله ملی احزاب ناسیونالیست و بر اساس ملت و ملیت سازی سرمایداری ست که در بحث کمونیستها در رابطه با مبارزه طبقاتی نمیگنجد.

به نظرمن سیاست آمریکا در رابطه با استفاده از اهرم اسلام سیاسی برای سرکوب اعتراضات جوامع در خاورمیانه و کشتار کمونیستها و آزادیخواهان و جلوگیری از انقلابات ،اکنون دیگر کارایی ندارد و در انتها با پروژه حمایت از مالکی در عراق به بن بست رسید و اکنون سیاست جدید امریکا و دول غرب بر اساس دخالت مستقیم و غیر مستقیم، ایجاد یک دولت ائتلافی از ناسیونالیسم عرب و کرد و بخش کوچکی از شیعه و سنی خواهد بود که از نظر مذهبی کم رنگ و این دولت بر طبل منافع ملی عراق بکوبد چرا که خود دول غرب و آمریکا برای انباشت سرمایه و کسب ارزش اضافه خواهان کلیت طبقه کارگر عراق میباشند و تنها در یک دولت ائتلاف ملی این سیاست پیش خواهد رفت نه تقسیم بندی جغرافیایی کوچکتر.

مسئله استقلال در کردستان عراق و زمینه چینی این تبلیغات، سوپاپ اطمینانی است هم برای وعده سهم دادن به دولت اقلیمی کردستان و هم در صورتی که سیاستشان در رابطه با تشکیل دولت ائتلافی طبق نقشه پیش نرود ، چرا که تجزیه عراق بین سنی و شیعه و کرد، انتخاب دلخواه سرمایداری جهانی در عراق نیست.

ولی جدا از تمام این جوادث در مورد خود مسئله استقلال، باید از زاویه دید طبقه کارگر گفت که نباید وارد عرصه خواست احزاب و سیاستهای استقلال خواهانه بورژوازی و قومی شد. جدا کردن بخشی از طبقه کارگر عراق، بنا به هویت قومی کرد به ضرر کل طبقه کارگر عراق است. انسان دوستی این نیست که در بحبوبه همچه سناریوی سیاهی بخشی از طبقه کارگر را به حاشیه کشاند، بلکه وظیفه احزاب کمونیست سازماندهی افراد جامعه عراق و بخصوص طبقه کارگر، برای به میدان آمدن بر علیه نیروهای جنایتکار مذهبی و ملی و قومی است.

اگر احزاب کمونیستی و کمونیستها نتوانند در عراق ، جبهه سوم را به میدان بکشانند و بجای تحلیل و پیشنهاد مبارزه کل جامعه عراق در مقابل این جانوران، بخشی از جامعه عراق را تحت عنوان حمایت از استقلال به حاشیه کشانند بجای نجات جان انسانها ، فجایع و کشت و کشتار زیادتری را باید انتظار کشید چرا که عاقبت این جنگ ، جنگ ناسیونالیسم عرب و کرد بر سر ثروت آن جامعه خواهد بود.

اژدر مارالی

۱۸٫۰۷٫۲۰۱۴