سناریوی عراق و مشاورین “چپ” بورژوازی کرد!

سناریوی عراق

و مشاورین “چپ” بورژوازی کرد!

خاتمه دادن به سناریوی سیاهی که اخیرا با تسلط داعش بر مناطقی از عراق تشدید یافته، از وظایف مهم و اولویت تاریخی کارگران و مردم زحمتکش عراق و هر انسان شرافتمندی در منطقه است. این یک طنز تاریخی است که دولتهای امریکا وایران که هر کدام از پایه های ایجاد سناریوی سیاه در عراقند، اکنون به ناجی مردم عراق در مقابل توحش اسلامیست های داعش تبدیل شده اند! همزمان نیروهای شیعه ی دولت مالکی هم  مشغول قتل عام زنان تن فروش در بغداد اند! کاری که ناموس پرستان کرد در کردستان عراق روزمره انجام می دهند  و این نشان می دهد که جنگ سنی و شیعه چقدر پوچ است. این جنگ توحش اسلامی از شیعه و سنی علیه طبقه کارگر، کل زنان جامعه و جوانان و مدرنیسم و مدنیت و انسانیت است. این جنگ  قبل از حمله داعش در سراسر عراق  وجود داشته  و اکنون جبهه دیگری علیه  این مردم گشوده شده است.

اعلام دولت اسلامی سنی در مرکز عراق، نه تنها حمله به زنان و تجاوز و هتک حرمتشان و به اسارت کشیدنشان را تشدید و صد چندان می کند، بلکه هر گونه آثار پیشرفت و آزادیخواهی و انسانیت را از جامعه می زداید. یک جنگل تمام عیار در انتظار کارگران و مردم زحمتکش و زنان و جوانان سراسر عراق است! این سناریو نباید برای طبقه کارگر عراق و مردم زحمتکش و زنان ومردمان آزادیخواه قابل قبول و قابل تحمل باشد!

اکنون کوبیدن سرمار داعش که به تدریج زهرش را  به تن جامعه تزریق می کند به یک اولویت و فوریت و وظیفه ی تاریخی طبقه کارگر و مردم زحمتکش و زنا ن وجوانان انقلابی  و روشنفکران سکولار در سراسر عراق تبدیل شده است.

شکی نیست که نوری المالکی و دولتش از طرفی و دولت اقلیم کردستان از طرف دیگر نیز، در این دو دهه دشمنی شان را با  کارگران و زحمتکشان عراق ثابت کرده اند. اما مبارزه با این دولت ها و پایین کشیدنشان امر روزمره طبقه کارگر عراق به شیوه های مختلف است. مبارزه و اعتراض کارگر به دولتهای بورژوایی و قومی عرب و کرد در بغداد و اربیل از امروز آغاز نمی شود. این مبارزه ای دایمی بوده و هست و الزاما امروز شکل نظامی وجنگ را ندارد. ممکن است فردا  این شکل مبارزه هم پیش بیاید.

اگر کردستان عراق در حال انقلاب کارگری و بنای حکومت کارگری بود، ممکن بود  با داعش اتش بس کند تا انقلابش را به سرانجام برساند و بعد به آن برگردد. اما بند و بست بارزانی با داعش نه از سر منفعت و امنیت مردم کردستان، بلکه از سر فرصت طلبی برای الحاق کرکوک به اقلیم کردستان است. و این نه تنها خدمت به منفعت و امنیت مردم نیست بلکه ماجراجویی جدید در دل یک سناریوی سیاه است. کردستان مستقل و امن در دل سناریوی کنونی عراق که با قبل کاملا متفاوت است، یک توهم است.

از زاویه منفعت بورژوازی حاکم اقلیم کردستان، حمله داعش به عراق یک موهبت الهی است واستقلال کردستان را بشارت می دهد. اما از نظر کارگران و مردم زحمتکش کردستان حمله داعش یک مصیبت و تعرض به حرمت انسان ونفی همه دستاوردهای بشر جهان امروز است و منفعت شان ایجاب می کند که در مقابل این تعرض بایستند و ان را پس بزنند. شکست داعش پیروزی همه کارگران و مردم زحمتکش و ازادیخواه عراق و کردستان است. پیروزی داعش با  استقلال یا بی استقلال کردستان، شکست  کارگران و زحمتکشان و زنان در کردستان است. کسی که این واقعیت عریان را نمی بیند هیچ سنخیتی با منافع کوتاه و درازمدت تر کارگران و زحمتکشان چه در سراسر عراق و چه در کردستان ندارد.

چه آن دسته ای که شرایط کنونی را برای استقلال فرصت مناسب می بینند و چه کسانی که برای موانع آن دل می سوزانند و نگران اند که شرایط کاملامهیا نیست، صورت مساله و نقطه شروع شان یکی است.  هر دو خود را در موقعیت مشاور بارزانی در برافراشتن پرچم استقلال کردستان قرار داده اند. هر دو “اصولگرایان” سنتی “حق تعیین سرنوشت” بطور کلی اند. با این شعار میتوان دنیا را بیش از آن چه که هست به مرزها و پرچم ها و قبایل بیشتر تقسیم کرد. این تفکر اصولگرایانه حتی از تفکراسلامیست ها که حکومت اسلامی جهانی میخواهند عقب تر است.

واقعیت این است که شرایط کنونی در عراق، صورت مساله جدیدی را پیش کشیده است که خیلی ها می خواهند به نام  منفعت این و آن ملت و بخش عراق، از آن روی برگردانند  که  انگار اتفاقی نیفتاده است و یا اگر اتفاقی افتاده سبب خیر برای مردم سنی موصل و تکریت و کردها در کردستان است. این ها با این تحلیل و تفسیرهای فریبکارانه خاک به چشم کارگران و مردم زحمتکش  می پاشند. خطری که امروز داعش برای عراق و منطقه ایجاد کرده صورت مساله امروز است. و این خطر را جز با جنگیدن با آن نمی توان دفع کرد. حرف بر سر مبارزات و اعتراضات دایمی  و روزمره طبقه کارگر با بورژوازی نیست. بحث بر سر جدال و کشمکش و جنگ نامتعارف این دووره است. در دنیای امروز چه میلیتاریسم غرب و در راس ان امریکا و چه اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی و چه ملی گرایی و  قوم پرستی، همه با اسلحه  سراغ طرف هایشون می روند. در افغانستان طالبان را مسلح کردند تا روس ها را بیرون بیندازند. باز در افغانستان جنگ برپا کردند تا طالبان را براندازند! در عراق به بهانه های واهی، جنگ راه انداختند و از زمین و هوا  تکنولوژی صنایع نظامی شان را یکی پس از دیگری به آزمایش گذاشتند. تکنولوژی شگفت آور و “تحسین برانگیز”!  که کوچک ترین نقطه و تحرک را از دورترین مسافت ها می زند! در لیبی جنگ قومی و عشیره ای راه انداختند که تا کنون ادامه دارد.

در سوریه جنگ راه انداختند تا بشار را بیندازند و سوریه را از کمپ شرق و ایران به کمپ غرب بکشانند. در فلسطین و غزه صهیونیست های اشغالگر هر روز مردم را می کشند که چرا به اشغال و تصرف خانه و زندگی شان و جنگ و بمباران چندین دهه توسط اسراییل و متحدینش اعتراض دارند؟!

در لبنان حزب الله  را درست کردند و جنگ داخلی لبنان از طرفی و جنگ گاه و بیگاه اسراییل وحزب الله را باعث شده اند.

در ایران حکومتی بر سرکار است که علاوه بر نیروهای نظامی متعارف بورژوایی از قبیل ارتش و پلیس (نیروی انتظامی)،  سپاه پاسداران و بسیج اسلامی ونیروی قدس برای جنگ های برون مرزی، حزب الله و ثارالله و نیروهای لباس شخصی و گروه های فشار باند سیاهی و … را سازمان داده است.

و بالاخره امروز در عراق تروریسم اسلامی سنی و شیعه و ناسیونالیسم کرد و حامیانشان در منطقه در مقابل هم صف آرایی کرده اند و جنگ بر سر قدرت و تقسیم سرزمین و نفت و ثروت را سازمان داده اند.

  در این میان به نظر می رسد که  سر طبقه کارگر چه در ابعاد جهانی  و چه در ابعاد منطقه ای مانند لیبی، سوریه، مصر، افغانستان،  عراق و بالاخره ایران، بی کلاه مانده است.

در تحلیل و ارزیابی های تا کنونی  چنین القا می شود، در کشورهایی که سناریوی سیاه تحمیل شده است کاری از طبقه کارگر و مردم زحمتکش ساخته نیست. این که بر اثر سناریوی سیاه در این کشورها شیرازه جامعه ازهم گسسته و هیچ امنیتی برای اعتراض کنندگان باقی گذاشته نشده است، واقعیت دارد. اما این که در نتیجه ی این وضعیت، مردم قربانی دست و پا بسته این شرایط شده یا می شوند را نباید پذیرفت. بحث بر سر اراده گرایی الکی نیست. اما عنصر اراده و تصمیم و مقاومت کارگران آگاه و مردم مبارز و روشنفکران انقلابی و زنان آزادیخواه و برابری طلب و بیش از همه کمونیست ها  تعیین کننده است. تصور کنید که در ظرف دو هفته یک جریان ارتجاعی تا مغز استخوان فاسد و دشمن انسانیت، نیرویی می شود که از چند صد به هزار و ده هزار می رسد. شهرها و پادگان ها را تصرف  و دولت اعلام می کند. شعار و وعده های این جریان ارتجاعی چقدر جذابیت دارد که گویا توانسته است مردم را تحت پرچم سنی گری بسیج و  قانع  کند!. ناسیونالیسم و یا ارتجاع مذهبی چه اکسیری هستند که معجزه می کنند، اما آزادیخواهی، سوسیالیسم وبرابری طلبی و انساندوستی ای که اعدام را قتل عمد می داند، نمی تواند مردم را قانع و بسیج کند و سازمان دهد!؟

قدرت جریان ارتجاعی ای چون داعش در انسانی بودن شعارها و وعده هایش نیست، در ارعاب است. در پراکندن تخم کینه و نفرت مذهبی و قومی است. چرا نمیتوان با قدرت آزادیخواهی، انساندوستی، و حفظ حرمت و حقوق شهروندی برابر برای همه ی انسان ها صرفنظر از نژاد و مذهب و ملیت و قومیت، هزاران و ده ها هزار نفر را بسیج کرد! این تنها راه حل در مقابل دولت پوشالی مالکی، دولت قومی احزاب حاکم در کردستان و دخالت جمهوری اسلامی و دیگران بعنوان ناجی عراق است. ناجی ای وجود ندارد. همه از واشنگتن تا تل آویو و آنکارا و تهران و تا مرتجعین سنی و شیعه و ناسیونالیسم کرد و عرب، آتش بیاران جنگ قومی و مذهبی و برای قدرت و ثروت اند. نباید زیر بار هیچکدام از راه حل ها و پروژه های امپریالیستی، دولتهای ارتجاعی منطقه و دولتهای قومی و مذهبی خودی رفت.

می توان و باید یک نیروی مستقل از دولتهای مالکی و بارزانی و مستقل از بسیج شیعیان توسط جمهوری اسلامی، سازمان داد. این نیروی جدید در حال حاضر همانند تشکیل یک حزب نیست. این جنگ، یک جنگ غیر متعارف است.  درجواب این شرایط و جنگ، جبهه ای از همه انسان های  آزادیخواه  زن ومرد و جوان و انقلابیون سکولار و کمونیست هایی که ناسیونالیست نیستند، مذهبی نیستند، انساندوست اند، آزادیخواهند و به برابری و انسانیت و مدنیت و حرمت انسان پایبندند…، می تواند تشکیل شود.  چرا نمی توان با این اهداف و سیاست و شعار و مطالبه ی انساندوستانه هزاران نفر را دربغداد،  بصره  و مراکز نفت  عراق، در موصل، در کرکوک و اربیل و…، بسیج و مسلح کرد؟!

در شرایط کنونی عراق، هر پروژه ای بدون عقب نشاندن دولت اسلامی خلیفه ابوبکر، بدون ایستادگی در مقابل تجزیه ی عراق بر اساس قومیت و مذهب، بدون ایستادگی در مقابل دولت پوشالی مالکی و یا هر گونه ائتلاف مجدد بر اساس قومیت و مذهب، بدون مخالفت با دخالت دولتهای مرتجع منطقه از جمله ترکیه و عربستان و ایران، محکوم به شکست است. این سیاستها ربطی به منافع طبقه کارگر عراق و مردم کردستان ندارند. پروژه ی “اسراییلی- ترکی- بارزانی” استقلال کردستان در حال حاضر، جزیی از سناریوهای فوق است. این پروژه ای برای تشدید و تداوم سناریوی سیاه و گسترش آن به کردستان ظاهرا امن کنونی است.

احزاب و جریانات چپ و راست منطقه و کمونیسم بورژوایی ایران که برای استقلال کردستان هل کرده و دست و پای همدیگر را لگد می کنند، همگی مشاور بورژوازی کرد و در راس آن بارزانی شده اند. همه در مورد این که، این پرچم دست بارزانی و دولتهای حامی منطقه ای ش از جمله اسراییل است، سر را زیر برف کرده و خود را به نفهمی می زنند. کجا است آن جنبش اجتماعی مترقی و  مستقل از بارزانی و حزبش که درتمام این سه دهه خواهان استقلال و جدایی از عراق بوده باشد؟ زمانی که کمونیست ها این خواست رامطرح کردند و ظاهرا شانس تحقق آن وجود داشت، این خواست به جنبشی تبدیل نشد. تازه آن زمانی بود که توده های زحمتکش کردستان عراق به احزاب ناسیونالیست که از کوه برگشته  و قهرمانان جنگ علیه صدام حسین بودند، توهم داشتند. اما در حال حاضر و پس از دودهه حاکمیت بورژوازی ناسیونالیست کرد، این توهم دیگر وجود ندارد. هیچ کارگر وزحمتکش آگاهی را در کردستان از زاخود و دهوک تا اربیل و رانیه و سلیمانیه و…  نمیتوان یافت که در ناصیه ی این احزاب ذره ای منفعت خود را ببینند. معلوم نیست چرا باید کارگران و زحمتکشان کردستان با توجه به عملکرد دو دهه ی احزاب ناسیونالیست کرد، زیر پرچم استقلال شان جمع شوند؟! چرا باید به آنها باور کنند که در فردای استقلال جنگ طایفه ای احزاب حاکم کنونی بر سر قدرت و تقسیم ثروت شروع نمی شود؟ چرا باور کنند که این ها فردا کردستان را به دو یا چند قسمت تقسیم نخواهند کرد؟!

استقلالی که نه تنها رفاه و ازادی و خوشبختی شان را تامین نمی کند بلکه همین اندازه امنیت که بورژوازی کرد به آن می نازد و در سایه آن کرور کرور ثروت اندوخته است را نیز بخطر می اندازد.

استقلال کردستان اگر جزیی از سناریوی سیاه کنونی را حل می کرد می بایست به استقبالش رفت. اما در شرایط امروز با ایجاد دولت اسلامی و تروریسم آن در قلب عراق و تهدید کل عراق و منطقه،  پرچم استقلال کردستان نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه “جهاد” ناسیونالیستی و جبهه دیگری را در سناریوی سیاه کنونی می گشاید.

کردستان مستقل، ولو این پروژه ی امپریالیستی، سر بگیرد، فردا روز، آغاز جنگ  داعش با مردم کردستان، جنگ حکومت مرکزی علیه مردم کردستان بر سر کرکوک و چاه های نفت آن، جنگ کرد و عرب در کرکوک، جنگ کردهای سنی و کردهای شیعه در خانقین و مندلی در جنوب کردستان و بالاخره جنگ احزاب حاکم کنونی ، بارزانی، طالبانی، گوران و غیره با همدیگر را بدنبال خود خواهد آورد. چه کسی می تواند تضمین کند و باور کند که کردستان مستقل حتی بدون تهدیدات بالا، جنگ احزاب ناسیونالیست و جناح های مختلف بورژوازی که هر کدام نیروی مسلح خود رادارند، بر سر تقسیم قدرت و ثروت آغاز نگردد.

پرچم استقلال کردستان تنها در شرایطی می تواند منافع کارگران و زحمتکشان کردستان را تامین و تضمین کند که این پرچم دست خودشان باشد. دست نیرویی که مقابله با داعش و عقب نشاندنش و کمک به رهایی کارگران و زنان و مردم آزادیخواه شهرهای تحت تسلط داعش را وظیفه ی اول خود می داند. دست نیرویی که به هیچ دولت قومی –مذهبی در بغداد رضایت نمی دهد. دست نیرویی که دخالت دول مرتجع منطقه را ممنوع اعلام می کند و بالاخره نیرویی که خواهان اتحاد طبقه کارگر عراق و حقوق شهروندی برابر برای همه ساکنین این مملکت صرفنظر از قومیت و ملیت ومذهب و نژاد است.

این نیرو می تواند بسیج شود و سازمان یابد ویک جبهه نبرد با داعش را سازمان دهد. این نیرو می تواند نیروهای  مسلح دولت مرکزی و دولت اقلیم کردستان را به نبرد با داعش دعوت کند. و تا آنجا که می تواند پیشمرگان و سربازان ارتش را تحت فرماندهی خود در آورد. در صفوف پیشمرگان و سربازان ارتش عراق، کم نیستند نیروهایی که آماده اند داعش را از عراق بیرون بیندازند. هم اکنون این گرایش و خواست در میان بخشهایی از نیروی پیشمرگ در کردستان  خود را نشان داده که با هشدار و تهدید احزاب حاکم روبرو شده است. چه بسا این نیرو در صورت پافشاری بر خواست خود توسط احزاب حاکم خلع سلاح شوند. این ها نیروهای آزادیخواهی اند که می توانند در نیروی مقاومت توده ای درکردستان سازمان یابند.

شکی ندارم که در شهرهای تحت تصرف داعش، علیرغم توحش افسار گسیخته ی این نیروی به شدت ارتجاعی، کم نیستند زنان و مردان و جوانان آزادیخواهی که نمی خواهند تحت حاکمیت دولت اسلامی ابوبکر بغدادی زندگی کنند.درست است داعشی ها بخشی از مردم را با شعار ارتجاعی سنی گری فریب داده اند  و یا بعثی های سابق را با خود دارند. اما بخش زیاد وبویژه رهبران و فرماندهانشان از اقصی نقاط جهان از سومالی تامصر و کشورهای اروپایی به عراق آمده اند. اینها با نشان دادن شمشیر و سرهای بریده، نصف مردم را فراری داده و بقیه را مرعوب کرده اند. اشتباه محض است اگر بپذیریم که مردم با آنها است.

 چه در میان بخش فراری داده شده و آواره و چه در میان بخشی که هنوز در شهرهای موصل و تکریت و غیره مانده اند، نیروی مقاومت بالقوه علیه داعش به وفور وجود دارد. این نیروی مقاومت  را می توان در شهرهای تحت تصرف داعشی ها مخفیانه سازمان داد و از درون  و بیرون ضربات مهلک به آنان وارد آورد!

 کجا است آن ابوبکر بغدادی کمونیست یا ضرغاوی سکولار و آزادیخواه که جبهه ای علیه توحش اسلامیست ها و تروریست های سنی و شیعه باز  و این مرتجعین را جارو کند. مگر می توان در عراقی زندگی کرد که مرتجعین تروریست خلیفه، مردم را سر می برند و شیعیان مالکی، زنان تن فروش را در روز روشن در بغداد قتل عام می کنند. کجاست ان انسان های آزادیخواه و انساندوست و برابری طلب در بغداد و بصره و کرکوک و سلیمانیه و موصل که  سر به شورش بر می دارند، مسلح می شوند و شر دشمنان بشریت را از سر خانه و زندگی و خانواده و شهر و دیار خود پاک می کنند!

توحش اسلامی شیعه و سنی و قوم پرستی راهی برای مبارزه مسالمت آمیز و مدنی و اعتراض و اعتصاب و تظاهرات باقی نگذاشته است. تنها یک مبارزه و جبهه ی مسلحانه ی سازمانیافته در شهرهای عراق می تواند ننگ قوم پرستی و مذهب را از دامن عراق پاک کند. و این کاری غیرممکن نیست.

سخنی با کارگران کمونیست و روشنفکرانی که به طبقه ی کارگر گرویده اند!

این که احزاب و شخصیت های ناسیونالیست و قوم پرست کردستان ایران و منطقه در مورد  سناریوی عراق و استقلال کردستان چه می گویند، اهمیتی ندارد و جز این که گفته و می نویسند از آنها انتظاری نمی رود.

اما این روزها اطلاعیه های احزاب چپ و به نام کمونیست منطقه و بخصوص ایران و مصاحبه ها و میزگردهای تلویزیونی و سخنرانی و مقاله نویسی های رهبران این احزاب و روشنفکرانی که خود را کمونیست می نامند را  که می شنویم و می خوانیم، احساس می کنید  همگی مشاوران بارزانی اند که در مورد چگونگی انجام موفقیت امیز رفراندوم و استقلال و موانع  آن و غیره حرف می زنند. این ها از زاویه منفعت احزاب حاکم اقلیم کردستان حرف های درستی هم می زنند و قطعا باید بارزانی به آن توجه کند! “انقلابی” ترین این مشورت ها به بارزانی این است که چرا فرصت را می سوزاند. چرا رفراندوم ؟ بارزانی باید راسا و مستقیما دولت مستقل کردستان را اعلام کند، عین همان کاری که خلیفه ابوبکر در مسجدی در موصل کرد. مگر کردها بی عرضه تر از سنی های داعش اند!

اما هیچکدام از این تمهیدات آگاهانه یا ناآگاهانه و با هر اندازه تفاوت با همدیگر، صورت مساله ی  امروز طبقه کارگر عراق و مردم کردستان نیست. همه ی انها شرایط و جنگ کنونی در عراق را فراموش و به کناری می نهند. باهر چهره چپ نمایی، این ناسیونالیسم کرد است که با داعش پیمان نجنگیدن و سازش را بسته و فرصت  برای اعلام استقلال با الحاق کرکوک و حوزه های نفتی اش را طلایی می بیند. این خدمت به استقرار داعش و خیانت به مردم سراسر عراق است.

 پروژه استقلال به پرچمداری ناتانیاهو و بارزانی و حامیان چپ وراستش در منطقه،  با یا بدون رفراندوم و توسط بارزانی در پارلمان یا “مسجدی” در اربیل، اگر برای بارزانی افتخاری تاریخی باشد، برای کارگران و مردم کردستان و همه ی شمشیر زنان چپ و راست  زیر این پرچم، مطلقا افتخار و گامی به جلو نیست. این پروژه،  بردن کردستان به دور جدیدی از جنگ و  لبه ی پرتگاه جدید است.

از نظر من استقلال کردستان به رهبری بارزانی ولو با موفقیت و مسالمت (که محال است)، درحال حاضر پشیزی نمی ارزد. اما سرکوب داعش ولو با شرکت نیروهای پیشمرگ  و سربازان ارتش عراق ، برای مردم عراق و کردستان مثبت است. تنها در دل این جنگ و دخالت موثر کارگران و  مردم زحمتکش و رهبرانشان و بویژه کمونیستها  است که می توان با سرکوب داعش در تعیین سرنوشت خود سهم تعیین کننده ای ادا کرد. مردم تماشاچی و یاسیاهی لشکر در این جنگ، بازنده ی اصلی اند. در جنگیدن امکان پیروزی هست.اما  نجنگیدن شکست  و تسلیم قطعی است. سازماندهی یک جنگ انقلابی علیه  داعش امروز و بفوریت دست  کارگران و مردم آزادیخواه  و رهبرانشان را می بوسد. اگر نطفه های چنین سازمان جنگی انقلابی ولو محدود در عراق و کردستان شکل بگیرد، که باید بگیرد، شرکت همه کسانی که خود را کمونیست می نامند و انقلابی اند صرفنظر از مرز ها را الزامی می کند. اگر چنین اقدامی صورت بگیرد باید به آن پیوست و تقویت و حمایتش کرد!

 بالاخره علیرغم نابوری چپ و حتی کمونیست های این دوره که دخالت کارگران و مردم زحمتکش در سرنوشت خود را  در شرایط کنونی عراق، “ارزوی محال” می نامند، روزی باید این اتفاق بیفتد  که توده های کارگر و زحمتکش قربانی دست و پا بسته سناریوهای سیاه امروزو آتی نیستند و این ممکن است. رهبران مردم وفعالین سیاسی چپ وکمونیست ها اگر بخواهند این را ممکن می کنند وگرنه گریز از این جنگ و طفره رفتن از آن به معنای تسلیم و هزیمت است.

 در اجلاسی در سلیمانیه  که احزاب چپ  ایرانی هم شرکت داشتند، از جمله شعارهایشان این بود که، “این جنگ، جنگ کردستان نیست”.  “باید خود را (کردستان) از جنگ دور کنیم”!  “احزاب حاکم نباید به بهانه داعش رفاهیات مردم را اهمال کنند”!! این عین پرت بودن این جماعت و جبونی و تسلیم و نهایتا هزیمتی است که به مردم تحمیل می شود. این موضعی شرم آور است. اگر امروز ضجه ی سربریدن جوانان دانشگاه موصل و تحقیر و تجاوز به زنان و دختران توسط  داعشی ها ما را تکان ندهد، اما تاریخ  قضاوت خواهد کرد و ما را نخواهد بخشید!

در نهایت خوب است و شاید تاثیرگذار که  در این روزها تجربه ی تاریخی کارگران و کمونارهای پاریس را بار دیگر بیاد بیاوریم:

“در دمادم جهش سحر به سپیده ی روز ۲۸ اسفند سال ۱۲۴۹ ، ۱۸ مارس ۱۸۷۱ کارگران انقلابی در پاریس پس از ۶ماه جنگ علیه ارتش پروس که فرانسه را محاصره کرده بود و بورژوازی خودی، درمحاصره و گرسنگی با شلیک توپ های بیدارباش، برپایی نخستین حکومت کارگری در تاریخ بشر را اعلام نمودند.

با اعلام حکومت کارگری در پاریس، دین و دینمداران، بهمراه سرمایه داران، زمینداران وقاتلان و انگل ها به  کاخ ها و کلیساهای ورسای خزیدند. به گفته ی یکی از اعضای کمون، پلیس تمام مشتری های محافظه کارش را با خود به ورسای برده است. ورسای به ستاد مشترک مشروعه خواهان، شاه پرستان، مشروطه طلبان، سرمایه داران، ملاکین زمین و پارلمانتاریست ها و جمهوری خواهان پیش از کمون تبدیل شده بود. همه ای این ها نشان دادند که برای حفظ قدرت و سلطه ی اقتصادی-سیاسی بورژوازی، با هم متحدند.

به گفته ی مارکس،” این همان کمونیسم غیر ممکن بود”. اما تجربه ای کمون نشان داد که این “غیرممکن” به دست طبقه کارگر آگاه  و همه ازادیخواهان و انقلابیونی که منافعی در استثمار و تبعیض و ستم سرمایه داری و بورژوازی حاکم ندارند، غیرممکن نیست. کارگران پاریس با در اختیار گرفتن قدرت سیاسی، در شرایط گرسنگی، قحطی و محاصره و جنگ داخلی علیه بورژوازی خودی و ارتش اشغالگر پروس ، از آنجا که سرنوشت خویش را خود بدست گرفته بودند، با ازجان گذشتگی، در یک شرایط تاریخی، در کم تر از سه ماه به اقداماتی پرداختند که بشر در هزاران سال و تاکنون از انجام آن ناتوان بوده است!

کمون با انحلال ارتش دائمی و جایگزینی ارتش توده های مردم مسلح، نخستین گام تاریخی بشری را در ورود خود به خودگردانی برداشت. شوراهای کمون، بوسیله ی آرای عمومی درمحلات مختلف سازمان یافتند. از اینروی کمون سازمان اکثریت اعضای جامعه، یعنی کارگران و زحمتکشان، نه یک ارگان پارلمان، بلکه به مثابه ی ارگان کار، ارگان اجرایی و در عین حال ارگان قانونگزار بود. کمون کشیش ها و گردانندگان کلیسا این نیروی مذهبی اختناق را به زیر کشید  تاروحانیت و قدوسیت کلیساها را که به کمک کتاب آسمانی خویش مالکیت خصوصی واستثمار را در زمین مقدس می شمردند، از قدرت و ثروت تهی سازد. کارگران بر آن شدند که تاکشیش ها را از کاخ ها و دیرها، به خانه هایشان روانه کنند تا از راه کار و یا به گفته ی مارکس از راه صدقه ی مومنین خود، گذران نمایند. تمام بنیادهای آموزشی که عمدتا در چنگ کلیسا بود، رایگان به روی مردم گشوده شد…”

آیا کارگران و مردم زحمتکش عراق و کمونیست ها و انقلابیون زن و مرد که در محاصره ی نیروهای مذهبی شیعه و سنی و ناسیونالیست های کرد وعرب و مساجد و مقابر مقدس امامان قرار گرفته اند می توانند یک “غیرممکن” را که ظاهرا همه تلاش می کنند به خورد مردم بدهند، ممکن کنند؟

نه کارگران کمونیست و زنان و مردان انقلابی عراق بلحاظ تعداد و حتی میزان تجربه ی تاریخی کم تر از کمونارهای پاریس هستند و نه  محاصره ی کنونی مردم عراق از محاصره پاریس توسط ارتش پروس و ارتش بورژوازی حاکم فرانسه قوی تر است. سوال و صورت مساله این نیست که بگذار سنی های داعش دولت تشکیل دهند تا کوردها هم دولت مستقل کوردی خود را داشته باشند! صورت مساله این است که  طبقه کارگر و توده های میلیونی زن و مرد و جوان آزادیخواه  و برابری طلب، امروز در عراق و فردا در ایران، کاری کنند که این جوامع را از شر استثمار و جنگ اقوام و مذاهب و کلیساها و مساجد و آخوند و عشیره و غیره نجات دهند و بورژواها و مرتجعین قومی و مذهبی  را  به خانه بفرستند تا از راه کار شرافتمندانه گذران کنند!

تردیدی نیست که با شلیک اولین توپ آزادیخواهان و سکولارها و کمونیست ها در عراق همه ناسیونالیستهای عرب و کرد و مرتجعین سنی وشیعه، از داعش و بارزانی و مالکی تا سیستانی و آیت الله خامنه ای کنارهم صف خواهند کشید. اما این صف آرایی هنوز از محاصره ی پاریس توسط ارتش پروس و ارتش فرانسه در مقابل کمونارها و پاریس گرسنه و قحطی زده، سنگین تر نیست.

بگذار ناباوران، ناانقلابیون و “امکان”گراهای این دوره،  هر چه می خواهند بگویند، اما  کارگران کمونیست و انقلابیون  بغداد و بصره و کرکوک و سلیمانیه و موصل، می توانند با سازماندهی اقدام مسلحانه برای شرکت در سرکوب داعش، نطفه و بنای یک جامعه ی سکولار، غیر مذهبی و غیر قومی و انساندوست و برابری طلب را در سراسر عراق  بنا نهند! اگر نیرویی سکولار و آزادیخواه و کمونیستهای عراق و کردستان ولو با شرکت پیشمرگان کردستان و سربازان عراقی سرکوب داعش را به انجام برسانند، ما شاهد آینده ی عراقی متفاوت از دوره کنونی و توازن قوای دیگری در جامعه خواهیم بود. توازن قوایی که می تواند در دراز مدت به  تسلط مالکی ها، بارزانی ها، اسلامیست های شیعه و سنی و توحش آنها ودخالتهای دول مرتجع منطقه، خاتمه دهد. این صورت مساله ی کنونی عراق از زاویه منفعت طبقه کارگر و بشریت امروز در منطقه و جهان است! و این برخلاف ادعای ناباوران و مشاورین و Ankare دنباله روان بورژوازی در عراق و کردستان که خود نمی خواهند کاری کنند و منشا اثری باشند، امری “غیرممکن” یا “آرزوی محال” نیست!

 مظفر محمدی

۱۶ ژوئیه ۲۰۱۴