شعار استقلال کردستان- نقطه مقابل منافع مردم!

مبحث استقلال کردستان این روزها به محک سیاست و افق متمایز جنبش های بورژوایی و کمونیسم کارگری از همدیگر تبدیل شده است. طیف اول می گویند باید از فرصت (سناریوی سیاه) پیش آمده در عراق بسود استقلال کردستان استفاده کرد و تلاش هر جریانی در این راستا را اقدامی مثبت ارزیابی کرد. مگر کمونیست ها نیز (با شروط خود) زمانی خواهان استقلال کردستان نبودیم؟ چرا نباید مساله را اینطور طرح کرد که استقلال کردستان، بالاخره گرهی از پیچیدگی و معضل کنونی مردم منطقه کم خواهد کرد و مبارزه کارگر با بورژوازی را شفاف و رو در رو و مستقیم و سر راست تر می کند؟

این تبیین، در صورتی درست است که در همه حالات ماهیت حکام کنونی کردستان و اقدامات آنها را طی ٢۴ سال گذشته روشن کرده باشیم. یعنی مردم متوجه باشند که هر اقدام هیئت حاکمه کردستان، از جمله اعلام استقلال در خدمت منافع کدام طبقه است. ما فی نفسه علیه استقلال کردستان نیستم و همچنان که چک سفید برای هر جدایی امضا نخواهیم کرد. رای له و علیه آن بستگی به این دارد که کدام جریان پشت شعار استقلال است و از نظر سیاسی استقلال کردستان به چه اهدافی خدمت می کند.

شعار استقلال کردستان از سوی بارزانی در این شرایط فرصت طلبی محض بورژوایی، از سوی کمونیسم بورژوایی- جهت سر درگم کردن طبقه کارگر و از سوی پوپولیست های منتقد جناح راست جنبش ناسیونالیسم هم مسلک خویش و همیشه دنباله رو آن مکتب- امثال کومه له، دشمنی آشکار و پنهان با منافع طبقه کارگر و جنبش کمونیستی در منطقه است. این اقدام بارزانی مثل هر اقدام سیاسی دیگر ایشان، برای مخدوش کردن صف طبقاتی کارگر کرد است تا که همه مردم جامعه از کارگر و بورژوا را به اسم ملت کرد گرد پرچم ملی بسیج کند. جدایی که توسط بارزانی صورت بگیرد، ناسیونالیسم را رشد می دهد و نه چپ و کمونیسم را.  بالانس بین کارگر و بورژوا را به نفع کارگر تغییر نمی دهد، زیرا از زاخو تا بصره؛ از تلا ویو و واشنگتن تا تهران و انکارا همه متوجه هستند این جدایی نه جهت از بین بردن نزاع ملی٬ بلکه وسیله نهادینه و ابدی کردن آن است. مگر وقتی ما شعار جدایی کردستان عراق را طرح کردیم، احزاب بورژوایی از آن شعار حمایت کردند؟

در نتیجه، پایه اصول و موازین ما در مورد جدایی کردستان و یا ماندن در کنار مردم عراق مرز ما را با این کمپ مغشوش نمی کند. البته کسانی از این سیاست ما خرده می گیرند و خواهند گفت: “بالاخره مردم بر میگردند و میگویند٬ شما بهانه میگیرید٬ شما که تا دیروز میگفتید کردستان باید جدا شود، ولی امروز چه دلیلی دارد وقتی مسعود بارزانی عین پیام را به مردم می فرستد، خرسند نیستید”؟ در پاسخ باید این را شفاف به جامعه گفت که احزاب ملی قومپرست هستند و هیچ کاری را بدون اینکه به منافع بورژوازی خدمت کند را انجام نمی دهند. در ضمن، ما نه گفتیم کردستان نباید جدا شود، می گوئیم جدایی که توسط بارزانی و بر اساس تعمیق عرق ملی صورت بگیرد، بالانس بین کارگر و بورژوا را به نفع کارگر تغییر نمی دهد. و اگر نه، یک کشور به لیست٢٠٠کشور جهان اضافه شدن است که مانند استقلال “دارفور” از سودان و “تیمور شرقی” از اندونزی اکنون کسی نمی داند استقلال آنها چه دست آوردی برای طرفین داشت.

بارزانی تا چه حد در تحقق این رسالت خود قاطع و پیگیر است، به مولفه های زیادی مانند شرایط بین المللی و منافع بورژوازی بستگی دارد. قطعاً ما نباید از جدایی که آزادی سیاسی٬ جدایی دین از دولت و حق تشکل کارگر در آن منطقه ای که جدا می شود را تامین نکند، دفاع نمائیم. ما از جدایی که منافع انترناسیونالیسم کارگر را فدای منافع حقیر حکام کردستان می کند دفاع نمی کنیم. حمایت ما ازاستقلال کردستان عراق اصول پایه ما نیست، تاکتیک ما است. مشروط است. تاکتیک حمایت ما از استقلال کردستان تا زمانی که موقعیت طبقه کارگر در مبارزه با بورژوازی در منطقه را بهتر و مستحکم کند؛ مجاز و در غیر این صورت بر خلاف است. جدایی که چپ را در جامعه تقویت کند و آگاهی جامعه را از خطر عرق ملی و قومپرستی بالا ببرد و آگامی جامعه را به سوی تحقق انترناسیونالیسم پرولتری افزایش دهد، از آن حمایت خواهیم کرد. باید مبرهن باشد که طبقه کارگر و کمونیست ها در آن جدایی به موقعیتی بهتری در مبارزاتشان با طبقه سرمایه دار و احزاب سیاسی دست خواهند یافت. حمایت از جدایی که موقعیت احزاب بورژوایی را تثبیت کند، اشتباه است.

به این استدلال عباس منصوریان که با خط جریان هلمت احمدیان و کل طیف های موافق استقلال کردستان هم جهت است دقت کنید: “با جدایی کردستان از عراق، جغرافیای کنونی با «همه پرسی» مردمان زیر ستم مظاعف، رقم می خورد. اتحاد طبقاتی کارگران کشور کردستان جدا شده از عراق و بخش های دیگر فدراسیون کردستان با این همه هزینه در تاریخ و نیز سنگین تر در پی آمد، می تواند راه گشای مبارزه طبقاتی و سازمانیابی کارگران باشد و نوید بخش و تکیه گاهی قابل اتکاء برای کارگران در منطقه”.

در رد این تحلیل شعر گونه لازم است توضیح داد که شعار استقلال کردستان به منظور جدایی سرنوشت مردم از روندی که بر اساس افق ملی- مذهبی بر عراق حکومت می کند نیست؛ بلکه خود پرچم ملی یکی از پرسناژهای این سناریوی سیاه درعراق است. این جدایی ابزاری نیست برای کاهش تنفر قومی، تلاش ناسیونالیستی بخشی از قومپرستان برای شعله ور کردن آن است. در این متن دفاع از استقلال کردستان جدا ناپذیر از دفاع از احزاب حاکم ناسیونالیست نیست. اگر کارگران نتوانند جلوی روند کنونی که در امروز زیاد قدرتمند نیست را بگیرند، در فردای جدایی کردستان- به مراتب ضعیف تر خواند بود و دیوار ساختمان اتحاد آنان از امروز ترک بر می دارد. پوپولیستهای امثال عباس منصوریان خاک در چشم مردم و بذر توهم در جامعه می پاشند و جای دیگر این گونه سیاست ارتجاعی خود را فرموله می کنند:

با اعلام جدایی در کردستان عراق، آزادی های شناخته شده در چارچوب بورژوایی با توازن قوای موجود، شاید برای چند صباحی تا ماه عسل دوام یابد. که باید در این فاصله، به اندیشه و سازمان های خود رهایی و خودآگاهی دست یافت. باید تجربه فلاکت بار ایران و آنچه که در خاور میانه دستکم پی آمد آن بوده است را در برابر چشم داشت. که نباید در جنگ ارتجاعی به سود بورژوازی شرکت کرد. به باور نگارنده، اشغال کردستان هرآینه، توسط ارتش حکومت مرکزی و یا نیروهای همراه داعش، و ماندن در شرایط  تابعیت؛ یعنی ویرانی و اشغال پایگاهی برای مبارزه طبقاتی پیش روی در تمامی منطقه. با توجه به توازنِ نسبی قوا، بین حکومت شوندگان و دولت اقلیم کردستان، با استفاده از شرایط جاری و تحلیل مشخص از شرایط مشخص، از پرداختن به سازمان یابی طبقه کارگر، آگاهی طبقاتی، روشنگری و تلاش برای سازماندهی مبارزه طبقاتی، نباید یکدم غافل ماند.

آقایان محترم! در کردستان عراق٢٣سال است ستم ملی وجود ندارد. از بغداد، تهران و انکارا مزدور برای سرکوب مبارزات مردم آزادیخواه کردستان عراق و کشتن رژوان ها، سورکیو زاهدها، طاهرها در اعتراضات معروف به اعتراضات (١٧ی شوبات ٢٠١١) و ترور سردشت عثمان ها، سوران مامه حه مه ها و کاوه گرمیانی ها و ترور و سوزاندن بیش از٣٠هزار زن در کردستان نفرستاده اند. این اتحادیه میهنی “یه کیه تی” و حزب دمکرات بارزانی “پارتی” است که با همان ابزارهایی زنگزده حکومت های تهران و انکارا و حکومت پیشین بغداد، مردم کردستان را سرکوب می کنند. کارگران و جماهیر معترض را به اخلالگر و عامل بیگانه متهم می کنند. به مقرات حزب کمونیست کارگری عراق در ژوئیه سال ٢٠٠٠ حمله نظامی کردند و ۶ کمونیست انقلابی را کشتند.

شما با قبول این سناریوی و صورت مساله بارزانی در امروز، طبقه کارگر را گمراه و با وی همراه و رههایی مردم عراق از دست معماران این سناریو را در فردا سخت تر و پیچیده تر میکنید. بارزانی و تمام احزاب ناسیونالیست کرد، نیم قرن است روزی مردم کردستان را با ساز “مفاوذه” و اتحاد با همقطاران حکومتی خود می رقصانند و روزی با ساز استقلال کردستان. در هر دو پرده این نمایش تراژدی، این طبقه کارگر است که قربانی این مراسم جنگ و صلح آنها می شود. در هر دو حالت، این ساز گوشخراش بارزانی و تمام احزاب ناسیونالیست یک پیام دارد: ” شما کارگران با و بدون استقلال باید کار کنید و استثمار شوید و برده بورژوازی باشید”! طبیعی است که پاسخ ما کارگران کردستان به پیام استقلال بارزانی و تمام احزاب بورژوایی این است: با و بدون اعلام استقلال کردستان؛ شما همان دشمنان طبقاتی ما هستید. ٢۴سال است شما در حاکمیت هستید که نه خبری از بیمه بیکاری برای کارگران بی کار، نه جدایی دین از دولت، نه آزادی زن و نه آزادی فعالیت بی قید و شرط سیاسی و… هست. اگر این ٢۴ سال در حاکمیت نبودید، شاید “مژده” استقلال شما باعث توهم بیشتری می بود. ولی حنای شما رنگ باخته است.

شانزدهم ماه ژوئیه ٢٠١۴