در حاشیه رویدادهای هفته

نیما راشدان در چمدان آدولف ناتنیاهو پیدا شد!

تقریبا همزمان با عربده‌جوئی‌های داعش و نیروهای بعثی عزت الدوری و به همراه آن تقاضای استقلال کردستان عراق از جانب بارزانی، فاجعه دیگری در خاورمیانه بوقوع پیوست: حمله اسرائیل به نوار غزه!
دولت اسرائیل با مهارت فوق العاده ای که تاریخا و مداوما در تهاجم به مردم بیگناه منطقه و ریختن خون آنها کسب کرده، در ادامه عمیق کردن بحران امروز در خاورمیانه مثل همیشه اینبار نیز سنگ تمام گذاشته است؛ به بهانه پیدا شدن جسد سه نوجوان گم‌شده اسرائیلی در مناطق فلسطینی، درجا یک جنگ تمام عیار علیه مردم غزه براه انداخته است. هنوز هیچ نشانه اى از فرو نشستن اشتها و اهداف این سلسله تعرضات در خاورمیانه، آنهم آشکارا علیه عادی ترین مردم عادى، در دست نیست. سراسر جهان با بهت و نگرانى به بحران امروز خاورمیانه چشم دوخته اند!
در این میان آقای نیما راشدان روزنامه نگار، کارچاق کن و ”کارشناس مسایل اروپای شرقی“ که به نرخ روز می نویسد و دولت اسرائیل را از رگ گردن به خود نزدیکتر میداند، به ”واقعیت دنیای امروز ما“ پرداخته است، البته اگر کسی در دنیای ایشان دنبال آموزه ای باشد. به ناگاه از ذهن سایکوپت ایشان خوفی بر میخیزد که چه کسی است که جسارت میکند کج به ”کرامت“ دولت اسرائیل نگاه کند؟ تعظیم تان کو؟ کدام فرومایه ای است که در رسای ” اسرائیل یعنی قوی ترین اقتصاد خاورمیانه“ و ”تمدن“ ثنا نگوید؟
”خوشتان بیاید یا نیاید، دوستی یا دشمنی اسرائیل ملاک انتخاب است میان تمدن و بدویت. این واقعیت دنیای امروز ماست؛ کافیست آزادیهای مدنی – سیاسی در کشورهای حامی اسرائیل را با رفتار رژیمهای مخالف این کشور مقایسه کنیم تا تصویر شفاف و بدون خدشه مدنیت در برابر توحش برابر چشمانمان پدیدار شود … .”
چنین ادعایی آنهم با این درجه از بیشرمی، تنها از زبان فاشیست ترین محافل درونی هیئت حاکمه اسرائیل و فالانژهای پان ایرانیست ضد عرب جاری می شود. منطقاً کسی که خود را پیروز به شمار می‌آورد، می‌باید خوشحال باشد، اما آقای راشدان هنگام رجزخوانی و هارت ‌و پورت پیرامون دفاع از دولت اسرائیل بسیار خشمگین اند! همچون اسفند روی آتش بالا و پائین می پرند و مانند سگ هار زوزه می‌کشند.
بسیار خب! دفاع از ”مدنیت و تمدن در برابر توحش“ کار بینهایت ارزشمند و حیاتی است، مشروط بر اینکه آدم یادش باشد که تنها کسی که در طول تاریخ نیم قرن اخیر سلاح تجاوز و اشتهای اشغالگری و حتی ماجراجویی علیه مردم فلسطین بکار برده و با گلوله و زور بلدوزر و بمب به تباهی شهرها و سلاخی هزاران انسان بیگناه و بی دفاع پرداخته، همین اسرائیل است: ٣٨ ساعت قصابی ٣۵٠٠ نفر از مردم بیگناه صبرا و شتیلا، مسول مستقیم کشتار معدنچیان مصری در جریان حمله سینا، فرزند خلف بریتانیا در زمان چرچیل که قرار بود از فلسطینیان ساندویچ بسازد. کیست که نداند که این عصای اسرائیل و غرب بود زیر بغل شیخ یاسین که اخوان المسلمین و نهایتا ارتجاع حماس را جهت تضعیف مقاومت و مبارزات آزادیبخش مردم فلسطین باد زدند؟! سال ١٩٨٢ این اسرائیل بود که یکی از مدنی ترین شهرهای خاورمیانه یعنی بیروت را پس از هفت ساعت متوالی بمباران و با کشتار بیش از ٣٠٠ نفر از مردم عادی، شهر به مخروبه بدل گردید. سال ٢٠٠۶ به بهانه مقابله با حزب الله مردم لبنان را بیرحمانه ٣۶ روز تمام به خاک و خون کشید. با وقاحتی بی سابقه کودکان اسرائیلی را به امضای موشک هایی واداشت که کودکان لبنانی را با آن لت و پار کند. جنگ افروزى و جنایتکارى دولت اسرائیل تاریخی دارد؛ حد و مرزی ندارد؛ لکه ننگی است بر دامن بشریت امروز! ظاهراً این تاریخ و این واقعیات از نقطه نظر مستر راشدان و پان ایرانیست های ضد عرب طویله مک کارتی، قدمهای مثبت حاکم کردن ”تمدن“ در خاورمیانه و پاکسازی قومی ”عربهای وحشی“ بشمار می رود. مگر استدلال هیتلر جهت تاسیس اردوگاه کار اجباری بوخنوالت و داخاو و راه اندازی اتاق های گاز و کوره‌های آدم سوزی، چیزی جز دفاع از خلوص خون پاک آریایی که ظاهراً در رگهای نیما راشدان کماکان موج میزند، بود؟ مرز تفاوت مدنیت و تمدن مورد دفاع گاوچرانانی چون نتانیاهو و راشدان با تمدن و فرهنگ فاشیسم هیتلری از مو هم باریکتر است. بی شک این اولین و اخرین باری نخواهد بود که ناسیونالیسم ایرانی طرفدار غرب ظرفیت ضد انسانی خود را هویدا می سازد؛ عرب ستیزی در خون این ناسیونالیسم موج می زند. ایدئولوژیی که بر تل اجساد کودکان و مردم فلسطین جشن میگیرد و قهوه می نوشد باید به زباله دان تاریخ، تنها راه باقی مانده، سپرده شود.

سوابق جنایتکارى و تروریسم دولت اسرائیل بر کسى پوشیده نیست. با وصف همه اینها، جنگ اخیر دولت اسرائیل علیه مردم غزه ادامه جنگ چهل ساله اسرائیل و اعراب نیست. این بحران، ادامه تقابل قطبهای تروریسم، پس از یازده سپتامبر نیست. این جنگ ”فاتحینی“ نیست که بر متن اوضاع بعد از حمله آمریکا به عراق و در ادامه اهداف و استراتژی ”نظم نوین جهانی“ گیلاس شان را به سلامتی عمو سام بالا می بردند و شکمشان را صابون می زدند. این جنگ، ﺟﺰﺋﻰ از پسمانده استراتژی ضد انقلابی ”هرج و مرج خلاق“ آمریکا است، که جهت مهار و نهایتا شکست انقلابات بهار عربی و حل مسله فلسطین دوباره علم شد. بعد از هزیمت آمریکا در تحولات سوریه مقابل سایر قطب های امپریالیستی، هم اکنون ادامه این هدف معین به دست نیروهای ارتجاع محلی در خاورمیانه افتاده است. بخشی از بازی شطرنج مرگباری که خود آمریکا بیش از این، از پس آن بر نمی آید. این جنگ نامقدس فعلا از موصل و تکریت و کرکوک و بصره و غزه آغاز شده است؛ در حیات خلوت ناتو، بر سر مخروبه ای که دیگر منفعتی برای آمریکا ندارد. کم شدن نقش و جایگاه خاورمیانه در استراتژی امروز آمریکا و همزمان فشار افکار عمومی جهت حل مسله فلسطین، دولت اسرائیل را زیر منگنه و با خطر خلع سلاح هویت مذهبی – قومی خود روبرو کرده است. لذا بحرانی نگه داشتن منطقه و مانع تراشی و سنگ اندازی جهت تعویق انداختن پروسه صلح و برسمیت شناختن فلسطین بعنوان یک دولت مستقل، کنه ادامه قلدری و باز کردن قلاده های هرچه علنی تر توحش دولت اسرائیل و هر جوجه فاشیست در لباس میش علیه مردم بیگناه فلسطین است.
طبقه کارگر ناچار است در برابر این اپیزودها در دنیا قد علم کند. جهان باید به اوباماها و ناتنیاهوها و خیل ژورنالیستهای جیره خوار هیات حاکمه آمریکا، به دانش آموختگان و بروبچه های فاشیست مکتب شیکاگو از قماش آقای راشدان، بفهماند که دیگر کوبیدن مردم محروم خاورمیانه و در راس آن مردم فلسطین تحت نام ”دموکراسی، مدنیت و حقوق بشر“ را تحمل نخواهد کرد. آنچه بر سر مردم این منطقه آوردند با نابود کردن خشت خشت نشانه های انسانیت و مدنیت همراه شد. ”تسهیلات“ دموکراسی غربی برای ساکنین این مناطق، با سرکوب همه جانبه انقلابات بهار عربی، قدرتگیری دوباره اسد، السیسی، داعش، حماس، حزب الله، شیخ پشم الدین های خلیج، خلفای عشیره بارزانی و جنایات هر روزه دولت فاشیستی اسرائیل به فرجام خود رسید. پیام این دموکراسی و انعام این ”مدنیت“ در منطقه، چیزی نبود جز در خدمت قدر قدرتی بیشتر جمهوری اسلامی! تا آنجا که به مبارزه براى رهائى و آزادى مردم خاورمیانه مربوط میشود، تمام این جانیان به یک اردو تعلق دارند.

اعتصاب قدرتمند و سراسری کارگران در انگلستان
پنجشنبه گذشته، حدود ٢ میلیون کارگر و کارمند بخش های مختلف دولتی در اتحاد و همبستگی با هم در سراسر انگلستان علیه سیاست های ریاضت اقتصادی دولت، یکی از بزرگترین اعتصاب ها و تظاهرات های سال های اخیر را برگزار کردند. کارگران اعتصابی به سطح پایین دستمزدها و کاهش بودجه های رفاهی و بیمه های بازنشستگی اعتراض کردند و بعضا از جانب کارفرمایان و دولت تهدید به اخراج از کار شدند.
بیش از چهار سال است که سرمایه داران و دولت بریتانیا همانند سایر دول سرمایه داری در سراسر جهان، بحران شان را با تعرض به معیشت طبقه کارگر، به کمک حربه اخراج و بیکارسازی ها و پایین نگه داشتن سطح دستمزدها تخفیف داده و با اجرا کردن سیاست ریاضت اقتصادی، با کشیدن طناب از گرده طبقه کارگر، چرخ سرمایه را می گردانند. سیاستی که به بالا رفتن نرخ بیکاری، نزول سطح زندگی طبقه کارگر و عروج فقر بی سابقه به قیمت تضمین کیسه قطور سرمایه داران ظاهرا تنها راه ممکن برای ادامه نظام بردگی مزدی در سراسر جهان سرمایه داری است. بحران مداوم اضافه تولید نظام سرمایه داری در چند ساله اخیر، درست در بالاترین زمانه سطح تولید ثروت و نعمت، کمر بشریت محروم از محصول کارش را شکسته است. اضافه تولیدی که باید از دسترس طبقه کارگر، این خالق سرمایه دور نگه داشته شود، تخریب و سوزانده شود، مراکز تولید تعطیل شوند و نیروی کار میلیونها کارگر در سراسر جهان عاطل و باطل افتاده است تا مبادا به نرخ سودآوری سرمایه لطمه ای وارد شود.
این جامعه جهانی چیزی نیست جز ساخته دست بشر؛ بشر کارکن اسیر در روابط و مناسباتی که در آن توانایی و قدرت خلاقه اش نه در خدمت رفع نیازمندی هایش که علیه او هر روز زنجیرهای بردگیش را قطور تر می کند. این بهشت و جهنم روی زمین مخلوق کار و استثمار انسان از انسان است. و بردگان مزدی آن از این مناسبات استثمارگرانه نجات نخواهند یافت مگر به نیروی متحد و متشکل خود! نه خدا، نه شاه و نه قهرمان، که تنها اتحاد و همبستگی طبقاتی و به میدان آوردن نیرو و قدرتی که در ”کار“ خوابیده است، آنها را به پیروزی خواهد رساند. وقت آن رسیده است که بردگان مزدی در سراسر جهان در شیپور جنگ طبقاتی خود علیه این مناسبات استثمارگرانه بدمند و برای زیرورو کردن این جهان وارونه، متحد و همبسته به میدان آیند.
و این در گرو اتکاء طبقه کارگر به نیروی خود، در گرو تشکل و رشد خودآگاهی و وحدت درونی طبقه کارگر است.