فوتبال و جام جهانی
«از ناسیونال راسیسم تا مافیای عظیم بینالمللی»
با پایان بازیهای جام جهانی فوتبال٬ و غلیان احساسات ناسیونالیستی در قالب هواداری از تیمهای ملی موقعیتی فراهم میآید تا به بررسی فوتبال به عنوان نه یک ورزش معمولی، بلکه یک صنعت مافیایی که توسط یک مافیای عظیم بین المللی به اسم ” فیفا ” کنترل و اداره می شود، پرداخته شود. این به هیچ وجه به معنای مخالفت با ورزش نیست، بلکه سیاستهای دولتها در حمایت از مافیای فوتبال مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
ورزش تا آنجا که به عنوان یک سرگرمی و یک وسیله برای گذراندن اوقات فراغت و خالی کردن انرژی است، نه تنها با هیچ منطقی مذموم برشمرده نمیشود بلکه کاملا مثبت است؛ اما زمانی که همین ورزش از شکل ورزش خارج شده و یک شکل کاملا مافیایی به خود می گیرد، که هدف دیگری جز پول سازی ندارد، موضوع بحث میشود.
فوتبال امروز در بین ورزشهای مختلف در سطح بین الملل شکل یک مافیای عظیم پول سازی و مکانی برای فساد دولت ها و سرمایه داران بزرگ شده است. بر طبق اطلاعاتی که منتشر شده است ، فوتبال بعد از صنایعی چون نفت، اسلحه سازی و مواد مخدر رتبهی چهارم را در گردش مالی بین المللی به خود اختصاص داده است! امروز دیگر فوتبالیستها نه به خاطر علاقه به فوتبال، بلکه به خاطر گردش مالی بزرگ در این حوزه به فوتبال روی میآورند! تصور این را بکنید که یک فوتبالیست حرفه ای که در سطح بین المللی شناخته شده است ، درآمد سالانهی صدها میلیون دلاری داشته و این درآمد تا جایی است که کسی مانند ابرامویچ می تواند باشگاه چلسی و منچسترسیتی را بخرد و امتیازش را به اسم خود کند و قیمت بازیکنی مانند لیونل مسی ۱۸۵ میلیون پوند انگلیسی ناقابل است.
جذابیت فوتبال به عنوان یک ورزش زیبا، باعث شده است که در بیشتر کشورهای جهان این ورزش رتبهی اول در بین تمام ورزشها را به خود اختصاص دهد. مسالهی دیگر سرمایه گذاری میلیارد دلاری ( بیش از هشتصد میلیارد دلار در سال ) از جانب مافیای بین المللی فیفا روی این مساله باعث شده است که دولتها هم در سطح کلان ( مسابقات جام جهانی و جام قارهای ) و هم در سطح خرد ( مسابقات درون کشوری ) روی این ورزش سرمایه گذاری کرده، تا از این طریق بتوانند به پولسازی و ایجاد یک بیزینس مافیایی کمک کرده و حتی بورژوازی را از روبرو شدن با بحران نجات دهند. جدیدترین اطلاعات که حتی در روزنامههای دست راستی و سطحی آلمانی زبان و انگلیسی زبان هم منتشر شده است حاکی از تقلب ( Manipulation) آشکار در فوتبال و جام جهانی ۲۰۱۴ است. مغلوب شدن تیم ملی برزیل یکی از قوی ترین تیمهای فوتبال جهان، آن هم ۷ بر ۱ در مقابل تیم ملی آلمان بر ظن به روابط پشت پرده دامن زده است. وزنامه های آلمانی از جمله روزنامه ی شپیگل انلاین( Spiegel Online )اعلام کرده است که بنا به توافق روسای فیفا تیم ملی کامرون و غنا لازم بوده از دور بازی ها خارج شوند و بر اساس همین توافق فیفا، قرار بر این شده که به ازای هر باخت برای غنا به هر بازیکن ۱۷۰ دلار امریکا داده شود!
امروز دیگر دولتهای بزرگ از فوتبال با دو انگیزهی مختلف بهره میگیرند :
دامن زدن به ایدئولوژی ناسیونالیسم و راسیسم برای تحمیق توده
«تیم ملی فوتبال» نشان اقتدار ناسیونالیستی دولتهای مختلف است. اگر این دولتها در گذشته جنگ و خونریزی و استعمار به راه انداخته و همواره بر سر خاک و مرز با دیگر کشورها در جنگ بودند، امروز در کشورهای متروپل، دولتها از بیزینس فوتبال به عنوان ابزاری برای حفظ احساسات ناسیونالیستی، اقتدار ناسیونالیستی، میهنپرستی و غیره استفاده کرده و همواره تلاش میکنند ، قدرت نظامی، اقتصادی، سیاسی و هژمونیک خود را با فوتبال به رقبای دیگر خود، نشان دهند. طرفداران تیمهای مختلف، اگر امکانش را داشته باشند طرفداران تیم رقیب را با چاقو لت و پار میکنند. فیفا که خود نقش عظیمی در دامن زدن به راسیسم و ناسیونالیسم دارد، به برخوردهای راسیستی فوتبالیستها و فوتبال دوستان به بازیکنان دیگر تیمها « اعتراض » کرده است. اگر چه آمریکا در حوزهی فوتبال هیچگاه یک تیم مطرح بینالمللی نبوده است، در این دوره توانست به جام جهانی راه یابد و به عنوان یک تیم قوی ظاهر شود. سرمایهگذاری امریکا در صنعت فوتبال فارغ از اینکه تلاشی برای تحریک احساسات ناسیونالیستی و نژاد پرستانه است، با منفعتی کاملا اقتصادی و برای جبران بحران اقتصادی صورت گرفته است که در بخش دیگر به آن خواهم پرداخت. در آلمان مخالفین نازیستها آویزان کردن پرچم آلمان بر سر در هر خانه و روی هر ماشینی را نشانهای از خطر بازگشت فاشیسم قلمداد میکنند و برخوردهای تند و وحشیانهی فوتبال دوستان آلمانی و ادبیات تهاجمی که علیه طرفداران تیمهای دیگر به کار می برند ، همراه با عصبیت بیش از حدشان، خود، این واقعیت را نشان میدهد که همین «هولیگنها» پتانسیل و زمینهی تبدیل شدن به سیاهی لشگران فاشیسم را در آینده دارند و امکان بازگشت آدولف هیتلرها در میان طرفداران پر شور و شوق فوتبال در این کشور، کم نیست. فوتبال امروز برای دولتهای بورژوا ناسیونالیست حوزهی قدر قدرتی و ” جنگ سرد ” دیگری است. امروز طرفداران فوتبال از طیف های مختلف چپ و راست بر سر یک امر واحد متفق القول هستند و آن پیشبرد منفعت ملی از طریق پیروزی تیم ملی کشورشان. خانم مرکل صدر اعظم محافظه کار آلمان و نمایندهی حزب دمکرات مسیحی این کشور برای دیدن اولین بازی تیم ملی کشورش روانهی برزیل شد و برای حفظ اقتدار ملی ملت ژرمن بازیکنان تیم کشورش را در ورزشگاه ریودوژانیرو همراهی کرد.باراک اوبا رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا هم برای بازیکنان تیم ملی کشورش پیام داده، دعا کرده و برایشان آرزوی موفقیت کرد.
فوتبال به عنوان یک حوزهی عظیم پولسازی
امروز پول در همه جای جهان حرف اول را میزند، پول، نشان از قدرت و هژمونی دولتهاست. چین به خاطر داشتن همین پول «سیاه» تمام رقبای اقتصادی خود را یکی پس از دیگری پشت سر میگذارد و دولت قدرتمندی مانند آمریکا مقروض چین می شود.در صنعت فوتبال همانطور که گفته شد یک گردش عظیم مالی صدها و شاید هزار میلیارد دلاری در جریان است. گردشی که توجه تمام دولتها را به خود جلب کرده است. تمام دولتهای بزرگ جهان به طرز عجیبی به این صنعت مافیایی روی آوردهاند و سالانه میلیارد دلار پول سیاه از این طریق به جیب میزنند. محمد قراگزلو در مقالهی خود تحت عنوان «قدرت سیاسی، پول و فوتبال» در تحلیل سیاستهای ایالات متحده آمریکا در جام جهانی فوتبال۱۹۹۴ مینویسد: «حَسَب ظاهر دو دهه تلاش کیسینجر و سرمایهداران آمریکایی نتیجه داده است و جام جهانی فوتبال در کشوری برگزار میشود که در تمام طول تاریخ خود حتا یک فوتبالیست درجه سوم نیز نداشته است. تیم آمریکا ناپلئونی صعود میکند تا در مرحلهی حذفی با تک گُل روماریوی برزیلی حذف شود. چهار سال بعد – جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه – تیم آمریکا با دو گل از تیم فوتبال ایران هم شکست می خورد تا در همان مرحلهی ابتدایی دست از پا درازتر باز گردد. نه کیسینجر و نه دیک چنی که تمام توجه خود را معطوف به گسترش فوتبال کرده بودند ، به نتیجهی مورد نظر نرسیدند. آنان و حامیانشان با این فرضیهی درست به میدان آمده بودند که بعد از صنعت نفت،اسلحه و مواد مخدر در فوتبال بیشترین گردش مالی صورت میگیرد. کم و بیش سالانه رقمی بالغ بر هشتصد میلیارد دلار.بدون مالیات. بدون احتساب ارزش افزوده.»
قراگوزلو فهرستی از تنها چند نمونه از مبالغ نجومی معاملات فوتبالی ارائه میدهد و مینویسد:« زین الدین زیدان، پانزده سال پیش با قیمت ۶۰ میلیون دلار به رئال مادرید رفته بود. دقیقاً معادل بهای یک فروند جت .F.14 رئال مادرید برای جذب کریسیتان رونالدو۱۲۰ میلیون دلارپرداخت کرده است . روزگار مرد گران قیمت ”۶ میلیون دلاری“ سپری شده است. ماسیمو موراتی (مدیر باشگاه اینتر میلان) که یکی از اعضای شاخص مافیای نفت اروپا به شمار میرود بخش عمدهیی از وقت خود را به باشگاه فوتبال اختصاص داده است. برلوسکونی نخست وزیر ایتالیا ( و مدیر اثمیلان) همین طور. کمترین سرمایهی آنیلی (مدیر باشگاه یوونتوس)، کارخانهی فیات است. آبراموویچ روس که یکی از بزرگترین سرمایهداران حال حاضر غرب محسوب میشود، از طریق خرید امتیاز تیم چلسی و منچستر سیتی بخش قابل توجهی از سرمایهی خود را بیمه کرده است. فعالیت شرکتهای بیمه، اسپانسرها، تبلیغات، پخش تلویزیونی، فروش بلیط، مالیات؛ ترانسفر فوتبالیستها، ساخت و ساز استادیومها و ایجاد اشتغال هنگام برگزاری تورنمنتهای مختلف و رونق هتلها و صنعت توریسم و شرط بندی …. در مجموع فوتبال را به صنعتی پر سود تبدیل کرده است که در کنار صنایع نفت و سلاح و مخدر و سینما، حلقه ی اصلی تغذیهی سرمایهداری جهانی را شکل داده و سیاستمداران اقتصادی را وارد میدان آن کرده است.( هنگامی که آ.ث میلان و لیورپول به فینال جام باشگاه های اروپا رسیدند بازار شرط بندی یک به ۹ به سود میلان برلوسکونی بود. نیمه ی اول بازی میلان با سه گل پیش افتاد و قهرمانی اش به قاطعیتی بی تخفیف رسید. در میان دو نیمه شرط بندی یک به هفتاد شد. برلوسکونی سیصد میلیون دلار وارد این تجارت کازینویی کرد و روی برد لیورپولی که سه هیچ بازنده بود و حرفی برای گفتن نداشت ؛ شرط بست. و بلافاصله به مربی خود دستور داد که چه کند. نتیجه روشن بود. لیورپول در عرض ده دقیقه به میلان قدرتمند سه گل زد. برلوسکونی به جای جایزه ی ۷۰ میلیون دلاری فیفا و یک جام نمادین؛ هفتاد برابر آن ۳۰۰ میلیون دلار به جیب زد.»
فوتبال و فحشا
ظاهرا شاید رابطه ی مستقیمی بین فوتبال و فحشا وجود نداشته باشد، اما واقعیت چیز دیگری را نشان می دهد. واقعیت امر این است که فوتبال و بازی های جام جهانی نقش بزرگی در گسترش فحشا و حتا تن فروشی کودکان داشته است. رابطه ی فوتبال و فحشا چیست؟ فحشا یا تن فروشی عملی است که یک نفر تن خود را در مقابل پول یا هر جنس دیگری به کس دیگری واگذار می کند. بر اساس قوانین بورژوایی در تعریف برخی از دولتهای «دمکراتیک» این عمل عملی آزادانه و به دلخواه خود فرد است، بنابراین آزاد است. دولتهای اسلامی راههای دیگری برای فحشای قانونی پیدا کردهاند تا از این طریق بتوانند پول به جیب بزنند، که از حوصلهی این بحث خارج است.
هنگام مسابقات جام جهانی ، دولتها سر چندین مساله سرمایهگذاری کرده و از این طریق همواره در تلاشاند تا بتواند بر میزان افزونهی اجتماعی خود بیفزایند. از هتلداری و رستورانداری و مشروب فروشی گرفته تا فحشا. آمار دقیقی از تعداد تنفروشانی که در هنگام جام جهانی ۲۰۱۴ به ریودوژانیرو برای تن فروشی منتقل شدهاند در دست نیست، اما اعتراض سران فیفا به کشاندن کودکان به صنعت روسپیگری در برزیل خود ناشی از کمبود تنفروشان بالای هجده سال برای توریستهای علاقمند به فوتبال و برای درآمدزایی در این حوزه است. در شرایطی که آمارهای منتشر شده از وضعیت وخیم کودکان و اشتغال و استثمار کودکان در برزیل صحبت میکند ، دولت برزیل با سرمایهگذاری در عرصهی فوتبال و ساخت ورزشگاههای مختلف برای جام جهانی هزینههای میلیارد دلاری متقبل میشود، بدون شک بدون بازدهی اقتصادی و تنها به خاطر علاقمندی مردم برزیل به صنعت فوتبال حاضر به متحمل شدن این هزینهی سرسام آور نخواهد بود. دولت برزیل با پولی که برای ساخت ورزشگاهها برای فوتبال در این کشور پرداخت کرده است می توانست به طور کلی معضلاتی مانند فقر، کار کودک و بهره کشی از کودکان زیر سن را برای همیشه در این کشور از بین ببرد، اما علاقهی سرمایه به تولید سود بیشتر و حفظ مناسبات طبقاتی این اجازه را به مدافعان سرمایه نمیدهد.
در برزیل خشونت پلیس و تجاوز پلیس به حریم خصوصی شهروندان، کار کودک، فقر، حاشیه نشینی و هزاران معضل دیگر بیداد میکند، اما چرا دولت این کشور به جای پیدا کردن راه حلی برای این معضلات ، آنچنان سرمایه گذاری عظیمی را در زمینه ی فوتبال می کند؟ پاسخ روشن است! آنها در پی اشتغالزایی نه برای طبقات فرودست بلکه برای طبقات بورژوا و خرده بورژوازی این کشور هستند. دولت برزیل با سرمایه گذاری در زمینهی فوتبال توانسته است در زمینههای دیگری مانند حمل و نقل هوایی و زمینی، هتلداری، رستورانداری، مشروب فروشی و فحشا زمینهای برای به جیب زدن پول کلان برای طبقات دارا و متوسط فراهم کرده است.
اما ایا فقر در این کشور با سرمایه گذاری در عرصه ی فوتبال از بین می رود؟ مسلما نه. نه تنها فقر از بین نرفته است، بلکه اعتراضات طبقات پایین جامعه و طبقهی کارگر به سیاست های دولت در دوره ی جام جهانی ۲۰۱۴ و قبل از آن حاکی از آن است که طبقهی کارگر در این گردونهی پول سازی سهمی ندارد. سرکوب اعتراضات کارگری به برگزاری جام جهانی در برزیل حاکی از آن است ، که دولت و سرمایهداران متحد دولت سهم اصلی را از این پول می برند.
فوتبال و سیاست
فوتبال یکی دیگر از عرصه های قدر قدرتی سیاسی برای دولتهای بورژوایی است. سرمایه گذاری دولتهای مختلف در این عرصه تنها به خاطر مسائل اقتصادی نیست، اگر چه اقتصاد تعیین کنندهی سیاست است، اما سیاست و اقتصاد در یک رابطهی دیالکتیکی با هم بوده و هر دوی این ها میتوانند بر یکدیگر تاثیر متقابل بگذارند. استفادهی ابزاری از فوتبال به عنوان عرصهای برای پیشبرد مسائل سیاسی بیشتر جنبهی هژمونیک برای دولتهای بورژوایی دارد. دولتهای بزرگ سرمایه داری در سراسر جهان از هر عرصهای برای پیشبرد سیاستهای خود بهره میگیرند. از عرصهی استعمار، جنگ، اشغال دیگر کشورها تا رقابت در عرصهی اسلحه سازی و صنایع زیر بنایی تا ورزش.
در بین ورزش های مختلف در حال حاضر فوتبال نقش یک ورزش همهگیرتر را پیدا کرده و بدون اغراق میتوان گفت ، این ورزش توجه نیمی از کرهی زمین را به خود جلب کرده است. بنابراین برای دولتهای سرمایه داری که هر چند از لحاظ اقتصادی یک منفعت مشترک ، که حفظ مناسبات کاپیتالیستی و طبقاتی است، را دارند، کشمکشهای سیاسی بر سر هژمونی سیاسی در مناطق تحت نفوذ خود و افزایش حوزهی قدرت از طرق مختلف و تاکید بر ایدئولوژی ناسیونالیسم در دنیای گلوبالیزه شدهی امروز در عرصه ی فوتبال خود را به برجستهترین شکل ممکن نشان داده و میدهد. امروز برای یک آلمانی طرفدار فوتبال تیم ملی آلمان نقش ارتش آلمان در دوران هیتلر را ایفا می کند! برای یک پان ایرانیست طرفدار فوتبال تیم ملی ایران نقش سربازان گمنام امام زمان را ایفا می کند که با شعار «الله اکبر» خود را به گوشت دم توپ نظام جمهوری اسلامی در جنگ با رژیم بعث تبدیل میکردند، را دارد. برای یک هلندی فاشیست تیم نارنجی پوش هلند نقش نیروی دریایی هلند را ایفا می کند که در دوران استعمار توانسته بود به مناطق مستعمره در آن طرف دنیا دست پیدا کند و برای دیگر کشورها هم همینطور. در شرایطی که امکان جنگ و استعمار در شکل سابقش وجود ندارد ورزش فوتبال به عرصهای برای نمایش اقتدار سیاسی و هژمونیک دولتهای بورژا ناسیونالیست تبدیل شده است.