دستان خونین آمریکا بر پرچم سیاه داعش!

دستان خونین آمریکا بر پرچم سیاه داعش!

 

فریبرز سنجری

ipfg@hotmail.com

نزدیک به سه هفته از حمله داعش به موصل و عدم مقاومت آشکار ارتش عراق و طبیعتا سقوط این شهر مهم و بزرگ عراق و تحولات متعاقب آن می گذرد. این واقعیات بطور طبیعی این پرسش ها را در مقابل همه قرار داده است که این رویدادها حاصل چه اوضاعی است و عراق و منطقه با این یورش با چه شرایطی روبرست؟

برای پاسخ دادن به این پرسش ها باید قبل از هر چیز به یاد آورد که عراق به دنبال حمله ارتش آمریکا به این کشور در سال ۲۰۰۳ به اشغال امپریالیسم آمریکا و متحدینش در این هجوم تجاوزگرانه در آمد، و آمریکائی ها ضمن نابودی ارتش این کشور یکی از ماموران خود به نام “پل برمر” را به عنوان حاکم عراق تعیین نمودند. آمریکائی ها که با شعار آزاد کردن مردم عراق از جنایتهای رژیم صدام حسین، لشکر کشی به عراق را توجیه می کردند، از همان ابتدا با یک سیاست استعماری به طور آگاهانه به تفرقه افکنی در میان ملیتها و مذاهب مختلف در عراق پرداختند تا جایی که حتی “کارت تجزیه” عراق به سه قسمت سنی و شیعه و کرد نشین نیز بر روی میز کار آمریکاییها قرار گرفت؛ و بعدا هم جو بایدن، معاون رئیس جمهوری آمریکا از طرحی مبنی بر تجزیه عراق به سه بخش سخن گفت.  اما این پروژه ضد خلقی به دلایل مختلف در آن زمانها اجرا نشد. در عوض در بطن شرایط جدید ارتش اشغالگر آمریکا به تدریج با سازمان دادن و تغذیه و تسلیح دسته جات مسلح ضد انقلابی زیر نام “سنی” و “شیعه”، با بمب گذاری و ترورهای دست جمعی و فجیع و همچنین فضا سازی برای تشدید خصومت های قومی و مذهبی در عراق که کشتار و خانه خراب کردن مردم تحت ستم را به دنبال داشت، بحران در عراق را شدت بخشید. در این روند، تحت نظر آمریکائی ها، کردستان عراق نوعی خودگردانی کسب کرد و احزاب بورژوائی کُرد کنترل کردستان را به دست گرفتند. در پروسه اشغال این کشور، امریکائی ها به تدریج ارتش جدیدی زیر رهبری خود در عراق سازمان داده و آن را به سلاح های آمریکائی مجهز نمودند. بنابراین  ارتش کنونی عراق از روز اول به وسیله آمریکائی ها و زیر نظر مستشاران این قدرت امپریالیستی سازمان یافته است. در کنار سازمان دادن ارتش ، قانون اساسی کنونی هم علم شد که بر پایه ملیت و مذهب تنظیم گشته بود و در نتیجه قدرت بین سه نیروی کردها، شیعه ها و سنی ها تقسیم گشت. قانون اساسی ای که آمریکائی ها پز آنرا می دادند و می گفتند که یکی از “پیشرفته ترین قانون های اساسی تاریخ جهان عرب” می باشد که “برابری جنسیتی و آزادی دین” در آن تصریح شده است! امری که در واقع نطفه اغتشاشات کنونی را در درون خود داشت. به این ترتیب رژیم کنونی جایگزین سیستم قبلی گردید که در انحصار حزب بعث و دیکتاتوری صدام بود. از سوی دیگر با توجه به این واقعیت که عراق دارای منابع عظیم نفت بوده و دومین صادر کننده نفت اوپک می باشد آمریکائی ها فورا منابع نفتی عراق را زیر سلطه خود در آورده و ضمن چپاول این ماده استراتژیک، بخشی از هزینه های لشکر کشی خودشان به این کشور را  نیز از این طریق تامین نمودند. بنابراین منابع نفتی این کشور به عنوان یک کشور تک محصولی نفت خیز  از پس از اشغال رسما در زیر سیطره آمریکا قرار گرفت. بر این اساس واضح است که هر تحولی در این کشور رابطه مستقیمی با مناقع  غارتگرانه اقتصادی – سیاسی و نظامی آمریکا که آنرا امری حیاتی برای خود اعلام نموده، پیدا می کند. با توجه به واقعیاتی که به آنها اشاره شد آنچه در این کشور به عنوان دولت عراق مطرح می شود در واقع دولت دست نشانده قدرت اشغالگر یعنی امپریالیسم آمریکا می باشد، دولتی که با کمک انتخابات هائی که زیر سلطه سرنیزه سربازان آمریکائی برگزارگشته، تلاش شده  است تا به عنوان حاصل آرای مردم عراق جا زده شده و تبلیغ گردد.

پس از آن که امپریالیسم آمریکا در این روند رژیم دلخواه خود را بر عراق تحمیل نمود، عدم ثبات، انفجار بمب و ناامنی به یکی از خود ویژگی های این کشور تبدیل شد و تقریبا روزی نبوده و نیست که ده ها و صد ها عراقی قربانی انفجار بمب هایی نشوند که دارو دسته های مختلف علیه هم کار می گذارند، سرانجام در زمان ریاست جمهوری جورج بوش، وی رسما اعلام کرد که تا پایان سال ۲۰۱۱ سربازانش را از عراق خارج می کند. البته آمریکائی ها قبل از به اصطلاح خروج از این کشور یک “توافقنامه امنیتی” بر دولت دست نشانده خود تحمیل نمودند که دستشان را برای هر مداخله لازمی باز می گذاشت. به این ترتیب در اواخر سال ۲۰۱۱ و در دوران ریاست جمهوری اوباما آمریکائی ها اعلام کردند که در حالیکه در جنگ پیروز شده و “فضای دمکراتیک”  و دمکراسی را در عراق برقرار نموده اند حال با ساختن دولت و ارتش عراق، این کشور را  به خود عراقی ها سپرده و نیرو هایشان را خارج می کنند.

بنابراین هر کس بخواهد نه بطور ذهنی بلکه با تکیه بر واقعیت ها، به تحولات اخیر عراق نگاه کرده و آنچه می گذرد را درک کند باید در نظر بگیرد که اولا عراق کشوری تحت سلطه آمریکاست.  در ثانی ارتش این کشور را آمریکائی ها بر پا کرده اند و اگر چه آنها بیشتر نیروهای نظامی خود را خارج ساخته اند اما مستشاران و مزدورانی که سیاستهای مورد نظر آنها را در ارتش و دولت پیش می برند در آنجا بر جا گذاشته اند و سفارتی در بغداد بر پا کرده اند که بزرگترین سفارت آمریکا در جهان است.ثالثاً، منابع نفتی عراق اساسا به وسیله امپریالیستهای امریکائی غارت می شود. بنابراین در رابطه با تحولات اخیر عراق الزاماً باید آمریکا و کل منافع امپریالیستی آنها در این کشور را به حساب آورد.

از آنجا که تحولات اخیر عراق با یورش داعش شکل گرفت برای درک این تحولات باید ماهیت و موقعیت واقعی این نیرو را نیز در نظر گرفت. البته گروه های دیگری همچون”الجیش الاسلامی”، “جیش المجاهدین”، گروه “نقشبندیه” و برخی نیرو های دیگر هم در یورش اخیر به عراق با رهبری داعش نقش داشتند که شناخت آنها نیز ماهیت نیرو های مهاجم را روشن می سازد.

واقعیت این است که آنچه به نام “دولت اسلامی در عراق و شام” یا “داعش” شناخته می شود در تداوم فعالیتهای گروه بنیادگرای اسلامی “دولت اسلامی در عراق” به وجود آمده است. گروهی که در اکتبر ۲۰۰۶ در عراق تشکیل شده بود و بسیاری از حمله‌های تروریستی در این کشور با نام آن گره خورده است. این گروه  به وسیله کمک های مالی و تجهیزات نظامی اهدا شده از طرف شیخ نشین قطر و عربستان سعودی شکل گرفته است تا جایی که برخی از خبرگزاریها از داعش به عنوان “فرزند قطر” نام برده اند. همچنین به گزارش خبرگزاری ورلد نت دیلی “world net daily”  برخی مقامات اردنی اذعان نموده اند که:” دهها تن از اعضای گروه تروریستی موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) در سال ۲۰۱۲ در اردن آموزش دیده اند و این خدمات به عنوان بخشی از کمک های مخفیانه به شبه نظامیانی بود که ابتدا قصد حمله به سوریه را داشتند”. بنابراین داعش دست پرورده کشورهائی است که خودشان آشکارا نوکران حلقه به گوش امپریالیسم آمریکا می باشند. از آنجا که وابستگی عربستان و قطر به امپریالیسم  آمریکا واقعیتی غیر قابل انکار است بنابراین روشن است که این کشور ها، بدون چراغ سبز ارباب، میلیونها دلار صرف پرورش داعش نمی کردند. در این زمینه حتی خود رسانه های آمریکائی هم کتمان نمی کنند که مثلاً قطر در سالهای اخیر نقش اساسی در پیشبرد خطوط دیکته شده از سوی نهاد های امنیتی آمریکا و خصوصا  سیا(CIA) در منطقه  داشته و دارد. در چهارچوب پیشبرد همان خطوط بود که داعش – و نه تنها این گروه – با پول و سلاح عربستان و قطر تجهیز شده و در طی سالهای اخیر هم  دولت ترکیه خاک و مرز خود را در اختیار آنها گذاشته و با ارائه خدمات لجستیکی به آنها امکان داده است تا هر جنایتی که می خواهند در سوریه و عراق انجام دهند. در این مورد بد نیست تا به اظهارات شهردار شهر کُردنشین ماردین ترکیه توجه شود که در گفت وگوی مطبوعاتی با استفانو مانسرویسی رییس هیات اتحادیه اروپا که به ترکیه سفر کرده بود، خاطرنشان نمود که: “دولت حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان، اجازه عبور عناصر گروه مسلح موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) از مرزهای این کشور به خاک سوریه را صادر کرده است.” و “عناصر گروه موسوم به داعش به راحتی در مرزهای مشترک سوریه و ترکیه تردد می کنند”.

حال با توجه به این واقعیات غیر قابل انکار باید دید که چرا داعش که چند سال است درگیر جنگ با دولت عراق و سوریه می باشد ناگهان  به آنچنان موقعیتی دست پیدا می کند که موفق می شود با تعداد محدودی تروریست ریش رها کرده، ارتش دست ساز آمریکا را فراری داده و موصل و چند شهر و شهرک بزرگ و کوچک را تسخیر کند؛ و تازه به این نیز قناعت نکرده و به سوی بغداد حرکت کرده و بزرگترین پالایشگاه عراق را زیر آتش می گیرد! همچنین باید دید که چرا علیرغم اینکه دولت آمریکا اعلام می کند که داعش را یک “تهدید جدی” تلقی می کند اما به هیچ اقدامی جهت جلوگیری از قدرت گیری این عامل “تهدید جدی” دست نمی زند و حتی در مقابل درخواست کمک نظامی دولت عراق از آمریکا برای مقابله با داعش، از این کار طفره رفته و  اعلام می کند که این امر وقتی موثر است که دولت عراق برنامه تشکیل “دولت فراگیر” را داشته باشد. و این در شرایطی است که امریکا مدعی است در حال یک جنگ دائم و بی پایان با تروریسم و “بنیادگرایی اسلامی” می باشد. پس باید دید که چرا قدرتی که هر زمان دلش خواسته تحت عنوان “دخالت بشر دوستانه” کشورها را اشغال کرده است حال در جائی که از تهدید جدی داعش برای منافع حیاتی خود سخن می گوید از زبان وزیر خارجه اش رسما اعلام می کند که “اگر ظرفیت لازم در عراق وجود نداشته باشد هرگونه حمایت آمریکا از دولت و ارتش عراق با ناکامی و شکست روبرو خواهد شد.” این در حالی است که عملاً هم تا امروز آمریکا تنها به اعزام تعداد محدودی نیرو برای حفاظت از سفارت خود در بغداد و یا امور آموزشی ومشورتی اکتفا کرده است. همه اینها معنائی جز چراغ سبز دادن به داعش برای ادامه حملات خود و تداوم بحران فعلی از طرف امپریالیسم آمریکا ندارد.

البته این “چراغ سبز ” از روی قرائنی مثل روشن شدن این امر که سفارت آمریکا در بغداد از قبل نسبت به حمله” داعش و باقی مانده های حزب بعث” به موصل و دیگر استان های عراق اطلاع داشت اما کاری نکرد و یا دستور مقامات بالا در ارتش به فرماندهان مبنی بر عدم مقاومت در مقابل یورش داعش نیزقابل فهم بود. در همین رابطه همچنین اظهارات رئیس سازمان اطلاعات و امنیت اقلیم کردستان عراق در گفتگو با نشریه دیلی‌تلگراف نیز قابل تامل است که  اعلام کرد:” اطلاعات مرتبط با طرح‌ریزی تروریست‌‌ها و هم‌پیمانان آن‌ها برای تصرف شمال عراق پنج ماه پیش در اختیار MI6 و CIA قرار گرفته بود اما دولت‌های انگلیس و آمریکا اقدامی در این زمینه انجام ندادند.” بنابراین قبل از اینکه آمریکائی ها مجبور شوند از زبان وزیر خارجه خودشان در سفر به عراق اعلام کنند که آمریکا “قصدی برای جلوگیری از پیشروی داعش ندارد”، امریکا عملاً نقش خود را در شکل گیری این بحران آشکار ساخته بود. اما امروز سیر رویدادها کار را به جائی رسانده که خودشان آنرا فریاد زده و روشن می کنند که چگونه جنایات فاشیستی داعش و از جمله کشتار و اعدام های دست جمعی و مصلوب ساختن قربانیان در ملاء عام و ادعاهائی چون برافراشتن “پرچم اسلام” بر عراق و سوریه – که حال پا را فراتر هم گذاشته و خود را “حکومت اسلامی” می نامد- نقش آتش افروزی در کوره یک بحران بزرگ را ایفا می کند که امپریالیسم آمریکا در آن مشغول پختن نان خود است.  از قرار آن چه که از سوی مقامات آمریکایی در اعلامیه های رسمی به دروغ “تهدید جدی ” برای آمریکا خوانده می شود نه تهدید بلکه فرصتی طلائی است که برنامه ریزی شده تا تسهیل کننده پیشبرد سیاستهای چپاولگرانه شان در عراق و منطقه باشد.

با توجه به این واقعیت که دو طرف این درگیریها یعنی دولت نوری المالکی حاکم بر عراق و دار و دسته تروریست و اسلام گرای “داعش” آبشخور واحدی دارند، می توان دستان سیاه امپریالیسم آمریکا را در پشت رخداد های عراق و بر پرچم سیاه داعش بروشنی دید. بنابراین حقایق جاری و فاکتهای غیر قابل انکار حاکی از آنند که رویدادهای عراق خواست و نقشه خود آمریکاست و آمریکائی ها در تلاش اند تا به کمک وابستگانشان در منطقه باز و یکبار دپگر حریقی خانمانسوز در کل منطقه بر افروزند و با سوزاندن حیات و هستی توده ها در آتش بحران، منافع و سیاستهای جهانخوارانه خویش را این بار به این شکل به پیش ببرند.

واقعیت این است که در شرایط تداوم بحران اقتصادی گریبانگیر نظام امپریالیستی در سالهای اخیر و رکودی که نشانی جدی از برطرف شدن سریع آن بر اقتصاد آمریکا دیده نمی شود، دمیدن بر آتش بحران و جنگ و ناامنی و به این بهانه تقویت اقتصاد مبتنی بر میلیتاریزم، به عنوان یک راه حل غیر قابل اجتناب برای تخفیف این بحران، در مقابل امپریالیسم آمریکا و شرکاء قرار گرفته است. واقعیتی که نشان می دهد آمریکائی ها در شرایطی قرار گرفته اند که به بحران و تشنج آفرینی حتی از آنچه تا کنون ایجاد کرده اند هم بیشتر نیازمند اند.  بدیهی ست که چنین آتش افروزی ای نه تنها خطر تجزیه عراق را تشدید کرده، بلکه هر لحظه هم ممکن است آتش این درگیریها به کشور های همسایه نیز سرایت کرده و کل منطقه را فراگیرد. به خصوص که جمهوری اسلامی تحت پوشش دفاع از دولت کنونی عراق و “حفاظت از اماکن متبرکه شیعه” پاسدارانی هم به عراق فرستاده و دولت عربستان نیز هزاران سرباز را برای تقویت مرزهای خود با عراق به این مناطق منتقل نموده است.

از سوی دیگر آمریکائی ها با باد کردن در جثه داعش و فراهم کردن شرایط عدم مقاومت ارتش دست ساز خود در مقابل آن که به موفقیت های تاکنونی داعش و دستیابی وی به حجم بزرگی از سلاح های سنگین آمریکایی ارتش عراق منجر گردید و از طرف دیگر انداختن این دارودسته تروریست به جان رژیم دست نشانده خود، آگاهانه بر آتش بحرانی دمیدند که نه تنها عراق را هر چه بیشتر نا امن ساخته بلکه با توجه به حضور داعش در سوریه آتش جنگ در سوریه را هم بیشتر خواهد کرد و به آنها امکان می دهد که شکستهایشان در سوریه و ناتوانی شان در تغییر دیکتاتور این کشور -بشار اسد- و قطع نفوذ رقبایشان –روسیه- در این منطقه را با شعله ور کردن هر چه بیشتر آتش جنگ تا حدی سرو سامان دهند.

دولت آمریکا در جریان اشغال عراق ضمن سازمان دادن جنگ و گسترش شرایط جنگی و ایجاد زمینه بمب گذاری و کشتار و خانه خراب کردن حیات مردم بی گناه عراق جریانی را آفرید و پروراند که اکنون در تحولات جاری به یک هیولای خونخوار بر علیه تمامی مردم تحت ستم منطقه بدل شده است. آتشی که این هیولا بر می افروزد و ناامنی و فضای جنگی ای که با استناد به رشد این هیولا آگاهانه بدان دامن زده می شود، صرف نظر از هر استفاده دیگری که جهت پیشبرد سیاستهای کلی آمریکا در منطقه و در رقابت با امپریالیست های دیگر و نیز تاثیر گذاری بر بازار نفت به نفع وی در بر دارد، به طور مشخص بازار مستعد بسیار بزرگتری برای فروشندگان تبهکار تسلیحات جنگی ایجاد می کند و به واقع ایجاد کرده است. وجود هیولای داعش با جنایت های وحشتناک و اعمال ضد خلقی اش و با ایجاد جنگ و کشتار و خونریزی بزرگ در عراق و منطقه در حقیقت به پیکر فرتوت اقتصاد دستخوش رکود نظام امپریالیستی، اکسیژن می رساند.

مطالعه رویدادهای جاری در عراق و ظهور جریان بنیادگرایی هولناکی که توسط امپریالیسم آمریکا و نوکران آن تغذیه و تسلیح و آموزش دیده اند نشان می دهد که آنچه که اکنون در این کشور شاهد می باشیم نتیجه منطقی و حاصل سیاستهای امپریالیستی دولت آمریکا در عراق از سال ۲۰۰۳ به این طرف و در جهت منافع کثیف و ضد خلقی این دولت می باشد. بدون تشخیص نقش غیر قابل انکار امپریالیسم و به طور مشخص دولت آمریکا در اوضاع مرگباری که توسط داعش و حامیان آن در عراق و منطقه ایجاد شده هیچ تحلیلی قادر به توضیح درست تحولات جاری در عراق نخواهد بود. آمریکائی ها با ایجاد ناامنی شرایط را برای توسل به میلیتاریزم هر چه بیشتر مهیا می سازند. میلیتاریزمی که ذاتی امپریالیسم بوده  و یکی از روشهای همیشگی سرمایه داران برای غلبه بر بحرانهای ذاتی نظام استثمارگرانه شان می باشد. بی دلیل نیست که در همین چند سال گذشته و علیرغم رکود حاکم بر اقتصاد آمریکا وکل نظام سرمایه داری در غزب سود چند انحصار بزرگ تسلیحاتی آمریکا بطور بیسابقه ای افزایش یافته است.  بنا به گزارشات منتشره از سوی موسسه “مورگان استانلی” به تاریخ ۹ جون ۲۰۱۴ سود سهامداران سه کمپانی عظیم تسلیحاتی یعنی “رِی تئون” ، “نورت تراپ گامان، و “لاکهید مارتین” تنها در طول سه سال گذشته به ترتیب ۱۲۴ درصد، ۱۱۴ درصد و ۱۴۹ درصد رشد کرده است. براستی در شرایط رکود چگونه می توان بازار این انحصارات را بدون توسل به بحران و ایحاد ناامنی و جنگ در گوشه و کنار جهان رونق بخشید؟  برندگان واقعی این بحران که به قیمت ایجاد یک حمام خون جدید و جنگ ویرانی های هولناک بیشتر در زندگی مردم عراق ایجاد شده جز امپریالیسم امریکا و از جمله انحصارات تسلیحاتی نظامی آن نیستند.

بنابراین جدا از اینکه تحولات عراق چه سمت و سوئی بگیرد و سرنوشت عراق و منطقه در این بحران چگونه رقم بخورد، واقعیات نشان می دهند که امپریالیستها با توسل به بنیاد گرائی اسلامی در همه جا در حال بحران سازی و ناامن کردن کشور ها هستند تا شرایط را برای پیشبرد سیاستهای غارتگرانه شان آماده سازند. اگر تا دیروز این نقش را بیشتر “القاعده” بازی می کرد حال “بوکو حرام” در نیجریه، “الشباب” در سومالی و “جبهه النصر” و “داعش” و دهها گروه ریز و درشت در سوریه و… همان وظیفه را پیش می برند. به همین دلیل هم بنیاد گرائی اسلامی که داعش جلوه ای از آن می باشد  جز ابزاری جهت گسترش سلطه امپریالیسم و پیشبرد سیاستهای آنها نبوده و نیست. امری که امروز به عریانی در تحولات عراق در مقابل چشم همگان قرار گرفته است.

۱۵ تیر ۱۳۹۳ – ۶ جولای ۲۰۱۴