چرا استقلال کردستان عراق؟

یکی از خوانندگان نشریه ایسکرا از سنندج، در رابطه با مسئله استقلال کردستان عراق سئوالاتی را طرح و از من درخواست کرد در صورت لزوم در نشریه ایسکرا به آنها پاسخ دهم. سئوالات این دوست چنین است:

“شما در نشریه ایسکرا و در برنامه های تلویزیون ایسکرا بیشتر از هر جریان دیگری در مورد استقلال کردستان عراق مطلب نوشته و مصاحبه انجام داده اید. نوشته های شما، حمید تقوایی و محمد آسنگران را با دقت دنبال کرده ام. ضمن اینکه خود را با مواضع شما همسو احساس میکنم اما همچنان سئوالات و ناروشنیهایی که در بحث و گفتگو با اطرافیانم دارم در ذهنم باقیست. برای مثال از آنجا که کمونیستها شعار متحدانه برای صفوف کارگران و کل مردم سر می دهند و مخالف تقسیمات جغرافیایی هستند، چرا در مورد استقلال کردستان عراق تا این حد تاکید دارید؟. با توجه به این، آیا این مغایر با اهداف دراز مدت حزب شما مبنی بر افق انترناسیونالیستی و برداشتن مرزها نیست؟ سوال دوم من این است که دفاع و تاکید شما بر استقلال کردستان عراق چه تفاوتی با دفاع و تاکید احزاب ناسیونالیست کرد و حتی برخی دولتها مرتجع که اخیرا و بنا به اوضاع پیش آمده به حمایت از آن پرداخته اند دارد؟. و سوم اینکه در صورتیکه دولتهای منطقه با طرح استقلال کردستان عراق مخالفت کنند راه حل بعدی کدام است؟ ممنون میشوم به این سوئالات من پاسخ دهید. با تشکر آزادی از سنندج.”

آزادی گرامی ممنون از طرح سوالاتت. سعی میکنم ابهمات و ناروشنیهای طرح شده در سوالات شما را پاسخ دهم. ابتدا در مورد مغایر بودن مواضع انترناسیونالیستی کمونیست کارگری و تاکید ما بر استقلال کردستان عراق بگویم که مواضع و سیاست ما در قبال طرح استقلال کردستان عراق هیچ گونه تناقض و یا مغایرتی با اهداف و آرمانهای حزب ندارد بلکه برعکس دقیقا بر اهداف، سیاستها و مواضع ما منطبق است. از نظر تاریخی تاکید و دفاع ما از طرح استقلال کردستان عراق پیشینه دیرپا تری دارد و به ۱۹ سال قبل بر می گردد. بنا براین دفاع ما از استقلال کردستان عراق تنها بر بستر تحولات اخیر در عراق نبوده است اما تحولات اخیر ضرورت طرحی را که نزدیک به بیست سال قبل به تفصیل حزب ما بر سر آن حرف زده است و بیشتر از هر زمانی به آن موضوعیت می بخشد، مورد تاکید قرار می دهد. برای آشنایی به زمینه ها و ضرورت طرح استقلال کردستان عراق شما و دیگر علاقمندان به این موضوع را رجوع میدهم به نوشته منصور حکمت تحت عنوان “در دفاع از طرح استقلال کردستان عراق” بتاریخ ژوئن ۱۹۹۵ مندرج در جلد هشتم مجموعه آثار منصور حکمت. فایل این نوشته را برایتان قبلا فرستاده بودم.
اینجا قصد ندارم به ضرورتهای طرح مقدماتی این بحث وارد شوم وفرض را بر این میگیرم که آنرا مطالعه کرده اید.فقط مقدمتا این را اشاره کنم که احزاب حاکم بر کردستان عراق و دیگر جریانات و نیروهای ناسیونالیست کرد هیچگاه با صراحت تمام از استقلال کردستان عراق حرف نزده اند. علت آنهم این است که این نیروها حل پایه ای مسئله ملی و حل مسئله کرد را در راستای اهداف خود نمی بینند. آنان همیشه در لابلای زخمهای تاریخی ارتزاق کرده و سیاستهای خود را در چهارچوب توافقات با دولتها و بده و بستانها جستجو کرده اند نه از زاویه منافع مردم و حل بنیادی این معضل. به این خاطر است که تاریخا با لکنت زبان در مورد آن اظهار نظر کرده اند. الان هم اگر مواضع و نقطه نظراتشان را تعقیب کنید متوجه خواهید شد که هنوز منتظرند ببینند آیا دولتهای غربی و دول مرتجع منطقه بر اساس محاسبات سیاسی و منافع اقتصادی مشترکشان تا چه حد به آن روی خوش نشان می دهند. در هر حال با این مقدمه کوتاه برمیگردم به پاسخ به سئوالات شما.
از مقطع جنگ خلیج در سال ۹۱ و سرنگونی رژیم بعث صدام حسین در سال ۲۰۰۳ و بر بستر سیاستهای شکست خورده آمریکا، همپیمانانش و دیگر دولتهای مرتجع منطقه، تا کنون مردم عراق لحظه ای روی آرامش بخود ندیده اند. مدنیت در عراق رخت بر بسته است. دارو دسته های مذهبی و باندهای کانگستری همچون قارچ سر برآوردند و زندگی را برای مردم به جهنمی بتمام معنا تبدیل کردند. طی این مدت کردستان عراق علیرغم اینکه تحت حاکمیت احزاب ناسیونالیست بعنوان اقلیم کردستان اداره میشد اما از آتش و خونی که باندهای اسلامی در مناطق جنوبی عراق بوجود آورده بودند بدرجات زیادی بری بوده است. احزاب حاکم در کردستان عراق ضمن تلاش برای جلوگیری ازسرایت این اوضاع به مناطق کرد نشین که کل عراق را درنوردیده است، طی این سالها سرگرم مال اندوزی، کسب سود و سرمایه، استثمار نیروی کار و رواج باورهای قومی و ناسیونالیستی خود بعنوان نیروهای تازه بدوران رسیده ای بوده اند که چنانکه شاهدش هستیم به موقعیت افسانه ای امروزشان رسیده اند. می توان گفت که حکومت اقلیم کردستان بنوعی با ثبات تر و بعنوان حکومتی نیمه خودمختار و برای دست یابی به موقعیتی برتر بویژه از نظر اقتصادی و رواج باورهای ناسیونالیستی، از آنچه که در جنوب عراق در جریان بود تا حد زیادی از سرایت آن به کردستان جلوگیری کرده است. بخش اعظم این پدیده داده شده نیز به یمن همان موقعیت تاریخی در جنگ اول خلیج به ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق میسر شد.
از نظر ما بخاطر اینکه مردم کردستان عراق نسبت به مابقی نقاط دیگر در عراق از قتل و کشتار و جنگ مسلحانه باندهای مذهبی تا حدود زیادی بدور بوده اند جای خوشحالی است. همین درجه از امنیت جانی و ثبات نسبی این امکان را فراهم کرده بود که در مقطع انقلابات بنام بهار عربی، مردم کردستان عراق نیز مجال پیدا کردند که برای طرح خواست و مطالبات خود به خیابانها بیایند که با برخورد خشن حکومت اقلیم کردستان مواجه شدند. اگر این فضای نسبتا امن جانی در کردستان وجود نمی داشت قطعا مردم کردستان عراق نه تنها نمی توانستند اعتراضات خود علیه حاکمان را مطرح و به میدان بیایند بلکه می بایست برای حفظ جان خود یا آواره می شدند یا روزانه توسط جریانات مذهبی و قومی به سرنوشت مردم جنوب گرفتار می شدند.
برای ما دفاع از مدنیت در جامعه می تواند این امکان را فراهم کند که مردم فرصت و مجال اعتراض و مبارزه را داشته باشند. در جامعه ای که شیرازه مدنیت در آن از هم گسیخته شده باشد، مبارزه اجتماعی و طبقاتی کارگر معنای خود را از دست میدهد و به حاشیه رانده می شود. در یک جامعه جنگ زده شهروندان بجای فکر کردن به مبارزه اجتماعی و طبقاتی باید بفکر پناهگاهی باشند که سقف آن توسط باندها و نیروهای مسلح مذهبی و مرتجع بر سرشان فرو نریزد.
مواضع و سیاستهای ما حول استقلال کردستان عراق و دفاع از جان مردم و تامین امنیت جانی آنان قبل از هر چیز دفاعی انسانی و منطبق با اصول و اهداف ما است. مورد کردستان عراق یک مورد کنکرت است و قاعده ای برای هر خواست استقلال طلبانه ای نیست. برای احزاب حاکم و جریانات ناسیونالیست بطور عموم و برای حاکمان کردستان عراق مسئله استقلال آرمان و آرزویی ملی گرایانه است که همانطور که پیشتر اشاره کردم فقط با توافقات از بالا و با مسلحت اندیشی های سیاسی و اقتصادی در توافق با دولتهای غربی و منطقه قادر به دست یابی به آن هستند . تازه اگر در بهترین حالت این آرزوی ناسیونالیسم بدین شکل متحقق شود داشتن سرزمین معین، وجود کسانیکه به زبان معینی تکلم می کنند و برجسته کردن هویتهای قومی و ملی و دیگر فاکتورهایی که برای ناسیونالیسم مقدس شمرده میشود، که در پرتو آن براحتی بتوانند به استثمار نیروی کار بپردازند و آرزوهای داشتن یک دولت خودی و مستقل را برای تقویت باورهای ملی برآورده سازند را در افق و اهداف خود دارند. برای ما کمونیستها اما استقلال کردستان عراق با هدف حفاظت امنیتی از جان و زندگی مردم در مقابل جهنمی است که بر بستر سیاستهای آمریکا و غرب در مناطق همجوار کردستان عراق در جنوب و غرب فراهم شده است. از سوی دیگر تداوم این امنیت در ظرفیت استقلال کردستان عراق می تواند این امکان را فراهم کند که یکبار برای همیشه حل مسئله کرد به سرانجام خود برسد و مردم کارگر و زحمتکش در آن جغرافیا بتوانند با نرم متعارفی به مبارزات خود برای دست یابی به خواستهای انسانی، اجتماعی و طبقاتی خود بپردازند نه اینکه با آتش سلاحهای نیروها و جریانات مذهبی زندگیشان تباه شود. هیچ آدم منطقی و عاقلی که در قبال زندگی و سرنوشت مردم کردستان عراق احساس مسئولیت کند، قطغا با استقلال کردستان عراق به مخالفت برنخواهد خواست.
در پاسخ به بخش دوم سئوال شما باید بگویم که تفاوت دفاع ما از استقلال کردستان عراق با آنچه که حکومت اقلیم با اغماض و دولتهای منطقه با تردید و دودلی به آن برخورد می کنند بسیار متفاوت است. تا حدی در پاسخ به سئوال قبلی به آن اشاره کرده ام اما بطور مشخص باید بگویم که نه حکومت اقلیم و نه دولتهای غربی که اکنون طرح استقلال کردستان را بعضا مورد حمایت قرار می دهند، هیچکدام برای آن دو فاکتور اصلی یعنی جان و زندگی مردم و فضایی آرام و متعارف برای رشد و تقویت مبارزه اجتماعی مردم نیست. آنان ثباتی را خواستار هستند که بر بستر آن، سیاستهای تفرقه افکنانه، سودجویانه و استثمارگرانه خود را دنبال کنند. از سوی دیگر رقابت بین دولتها و احزاب دخیل و شریک در این اوضاع ایجاب می کند که روزی سیاست موافقت و روز دیگر به مخالفت با آن بپردازند. هر جا مصلحت سود و سرمایه ایجاب کند آنان به آن سمت سوق پیدا می کنند.
دفاع ناسیونالیسم کرد برای استقلال کردستان عراق و حتی قدم گذاشتن در میدان جنگ و خونریزی، فدا کردن جان انسانها و مدنیت جامعه را بهم ریختن، صرفا در خدمت داشتن حکومتی مستقل و برای اهدافی نظیر داشتن خاک و مرز، تقویت باورهای ملی و قومی است که علی العموم ناسیونالیسم در قامت دولت بدان دست نیافته است. اما موضع و سیاست ما کمونیسم کارگری در برخورد به مسئله استقلال کردستان عراق چه در ۱۹ سال قبل و مهمتر از آن امروز که خطرات از هم گسیختگی جان و زندگی مردم از سوی داعش، حکومت مالکی، جمهوری اسلامی و عربستان آن منطقه را بیشتر از هر زمان دیگری تهدید میکند، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و آنرا به حیاتی ترین خواست مردم تبدیل می کند. برای ما نفس استقلال هیچ موضوعیت و قدوسیتی ندارد. برای ما تاکید و پافشاری روی استقلال کردستان عراق باید بتواند در خدمت حفظ امنیت، جان و زندگی شهروندان از آتشی باشد که اطراف آنان را فراگرفته است. علاوه بر این، استقلال کردستان عراق می تواند بدور از جنگهای قومی و مذهبی، زمینه های قوی برای رشد مبارزه طبقاتی در آن جغرافیا را تقویت کند.
دولتها و نیروهایی که مخالف استقلال کردستان عراق هستند، آگاهانه و نا آگاهانه تلاش می کنند آشی را که آمریکا، متحدینش و متعاقب آن دولتهای منطقه نظیر جمهوری اسلامی، عربستان و دیگر دول مرتجع برای مردم عراق پخته اند، شعله های آنرا هم به مردم کردستان عراق سرایت دهند. در پس این مخالفتها اهداف دوره ای و منافع درازمدت این نیروها خوابیده است. آنچه که برایشان موضوعیت ندارد جان و زندگی مردم است که هر روز دارد طعمه این اوضاع تیره و تار میشود.
در مورد اینکه اگر دولتها با استقلال کردستان مخالفت کنند چکار باید کرد باید بگویم مثلی هست که میگوید: آش آنقدر شور است که آشپز یا آشپزها هم به آن اعتراف می کنند. اوضاع بجا مانده از سیاستهای شکست خورده نظم نوین جهانی در عراق، این واقعیت را در مقابل همین دولتها قرار داده است که علیرغم مخالفتهای تاریخی شان این جام زهر را ناچارند بنوشند. حتی اگر همه دولتها و حتی حکومت اقلیم کردستان هم با آن مخالفت می ورزیدند علیرغم هر گونه کارشکنی در به ثمر رساندن آن، اما این مردم کردستان هستند که یکدست می توانستند و می توانند برای دفاع از جان و زندگی خود خواستار برگزاری رفراندمی در جهت تحقق آن شوند و افکار بین المللی و سازمانهای جهانی را به حمایت از خود ترغیب کنند. به نظر من باید جبهه انسانیت، جبهه دفاع از مدنیت به حمایت از طرح استقلال کردستان عراق برخیزد. هر کسی هر روایت یا انگیزه ای برای استقلال کردستان عراق دارد موضوع ثانوی تری است. مهم اما این است که کردستان عراق با اعلام استقلال می تواند بطور رسمی و جدی مانع از گسترش اوضاع فلاکت باری شود که امروز مردم جنوب و غرب عراق را در خود گرفتار کرده است.
تلاش کردم تنها به سوالات طرح شده ات پاسخ دهم چرا که بحث بر سر این مسئله زوایای مختلفی دارد نظیر حل مسئله کرد و یا مسئله ملی، مسئله ستم ملی، مواضع کنکرت تر احزاب و جریانات ناسیونالیست بویژه در کردستان ایران که امیدوارم در فرصت دیگری به آنها بپردازیم.
امیدوارم این توضیحات توانسته باشد پاسخی ولو اندک به سئوالات و ناروشنیهایت داده باشد.
۸ ژوئیه ۲۰۱۴

دفاع از استقلال کردستان عراق دفاع از مدنیت است

“کسان یا جریاناتی بنام چپ می پندارند که در صورت کسب استقلال کردستان عراق ناسیونالیسم کرد پر و بال میگیرد و به همین دلیل می گویند نباید از آن دفاع کرد.”
این استدلال چپی است که دارای سنتهای ریشه دار قدیمی است و در بهترین حالت تعهد و وفاداری ایدئولوژیک و سنتی خود را به گونه ای منجمد و کلیشه ای ابراز میدارد. این درک با دنیای سیاست و فعل و انفعالات اجتماعی که باید بدان پاسخ مبرم روز و فوری داده شود کاملا بیگانه است و دائما در لابلای کتابها بدنبال تئوری هایی که مختص به زمان و مکان معینی در گذشته است میگردد.
دو حالت فرضی را باید دم دست گذاشت و پاسخ روشنی که منافع مردم را نمایندگی میکند بدان داد. فرض کنیم استقلال کردستان عراق به هر دلیلی انجام نگیرد چه اتفاقاتی در اوضاع و تحولات روزها و ماههای آینده روی خواهند داد ؟ از آنجا که حکومت اقلیم کردستان دو فاکتو هم حکومت است و هم حکومت نیست و فعلا رسمیت قانونی و بین المللی پیدا نکرده است، در صورت بالاگرفتن جنگ باندهای مختلف اسلامی مورد حمایت ایران، عربستان و دیگر دول منطقه، آتش ترور، بمب گذاری و انواع جنایات مختلف به این منطقه نیز سرایط خواهد کرد. در حال حاضر بدرجاتی در مناطق تعین شده در مرزهای غیر رسمی بین داعش و حکومت اقلیم، بخشا این اتفاقات و درگیریها در جریان است. تفاوت در این است که هنوز بداخل شهرهایی که تحت کنترل حکومت اقلیم است فعلا سرایط نکرده است. آیا بوقوع پیوستن چنین سناریو سیاهی بداخل شهرهای تحت حاکمیت اقلیم کردستان که هر روز دهها جنازه توسط گروههای انتحاری لت و پار شوند رضامندی آن چپ فرقه ای و ایدئولوژیک را برآورده خواهد ساخت؟. آیا در چنین شرایط فرضی این چپ سردرگم می تواند از کارگر متحد و متشکل دم بزند؟. چنین درک و مواضعی زیاده از حد ایدئولوژیک غیر مسئولانه و غیر اجتماعی است.
اما در صورت استقلال کردستان عراق حال تحت حاکمیت هر نیروی سیاسی معینی که باشد، مادام که مدنیت جامعه حفظ و شهروندان بتوانند بدور از کشتار جریانات مذهبی و باندهای کانگستر حداقل امنیت جانی شان تامین و بتوانند بطور نرمال به زندگی خود ادامه دهند، نه تنها جان و زندگیشان در امان خواهد بود بلکه در چنین شرایط متعارفی قادر خواهند بود صدای اعتراض خود را برای تامین رفاه، آزادی، برابری و مبارزه برای خواستهای برحقشان را بلند کنند. می خواهم به این چپ مریخی بگویم که فعلا اتحاد طبقه کارگر، مبارزه و غیره اش علیه ناسیونالیستهای حاکم پیش کش، لطفا بخود آیید و از بقا و جان انسانها، زن و مرد کودک و پیرو جوان در مقابل جانوران اسلامی و باندهای آدمکش حفاظت کنید. این تلاش از مسیر استقلال کردستان عراق میسر است.
در جامعه ای که در آن شیرازه مدنیت توسط گروههای ترور و بمبگذار از هم گسیخته شود، پز و ادعای دم زدن از مبارزه طبقاتی تعارفی بیش نیست و این اظهار نظرها فقط بدرد جدلهای بی خاصیت گروهای حاشیه ای میخورد. باید مسئولانه اوضاع را دید و در این شرایط خونین در غرب و جنوب کردستان عراق مسئولانه راهکارهای دفاع از جان و زندگی و امنیت مردم را نشان داد.
استقلال در خود هیچ گونه قدوسیتی ندارد. بی گمان ناسیونالیسم کرد تلاش خواهد کرد بر بستر کسب استقلال به رواج باورهای ملی و قومی دست بزند و شرایط را برای استثمار کارگر و زحمتکش کرد بیش از پیش فراهم سازد. چنین رخدادی امر تازه ای نیست. احزاب حاکم در کردستان عراق و در قامت نیمه دولتی و غیر رسمی آن، بیش از بیست سال است دارند همین کار را می کنند. اکنون بجز کارگران بومی نزدیک به سی تا چهل هزار کارگر مهاجر در کردستان عراق دارند کار و زندگی می کنند. آیا در یک شرایط متعارف و بدور از ترور و بمب گذاری بهتر می توان دست مردم، کارگر بومی و مهاجر را برای تحقق خواست و مطالباتش متحدانه و متشکل در دست هم گذاشت یا در شرایط و اوضاع فعلی در موصل، بصره، فلوجه، رمادیه و دیگر کانونهای جنگی بین دستجات اسلامی؟.

عبدل گلپریان

۸ ژوئیه ۲۰۱۴