پرچم استقلال کردستان از تل اویو و آنکارا تا اربیل!

دولتهای منطقه از اسراییل تا ترکیه و احزاب حاکم در کردستان عراق ناگهان طرفدار و خواهان استقلال کردستان شده اند. احزاب چپ و راست منطقه از جمله و از سر “دلسوزی” برای مردم کردستان همین راه حل را پیش پا گذاشته اند.

اولی ها دولت مستقل کردستان را بعنوان پایگاه سیاسی و منافع اقتصادی دراز مدت تر خود پیش چشم قرار داده اند ودومی ها توهم کردستان امن، دولت سکولار و غیر مذهبی و قومی را از استقلال کردستان نتیجه می گیرند. هر دوی این اهداف در شرایط کنونی عراق ضد منافع طبقه کارگر و توده های زحمتکش صرفنظر از قومیت و ملیت و مذهب است. استقلال کردستان نه طرحی برای امنیتت و نه طرحی برای آزادی است.

بحث بر سر مطلوبیت رفراندوم بطور کلی و یا استقلال کردستان به تنهایی نیست. امروز سناریویی که برای عراق و منطقه چیده اند،  بسیار فراتر از این ها است.  تصمیم بر سر تجزیه عراق بر اساس اقوام و مذاهب است. بحث بر سر تامین منافع اسراییل و جاپای محکمی در مقابل ایران با تشکیل دولت مستقل کردستان است. رقابت بر سر تضعیف موقعیت ایران توسط امریکا از طرفی و عربستان و کشورهای عربی متحد آن از طرف دیگر است. تصمیم بر سر رسمیت دادن به حکومت خلیفه در مرکز و شیعه در جنوب و کرد در شمال است.  علاوه بر این، بحث بر سر رفراندوم و استقلال کردستان به تنهایی نیست. همزمان و همین امروز بحث بر سر دولت فدرال و کشور مستقل خلفا است. بارزانی و دیگر حامیان داعش، خواهان برسمیت شناختن دولت سنی ها در مرکز عراق اند. دولت ترکیه از حامیان داعش و تقسیم عراق به ۳ بخش سنی و شیعه و کرد است. در این حالت ترکیه عملا بر دو بخش آن هژمونی و آقایی خواهد داشت. بازار اقتصادی و کار ارزان بی برو برگرد را تصرف خواهد کرد. تجزیه عراق پایان جنگ نیست، آغاز یکدوره خونین دیگر است.

زمانی که بیش از یک دهه قبل، راه حل رفراندوم و استقلال  پیش پای مردم کردستان قرار گرفت، احزاب حاکم به آن بی تفاوت مانده و منافع خود را در حضور در کنار دولت قومی و مذهبی در عراق تعقیب کردند. به ثروت حاصل از نفت عراق و به شراکت در قدرت در بغداد چشم دوختند و این حاصل شد. جلال طالبانی رییس جمهور عراق شد و برای ناسیونالیسم کرد این یک افتخار بود. بیش از۱۷ درصد بودجه و درآمد کشور به کردستان اختصاص داده شد و حقوق کارکنان و پیشمرگان کرد هم از مرکز تامین گردید. همزمان مسعود بارزانی هم نفر اول کردستان شد. و این موقعیت ایده آلی برای احزاب حاکم در کردستان بود.

اکنون صحنه عوض شده و همانی نیست که پس از اشغال نظامی عراق توسط امریکا و متحدینش بود. پرچم رفراندوم آن زمان دست کمونیست ها و سکولارها بود، امروز دست نانانیاهو و بارزانی است. امروز سناریوی جدید امپریالیستی و بکمک دول مرتجع منطقه پا به میدان گذاشته است. بعلاوه، نیرویی مافوق ارتجاعی و تروریست و ادمکش عروج کرده و داعیه ی حکومت و خلافت اسلامی را در سر دارد. این حمله ای از طرف سنی های مظلوم به شیعه های غاصب نیست. یا حمله نیروهای مترقی به حاکمیت ارتجاعی مالکی در بغداد نیست. حمله توحش علیه انسانیت در کل عراق و منطقه است. در چنین شرایطی احزاب حاکم در کردستان عراق بجای سازماندهی مبارزه و مقاومتی انسانی علیه این توحش و عقب نشاندن آن، ناگهان فیل شان هوای استقلال کرده است. بگذار کارگران و مردم موصل و تکریت و فلوجه و در آینده بغداد و بصره زیر تیغ ترور و ترس اسلامیست های داعش از طرفی و داوطلبان حزب اللهی شیعه ی جمهوری اسلامی از طرف دیگر، از بین بروند، چه باک! مهم این است که این توحش اسباب استقلال کردستان و الحاق کرکوک را مهیا کرده است!

این سیاست ظاهرا برای احزاب حاکم در کردستان یک  “فرصت” مناسب و برای طرفداران و پرچمداران استقلال یک ابراز همدردی و دوستی با مردم کردستان است. تصورش را بکنید احزاب حاکمی که تا دیروز در قدرت و ثروت جامعه عراق و در سرکوب و بی حقوق کردن طبقه کارگر و زحمتکشان سراسر عراق شریک بودند، اما امروز که برق شمشیر تروریسم اسلامی و ادعای بعثی ها مبنی بر بازگشت عراق به دوره صدام را می بینند، حسابشان را جدا کرده و سنگ دوستی و دلسوزی مردم کردستان و نجات آنها از شر را بر سینه می زنند.

سیاست و پرچم استقلال، نه تنها هیچ منفعتی از کارگران و مردم کردستان را نمایندگی نمی کند، اما مردم زحمتکش و زنان و جوانان مناطق تحت تسلط اسلامیست ها را به حال خود رها می کند که در خون خود بغلطند و جان و مال و حرمت انسانی شان لحظه به لحظه مورد تجاوز توحش قرار بگیرد. احزاب حاکمی که تا دیروز در منفعت قدرت و ثروت شریک بودند، فدرالیسم بهترین گزینه بود، اما امروز در دفع شر، سرشان را بر می گردانند و دست به کلاه خود می گیرند و منفعت سیاسی و اقتصادیشان را در استقلال کردستان جستجو می کنند!

از زمان اشغال عراق توسط امریکا تا کنون، نه حکومت مرکزی در بغداد و نه حاکمیت احزاب قومی در کردستان، هیچکدام نماینده منافع کارگران و زحمتکشان عراق نبوده و نیستند. این دو حاکمیت فدرال ماهیتا هم بورژوایی و هم قومی و هم مذهبی اند. رقابت دستجات قومی و مذهبی بر سر حاکمیت و ثروت در هر دو بخش عراق، ضدیت با آزادی و حقوق زن و کودک و رفاه و خوشبختی اکثریت شهروندان حد و مرز نداشته است. تعداد زنانی که در این مدت در کردستان عراق کشته و ترور گشته اند، کم تر از میزان تلفات انسانی در عراق بر اثر جنگ و ترور اقوام و مذاهب نیست. در تمام این مدت احزاب حاکم در کردستان عراق در همه مصائب جامعه و ناامنی و فلاکت طبقه کارگر عراق، دست داشته و شریک اند.

رفراندوم برای استقلال کردستان در شرایطی که اسلامیست ها جلو دروازه کرکوک اند و در شرایطی که کرکوک به دو و حتی سه قسمت عرب و ترکمان و کرد نشین تقسیم شده است  و درجنون شیعیان کرد وجود دارند، توهمی بیش نیست. مردم کرد و عرب نشین کرکوک از دوره صدام تا کنون ابزار دست شوینسم و فاشیسم حکومت  بعث و ناسیونالیسم کرد و پراکندن تخم کینه و نفرت بین این دو بخش از ساکنان شهر بوده اند. علاوه بر آن اقلیت های مسیحی آشوری و کلدانی تاریخ دردناک قتل عام توسط  بارزانی را پشت سر دارند. کردستان مستقلی که بخواهد کرکوک را به خود ملحق کند باید ازروی جنازه بیش از نیمی از مردم غیر کرد این شهر اعم از عرب و ترکمان و آشوری و…، بگذرد. در طول دو دهه حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد، مردم غیر کرد کرکوک هیچ روی خوشی از حاکمان اقلیم کردستان ندیده اند و هیج منفعت سیاسی و اقتصادی و حرمت انسانی شان تامین نشده است. نتیجه ی رفراندوم ولو خیلی دمکراتیک باشد، کرکوک را حد اقل دو قسمت خواهد کرد. آیا احزاب حاکم، عرب زبان های کرکوک را بیرون می ریزند؟ کاری که حکومت صدام با بخشی از کرد زبانهای کرکوک کرد. آیا بین این دو بخش دیواری مثل برلین می کشند؟ نفت کرکوک به کدام یک از این دو بخش مردم تعلق دارد؟ مرز کردستان با حکومت خلیفه کدام است؟  جواب این سوالات خیلی روشن است. رفراندوم و استقلال کردستان اکنون چشم به الحاق کرکوک دوخته و از همین حالا نطفه یک جنگ قومی دیگر در کرکوک و مناطق اطراف را در دل خود دارد.

اما هنوز کار به اینجا ختم نمی شود. در کردستان عراق جریانات اسلامی سنی و سلفی نفوذ و سازمان های گسترده ای دارند. در همه محلات شهرها و روستاها مساجد و مکاتب قرآن و مراکز خدماتی و جذب جوانان به اسلام نوع خود را دارند. وجود حکومت خلافت اسلامی در بیخ گوش این جریانات موجب عروج بیشتر آنها و فعالیت مشابه برادران خود در خلافت خواهد شد.

همچنین، سلفی های ایران بویژه در کردستان ایران هم از این مرکز توحش، رهبری و دستور و وظایف می گیرند و بیش از از پیش فعال می شوند و بر نیروی خود می افزایند. ویروس توحش اسلامی سنی و سلفی هم چون شعبات دیگر اسلام سیاسی در منطقه از سوریه  تا عراق و کردستان عراق وایران و منطقه، شیوع می یابد و هرگونه مدنیت  و حقوق و حرمت انسان ها و بیش از همه زنان را مورد تجاوز قرار داده و نا امن می کنند.

و بالاخره،  جمهوری اسلامی به بهانه مقابله با سنی ها، دارو دسته های قمه و شمشیر کش باند سیاهی شیعه را بسیج می کند و سازمان می دهد. از هم اکنون نطفه جنگ شیعه و سنی در ایران بسته می شود. این  سناریوی واقعی کنونی و آینده جوامع بشری حداقل در این گوشه از خاورمیانه از لیبی و سوریه تا عراق و ایران و افغانستان و … است. مردم کردستان یادشان نرفته است که پس از ترور بن لادن توسط امریکا، رهبران سلفی در کردستان هزاران نفر از مردم ناآگاه و عقبمانده سنی را به احترام به بن لادن به نماز دعوت کردند و نماز میت اجرا نمودند! سلفی های کردستان ایران هم اکنون دستجات مسلح باندسیاهی شان را حی و حاضر دارند.

کسی که چشم بر این سناریو و فجایع  عینی و قابل پیش بینی بر ای مردم منطقه می بندد و سنگ استقلال و  نجات مردم کردستان را به سینه می زند، آگاهانه سرنوشت مردم منطقه را به سناریوی امریکا و اسراییل و عربستان و ترکیه و توحش افسار گسیخته جریانات اسلامی چون داعش و خلافت سنی و قمه زن های سازمان یافته ی شیعه از جانب جمهوری اسلامی می سپرد. پرچم و شعار استقلال کردستان در بحبوحه چنین توحش و جنگلی که در عراق و منطقه می بینیم، پرچمی پاسیفیستی، ناسیونالیستی و ضد وحدت و همبستگی طبقاتی و انسانی کارگران و زحمتکشان منطقه صرفنظر از قومیت و ملیت ومذهب، است.

طرفداران استقلال و سینه چاکان امنیت مردم کردستان، یا خود ناسیونالیست “کرد” اند و یا ریگی به کفش دارند  که مدعی اند استقلال کردستان تحت حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد،  نتیجه اش سکولاریسم و آزادی است. چه کسی می تواند این حقیقت آشکار را انکار کند که کردستان مستقل با کردستان فدرال کنونی ماهیتا متفاوت نیست و تداوم همین وضعیتی است که در دو دهه اخیر وجود داشته است.این پرچمی برای امنیت کردستان نیست برعکس اضافه کردن سناریوی جدیدی به اوضاع سیاه امروز عراق است. کردستان امن امروز این پروژه ی امپریالیستی و منطقه ای دول خاورمیانه، به کردستان ناامن و آغاز جنگی دیگر بر سر تقسیم مناطق و حوزه های نفتی و مرزهای شیعه وسنی و کرد است. نتیجه اش پاکسازی قومی است. پرچم یوگسلاویزه کردن عراق است.

 پرچم استقلال امروز در دست مردمانی که بر حاکمیت صدام شوریدند، نیست. این پرچم در دست کارگران و زحمتکشان علیه اشغال عراق توسط امریکا نیست. حتی در مقابل دولت مرکزی عراق که خود احزاب ناسیونالیست بخشی از آنند و ریاست جمهوری اش را دارند هم نیست. بارزانی برای سنی های داعش هم فدرالیسم و استقلال می خواهد. پرچم استقلال کردستان برای رفع ستم ملی نیست، این پرچم امروزه چشم به الحاق کرکوک دوخته و برای سرپیچی از مبارزه و مقاومت در برابر توحش اسلامیست ها است. معامله با آنها به قیمت سربریدن های بیشتر و تجاوز به حقوق نیمی از انسان های جامعه ی تحت تسلط اسلامیست ها و تعطیلی مدارس دخترانه و دست بریدن وسنگسار و برگرداندن این جامعه به قرون وسطی است.  چشم پوشی از این واقعیت سهمناک و تلاش نکردن برای بستن سدی در مقابل آن، در عوض حساب خود را جدا کردن و دست به کلاه خود گرفتن، سیاستی فرصت طلبانه و جبونانه است. این سیاست در نهایت شریک جرم  و مردود و محکوم است.

سازماندهی وایستادگی در مقابل توحش اسلامی و ویروس کشتار جمعی، از جانب مردم عراق و کردستان، به معنای دفاع از حکومت مرکزی و مالکی و مشروعیت آن نیست. به معنای  دفاع از تمامیت ارضی عراق هم نیست. بلکه به معنای مخالفت با تجزیه عراق بر مبنای قومی و مذهبی است، مخالفت با ایجاد دولت خلیفه ی سنی است. به معنای مخالفت با دخالت دول مرتجع منطقه است. به معنای دفاع از آزادی و برابری و حقوق و حرمت انسان و حقوق برابر زن و مرد وامنیت جامعه است.

آیا این به آن معنی است که مساله استقلال کردستان بطور کلی از دستور خارج شده است؟  آیا تشویق احزاب حاکم به جنگ علیه داعش به معنای تشدید سناریوی سیاه نیست؟ این ها سوالات معتبری هستند. اولا مساله رفراندوم واستقلال در شرایط معین و توازن قوای معین همیشه می تواند مطرح باشد و چند و چون ان سبک سنگین شود. من شهروند می توانم رای به جدایی بدهم یا نه مخالف آن باشم.  اما در اینجا مساله بر سر تاکید بر برسمیت شناختن یک حق نیست. بحث بر سر موقعیتی است که این خواست در آن مطرح می شود و یا اینکه اساسا از جانب کدام جریان ودولت و به چه منظوری مطرح می شود و به چه چیزی خدمت می کند. جواب این سوال را من سعی کرده ام در این یادداشت بدهم و مضرات این پرچم را از جنبه های مختلف بر شمرم. اما درمورد سوال دوم، دو راه وجود دارد:

 بدون مقاومت بخشی از عراق را به خلیفه سنی ها ببخشیم و شاهد تشکیل دولتی مذهبی ادمکش و تروریست وضد انسان باشیم و یا علیهش بایستیم. اکنون متاسفانه شکست داعش بدون جنگ ممکن نیست. این جنگ کردها و یا شیعه ها علیه سنی ها نباید تلقی شود. دفاع از انسانیت در مقابل توحش داعش است. برسمیت نشناختن و تسلیم نشدن در مقابل پدیده ای جدید به نام دولت خلیفه سنی ها است که داعیه مسلمان کردن همه مردم جهان را در سر دارد.

سوال این است که این مقابله کار کیست؟ کار امریکا و جت های جنگی روسیه و ایران است؟ یا باید آتش بس اعلام شده و دولت جدید سنی ها و همچنین دولت مستقل کرد ها را برسمیت شناخت و عملا عراق تجزیه شده به سنی و شیعه و کرد را پذیرفت.  در حال حاضر جریانات دخیل اکثرا به این سناریو چشم دوخته اند  و می گویند کاری نمیشود کرد. این اوج استیصال سیاسی است که به مردم تحمیل شده است. دفاع از مردم در مقابل تهاجم باندهای سیاه داعش وظیفه ی دولتهای مرکزی و اقلیم کردستان است. در عراق سناریو سیاه است و اکنون سیاه تر شده  و دولت عراق و احزاب حاکم در کردستان در مقابل این وضعیت مسوولیت دارند. اما این دو، عملا راه حل اسراییل و عربستان را پیش چشم دارند و خود از اجزای سناریوی سیاه تا کنونی عراق اند.

در نتیجه، من شهروند عراقی اگر دولت در اختیارم نیست، اگر حزب و جریان سیاسی قوی ای نیستم، اگر اسلحه ندارم، زبان که دارم. میلیون ها کارگر  و زحمتکش و زن  مرد و جوان و انسان های سکولار و آزادیخواه و برابری طلب در سراسر عراق هستند که می توانند مخالفت خود را علیه این وضعیت اعلام کنند. Ankareاعلام کنند که تسلیم توحش داعش نباید شد و حکومت خلافت سنی را بهیچوجه نمی پذیرند. اعلام کنند، تجزیه عراق به سنی و شیعه و کرد را نمی پذیرند، اعلام کنند که ما انسانیم و مهر ننگین قومی و مذهبی بر پیشانیمان را قبول نمی کنیم. کمونیست ها و همه ازادیخواهان و انسانهای شریف در عراق می  توانند چنین جبهه ی سیاسی و توده ای را در مقابل وضعیت کنونی ایجاد کنند. ایجاد چنین صفی در دل سناریوی سیاه ظاهرا غیر ممکن بنظر می رسد. تجارب تا کنون چنین بوده است اما مگر قرار است توده های کارگر و زحمتکش برای همیشه مرعوب سناریوهای امپریالیستی و جریانات قومی و مذهبی باشند. مردم گوسفند نیستند که هر بار و دسته دسته در این و آن گوشه جهان توسط بورژوازی امپریالیستی و ارتجاع منطقه و جریانات باند سیاهی به سلاخی کشیده شوند. یک جایی باید ایستاد و گفت، “نه”. دیگر بس است. نمی پذیریم… و این آنجا است!

از طرف دیگر جریاناتی معتقدند که داعش فقط یک باند تروریستی نیست، مردم سنی موصل و تکریت و غیره با آن هستند. و نتیجه می گیرند که جنگ با داعش بمعنای جنگ با مردم موصل است. اینها فراموش کرده اند که تا قبل از حمله داعش با حمایت عربستان و ترکیه، جمعیت موصل را زنان و مردان مترقی تشکیل می دادند. دانشگاه موصل از دانشگاه های خوب منطقه بود. فراموش کرده اند که تا قبل از حمله طالبان و سازماندهی آن توسط امریکا مردم افغانستان مردمانی سکولار و پیشرفته بودند و زنان در آن از حقوق واحترام برخوردار بودند. با حمله طالبان افغانستان زیر پرچم سیاه قوانین ارتجاعی و برقع وبیحقوق زنان نصف انسان های جامعه قرار گرفتند. تنها گذاشتن مردم موصل و منطقه ی اطراف زیر شمشیر سرکوب داعش و خلیفه سنی ها و پایمال کردن حقوق زنان و به بردگی کشاندن آنان، جرم سنگینی است. بشریت متمدن مروز چه در عراق و چه درجهان نباید زیر بار طالبان دیگری بروند.

اشتباه است اگر بپذیریم که پذیرش داعش بعنوان یک دولت دردل منطقه و تسلیم شدن در مقابل ان به جنگ قومی و مذهبی در عراق خاتمه می دهد. اگر چنین بود شاید راه حل آتش بس و تن دادن به تجزبه و سه بخش شدن عراق یک راه حل خاتمه جنگ بود. اما این توهم است. دولت سنی خلیفه به موصل واستان نینوا محدود نمی شود. اولا این جنگ ادامه دارد و دوما بمحض کنترل دایمی این جریان بر بخشی از عراق، دیگر بخشها از بغداد و بصره تا کرکوک و اربیل و سلیمانیه و تا ایران را برای همیشه ناامن خواهد کرد. دستجات تروریست و بمب گذار و انتحاری در منطقه جولان خواهند داد و زندگی را بر مردم حرام کرده و در ترس و وحشت دایم نگهشان خواهد داشت.

امروز، هر نیروی اجتماعی و هر جریان سیاسی که در مقابل تهاجم اسلامی های داعش و طرفداران حزب بعث و صدام حسین بایستد و سد ببندد، در  همان حال صلاحیت و قابلیت خود را برای بزیر کشیدن حاکمیت قومی و مذهبی در بغداد را نشان داده است. برعکس کنار کشیدن از این نبرد و جنگ و آدمکشی اشکار، به هیچ کسی حقانیتی نمی دهد و در نهایت تقسیم عراق به ۳ بخش را رسمیت داده و جنگ بر سر مرزها و ادیان و اقوام درعراق را ازلی و ابدی خواهد کرد

بحث بر سر مطلوبیت استقلال  و یا اینکه حق کسی است، نیست. این سناریوی ناتانیاهو است برای تقویت بارزانی و جناح متحد خود در مقابل ایران. این پرچم اکنون  در دست اسراییل و ترکیه و بارزانی است که  سنگ  امنیت مردم کردستان را به سینه می زنند. این پرچمی در برسمیت شناختن یک توحش در دل عراق و گسترش ان در منطقه است. این پرچمی خیانتکارانه و بر ضد منفعت طبقه کارگر عراق، برای شقه کردن و تبدیل کارگران و زحمتکشان به اسرای حکومت های سه گانه ی “شیعه”، “سنی” و “کرد” است. این سیاستی  بر ضد حقوق انسانی زنان در مقابل داعش های قاتل و مشروعیت دادن به این جریانات قرون وسطایی است. پرچمداران استقلال کردستان بخواهند نخواهند، تسلیم سناریوی امپریالیستی و توحش اسلامیست ها در منطقه اند و مردم کردستان عراق را به این تسلیم طلبی بجای مقاومت انسانی می کشانند.

جنگیدن ارتش مالکی بعنوان دفاع از مردم عراق یا جمهوری اسلامی بعنوان نجات شیعیان و مراکز مقدس شیعه، همانقدر پوچ است که سازش و معامله و تسلیم احزاب ناسیونالیست کرد به داعش و حکومت خلیفه برای نجات مردم کردستان از شر! هر کدام از این نیروها و جریانات حاکم ودخیل، منافع خود را پیش چشم دارند و تنها در این میان کارگران و زنان و جوانان موصل، کرکوک، بغداد، بصره و… است که دود این وضعیت به چشمشان می رود و قربانی توحش بربریت اسلامی اعم از سنی و شیعه می شوند. هم دولت مرکزی بغداد و هم احزاب حاکم در کردستان در مقابل این وضعیت که ناشی از عملکرد خود و حامیانشان از امریکا و اسراییل تا کشورهای عربی و ترکیه و جمهوری اسلامی است، مسوولند. اما انتظار اینکه این ها در مقابل سیاه تر شدن سناریوی عراق توسط داعش سد ببندند بیهوده است. مخاطب اصلی طبقه کارگر عراق و مردم زحمتکش و زنان و جوانان و سکولارها و ازادیخواهان است که تسلیم وضع موجود نشوند. نباید به استقبال سناریوی تجزیه ی عراق و پروژه ی خاورمیانه ی جدید از جانب اسراییل، امریک، و دول ارتجاعی منطقه رفت.

طرح استقلال کردستان، طرح ارتجاع منطقه است. پرچم استقلال کردستان، در شرایط کنونی، پرچم زنگ زده، رنگ باخته و بی خاصیت  و تسلیم توحش است. هیچ افتخاری ندارد. بارزانی توهم افتخار بنیانگزاری استقلال کردستان را بر دوش می کشد. اما این نه تنها افتخاری نیست، بلکه استقلال تنها با ایجاد یک حمام خون در کرکوک و نظاره گری ایجاد دولت خلیفه ی اسلامی و قتل عام و به اسارت کشیدن زنان و ممنوعیت هر گونه شادی و ازادی و خوشبختی در حاکمیت خلیفه و شیوع آن به بخشهای دیگر منطقه و از جمله کردستان عراق و ایران است.

در پروژه ی کردستان “مستقل” و موصل و منطقه تحت حاکمیت داعش، بارزانی و خلیفه مسلمانان با حامیانشان در تل آویو و آنکارا برنده اند و بازندگان کارگران و زنان و مردم  سراسر عراق اند. باید دراین مبارزه و مقاومت شرکت کرد. سرکوب اسلامیست های خواهان خلافت امامان، در درجه اول و اولویت هر انسان شریفی در سراسر عراق است. طبقه کارگر و مردم آزادیخواه عراق اگر بخواهند  با حکومت ائتلافی قومی – مذهبی مالکی وبا حاکمیت احزاب ناسیونالیست در کردستان، تسویه حساب کنند، از دل چنین مبارزه ی سیاسی، نظامی ای می گذرد که امروز باید برعلیه توحش اسلامی سازمان داده شود.

مظفر محمدی

ژوئیه ۲۰۱۴