“در ستایش یک انسان”
از: زهره مهرجو
۲۷ ژوئن ۲۰۱۴
پیشانی بلند تو
دیدگان پرنفوذت،
قامت استوارت،
تبسم معنی دارت ..
و قلب شکوهمندت –
اشارتی بودند
بر وجود بی همتای تو.
…
هستیِ تو
همچو آب زلال،
بر بستر بی انتهای تاریخ
پیوسته جاریست.
میراثت
مثل مرواریدهای روشن،
در جای جای اقیانوسِ زندگی
همچنان صیقل می خورد ..!
* * *
ما رهگذرانِ تاریخیم
که در پی کشف اسرار زندگی
هر روز
صدفهای وجودت را
صید می کنیم ..
و چهرۀ پرمهر تو
از ورای ماه
لبخند زنان نظاره مان می کند.
…
آری ..!
می بایست به ستارگان کلامت
که بر آسمانِ زندگی
بی دریغ نشانده ای
سفر کرد؛
تا راز سرگشتگیهای امروز
شناخته شود ..
و در کشاکش های مدام هستی،
کلید خانه ای که
طرحش را تو عاشقانه کشیدی؛
شکل گیرد –
تا سرانجام
انسانیت
برای شکوفا شدن
مجالی یابد ..!