در عراق چه اتفاقی افتاده است (٢)

پس از جنگ دوم خلیج  تا اندکی قبل یا بعد از به میان آمدن صحبت قرارداد نفتی مابین آقای بارزانی و اردوغان، و سپس قولِ  دادنِ اخبار خوش در رابطه با کرکوک و استقلال کردستان آن هم به زودی از جانب بارزانی،  قلمرو حکومت محلی کردستان جولانگاه رسمی نیروهای برون مرزی سپاه پاسداران بود. برای مثال در این فاصله حتی ده ها فعال سیاسی منفرد و از احزاب کردی و همچنین کمونیست ترور و یا مورد سوقصد این نیروها قرار گرفته بودند.

در بررسی ضمینه های اولیه حضور ماموران نظامی کار و جاسوسی، و تسخیر بازار مصرف این قلمرو، اگر تاریخ روابط خانواده بارزانی را با حکومت مرکزی ایران در قبل جمهوری اسلامی را در نظر نگیریم، مبدا عملی آن را می توان دوران هشت سال جنگ ارتجاعی صدام و رژیم اسلامی قرار داد.
بر اساس اسناد و تصاویر و ویدیوهای موجود همان زمان تفنگچی های عشیره بارزانی به قول خودشان دوش به دوش برادران سپاهی و بسیجی شان در مرزهای غربی بر علیه آنچه آنها ضد انقلاب می خواندند جنگیدند. که بعدها پس از آنکه جلال طالبانی هم دستی بر تاج و تختی کشید به طور رسمی در این بازی سهیم شد، تا جایی که اخیراً ناظم دباغ از حزب اتحادیه میهنی نماینده حکومت اقلیم کردستان در تهران طی مصاحبه ای گفته بود: در سالهای ارتباطش با قاسم سلیمانی او را فردی دلسوز برای ایران و دوست خوبی برای کردها دیده ام!
جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام غیر متعارف سرمایه داری هرگز نتوانست خود را با نیازهای سرمایه داری جهانی تطبیق دهد و همیشه با انواع بحرانهای عمیق و در راس آن بحران اقتصادی دست به گریبان بوده است.
پس از فرو ریختن بلوک شرق و دیوار برلین و متوهم شدن آمریکا به سروری بلامنازعه اش بر جهان، به دلیل اشتها و ولع ذاتی بی مرز و حصار سرمایه به ارزش افزوده، کلید اقداماتش در جهت فتح و ضمیمه کردن تک تک بازارهای جهان به قلمرو امپراطوری نئولیبرالیزم را زد و در همین راستا در خاورمیانه که کانون کشورهایی به سان ایران نامتعارف سرمایه داری است بر خلاف نسخه هایی که قبلا ً خود برای تودهای زحمتکش و فرو دست این منطقه پیچیده بودند دادن فرصتی برای انتظار کشیدن در جهت تکامل این سرمایه داریها را منطقی و همخوان با نیازهای روز نئولیبرالیزم نمی دیدند! لذا باید از کوتاه ترین راه ممکن با کُد صدور دمکراسی اما بدونه در نظر گرفتن محدودیتهای نظامی و مالی خود جنگ ستارگان را به توده های فلک زده این منطقه تحمیل می کرد. پس عراق و افغانستان را به قهقرا برد.
ماجرا به همینجا ختم نشد و چنان بحرانی در این جغرافیا به پا شد که کنترلش از دست خود و متحدانش خارج شد.
در چنین شرایطی جا برای بیرون زدن هر روزه قارچهای سمی نظیر القاعده که زمانی تخمشان در رحم امپریالیزم نمو کرده بود، باز شد.
رژیمهای این حوزه هم هر کدام به قدر کافی دلائل قانع خود را داشتند تا سرنوشت صدام را برای خود متصور شوند از همین رو برای بقا خود سعی در به خدمت گرفتن این گروهای فوق ارتجاعی اسلامی کردند و در این میدان جمهوری اسلامی پیشتاز بود. از تفنگچی های صدر تا حزب الله لبنان و گاهاً به شکل موضعی جریانات سنی اقمار القاعده…
بدین سان جمهوری اسلامی اگر با فشارهای داخلی از جانب توده های جان به لب رسیده قرار نداشت می رفت که در آستانه تبدیل شدن به قدرت منطقه ای ابدی قرار گیرد.
در چنین موقعیتی سرمایه داری اسلامی ایران توانست برداشت سهم بزرگی از عراق را به غربیها تحمیل کند و بعدها که غرب هم در باطلاق عراق و افغانستان به شدت گیر کرده بود بی میل نبود که بخشی از ماموریت مدیریت این مناطق را به ایران واگذار کند البته نباید نادیده گرفت که همزمان برای جلوگیری از زیاده خواهی جمهوری اسلامی و کنترل آن پرونده هسته ای را تشکیل و روی میز و در مرکز توجه نهادها و ارگانهای بین المللی قرار داد.
ایران تا اینجا توانسته بود عراق را از شمال تا جنوب به بازار مصرف کالاهای بی کیفیت خود و پایگاه مهمی برای نیروهای سپاه قدسش تبدیل کند.
آمریکا برای راضی نگه داشتن شیخ سعودی در ازای میلیاردها دلاری که از سعودی می گرفت این کشور را تبدیل به یک زاغه مهمات بزرگ کرده بود. با این حال این کشور در رقابت با جمهوری اسلامی با وجود بسته شدن پرونده القاعده و گروه های نظیر آن از جانب آمریکا، سعی کرد با حاتم بخشی از دلارهای نفتی به این گروه ها در کشورهای مختلف منطقه آنها را برای روز نیاز زنده نگاه دارد و همین امر یکی از دلائلی  شد که غرب به عربستان  به عنوان وزنه لی بازدارنده در مقابل جمهوری اسلامی اطمینان لازم را نداشته باشد همه اینها به اضافه فرسودگی ناسیونالیزم ترکی و مجموعه ای دیگر از فاکتورهای داخلی ترکیه موجب ظهور و بعد زیر پر و بال گرفتن اردوغان توسط امریکا و به طور کلی غرب شد.
همانطور که در قسمت اول این گفتار اشاره شد خیزش های انقلابی شمال آفریقا و خاورمیانه جهان را در شوک بزرگی فرو برد بعد از گذر از شوک اولیه به منظور کنترل بحران اردوغان در حوزه تونس و مصر تا سوریه و شیخ سعودی در حوزه شبه جزیره عربستان سازماندهی شدند و در این میان به جمهوری اسلامی چون سهمش را پیشتر در متن و پس از جنگ دوم خلیج برداشته بود چیزی نرسید و حتی قرار شد پایگاهش را در سوریه هم از دست بدهد که همه اینها پس از ایجاد پوششی تحت نام سازش هسته ای گام به گام به جمهوری اسلامی تحمیل شد. تا جایی که نه مراکز اصلی قدرت جمهوری اسلامی که در سپاه پاسداران لانه کرده اند و نه کابویهای کاخ سفید هم تصورش را نمی کردند و آمادگی آن را نداشتند که این عقب نشینی تا نجف و کربلا باشد! و این فقط اردوغان و تیمش به همکاری شیخ سعودی بودند که به دلیل ناکامی در پروژه ارتش آزاد سوریه با تعین میدان جنگ در عراق کاخ سفید را در مقابل عملی انجام شده قرار دادند و جرقه آتشی را که امروز به جان عراق افتاده است را زدند.
ماجراجویی های ناشیانه و با عجله طیپ اردوغان در راستای کسب و ترمیم دوباره وجه مدیرانه خود روبه غرب به واسطه تحت کنترل گرفتن داعش و متحد کردن آنها با ناسیونالیزم بعثی نوع صدام حسینی به اضافه حفظ ثبات در دستگاه اداری و نظامی حکومت کم بنیه کردستان شاید تا اطلاع ثانوی در مسیر موفقیت بوده است و همچنین توانسته است مواضع مهمی از سپاه قدس را فتح کند اما در داخل این کشور نتیجه به شدت عکس داده است و این نتیجه عکس شدت بیشتری هم به خود خواهد گرفت.
حال هم اردوغان و هم قاسم سلیمانی با توجه به اوضاع داخلی ایران و ترکیه که هر دو در آستانه انفجار هستند، هیچکدام نه راه پیش دارند نه راه پس و اکنون دیگر تمام این رقابتها بر سر حفظ تعادل داخلی و خطرهایی است که آنها را از داخل تهدید می کند.
با توجه به ضعف مالی و عدم مشروعیت لازم نزد افکار عمومی و محدودیتهای نظامی آمریکا، سکنان کاخ سفید هم عاجز از صدور دستور یک جنگ دراز مدتند. به همین دلیل همگی بهترین گزینه را تقسیم عراق می دانند.
طبق نقشه، این پروژه با وحشی گریها و جنایات بی حد و حصر داعشی های زبده که از سرار دنیا به آنجا سرازیر شده و آموزش دیده و ثبت نام شده در شهر آدنا که اولین دوره پراتیکی خود را قبلا در سرکوب معترضان در شهرهای جنوبی ترکیه در گردان هایی که از طرف معترضین (ساقال لی قارداشلر=برادران ریشو) نام گرفته بودند گذرانده و سپس در جنایات علیه کردهای سوریه به درجه دکترای جنایت رسیده بودند آغاز و با پشتیبانی و اتحاد بعثیهای عراقی که از همان دوران صدام دشمنی سنتی با پسر عموهای ترک زبان خود در ارتش ترکیه داشتند مجهز شدند تا بتوان برای این سناریو پس از پایان اپراسیون دستگاهی اداری حکومتی همتراز با کف استانداردهای یک نظام سیاسی توتالیتر خاورمیانه ای را پس از به اپوزوسیون راندن داعش برای مناطق مرکزی عراق متصور شوند. عادتاً نظامهای سیاسی این چنینی به اپوزوسیونی مرتجعتر از خود برای ترساندن مردم از سرنگونی خود نیازمندند و بدینسان این نیاز هم تامین می شود.
بدینسان دشمنان مشترک آک پ و بعث عراقی و داعش به اضافه منافع مشترکشان در عراق ضمینه های این همکاری را چاق کرد و همگی در کنار هم قرار داد.

آرمان پویا