تلاش ناموفق مهدی کوهستانی برای نجات خود

در جنبش کارگری ایران دفاع علنی از اسانلو دشوار شده و می رود تا غیر ممکن شود. اسانلو حتی در میان فعالین گرایش راست جنبش کارگری هم دیگر مدافع آشکاری ندارد. آخرین دوستان اسانلو و حتی آنها که خجولانه با وی مماشات می کردند، در تلاشند تا هر آنچه قابل نجات است را از مهلکه در ببرند و اطراف وی را خالی کنند. مهدی کوهستانی یکی از آنهاست که با مطلبی به نام “آیا جنبش کارگرى ایران نیازى به دریافت کمک مالى دارد؟” (۹ ژوئن ۲۰۱۴) اسانلو را رها کرده تا خود را نجات دهد.
مطابق همین نوشته، کوهستانی از همان ابتدا از رابطه اسانلو با سولیداریتی سنتر در تمام این سالها اطلاع داشته اما آنرا تا چند روز قبل، پنهان و انکار می کرد. چرا کوهستانی سال قبل که سندیکای واحد اسانلو را از هیات مدیره  کنار گذاشت و بحث بر سر رابطه اسانلو با جهانشاهی و سولیداریتی سنتر به اوج رسید بجای بیان حقایقی که می دانست به مخالفان سولیداریتی سنتر تاخت. اکنون که رابطه اسانلو با سولیداریتی سنتر برای همه فاش شده و هیچ ارزش خبری و تحلیلی ندارد، کوهستانی در آخر صف و به ناچار بر آن صحه می گذارد نه برای کمک به روشن شدن حقیقت بلکه به منظور شکستن کاسه و کوزه ها بر سر اسانلو و نجات خود. فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری که نزدیک به یک دهه است با سولیداریتی سنتر مقابله می کنند با حیله ها و دروغهای مهدی کوهستانی آشنایند و هیچگاه انتظار صداقت از وی نداشته و ندارند. وی نوشته است: “همچنین در مورد ارتباط اسانلو با سولیداریته سنتر و نماینده ایرانی آن بگوییم از انجایی که این جماعت تا بحال در یک جلسه غیر ایرانی شرکت نداشته ‌اند نمی دانند که در این جلسات هر کس اسم اش بر روی کارتی نوشته شده است و هر کس خودش با هرکس بخواهد صحبت می کند و کسی نیاز به معرف برای آشنایی با دیگری ندارد، همه از کارهای هم خبر دارند. … اسانلو چه در رابطه با کارهای سایت سندیکا و چه  ارتباطاتش با دنیای فعالیت کارگری اش بیشتر با کسان خاصی از تشکیلاتهای سیاسی خاصی ارتباطاتش را پیش می برد که بسیاری از اعضای سندیکا و شخص من در آن حوزه قرار نمی گرفتم. … حتی ایشان زمانیکه در زندان بودند ابتدا عروسشان و در ادامه آن کارمند سابق سالیدریتی سنتر را بعنوان نماینده «سندیکا» که در اصل یعنی خودش بود به نهادهای کارگری معرفی کرد، سندیکا بخاطر مسائل امنیتی اصلاً چیزی مطرح نکرد.”
بله. مهدی کوهستانی حتی وقتی می خواهد نقش خود را در ایجاد فساد در جنبش کارگری کتمان کند با فیس و افاده تقصیر را به گردن فعالین کارگری در ایران می اندازد که “تابحال در یک جلسه غیر ایرانی شرکت نداشته ‌اند”! آیا مهدی کوهستانی فراموش کرده است که با ربودن دهه ها زحمات همین فعالین جنبش کارگری در داخل و خارج به “جلسات غیر ایرانی” راه یافته و یک بوروکرات بی مقدار اتحادیه ای شده است.
کوهستانی مدعی است که اسانلو خودش و با چشم باز با عوامل سولیداریتی سنتر که “اسمش بر روی کارتی نوشته شده” بود تماس برقرار کرده است. مطابق ادعای کوهستانی برنامه طوری ترتیب داده شده بوده که وصل شدن اسانلو و عامل سولیداریتی سنتر ظاهرا بدون برنامه ریزی قبلی جلوه کند. در این سناریوی قلابی هیچ فعال جنبش کارگری انتظار نداشته و ندارد که مهدی کوهستانی اسانلو را از ماهیت سولیداریتی سنتر مطلع کند و بکوشد تا اسانلو را از این رابطه برحذر بدارد، زیرا موافق وصل شدن آنها بود. همین مهدی کوهستانی مانع دیدار زنده یاد یداله خسروشاهی با اسانلو در لندن شد زیرا مخالف آن بود. مهدی کوهستانی فعالین جنبش کارگری در ایران را چون در “جلسه غیر ایرانی شرکت نداشته اند” را ساده لوح پنداشته و چنان جلوه می دهد که نسبت به ارتباط اسانلو و سولیداریتی سنتر عنصری خنثی بوده است! حقیقت این است که مهدی کوهستانی اسانلو را به یک “جلسه غیر ایرانی” برده که هنوز هم تاریخ و محل و مناسبت آنرا پنهان می کند تا اسانلو شکار شود و لابد دلیلی داشته که مانند روش وصل کردن موئد زاده به سولیداریتی سنتر عمل نکرده است. کوهستانی حتی آنجا که به “ایراد و انتقاد اصلی نه فقط به اسانلو” بلکه از جمله به خودش بر میگردد، به ارتباط اسانلو و سولیداریتی سنتر انتقادی ندارد. مطابق سناریوی خودش، انتقادی به اینکه اسانلو را از تماس با سولیداریتی سنتر بر حذر نداشته، ندارد. نه تنها این، بلکه مهدی کوهستانی و دیگر یارانش همواره به مخالفان سولیداریتی سنتر که فعالین گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری بودند انگ و اتهامات کثیف زدند که همه ثبت است. وی همین الان هم مخالف رابطه اسانلو با سولیداریتی سنتر که نقش مخربی برای سندیکای واحد داشت، نیست. مهدی کوهستانی الان که هوا را پس دیده دارد فقط نقش خود را در وصل کردن آنها انکار می کند تا شاید نجات یابد و به کارهایش ادامه دهد. مهدی کوهستانی موافق فسادی است که سولیداریتی سنتر در جنبش کارگری ایجاد می کند و متاسفانه جنبش کارگری ایران با بهای تا همینجا گزافی، در عمل آنرا تجربه کرد. اگر هشدارهای مداوم فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری از نزدیک به ده سال قبل نبود، تعداد قربانیان جنبش کارگری بیش از این بود و تنها به اسانلو محدود نمیشد.
بعلاوه چرا فعالین جنبش کارگری نباید نام “کسان خاصی از تشکیلاتهای سیاسی خاصی” که اسانلو ارتباطاتش را پیش می برد، بدانند؟ این اطلاع رسانی قطره چکانی برای چیست؟ اگر سازمان مربوطه یک سازمان زیر زمینی در ایران باشد، واضح است که نام فرد رابط اسانلو خطر آفرین است و نباید فاش شود اما چرا مهدی کوهستانی نام حزب مربوطه را پنهان می کند و مانع هشیاری و آگاهی فعالین جنبش کارگری نسبت به فعل و انفعالاتی میشود که اسانلو را به اینجا کشاند.
کوهستانی نوشته “بارها این مسئله (رابطه مهدی کوهستانی با سولیداریتی سنتر) را در پاسخ به افراد معلوم الحالی که کارشان اتهام زدن به افراد است گفته ام که هر گونه مدرکی خلاف این گفته ها را دارند ارائه دهند اما پس از گذشت چندین سال دریغ از یک مدرک و دریغ از یک معذرت خواهی ساده … که این چنین با حیثیت افراد بازی می کنند!!!!”.
آیا غیر قابل اعتماد تر از مهدی کوهستانی وجود دارد؟ در بهمن ۱۳۸۷ (فوریه ۲۰۰۹ ) در یک جلسه پالتاکی که فعالین کارگری در ایران هم حضور داشتند سیامک موئد زاده توضیح داد که چگونه مهدی کوهستانی وی و کمیته همبستگی هامبورگ و کلا نهادهای همبستگی آلمان را به سولیداریتی سنتر و کارمند ایرانی آن، فرزانه داوری وصل کرده است(۱). سیامک موئد زاده “در یک جلسه غیر ایرانی که هر کس اسم اش بر روی کارتی نوشته شده و هر کس خودش با هرکس بخواهد صحبت می کند و کسی نیاز به معرف برای آشنایی با دیگری ندارد” یعنی مانند نمونه اسانلو، به سولیداریتی سنتر وصل نشده است. در همین جلسه بود که فعالین سندیکای هفت تپه بطور مشخص با فعالیتها و شگردهای سولیداریتی سنتر و مهدی کوهستانی آشنا شدند و تمام تلاشهای مهدی کوهستانی و “دوستان کارگری در داخل کشور” در آلوده کردن سندیکای هفت تپه خنثی شد. این جلسه بدون اطلاع مهدی کوهستانی برگزار نشد اما وی بجای شرکت در این جلسه وقت خود را گذاشت و از هیچ لجن پراکنی علیه سوسیالیستها فروگذار نکرد تا فعالین سندیکای هفت تپه را از شرکت در این جلسه باز دارد و موفق نشد. شاید لازم باشد دوستانی که می توانند نوار صحبت ها و همچنین متن پیاده شده سخنان سیامک موئد زاده را با پست سفارشی برای مهدی کوهستانی بفرستند و امضا بگیرند تا دست از بازی مسخره بردارد. شاید هم فرزانه داوری روزی کتابی که حتما پر فروش خواهد شد بنویسد و حقایق فعالیت سولیداریتی سنتر و مهدی کوهستانی را بیشتر فاش کند.
سولیداریتی سنتر و مهدی کوهستانی در جنبش کارگری ایران تا اندازه ای افشا شده اند که هر فرد و تشکلی که شبهه نزدیکی به وی داشته باشد، فعالین کارگری از تماس با آن حذر کنند. مهدی کوهستانی ادعا دارد این مطلب را “به توصیه دوستان کارگری در داخل کشور” نوشته است. مطابق این ادعا “دوستان کارگری در داخل کشور” اکنون دیگر هرگونه حمایت از اسانلو را برای مهدی کوهستانی زیانبار می دانند و این راه  را جلو پای وی گذاشته اند تا برای منافع و مصالح مهمتر، از اسانلو دست بشوید. مهدی کوهستانی فاقد هر نوع صداقت است. چیزی عوض نشده و وی همان مهدی کوهستانی سابق است.
و در پایان. مهدی کوهستانی در رابطه دادگاه دستگیر شدگان روز کارگر سقز در سال ۸۳ و همچنین کمیته هماهنگی دروغهایی را به من نسبت داده است. وی نوشته: “البته یکی از دلایل اصلی درگیری من با رضا مقدم بر این اساس بود که چرا افراد کمیته هماهنگی بدون مشورت با ایشان و یارانش قبل از اعتراضات سندیکای واحد در رابطه با دادگاههای زندانیان سقز از بخش حقوقی کنفدراسیون بین المللی درخواست کمک کرده اند. البته اگر آن افراد در چهارچوب منافع تشکیلات محفل ایشان این درخواست را می کردند اشکالی نداشت ولی زمانی که اختلاف بین آن‌ها افتاده بود، ایشان از این اختلاف، برای انتقام گیری سوءاستفاده می کرد و از من می خواست آن عمل را علنی کنم که بنظر من بسیار غیر اخلاقی و امنیتی بود.”
این دروغ محض است. البته کسی از کوهستانی انتظار صداقت و راستگویی ندارد. کوهستانی می پندارد که اعضای کمیته هماهنگی فراموش کرده اند که تشکلشان کی و چگونه تشکیل شده است. دستگیریها و محاکمات فعالین کارگری در سقز از روز کارگر سال ۸۳ شروع شد و کمیته هماهنگی یک سال بعد و در آستانه روز کارگر سال ۸۴ ایجاد شد که دستگیر شدگان روز کارگر سقز نیز عضو آن شدند.
من درباره “کمک حقوقی” برای دستگیر شدگان سقز با مهدی کوهستانی تماس و صحبتی نداشته ام. “آی سی اف تی یو” درباره “کمکهای حقوقی” به دستگیرشدگان سقز سئوالات و ابهاماتی داشت. از اتحاد بین المللی (که در آنزمان عضو آن بودم) برای روشن شدن موضوع کمک خواست. من درباره آن به اصطلاح “تحقیق” کردم و گزارش کتبی آن را برای اتحاد بین المللی (ر. فرید پرتوی) فرستادم و یک نسخه از تمام نامه نگاریها و گزارش را دارم و طبعا اتحاد بین المللی هم دارد.
کوهستانی مثل همیشه می توانست دروغهای دیگری بگوید. اما چرا کوهستانی از هیچ و پوچ یک داستان دروغ ساخته و پای کمیته هماهنگی هم به میان آورده است؟ تنها دلیل می تواند وجود یک طرح توطئه علیه کمیته هماهنگی باشد که مهدی کوهستانی هم بخشی از آن است. همانطور که در بالا توضیح داده شد، با ماجرای اسانلو امثال مهدی کوهستانی تصور نمی کنند که در وصل کردن فعالین کارگری به سولیداریتی سنتر اشتباه کرده اند. اینها در صدد سازماندهی مجدد خود و توطئه علیه فعالین جناح چپ و سوسیالیست و به طور ویژه علیه کمیته هماهنگی هستند تا ضربه ای که خورده اند را جبران کنند. “دوستان کارگری در داخل کشور” که به وی توصیه کرده اند که این مطلب را بنویسد، به احتمال زیاد علیه کمیته هماهنگی طرح دارند و این دروغ کوهستانی در برنامه احتمالی آنها کاربرد دارد. اعضای کمیته هماهنگی باید نسبت به وقایعی که در اطرافشان می گذرد هشیار و حساس باشند. جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری و کمیته هماهنگی بعنوان بخشی از این گرایش، در افشا شدن ماهیت سولیداریتی سنتر نقش بی همتایی داشتند و طبیعی است که هدف حمله و توطئه باشند.

۱ – برای خواندن متن سخنان سیامک موئد زاده رجوع کنید به “رضا مقدم”، “شرایط بازگشت اسانلو”، ضمیمه  شماره ۴، به پیش شماره ۸۰، ۳۰ می ۲۰۱۳٫