دو شعرجدید ( سید علی میری )

شعر اول

می تابد اما تابان نیست

از معنی آفتاب هنوز درجانم

ستاره ای دارم

می وزد اما بی چشم براه

رقصاننده چیست ؟

( اگر چه برگ های خزنده

بازیچه ی خشونت آنند )‌

نه

باد هم نمی تواند باشد این

از باد هم چراغی کشته در شبستان یادم هست 

     * * * 

دیوارها هیبتی نفسگیر را

سایه انداخته اند

بر روی خیال نردبانی تقلا

این هیات منفور را

به دود نشسته شاعر

با چشم های فراوان خونش

     * * *

آبستن شعری   حرفی

از جنس توام

از جایی از تنم شروع می شوی

و می دانم اکنون

در کوچه ای از این شهر

زلفت به لحظه های بیقرار جنون می پراکند

بی خیال حوصله  دلی عاشق

بی خیال حوصله دلم …

از کجا آمد این گریه غریب

در ویرانه متروک چهره ام

چه می کند این رود گمشده

و چهره  اولم …

یادت هست ؟

باد بود و بوران

با شعله ای از چراغ هراسان دستان مادرم

به چهره دوم آمدم

از دست خاموش مادرم

زاده شدم در چهره  سوم و …

یادم نیست

فقط آب شدم و برخاستم از تو اینک

که می دانی

این آخرین چهره ام را

ایستاده در برابر تابلو مرگ

بی چراغ و بی مادر

بی تو اما

      در تو

      از تو

به تو می دهم این چهره را

بیهوده تر از همین فیلتر سیگار

که پرت می کنم

روی کاشی ها و برگ های خزنده و

بر می خیزم . 
 

شعر دوم

دل به دلخوشکنکان خرد

تن به دامان سنگفرش پیاده رو

سر به زانوی گیج 

     * * *

انبوه آدمواران

در له له چشم خراش عبور 

     * * *

فریاد دیرهنگام ترمز و جیغ

جدال آهن و خون

تا سنگسار سکه ها باشد

می پرسم

کودک کدام خیابان هرزه بود ؟