سیاست سازمان دهی ما و کانال جدید

نوید مینائی

یکی از مباحث همیشگی کادرها و اعضای حزب، مسئله سازماندهی ما در داخل، تشکیلات و مسائل مربوط به آن است. سازمان دهی بیشتر مواقع به برگزاری آکسیون و تجمع و تعداد کادرها و حوزه های حزبی محدود می شود. من اینجا سعی میکنم در شرایط فعلی با توجه و وضعیت موجود در جامعه و موقعیت حزب پاسخ خودم را به این مسائل بدهم.

با اوجگیری اعتراضات مردم در بخش های مختلف کارگران، زنان، جوانان و دانشجویان بحث سازماندهی اعتراضات یکی از داغترین بحث های رایج در حزب و کلا اپوزیسیون است. هر نیرویی سعی می کند بر اساس سیاست هایش اعتراضات را سازماندهی کرده و در جهت اهدافش آنان را کانالیزه کند. اساسا سازماندهی اعتراضات برای گسترش و هدفمند کردن آنان صورت می گیرد، برای به نتیجه و هدف مشخصی رسیدن. اینجا می خواهم هدف سازماندهی در کمونیسم کارگری و هدفی که ما دنبال می کنیم را مورد ارزیابی قرار دهم و از این زاویه به مسئله سازماندهی نگاه کنم.

از آنجاییکه هدف ما بر قراری سوسیالیسم است و این امر با انقلاب سوسیالیستی میسر می شود، سیاست سازماندهی ما نیز باید برای رسیدن به این هدف باشد. سوسیالیسم یا همان حکومت کارگری حکومتی ست که در آن همه جامعه از شر ستم و استثمار آزاد می شود، که این نتیجه انقلاب سوسیالیستی است. انقلاب سوسیالیستی انقلابی اجتماعی ست که همه بخش های معترض جامعه باید تحت رهبری طبقه کارگر و با افق و آرمان طبقه کارگر نظام سرمایه داری را به زیر بکشند. نکته اساسی در این میان شرکت همه بخش های معترض جامعه که خواهان رسیدن به مطالبات به حق خود هستند می باشد. بخش هایی که فی الحال معترض هستند، در صحنه هستند و می دانند که با وجود جمهوری اسلامی هیچ کدام از خواسته هاشان متحقق نخواهد شد. این جنبش های اعتراضی باید به ماتریال انقلاب سوسیالیستی تبدیل شوند، این یعنی سوسیالیسم همین امروز! فعالین این جنبش ها باید بدانند که هر خواسته انسانی ای به جز در جامعه سوسیالیستی متحقق نخواهد شد. یعنی ماتریال اعتراضی و جنبش هایی که می خواهند همین امروز به مطالباتشان برسند را در جهت انقلاب سوسیالیستی هدفمند کردن و سازمان دادن که این وظیفه حزب کمونیستی انقلابی است.

انقلاب کارگری انقلابی برای رهایی کل جامعه است و طبقه کارگر و حزبش باید برای رسیدن به این امر کل جامعه را سازماندهی کنند. قرار نیست وعملی هم نیست که طبقه کارگر در شرایط فعلی، با وجود در صحنه بودن جنبش های اعتراضی قوی ای مثل زنان و خلاصی فرهنگی و جوانان به تنهایی انقلاب کند. این تصویر که طبقه کارگر به تنهایی و مثل نجات دهنده ای که کل جامعه باید منتظر به صحنه آمدنش باشند، بدون اینکه هیچ کدام از جنبش های موجود چشم انداز سوسیالیسم داشته باشند، بیاید در صحنه و جامعه را از شر بدی ها رها کند، تصویری سنتی و عقب مانده از انقلاب کارگری و سازماندهی ست.

بخش مهمی از سازماندهی به نظر من چشم انداز و افق سوسیالیستی دادن به جامعه و جنبش های اعتراضی موجود در جامعه است. این چشم انداز دادن یعنی آماده کردن فضا برای انقلاب سوسیالیستی. اعتراضات موجود در جامعه به وسعت جامعه اند و هر کدام از این جنبش ها فعالین و سازمان های خودشان را دارند. هیچ حزبی نمی تواند با تک تک این فعالین تماس گرفته و آنها را به سوسیالیسم و افق کارگری راضی کند. افق سوسیالیستی به جامعه دادن نه تنها تبلیغ است و نه تنها با تبلیغ به دست می آید. چشم انداز و افق دادن مستلزم کار عملی کردن در سطح وسیع است، مستلزم مبارزه و رهنمود مبارزه دادن است، مستلزم متحد بودن و متحد کردن است و این خود بخش مهمی از سازمان دهی جنبش های اعتراضی در جامعه است.

از همین جا می توان وارد جزئیات سیاست سازمان دهی شد. معمولا وقتی از سازماندهی صحبت می شود سازمان دهی فعالین عرصه های مختلف در نظر می آید. و کل کار به این محدود می شود که باید یک کمیته حزبی با فعالین تماس برقرار کند و آنها را سازمان بدهد و در بهترین حالت آنها را به اعضا و کادرهای حزب تبدیل کند. این برداشتی از سازماندهی ست که خیلی هم در جنبش کمونیسم کارگری رایج است. اولین چیزی که در این بحث مطرح می شود عملکرد کمیته سازمانده است که با چند نفر در ارتباط است؟ چند تا کادر به خصوص در داخل ایران دارد؟ و چند تا آکسیون و نمایشگاه و ان جی او و غیره توانسته سازمان بدهد. این فعالیت ها حتما مفید و لازم هستند. ولی نکات مهمی این وسط هست که باید در نظر گرفت. اول اینکه هیچ کمیته سازمانده حزبی، هر چقدر هم قوی، هر چقدر هم با امکانات، نمی تواند با همه فعالین یا با تعداد خیلی زیادی از آنان ارتباط برقرار کند. برای سازمان دادن جامعه ۷۰ میلیونی که تعداد بسیار زیادی ناراضی دارد که خیلی شان می خواهند کاری کنند از هیچ کمیته حزبی نمی توان انتظار داشت معجزه کند و همه ناراضیانی که می خواهند کاری کنند یا حتی آن درصدی از جامعه که لازم است را سازمان بدهد . نتیجه این رویکرد در سازماندهی در بهترین حالت می شود ارتباطات محدود و برگزاری چند آکسیون و تشکیل تعداد محدودی حوزه های حزبی و حد اکثر داشتن چند کادر در داخل ایران. البته واضح است که این روش ها و سبک کار نیز به اندازه خود افق سوسیالیستی را به جامعه می برد کماینکه تا کنون برده است، مثل پرچم های سرخی که در مراسم های دانشگاه بالا رفته و به نوبه خود این افق و چشم انداز و آلترناتیو را در حوزه هایی از جامعه برده است و حتی خود همین هم می تواند با تبلیغ در سطحی اجتماعی بسیار موثر تر باشد. ولی با سیر سریع وقایع و اتفاقات و به خصوص جبهه سرمایه داری، این سبک کار به تنهایی پاسخگوی نیاز جامعه برای رسیدن به آزادی برابری و برقراری سوسیالیسم نیست. نکته بعدی و مهم تر اینکه فعالین در سطح عمومی و گسترده نه به خودی خود فعال می شوند و اگر فعالیتی هم بخواهند بکنن
د در خلاء می توانند فعالیت کنند. بلکه در جامعه ای باید فعالیت کنند که هر چه با آرمان هایشان آشنا تر و نزدیک تر باشد کار فعالین راحت تر و مفید تر و اجتماعی تر خواهد شد و همانطور که اشاره کردم اجتماعی کردن آرمان سوسیالیسم با وجود تبلیغات سرمایه داری و سرکوب های موجود به تنهایی از عهده اکتیویست ها خارج است. بنا بر این باید جامعه و در نتیجه ی آن فضای فعالیت سیاسی متناسب با هدف و افقی که ما داریم آشنا و احساس قرابت کند، باید مردم بدانند که فعالینی که حرف از سوسیالیسم می زنند در واقع دارند حرف دل آنها را می زنند. باید مردم بدانند که سوسیالیسم است نجات انسان ها. در غیر این صورت فعالین ما و حلقه های دورشان به فرقه هایی جدای از جامعه که هر از چند گاهی پرچم سرخی را برافراشته می کنند تبدیل می شوند ، بدون اینکه بخش های وسیعی از مردم و حتی فعالین عرصه های دیگر از اهداف والای انسانی آنها باخبر شوند.

هدف از سازمان دهی در نهایت سازمان دهی انقلاب و نتیجه فوری این انقلاب سرنگونی جمهوری اسلامی ست و این عملی اجتماعی ست. مردم علی العموم می دانند جمهوری اسلامی مسبب همه بدبختی ها و مشقات انهاست. و همچنین به خوبی می دانند و تجربه آن را هم دارند که سرنگونی حکومت با انقلاب و از طریق اعتصابات عمومی و تظاهرات و در نهایت قیام ممکن است. ولی همه این ها چشم انداز و رهبری می خواهد. مردم باید بدانند که نیرویی سازمانیافته هست که در صحنه است، توانایی دارد و سیاست روشن و بی تخفیفی دارد، سازشکار نیست و خوشبختی و سعادت و رفاه و امنیت را برای کل جامعه می اورد، خواهان برابری زن و مرد است و مذهب را نقد می کند و …. . اگر حزبی به این جایگاه برسد که مردم چنین تصویری از آن داشته باشند، یعنی نماینده و بخش متشکل و سازماند داده شده اهداف و آرزوهای شان باشد، بی شک به آن اعتماد می کنند و سیاست هایش را پیش می برند و آن را رهبر خود می دانند و همه جا حرف حزب  و آلترناتیوش برای حکومت بعدی خواهد بود. در این صورت پیشبرد سیاست ها در سطح اجتماعی صورت خواهد گرفت و در جاهایی که کمیته سازمانده حزبی هیچ تماس و کادری هم ندارد سیاست های حزب از طرف فعالین پیش برده خواهد شد و فعالین از اقصا نقاط برای رهنمود گرفتن با حزبشان تماس خواهند گرفت. به این صورت حزب اجتماعا رهبر اعتراضات می شود و عموم مردم می دانند برای نجات از شر حکومت اسلامی باید تحت رهبری حزب و سیاست های آن مبارزه کنند. این چشم انداز برای سازماندهی اعتراضات و در نهایت انقلاب سوسیالیستی به نظر من لازم است و در نهایت فعالیت کادرها، اعضا و دوستداران حزب و حوزه های حزبی در چنین فضایی و با به اصطلاح زیر چنین "آتش تامین"ی می تواند به نتیجه برسد. یعنی توپخانه تبلیغات سوسیالیستی با تبلیغات حساب شده در کنار راهکارهای عملی برای اعتصاب و اعتراض و در نهایت انقلاب، فضای جامعه را آماده کند و رهبری حزب را اجتماعا تامین کند.

اینجاست که معلوم می شود بردن افق سوسیالیستی درون جامعه بخش مهم و تعیین کننده ای از سیاست سازمان دهی ما می شود. همانطور که بالاتر هم اشاره کردم هدف از سازماندهی، سازماندهی جامعه و ایجاد شبکه های وسیعی از مردم حول سیلست های سوسیالیستی و  کمونیستی حزب کمونیست کارگریست، هدف این است که جامعه بداند آن چیزی که می خواهد و مرهم تمام دردها و حل تمام مشقاتش است سوسیالیسم است که دارد توسط حزب طبقه کارگر نمایندگی می شود. بردن این افق به میان اقشار هر چه وسیعتر جامعه ابزار خودش را می خواهد، ابزار دسترسی به جامعه. امروز این ابزار رسانه های پر مخاطبی مثل تلویزیون است.  با این حساب تلویزیون بخش مهمی از سیاست سازماندهی ما را تشکیل می دهد. ولی سازمان دهی حول چه چیزی؟ حول افق سوسیالیسم، حول پرچم کمونیسم کارگری و حول حزب کمونیست کارگری.

اینجا تا حدود زیادی می شود خطوط فعالیت کادرهای حزب را در زمینه سازماندهی به دست داد. علاوه بر تماس با اکتیویست ها و برگزاری آکسیون ها، گسترش روابط و جذب تعداد هر چه بیشتری از افراد به حزب و سیاست های حزب، باید حول تلویزیون به فعالیت پرداخت. این تصویر که تلویزیون کار خودش را می کند و "هست"! یکی از مسائلی که باید به آن توجه داشت، همین "بودن" تلویزیون است. کانال جدید اولین و تنها تریبونی ست که کمونیست ها به دست اورده اند و دارند حرف ها و آرمان های طبقه کارگر را با ورژن مارکس و منصور حکمت به درون یک جامعه ۷۰ میلیونی آماده پذیرش چنین آرمان هایی می برد. جمع آوری کمک مالی یکی از مهم ترین مسائلی ست که باید برای حفظ این ابزار سازماندهی صورت بگیرد. این تلویزیون تریبون کارگر و زن و جوانی ست که می خواهد جمهوری اسلامی را سرنگون کند، تریبون مارکسیسم و سوسیالیسم است. این کانال و تریبون تا امروز و صد درصد توسط حزب کمونیست کارگری اداره و تامین شده ولی متعلق به همه کسانی ست که از ریشه خواهان تغییر اوضاع هستند. از این رو همه کسانی که چنین آرمانی دارند این تلویزیون را باید متعلق به خود بدانند و در ادامه کاری آن شریک شوند. معرفی تلویزیون به دیگران، تهیه عکس و گزارش و ما را در جریان اخبار جامعه قرار دادن، به معنی حضور این حزب و این سیاست در قلب جامعه است. از این رو پیشبرد سیاست سازماندهی جامعه حول کانال جدید از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.

اما آیا ما تنها به واسطه اینکه "می گوییم" رهبر هستیم، رهبر جامعه می شویم؟ دیگران هم می گویند، از چپ تا