سخنی با آقای منصور اسانلو

سخنی با آقای منصور اسانلو

آقای اسانلو”حتما می دانید که این روزا و بخصوص بعد از مصاحبه شما در تلویزیون اندیشه با اقای فروزنده، که توام با قول ۱۰۰هزار دلار جهت کمک به جنبش طبقه کارگر در ایران ،آنهم با نظر وصلاحدید خودتان بود ،عده زیادی این حرکت،یعنی کمک بورژوازی به طبقه کارگر را با شک وتردید قلمداد کرده و نتیجتا شما را در حد پادو وعمله سرمایه داری که ماموریت شما سازمان دهی کل ویا بخشی از طبقه کارگر در راستای منافع سرمایه داری آنهم بخش رانده شده از قدرت می باشد ،خطاب کردند. بعبارت ساده تر وظیفه شما ،سازمان دهی وآموزش کارگران بعنوان پیاده نظام سرمایه داری که باید جاده صاف کن آنها جهت رسیدن به قدرت است ، ذکر میشود.آی بیچاره کارگران بدبخت که روحشان از هیچی خبر ندارند. آنوقت افرادی مثل تو…؟
راستش من درین باره خیلی فکر کرده ام.اینکه آیا شما میتوانید این نقش را ایفا کنید؟البته فعلا کاری به روحیه وشخصیت شما ندارم.آیا شما در آن سوی مرزها میتوانید که مقصود اربابان جدیدتان را انجام دهید؟آنهم با پیچیدگی ها ، انسداد وسختگیریهایی که بورژوازی ایران ،نسبت به فعالیت کارگران دارد.بطوریکه حتا هرگونه جنبشی از کارگران در جهت رفع موانع از پیش پای نیازهای زیستیشان کمتر تحمل میشود چه برسد به سازمان یابی وتشکل کارگران.تا بعد ، که از بین خیل تشکلهای ایجاد شده در اینده ،نگران این مسئله باشیم که در نتیجه فعالیت والقائات صادره از سوی شما،چند تا از سندیکاها حاضر باشند که اوامر ترا در راستای اهداف ذکز شده ،لبیک بگویند؟
برای همین هم ،راستش من زیاد این قضیه را جدی نمی گیرم. درین که تو خواسته های شخصی ات را بر خواسته های طبقاتی ارجحترمیدانی ،هیچ شکی ندارم. درین که از اول، هدف تو از فعالیت کارگری این بوده است که از کارگران بعنوان نردبان پیشرفت وموفقیت خودت استفاده کنی ،بازهم شک ندارم. البته اعتراف می کنم که من هم دوست داشتم نقش برجسته ای در فعالیتهای مربوط به طبقه کارگر داشته باشم.چهره بشم و ازین حرفها. منتهی فرق من و تو درین است که من خودم را وام دار جنبش کارگری می دانم یعنی این وجود طبقه کارگر بود که زمینه مساعدی برای فعالیت سودمند کارگری به من عطا کرد. اما تو خود را طلب کار طبقه کارگر می دانی .بطوریکه همین حالا هم در تکاپوی این سهم خواهی میتوان کنش ترا مورد ارزیابی قرار داد. متاسفانه ما در شرایطی بسر می بریم که عموما هرکسی که سودای خارج رفتن دارد، یعنی برای هر گونه تلاشی در راستای نیل به زندگی بهتر برای خود ، باید در عرصه ای از عرصه های اجتماعی فعالیت کند. طبیعیست که عده زیادی بخاطر بالا بودن حقانیت کارگری وهمچنین هزینه کمتری نسبت به سایر جنبش ها از نظر فعالیت برخوردار است این مسیر را برمی گزینند ،بدون آنکه به منافع این طبقه وفادار باشند. بعد از مدتی که سر از بازداشت وزندان در میاورد. خب درین شرایط همیشه کسانی هم هستند که تازه بعد از زندانی شدن یکی ،فعالیتشان تازه شروع میشود. یعنی روضه خوانی وثناگویی از شهید زندانی .حالا بقیه قضایا که ایا فرد یاد شده واقعا بخاطر مسائل کارگری (که بیشتر مورد نظر منست)زندانی شده است؟این فرد صاحب چه نظریات و ایدئولوژی در ین زمینه بوده است؟ ،بماند.هر چند که از نظر این جماعت ،همین که کسی زندانی شده است ،نشانه حقانیت محض اوست.پس بقیه قضایا فرعیست.طبیعیست که در چنین شرایطی از جنبه قهرمان سازی افرادی مثل تو ، چهره شدند و هم به دیار کعبه آمال خود (یعنی کشورهای غربی)شتافتند. یاد میاد چند سال قبل از آزاد شدنت ،همسرت خانم پروانه اوسانلو به بچه های واحد این بشارت را میداد که در صورت آزادی تو،در ایران نخواهیم ماند.این مسئله بخوبی نشان میدهد که نقشه بیرون رفتنت سالهای قبل ریخته شده است. نه دلیل مسخره ای که تو در اولین مصاحبه ات با تلویزیون رها وبا اقای رافت به زبان آوردی ،ازینکه شنیده ای که گویا فلانی گفته است که تنه تو میخارد وازین چرت وپرتها.همچنین درک می کنم که بالاخره باید دیگران را ازین فرار ،قانع کرد.با این حال، باور ندارم که هر کسی که در غرب زندگی می کند لزوما زندگی خیلی خوبی دارد. درست است که تو در زمینه تاسیس سندیکای واحد نقش مهمی داشتی و مبارزه کرده ای. اما خودت بهتر می دانی که آن چیزی که منجر به دستگیری و زندانی شدن تو شد، این حقیقت بود که تو در دعوایی که بین جناحهای قدرت وجود داشت، مداخله کردی و بحمایت از اصلاح طلبان پرداختی. یادت هست که در انتخابات مردم را تشویق می کردی که به جریان مورد نظرت رای بدهند.اقای اسانلو تو وارد جنگ فیلها شده بودی در صورتیکه حتا خرگوش هم نبودی. درایت زیادی نمیخواهد که دریابیم، سرنوشت موجود کوچیکتر وضعیفتر چه میشود.این مسئله نشان میدهد ، تاوانی که با زندانی شدن خود پرداختی،ربطی به طبقه کارگر نداشت. بلکه هدف تو پیروزی جریان سیاسی مورد نظرت بود. تو همیشه از کارگران بعنوان سکوی پرش خود جهت وارد شدن به بازی بزرگان استفاده کرده ای.یعنی وجود کارگران بدبخت وبینوا را نردبان پیشرفت وترقی خود قرار می دهی.بدون آنکه منافع این طبقه پایه ،برای تو مهم باشد. راستی فرق تو با فلان کارفرما ویا سرمایه داری که کارگران را استثمار می کند،در چیست؟
در هرصورت آقای اسانلو”اولا واست خوشحالم ازینکه حداقل هم سی تی زن آمریکا شده ای وهم پولدار. برو واسه خودت توی لاس وگاس حال کن.البته ما نمیدانیم که لاس وگاس چه شکلی. فقط اسمشو شنیدیم.خوش باش.ما بخیل نیستیم.فقط خواهشا دست از سر ما کارگران بردار.بخدا اگه ازین ببعد اعلام کنی که من دیگر ، کاری به کار کارگران ایران ندارم،من یکی مخلصتم هم هستم.دعوای من با تو اینه که از مصائب ودشواریهای کارگران استفاده ابزاری می کنی.تو پولی که از طرف کارگران جهت تقسیم در بین رفقات در زمان اخراج،گردآوری شده بود را بالا می کشیدی.اونا که رفیقت بودند. حالا مابقی کارگران ایران بماند.آقای اسانلو “این خواهش یک کارگر سندیکایی میباشد.لطفا بدبختیها ومشکلات ما را با این مسئله کمک مالی وچیزای دیگر،بیشتر نکن. من یکی ،نه پای رفتن دارم ونه میخواهم که مثل تو دربرم.راستی ،از منصور حیات غیبی رفیقت خبر داری؟میدانی چند وقت پیش سکته کرد؟
همین
با آرزوی سربلند واعتلای طبقه کارگر در جهان

رضا رخشان
۱۰/ژوئن/۲۰۱۴