علی نجاتی و سفر در این شرایط

علی نجاتی و سفر در این شرایط

کارگر پیشرو، در پی رنج های بسیار به دعوت سندیکاهای فرانسه، اجازه خروج می یابد تا گزارشی سندیکایی و نه طبقاتی، از وضعیت صنفی و نه طبقاتی را به سندیکاهای سوسیال دمکراتهای سرمایه، بازگو کند. این سفر، این رابطه و بیان شرایط  اقتصادی / صنفی و نه طبقاتی کارگران نیشکر هفت تپه «فی نفسه» به جای خود در نگاه نخست، شاید که با خوشبینی لحظه ای،  مفید ارزیابی شود و بسیاری را خرسند سازد. اما دور نما و تاثیر طبقاتی چنین سفرها و حضوری، بدون دست آورد طبقاتی و برای چندمین بار، سودایی است نه به سود طبقه کارگر و همبستگی بین المللی کارگران.

گزارش علی نجاتی از هفت تپه حتی چیز تازه ای در بر ندارد، بارها و بارها، قصه پردرد و رنج کارگر، سال هاست که بازتاب می یابد و همچنان جاری. این سفر، نه همبستگی طبقاتی بین المللی کارگران را باز می تاباند و نه  استحکام بخش مبارزات  و آگاهی طبقاتی کارگران کارآیی دارد. این سفر و این گزارش مکرر، در چارچوب سندیکالیسم و در مهار و کنترل مناسبات سرمایه داری و اتحادیه های سنتی و سوسیال دمکرات های سرمایه در تبادل است. دعوت کنندگان، همان هایی اند که به یک فراخوان نه چند تن از کارگران از ایران را  که میلیون ها کارگر فرانسوی را صبح به خیابان می آورند و پسین، بدون هیچ گزندی به سود سرمایه، به خانه ها روانه می سازند و روز بعد به کارخانه ها و چرخه ی تولید بازمی گردانند.

علی نجاتی، دوست کارگرمان، با کوله باری از درد و رنج، با حس و عاطفه ای کارگری، آمده است تا حکایت صنفی  و نه طبقاتی خویش را بازگوید. او و برخی که تا کنون به سفر آمده و یا مانده اند با دریغ، فریاد و خواست های طبقاتی پرولتاریای ایران را نمایندگی نمی کنند. مخاطبین وی، سوسیال دمکرات هایند و نه طبقه کارگر آگاه و به پا خاسته. آیا رسالت و رسای آگاهی طبقاتی و انقلابی ایجاب نمی کرد که به جای این روی کرد، سفر در میان طبقه را به گزینه می گرفتند! آیا در اعتراض به چوبه های دار و کشتار، در اعتراض به سرکوب و خوار شماری زنان و کودکان کار و لایه های فرودست و ستمبر، و محکومیت فاجعه و رذالت حاکم  در ایران، شکوهمند نبود اگر از سفر، حذر می شد، تا هوشیارانه پاتکی باشد طبقاتی به «تک های» سرمایه!

حذر می توانست، تمامی دسیسه های دست اندرکاران سیاسی و امنیتی سرمایه واستثمار و سرکوب  را نقش برآب سازد. زیرا این  رفت و آمدها به ویژه در اوج سرکوب جنبش کارگری و کشتار در ایران، صورت می گیرد و صورتی دیگری از درون به بیرون  وارونه می نمایاند. باید اندیشید که در آستانه ی برگزاری اجلاس سالانه  سازمان جهانی کار، در تهاجم نو لیبرالیسم و اوراسیا در محور ایران/ سوریه و بازسازی قدرت سیاسی و اقتصادی در حال فروپاشی سرمایه در ایران، اجازه سفر به علی نجاتی ها نیز، خالی از سیاست ضدکارگری سرمایه نیست.

اما آیا، بهتر آن نبود که علی نجاتی و هم رأی یان ایشان،  با هوشیاری طبقاتی، آگاهمندانه، با بیانیه ای ساده، از این سفر چشم می پوشیدند و همزمان همبستگی طبقاتی را دستاورد می داشتند. این نخستین بار نیست که حکومت سرمایه، زیر چوبه های دار و شکنجه و کشتار، به برخی از فعالین کارگری و چهره های سیاسی Ankareبه مانور می نشیند و با سوء استفاده از چهره هایی خوشنام ، افکار جهانیان را به بازی می گیرد تا چهره ی کثیف خویش را اصلاح طلبانه نشان دهد و چهره ها را مخدوش سازد. این سیاست نیز تطهیر دولت «تدبیر» است و نه تدبیر کارگران.

به راستی چه شکوهمند می بود اگر با بیانیه ای ساده، همراه با پاسخی سپاس مندانه، از میزبانان خویش، اعلام می شد:

 که به سبب جو و شرایط مرگبار و فلاکت حاکم، در اعتراض به آنچه که شبانه روز و آشکارا، در سلول ها و  زندان ها  و در میدان ها می گذرد، در محکومیت شماری آ نچه که بر زنان و  طبقه کارگر و فرودستان شهر و روستا می گذرد و در همبستگی طبقاتی، بودن در ایران را ترجیح می دهیم، تا زمانی دیگر، باشد تا خورشید رهایی بر دمد.

عباس منصوران

۳ یونی ۲۰۱۴