مبارزات مردم وارد فصل نوینی شده است

بعد از سرکوب و شکست خیزش انقلابی مردم در سال ۸۸ زمان لازم بود تا مردم نفسی تازه کنند و خود را برای خیز بعدی آماده کنند. خیزش ۸۸ به شدت سرکوب شد اما نه حکومت آنقدر قدرت داشت که مانند دهه شصت کشتار هزاران نفره راه بیندازد و مردم را مرعوب کند و برای دوره ای به خانه بفرستد و نه مردم همان مردم دهه شصت بودند. با اینحال هزاران نفر که نقش فعالی در اعتراضات داشتند به زندان افتاده و یا مجبور به ترک کشور شدند. چند سالی زمان لازم بود تا طیف جدیدی خود را برای قرار گرفتن در صف اول مبارزات آماده کنند.

در طول دو دهه گذشته تجربه مبارزاتی مردم بسیار غنی شده است٬ از نظر سیاسی درک سیاسی مردم بسیار بالا رفته و با حقوق خود آشنائی زیادتری پیدا کرده اند. از طرفی شکاف های حکومت عمیق تر شده و فسادی که سرتا پای حکومت را گرفته است هم در میان مردم آخرین ذره مشروعیتش را زیر سوال برده و هم نیروهایش را بی روحیه و نسبت به آینده حکومت بی اعتماد کرده است. نارضایتی مردمی که در فاصله ۸۸ تا کنون قدرت خرید ناچیزشان باز هم به نصف رسیده است شدیدتر شده و طیف وسیعتری به خط فقر پیوسته و ابعاد نارضایتی گسترش یافته است. بحران مزمن اقتصادی همچنان ادامه دارد و هیچ دورنمائی برای حل و یا تخفیف ندارد. تسلیم حکومت به «شیطان بزرگ» که نتیجه این اوضاع است٬ قابل پنهان کردن نیست. مدتی است که خود مقامات مدام از تلاش برای حفظ قدرت صحبت میکنند. اصلاح طلبی تماما بی آبرو شده و میدانی در میان مردم ندارد. به یک معنا حکومت بحرانی تر و بی افق تر و مردم منسجم تر٬ پخته تر و مصمم تر رودرروی هم قرار گرفته اند٬ تغییرات مهمی به زیان حکومت و به نفع مبارزه مردم صورت گرفته است و ناتوانی حکومت بیش از هر زمان برای مردم عیان شده است. مردم هیچگاه حکومت را اینچنین ناتوان و زمینگیر ندیده اند. شکاف های درون حکومت و استیصال آن که منجر به روی کار آمدن روحانی شد٬ فرجه تازه ای به مردم داده است. در چنین فضائی مردم به پیشروی خود سرعت داده اند و فصل نوینی از مبارزه مردم شروع شده است.

این تغییرات٬‌ تحول در شیوه های مبارزه را الزامی کرده است. مردم به تاکتیک های جدیدی روی آورده و عرصه های تازه ای را به میدان نبرد تبدیل کرده اند. از تاکتیک هائی استفاده میکنند که سرکوبش دشوارتر است و این امکان میدهد توده وسیعتری پا به میدان مبارزه بگذارند.

گروهی از جوانان به جرم رقص و اجرای یک آهنگ دستگیر میشوند و روحانی مجبور میشود بگوید شادی حق مردم است و حرکت وسیعتری برای نشان دادن شادی شروع میشود. به جرم بی حجابی زنان را تحت فشار قرار میدهند و مقام بالای حکومت میگوید به زور شلاق نمیتوان مردم را به بهشت برد. زنان این شکافها را میبینند و بطور واقعی رژیم و ارگان های مختلفش را که برای حفظ حجاب به جان مردم انداخته است، به معنای واقعی کلمه ناتوان کرده اند. حکومت تصمیم به اعدام بیشتر میگیرد و مردم با استفاده از همان قانون ضدانسانی قصاص شروع به خنثی کردن اعدام ها میکنند و از «حقی» که به آنها داده شده برای نجات محکومین به اعدام استفاده میکنند و عملا قانون قصاص را خنثی میکنند. حرکت توده ای مردم روانسر در این زمینه نمونه درخشانی از موج جدیدی از یک مبارزه توده ای علیه اعدام است. رژیم اوباشش را به جان زندانیان سیاسی می اندازد تا در آستانه اول مه جامعه را مرعوب کند اما خانواده ها وسیعتر و محکم تر از همیشه به میدان میایند و وادارش میکنند رئیس سازمان زندانهایش را عوض کند و هیئت تحقیق براه اندازد.

این روحیه در همه عرصه های مبارزه دیده میشود. در مقابله با اعدام٬ در دفاع از زندانیان سیاسی٬ مبارزات کارگران برای افزایش دستمزد٬ مبارزه علیه حجاب٬ علیه فاجعه محیط زیست٬ مبارزات جوانان برای رقص و شادی و خلاصی از فرهنگ ارتجاعی و عقب مانده و دهها عرصه دیگر.

در این مبارزات بلافاصله خواست سرنگونی طرح نشده است اما هیچکس تردیدی ندارد که این مبارزات بخشی از مبارزه برای سرنگونی حکومت است. هیچکس تردیدی ندارد که برای رفع بیحقوقی زن و آزادی پوشش٬ برای بهبود محیط زیست٬ برای بهبود اوضاع اقتصادی مردم از جمله دستمزدها٬ لغو مجازات اعدام و قوانین مجازات اسلامی٬ آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و سایر خواست های حق طلبانه مردم باید جمهوری اسلامی گورش را گم کند. در مبارزات عرصه ای آنهم در یک مبارزه علنی٬ خیلی وقت ها توازن قوا اجازه نمیدهد شعارهای صریح ضد حکومتی داده شود. اما این مساله ذره ای اهمیت و حقانیت این مبارزات را کمرنگ نمیکند. اینها بویژه هرکدام که نتیجه ای هرچند کوچک داشته باشد٬ به روحیه مبارزاتی مردم کمک میکند٬ مردم را متحدتر و امیدوارتر میکند٬‌ نیرویشان را به آنها میشناساند و آنها را برای سرنگونی منسجم تر و آماده تر میکند. این مبارزات پیش درآمد طوفان بزرگ انقلاب برای بزیر کشیدن حکومت است.

مساله مهم در این دوره این است که بحران حکومت با شدت و حدت ادامه خواهد یافت و هر روز عمیق تر خواهد شد. بحران رابطه با غرب ادامه خواهد یافت و این دست دول غربی برای مماشات آشکار با حکومت را خواهد بست. شکاف های حکومتی بر متن این شرایط هر روز تشدید خواهد شد. نارضایتی ها همچنان رو به گسترش است. اینها همه فرجه بزرگی برای تداوم٬ گسترش و تعمیق اعتراضات است. باید با هوشیاری این دوره را مورد توجه قرار داد و در افق دادن به این اعتراضات و سازماندهی بخش پیشرو جامعه تعجیل کرد.

چپ کجا ایستاده است؟
متاسفانه بخش قابل توجهی از فعالین چپ و کمونیست پراکنده یا متشکل در برخی احزاب و گروهها٬ با توجیهات مختلف بر این مبارزات خط بطلان میکشند. آنها را دمکراتیک و غیر کارگری میخوانند و گویا بفرض که این مبارزات دمکراتیک باشند لزومی به دخالت فعال در آنها نیست. یا بعضا آنها را حقوق بشری٬ اصلاح طلبانه! و حتی ارتجاعی میخوانند و بجای حضور فعال برای رادیکال کردن و سازماندهی و گسترش این مبارزات مشغول فول گرفتن از آنها هستند و نتیجتا بجای تقویت این مبارزات به نقد آنها مشغول میشوند و یا در بهترین حالت آنها را حق طلبانه میدانند اما مشغول تفسیر و ریشه یابی آنها هستند و خود را از هر نوع دخالت عملی در آنها معاف میکنند. اعلام موضع تمام نقشی است که این بخش چپ برای خود قائل است. مبارزه وسیعی علیه اعدام جریان دارد آنرا به خود مربوط نمیداند. مبارزه وسیعی علیه حجاب در جریان است اما بخود مربوط نمیداند. جوانان به اشکال مختلف و از جمله با رقص و موزیک و غیره به حکومت دهن کجی میکنند و در مقابل آن میایستند اما اینها سرسوزنی وظیفه مقابل این چپ نمیگذارد. جنبش وسیعی علیه مذهب در اعماق جامعه جریان دارد اما اینها هیچکدام این چپ را تکان نمیدهد. انواع و اقسام توجیهات هم برای این بی تفاوتی و بی نقشی عنوان میشود. عملا و نظرا این مبارزات به کارگر نامربوط اعلام میشود. کارگر موجودی غیر اجتماعی تصویر میشود که در کارخانه مشغول تولید ارزش اضافه است و سایر بیحقوقی ها به او مربوط نیست. کمپین نجات ریحانه نمونه بسیار آشکاری از رفتار لاقیدانه این بخش چپ را نشان میدهد. حرکت وسیعی حول دستمزد دو میلیون تومان در جریان است و دهها هزار کارگر توماری با خواست افزایش دستمزد امضا کرده اند اما این نوع مبارزه هم برای این چپ غریبه و نامربوط است! بعضا دلایل ظریفتری برای بی عملی خود از جمله آکسیونیسم و یا مرزبندی با فعالیت های حقوق بشری مطرح میکند. برخورد لاقیدانه به این مبارزات باعث شده که تحول مهمی را که در جامعه در حال وقوع است نبیند و به مبارزات مردم نامربوط تر و حاشیه ای تر شود.

دورنمای اعتراضات توده ای
با توجه به تعمیق بحران اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی٬ بحران رابطه با غرب٬‌ شکاف های رو به رشد درون حکومت و جلو آمدن طیف وسیعی از بخش پیشرو جامعه٬ اعم از کارگران و جوانان و زنان و … جامعه دارد وارد فاز تازه ای از اعتراض میشود. جامعه در همین پله نمیماند و با توجه به فاکتورهائی که گفته شد٬ تحولی کیفی در اعتراضات توده ای در راه است. فعالین و گروهها و محافل چپ دیر یا زود باید با دیدگاههای سنتی خود مرزبندی کنند و تجربه سیاسی و رادیکالیسم خود را برای تقویت این مبارزات و قرار گرفتن در صف اول آن بکار اندازند. اگر در روانسر مبارزه ای توده ای علیه اعدام صورت میگیرد معنی اش وجود طیفی از بخش پیشرو در این شهر است که آمادگی دارد در مبارزه علیه اعدام سازمان یابد. اگر توده بسیار وسیعی از زنان و بویژه دختران جوان حجاب ها را کنار میزنند به این معنی است که بسیاری از آنها برای سازمان یافتن و متشکل شدن در این عرصه آمادگی دارند. اگر فضای سرنگونی همه جا را گرفته است معنی اش این است که طیف وسیعی از مردم چشمشان به اپوزیسیون دوخته است و آمادگی دارند به احزاب سیاسی بپیوندند و گرد احزاب سیاسی سرنگونی طلب گرد آیند. هزاران جوان آماده اند برای خلاصی خود سازمان یافته تر دست به فعالیت بزنند. هزاران کارگر در مراکز مختلف کارگری که علیه اجحافات و دستمزدهای نازل و غیره دست به اعتصاب و اعتراض میزنند و میدانند که بدون سرنگونی حکومت راه به جائی نمیبرند آمادگی متشکل شدن در ظرف های مختلف را دارند. و در شرایط کنونی این روند رو به رشد است که باید توجه هر کمونیست و آزادیخواهی را به خود جلب کند.

تا جائی که به حزب کمونیست کارگری مربوط میشود شرایط جدید را درک میکند و بر اهمیت این مبارزات بخوبی واقف است و بطرق مختلف تلاش میکند آنها را تقویت و رادیکال تر کند. این جهتگیری حزب از سالها قبل بوده و خود در این مسیر فعالیت کرده و در فضای کنونی سهیم بوده است. گرایشات راست و اصلاح طلبانه را افشا میکند و تلاش میکند پرچم روشنی به فعالین این مبارزات بدهد. حزب و فعالینش در عرصه های متعددی مشغول دخالتگری و فعالیتند و هر جا حضور دارند تلاش میکنند نقش خود را در ارتقای این مبارزات ایفا کنند.

مبارزات وسیع کارگران٬ زنان و جوانان در یک دهه اخیر تجاربی غنی ایجاد کرده و نسلی از فعالین پیشرو در همه این عرصه ها پا به مبارزه گذاشته و به جلو صحنه آمده است و نقشی حیاتی در پیشروی مبارزات امروز و انقلاب فردا دارد. این نسل را باید سازمان داد. پیچ و خم مبارزه و گرایشات مختلف را به آن نشان داد٬ آنرا به دیدگاه سیاسی روشن و افق روشنی مجهز کرد تا مبارزه روزمره را به استراتژی سیاسی معینی مرتبط کند. این کمک میکند که به چپ و راست کشیده نشود و با شکست یک اعتصاب و یک مبارزه معین افق و روحیه اش را از دست ندهد. باید در سازماندهی این طیف و مسلح کردن آنها به آگاهی همه جانبه سیاسی و تشکیلاتی شتاب بیشتری بخرج بدهیم. باید آماده تر شویم. باید ویژگی های این طیف وسیع در عرصه های مختلف را شناخت٬ موانع پیش رویش را دقیقتر بررسی کرد٬ ابزارهای مختلف دسترسی به آنرا سازمان داد و رابطه همه جانبه با آن برقرار کرد. این کلید پیشروی مبارزات کارگری و توده ای و تقویت قطب کمونیسم کارگری در مقابل جنبش های راست و ناسیونالیستی و ملی اسلامی است. این کلید پیشروی حزب برای تبدیل شدن به رهبر انقلابی است که دیر یا زود از راه میرسد.