طبقۀ کارگر: سازمانیابی توده ای و حزبی (۱) … گفتگوی مازیار رازی با نشریۀ میلیتانت

طبقۀ کارگر: سازمانیابی توده ای و حزبی (۱)

گفتگوی مازیار رازی با نشریۀ میلیتانت (بخش یک)

میلیتانت: با تحولات اخیر سیاسی و مذاکرات پشت پردۀ حکومت حسن روحانی با غرب، به باور بسیاری از فعالین کارگری و نیز گرایش های مختلف درون جنبش کارگری، مسألۀ سازمان یابی طبقۀ کارگر یکی از مهم ترین و بی واسطه ترین مشکلات جنبش کارگری در ایران است. به نظر شما، معضلات و موانع اساسی سازمانیابی جنبش کارگری در ایران چیست و برای رفع آن ها چه اقداماتی باید انجام گیرد؟

مازیار رازی: من هم موافقم که مسألۀ سازمانیابی طبقۀ کارگر یکی از مهم ترین مشکلات جنبش کارگری در ایران است. به ویژه در حاشیۀ مذاکرات اخیر دولت های سرمایه داری غربی با رژیم ایران، تحولات نوینی را می توان در افق جنبش کارگری انتظار داشت. من با کسانی که مدعی هستند وضعیت پس از انتخابات حسن روحانی به ریاست جمهوری، هیچ تفاوتی با دو دورۀ ریاست جمهوری احمدی نژاد نکرده است، توافق ندارم. رژیم، امروز بیش از پیش به عنوان یک رژیم یکپارچه، از روی استیصال در حال زد و بند با امپریالیزم هست. بدیهی است که این زد و بندهای پشت پرده امنیت سرمایه را برای شرکت های سرمایه داری کشورهای غربی طلب می کند. تضمین و ایجاد محیط امن برای سرمایه گذاری های کلان دولت های امپریالیستی در وهلۀ نخست به مفهوم کنترل بر جنبش کارگری است. کنترل جنبش کارگری نیز تنها بر اساس قوانین بین المللی امپریالیستی و در رأس آن «سازمان بین المللی کار» عملی خواهد شد. از این رو سازمانیابی طبقۀ کارگر توسط کارگران پیشرو و تدارک برای مقابله با سیاست های از بالا و تحمیق کارگران برای دورۀ بعدی در محور تحلیل های ما قرار می‌گیرد.

در وهلۀ نخست باید اذعان داشت که عدم سازمانیابی طبقۀ کارگر به بحران مرکزی کنونی جنبش کارگری مبدل شده است. بدیهی است که چنان چه گرایش های رادیکال و ضد سرمایه داری جنبش کارگری در یافتن راه حل این بحران گام های مؤثر و سریع برندارند، بحران توسط دولت سرمایه داری و متحدان بین المللی اش به صورت دیگری (به نفع سرمایه داری) یا گرایش های مماشات جو حل می گردد؛ یعنی به صورت ایجاد تشکل کارگری وابسته به دولت سرمایه داری و تحمیق توده های کارگری برای یک دورۀ طولانی، این بار با نام «دمکراسی» و «آزادی» و با حمایت سازمان های بین المللی وابسته به امپریالیزم. زمزمه های این سیاست ها را این روزها از سوی افرادی مانند منصور اسانلو تحت لوای «وحدت ملی» که همان شعار لیبرال ها و سوسیال دمکرات هایی مانند رضا پهلوی است، می توان شنید و تدارکات یک بدیل از بالا را می توان انتظار داشت.

بنابراین گرایش های رادیکال و ضد سرمایه داری جنبش کارگری بایستی گام هایی در راستای حل این بحران بردارند. اما؛ برای برداشتن نخستین گام یک پیش شرط وجود دارد. این پیش شرط اعتقاد داشتن به دموکراسی کارگری است. این پیش شرط به مفهوم به رسمیت شناختن حق گرایش است. یعنی گرایش های رادیکال جنبش کارگری باید بپذیرند که در درون جنبش کارگری اختلاف نظر، تنوع عقاید و گرایش های تشکیلاتی و سیاسی متنوعی وجود دارد (عقاید و تشکلات کمونیستی و سوسیالیستی؛ آنارشیستی؛ سندیکالیستی، آنارکوسندیکالیستی؛ رفرمیستی؛ مذهبی و غیره). برای برداشتن گام نخست باید بتوان تمامی کارگران را صرف نظر از اعتقادات سیاسی و تشکیلاتی آن ها، در درون یک ساختار تشکیلاتی دموکراتیک متشکل کرد. این ساختار دموکراتیک یک نهاد حزبی و یا تشکل مستقل ضد سرمایه داری کارگری نیست؛ بلکه یک اتحاد عمل کارگری است (اما به شکل مخفی). تنها افراد و نهادهایی از درون این اتحاد عمل کارگری کنار گذاشته می شوند که مستقیماً در خدمت دولت سرمایه داری قرار گرفته باشند. مابقی گرایش های نظری نباید حذف گردند.

برای پاسخ به سؤال شما مبنی بر عدم موفقیت جنبش طبقۀ کارگر در امر سازمانیابی؛ باید ذکر کنم که یکی از عوامل بازدارندۀ عمده امروزی بر سر راه سازمانیابی کارگران عدم آمادگی خود پیشرُوی کارگری برای متشکل کردن کارگران است. حذف گرایی و انحصارگرایی در درون کارگران پیشرو بسیار رواج دارد و به یک امر عادی و قبول شده مبدل گشته است. هیچ گرایشی چشم دیدن مخالفان خود را ندارد و به محض بروز کوچکترین اختلاف نظری؛ به جای تحمل نظریات مخالف و در عین حال حفظ اتحاد عمل علیه دولت سرمایه داری، در ابتدا اتهام زنی ها آغاز می شود و سپس مسأله به حذف گرایی و نهایتاً دشمنی علیه یک دیگر خاتمه می یابد. به جای تقویت اتحاد عمل کارگری با احترام متقابل به عقاید یک دیگر، اقدامات کارگری با عمده کردن اختلافات سیاسی، به افتراق مبدل می گردد. به جای تدارک اقدامات اثباتی ضد دولت سرمایه داری در اتحاد با یک دیگر و در کنار یک دیگر، فعالیت ها از روی چشم و هم چشمی و در مقابل یک دیگر سازمان می یابند. این روش از کار یک انحراف عمیق در درون جنبش کارگری است که باید هر چه سریع تر اصلاح گردد، وگرنه عوارض مخرب و جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت.

میلیتانت: به نظر شما ریشۀ این انحراف در چیست؟

مازیار رازی: ریشۀ این انحراف البته در ماهیت غیر دمکراتیک دولت سرمایه داری است که طی بیش از سه دهۀ پیش کوچک ترین اعتراضات کارگران را با روش های خشونت آمیز و ارعاب پاسخ داده است. در دورۀ پیش تحت فشارهای سرکوب و ارعاب، کارگران پیشرو تجربۀ دموکراسی کارگری را نداشته اند (مگر در دورۀ انقلاب ۱۳۵۷ که کارگران مبادرت به برپایی کمیته های اعتصاب و نهادهای شورایی نمودند) و اکنون با تحولات نوین، قادر به همزیستی با هم در مقابل یک دشمن واحد نیستند. چنان چه در دورۀ پیش روش های حذف گرایانه و فرقه گرایانۀ کارگران پیشرو به صورت علنی و قابل لمس نمایان نمی شد، امروز با تحولات نوین در درون جنبش کارگری این برخوردها مانند یک غدۀ چرکین به چشم نمی خورد. کارگران جوان و پیشتاز انقلابی باید با این انحراف مقابله کرده و سنت های نوین و دموکراتیک را برقرار کنند.

هفت خرداد ۱۳۹۳

ادامه دارد