نگاهی به متدلوژی یک اطلاعیه

حمید ناجی

چنانکه همگان اطلاع دارند، این روزها اطلاعیه ای بنام «اعلام فراکسیون فعالیت بنام کومه له» به امضای اولیه ی سیزده تن از اعضای تشکیلات که بجز یک نفر مابقی در کشورهای اروپای غربی حضور دارند، منتشر گردیده است.

چون موضوع مرکزی اطلاعیه ی مزبور کومه له و جدال بر سر این موضوع است که جنس و ماهیت و رویکرد سیاسی ــ طبقاتی این سازمان در آینده چگونه باید رقم بخورد از یکسو، و با عنایت به این امر که من نیز عضوی از نیروی پیشمرگ کومه له هستم از سوی دیگر؛ لذا لازم دیدم استنباط، برداشت و تلقی خود را از مفاد مندرج در اطلاعیه مزبور در قالب چند محور بیان کنم. در این نوشتار من سعی خواهم کرد متدلوژی اطلاعیه ی مزبور که درجه ی اعتبار علمی آن را به دست خواهد داد، مورد توجه و ارزیابی قرار دهم.

اطلاعیه در همان ابتدا و در پاراگراف نخست با این عبارت آغاز می شود:«ما قبلا در نوشته ای تحت عنوان "ضرورت فعالیت بنام کومه له" خواهان ادامه فعالیت سیاسی ــ تشکیلاتی در همان قالب سازمانی واقعی خود یعنی کومه له، نه در چارچوب اسمی "حزب کمونیست ایران" شده بودیم. در آن نوشته و همچنین در مطالب و ملاحظات بعدی نیز از تفاوت نگاه ها و مواضع فکری و سیاسی خود با "خط رسمی" تشکیلات گفته بودیم. پر واضح بود که این تنها بیان مخالفت و یا انتقاد از صورت ظاهر اسمی و بی مسمائی نام حزب نبود، بلکه فراتر از آن برخی دیدگاه ها و چشم اندازها و هم چنین سبک و روش های سازمانی و تشکیلاتی را هم در بر می گرفت. حال بیش از پیش دیده می شود که ادعای موجودیت یک "حکا"ی غیر واقعی، خود نمودی از نگرشی کلی تر است که ما خود را در تقابل با آن دیده ایم و می بینیم.».

 برای کسانی که با متدلوژی علمی آشنایی دارند روشن است که اطلاعیه درهمان ابتدا با اتکا بر یک روش شناسی غیرعلمی، بدون ذکر دلایل، منابع و مآخذ مستند ساز برای نوع استنباط و تلقی خاص خود از یک پدیده اجتماعی و تاریخی یعنی حزب کمونیست ایران که اتفاقاً موضوع جدل خود نویسندگان اطلاعیه در گذشته و حال نیز بوده و هست، بر مسند قضاوتی می نشیند که ناگزیر فاقد اعتبار و ارزش علمی است.

اندیشه علمی این نوع شروع همراه با قضاوتی که جلوتر و پیش تر از ذکر دلایل ارائه می گردد را "پیشداوری " می نامد که همانا در توضیح روان شناختی خود، بیانگر افکار و تصورات قالبی (stereotype ( است و بنوبه خود می تواند ناشی از رویکردهای ذهنی و تمایلات درونی فرد و فاقد اساس و پایه ی واقعی و نیز بازتاب قطع رابطه ی طبیعی و فعال شخص با واقعیت های خارج از ذهن خویش باشد.

 مقدمه اطلاعیه در پاراگراف دوم این چنین ادامه می یابد:«… رهبری حزب که هیچ انتقادی را بر نمی تابد …».

 در اینجا نیز دوباره اطلاعیه از فقدان متدلوژی نقد علمی رنج می برد. به منظور تسهیل نظری بحث و در یک فرض غیر واقعی، چنانچه القای غیر مستقیم این بخش از اطلاعیه را که رهبری حزب دیکتاتور است زیرا«هیچ انتقادی را بر نمی تابد» بپذیریم، در دنیای واقعی و بر روی زمین، باز به نسبت «هیچ» ،عقلانی تر به نظر می رسد که اذعان گردد حتی بزرگترین دیکتاتورها یکبار هم که شده در طول زندگی خود یک انتقاد را لااقل از اطرافیان خود پذیرفته باشند. آیا تفکر آمیخته با نیات درونی و امیال شخصی و در گسست عمیق از واقعیت و نیز مبانی اخلاقی نقد علمی که بر اطلاعیه سایه افکنده، می تواند حتی یک نمونه را بر روی زمین ــ و نه درعالم غیظ آلود واکنش کاذب ــ به خواننده جهت کمک به پذیرش القا و نظرش نشان دهد؟

 واژه " هیچ " کلمه جالب توجهی است، زیرا اگر نتوانیم برای آن در عرصه عین مابه ازای خارجی بیابیم، در عرصه ذهن نمایانگر بنیان های مطلق گرایانه، متافیزیکی و جدا از واقعیت اندیشه ای است که صاحبش آن را استعمال می کند. به بیانی دیگر بطور مثال وقتی یک انگلیسی زبان عبارتI am nothing  به معنای " من هیچ هستم " را در وصف وجود خود که امری موجود و واقعی است بکار می برد، بیانگر برداشتی فانتزی ومتافیزیکی از پدیده ای واقعی در نزد وی است که پیوندی با واقعیت ندارد. بنابراین بر روی زمین هیچ چیز هیچ نیست، همه چیز بود هست. تنها تفکر غیرعلمی، جانبدار و لاهوتی برعرصه ناسوت در پی یافتن هیچ بر می آید و زحمت خود می دارد. از "هیچ" بگذریم زیرا به نظر می رسد نویسندگان اطلاعیه بر معنای دقیق و ماهیت پارادوکس آن واقف نبوده اند.

در آخرین پاراگراف از مقدمه می خوانیم: «اعلام فراکسیون برای ما نه پیش درآمدی است برای انشعابی جدید و نه تمهیداتی است برای پرداختن به منافع فردی و گروهی …».

 در مواجهه با چنین سخن غیرعلمی و بیگانه از واقعیت های مادی، آن هم در اطلاعیه ای که مدعی «بحث علمی» و کاربست «متدلوژی علمی» در آنالیز به زعم نویسندگان «بحران کومه له» می باشد، به یکباره ذهن خواننده که خود را برای رویارویی با طرح مفاهیم و ایده ها از دریچه ای علمی و بر بنیان جامعه شناسی مارکسیستی آماده نموده به عرصه رویکردی عامیانه و غیر علمی به مفاهیم و مقولات سیاسی و اجتماعی ای مهمی هم چون منافع طبقاتی که جهت گیری گرایش های سیاسی را رقم می زند، سقوط و در کمال تحیر در وضعیتی پر از ابهام، با سوالاتی فزونتر از پیش در همانجا به حال خود وا گذاشته می شود.

براستی اگر نویسندگان اطلاعیه از تلاش خود ب
رای رفع «بحرانی» که به زعم ایشان کومه له بدان دچار شده است منافع «گروهی» و طبقاتی مشخصی را دنبال نمی کنند، پس اصولا چرا به منظور رفع بحران مزبور تلاش کرده، فراکسیون براه می اندازند. آیا جریان فکری ــ سیاسی مسلط بر اطلاعیه فاقد اهداف تعریف شده و معین گروهی و طبقاتی است؟

 امروزه مارکسیسم بمثابه یک تئوری جامعه شناختی و علمی در بسیاری از دپارتمان های علوم اجتماعی درمعتبرترین دانشگاه های جهان تدریس می گردد و ظرفیت های عمیق علمی آن بر اهل نظر پوشیده نیست. همین تئوری علمی به ما می گوید گرایش های سیاسی با اتکا بر جهت گیری های طبقاتی خاص خود در پی دستیابی به منافع "گروهی" و طبقاتی معینی تلاش می کنند.

 برای ما روشن است که کارگران و کمونیست ها و گرایش ها و سازمان های سیاسی متعلق به آنان همچون حزب کمونیست ایران و کومه له تلاش می کنند از رهگذر مبارزه پیگیر طبقاتی و کسب قدرت سیاسی، چنانچه انگلس نیز در "اصول کمونیسم" اشاره می کند منافع طبقاتی کارگران را به رغم منافع بورژوازی تامین و مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید را جایگزین مالکیت خصوصی نمایند. حال چگونه است که اطلاعیه به رغم ادعای تبعیت از«اصول مارکسی و واقع بینی ماتریالیستی» در حوزه اندیشه، مدعی است که عملا «منافع گروهی» معینی را تعقیب نمی کند؟ شاید در توضیح علت آن بتوان گفت گرایش فکری ــ سیاسی حاکم بر اطلاعیه فاقد برنامه، افق و چشم انداز روشنی است و یا اینکه با اتخاذ رویکردی فرصت شناسانه، در حال حاضر شرایط و مقتضیات طرح اهداف استراتژیک و آمال طبقاتی خود را مهیا نمی بیند و در انتظار فرا رسیدن فرصت مناسب بسر می برد.

بی بهره بودن منطق تحلیلی ای گرایش فکری و سیاسی مسلط بر اطلاعیه از یک متدلوژی علمی و مارکسیستی، خسارات نظری فراوانی برای آن ببار آورده، استنتاجات تئوریک آن را ضعیف و مملو از تناقضات بنیادین نموده، بطوریکه قابلیت اتکای علمی را در حوزه تحلیل نظری پدیده ها از کف داده است. بطور نمونه در حالی که موجودیت حزب کمونیست ایران را بمثابه پدیده ای به لحاظ اجتماعی و سیاسی زنده با عناوینی چون«تابلو»،«حکای غیر واقعی» و نظایر آن نظراً انکار می کند در همان حال ضمن عضویت در آن ، استمداد حقوقی و«استناد به بند ۵ از ماده دوم فصل دوم اساسنامه» اش و تلاش به منظور انحلال این وجود به اصطلاح موهوم وغیر واقعی، عملا بر مسند اثبات آن می نشیند. از سویی خود را«جریانی فکری و سیاسی متکی بر سوسیالیزم علمی» معرفی می کند و از دیگر سو در مسیر تلاشی و تخریب تشکیلاتی که انعکاس اراده ستمدیدگان ومنافع طبقاتی کارگران و زحمتکشان است، از صمیم قلب و تا پای جان تلاش می ورزد. همزمان ضمن در هم کوبیدن نومینالیستی جریان موسوم به کمونیسم کارگری با شمارش انواع " ایسم ها " در یک همگرایی سیاسی و فکری با جریان مزبور انحلال حزب کمونیست ایران و فعالیت تحت نام کومه له ــ البته بر خلاف کمونیسم کارگری بدون ذکر پسوند کمونیست ــ را خواستار می گردد. در همینجا باید اشاره کرد که برای نقد کجروی سیاسی و فکری کمونیسم کارگری شاید نیازی به ردیف کردن انواع " ایسم ها " نباشد، زیرا اشاره به این واقعیت دردناک کفایت می کند که رهبری آن ابتدا با اعلام فراکسیون و سپس تبدیل آن به انشعاب از حزب کمونیست ایران به بهانه "کارگری" کردن حزب، زمینه وارد آمدن یکی از اساسی ترین ضربات سهمگین نه تنها به حزب کمونیست ایران و کومه له بلکه به جنبش کمونیستی ایران و دستاوردهای تشکیلاتی آن را فراهم ساخت و بدینسان در پی این فرآیند، خود از سویی به ورطه ی اپورتونیسم بیکران چپ فرو غلتید و از سوی دیگر موجبات شادمانی و تقویت «دشمنان آزادی» و سوسیالیسم را مهیا نمود.

اطلاعیه در گام نخست «برخورد انتقادی از موضع چپ و سوسیالیستی» به عنوان «یکی از شروط اساسی و ضروری برای دستیابی به آگاهی …» را بمثابه نقطه عزیمت خود «در راه آزادی و سوسیالیسم» به همگان معرفی می کند لیکن در گام های بعدی و در سیر تحلیل اوضاع و نقد آنچه به زعم اطلاعیه مطلوب به نظر نمی آید، سیلی از واژه ها و عبارات غیرعلمی و عامیانه همچون «بازیچه، خود فریبی، حقیر، کوته بینانه، شخصیت پرستی، مقام طلبی، تنگ نظرانه، خود بزرگ بینانه، برچسب زنی، شانتاژ» و نظایر آن را به سوی خواننده ی متحیر روانه می سازد و از این طریق نه تنها به ارتقای «آگاهی» مخاطب یاری نمی رساند بلکه ادب سیاسی و فرهنگ محترم «چپ و سوسیالیستی» را در اذهان مخدوش می سازد و در ادامه و در کمال ناباوری خواننده تا آنجا پیش می رود که در فرآیند دورافتادگی و گسست عمیق و تاسف بار از فضای سالم نقد علمی، حتی به تهدید متوسل می شود:«…رهبری حزب هم با اتخاذ روشهای مشابه، میدان را برای ایجاد این فضا و به دور ماندن از تنش و اصطکاک هموار گرداند.».

شاید جدی ترین ضعف روش شناختی اطلاعیه این مسئله باشد که بجای پاسخگویی به موضوعات و مفاهیم مورد اختلاف و جدل برانگیز، در مقام طرح سوال بر می آید و بدینسان در بستر اندیشه ای غیرماتریالیستی و در نتیجه غیرعلمی، مجهول را با مجهول پاسخ می گوید. اطلاعیه در صحفه سوم خود این پرسش را مطرح می کند:«آیا سوسیالیسم در ایران به تنهایی ممکن است؟».

بدیهی است که پاسخ حزب کمونیست ایران و کومه له
به این پرسش کاملا روشن و در" گزارش سیاسی کمیته مرکزی به کنگره نهم حزب کمونیست ایران " به وضوح بیان شده است. حال اکنون سوال خواننده ی اطلاعیه از نویسنده و یا نویسندگان این است: پاسخ شما به این سوال محوری و در تحلیل نهایی تعیین کننده ی جهت گیری های تاریخی وطبقاتی هر جریان فکری و سیاسی چیست؟

سرانجام در یک جمع بندی موجز از مفاد اطلاعیه، با تمرکز متدلوژیک بر آن، ذیلا چنین می توان گفت:

۱٫     آنالیزهای اطلاعیه به دلیل عدم بهره گیری از یک روش شناسی علمی، فاقد اعتبارعلمی است.

۲٫     اطلاعیه فاقد مبانی اخلاقی نقد علمی است، که لازمه آن آزادی از ارزش (value freedom) در نقد و بررسی پدیده ها و روندهای اجتماعی، سیاسی و تاریخی است.

۳٫     بنیه سیاسی و توان تحلیلی اطلاعیه به عنوان یک متن و بیانیه سیاسی بسیار ضعیف است.

                                                                               تیرماه ۱۳۸۷ حمید ناجی