سفر به یگانگی / زهره مهرجو

“سفر به یگانگی”
از: زهره مهرجو
۲۶ ماه مه ۲۰۱۴

 

در زمستانی سرد و مخوف،
هنگامیکه نگاهها رو به خورشید بود ..
و آمدنش را انتظار می کشید؛
گام به سیاره ای تنها نهادم
و در آنجا، رویش گُلها را
به انتظار نشستم.

در مکانی که مانند هیچ نبود،
شاهد اولین حادثه ها گشتم ..
و واژۀ “آفرینش” را تجربه کردم..!

هالۀ سپیدی از انجماد برمی خاست ..
و تصویری مسحور کننده را
در فضا می ساخت،
همچنانکه بالهای تبخیر
در برابرم گسترده شدند ..
و آسمان آغاز به بارش کرد؛
اولین جوانه ها روئیدند،
فضا مملو از اشکال زیبای زندگی گشت ..
و مرا غرق در افسون زیبائیها ساخت.
 …
پلک بر هم نهادم ..
و در ثانیه ای خویش را
دگرباره روی زمین یافتم!

*   *   *
وه .. در آنجا چه می گذشت!
آفتاب بی دریغ بود ..
و فضا، لبریز از عطر رؤیاها شده بود،
کودکان غرق در بازیهای شادمانه –
خوشه های صلح
از درختان برمی چیدند،
هوای آزادی در عمق ریشه ها جاری بود،
آهنگ برابری در کار ..
و ثروت، افزون گشته بود ..!

*   *   *
به کناری نشستم ..
و با خود اندیشیدم
که چگونه در یگانگی خویش
از اینهمه گذشتم،
نظاره گر رویش اوٌلین جوانه ها شدم ..
و به آرامشی بی همتا رسیدم ..!