محور اختلافات اخیر بین جناح های رژیم / گفتگو با آذر مدرسى

محور اختلافات اخیر بین جناح های رژیم

تلخیصی از مصاحبه رادیو نینا

رادیو نینا: پس از توافق نامه هسته ای دولت روحانی با گروه ١+۵ در نشست ژنو، بهانه ای بیش آمد که اختلافات بین جناح های رژیم شدت بگیرد. اخیرا هم جناح “پایداری” که اساسا طرفداران احمدی نژاد هستند تمام مفاد این توافقنامه را زیر سوال برده اند و آن را ضعیف شمرده اند. دولت روحانی مدعی است که این توافقنامه برای از میان برداشتن تحریم ها و کم کردن فشار اقتصادی مفید است. جناح مقابل بر این بارو است که با امضای این توافقنامه ضعیف ایران مجبور است امتیازات زیادی در ازای لغو این تحریم ها واگزار کند. و از جمله نگرانی‌های گروه “دلواپس” هم ممنوعیت حق غنی سازی هسته ای است. در این توافق نامه قرار است که پرونده اتمی ایران حل و فصل شود و تحریم ها به طور کامل لغو شود. پایه این کشمکشهای اخیر بین جناح های رژیم چیست؟

آذر مدرسی: ظاهرا مسئله بر سر توافقات ژنو، آشتی دولت روحانی با شیطان بزرگ و دول غربی و موقعیت جمهوری اسلامی در این توافقات است. موقعیتی که ظاهرا “اصولگرایان تندرو”، اساسا جبهه “پایداری”، به  آن معترض اند. اما این فقط ظاهر قضیه است. هر دو طرف میدانند که دعوا بر سر توافقات ژنو و نتایج آن نیست؛ برخلاف تصویری که میدهند کشمکش بر سر راه حل های اقتصادی بین اصوگرایان و جناح اعتدال نیست. کل بورژوازی ایران توافق دارد که برای بیرون آمدن از وضعیت اقتصادی باید به درجه ای تشنج با آمریکا و غرب را کم کرد. در انتخابات رئیس جمهوری بخش اعظم بورژوازی ایران راه حل روحانی و رفسنجانی را برای برون رفت بورژوازی ایران از موقعیت نابسامان اقتصادی، قبول کردند. این نیاز کل بورژوازی ایران بود و روحانی منتخب بخش وسیعی از بورژوازی ایران برای جواب دادن به این نیاز و بهترین انتخاب برای کل بورژوازی ایران است. خامنه ای بعنوان رهبر و سکان دار این سیاست ظاهر شد و به آن لبیک گفت. دعوا اساسا یک دعوای سیاسی بر سر سهم، دخالت و نقش سیاسی جناح های مختلف در حاکمیت جمهوری اسلامی است. امروز مسئله توافقات ژنو این بهانه را بدست داده که اصولگرایانی که در انتخابات ریاست جمهوری بازنده کشمکشهای درونی رژیم بودند، موقعیت ضعیف خود را هر چه سریعتر ترمیم کنند. کشمکش جناح ها هیچ‌وقت از جانب هیچیک از جناح ها خاتمه یافته اعلام نشده بود. از همان لحظه سر کار آمدن روحانی و پروسه تشکیل دولت، مجلس که اساساً دست اصولگرایان است دعوا در جریان بود. انواع بازخواست ها وافشاگری ها از همان روز اول در جریان بود. ادامه آن اصطکاک امروز تحت عنوان مخالفت با اسلامی شدن جمهوری اسلامی یعنی چیزی که اصولگرایان به آن پایبند اند و معتقدند که دولت روحانی در مقابل این پدیده کوتاه آمده؛ این امکان را فراهم آورده که فشار بیشتری روی جناح دولت بیاورند. ظاهراً جناح تضعیف شده  امروز بهانه ای پیدا کرده که در “دفاع از ایران قوی و هسته ای” بتواند حساب های قدیمی و سیاسی خود را تصفیه کند.

همانطور که گفتم جناح های جمهوری اسلامی توافق دارند که برای سر و سامان دادن به وضعیت نابسامان اقتصاد باید ایران را وارد بازار جهانی کرد، ایران باید بتواند به عنوان یک بخشی از بازار جهانی فعل و انفعال داشته باشد و بورژوازی ایران بتواند بعنوان یک بخشی از بورژوازی جهانی سوخت و سازی داشته باشد. اما این امر بدون کم کردن تشنج با غرب ممکن نبود. درست است که ایران در دوره گذشته توانسته بود از شکافها میان قدرتهای اقتصادی، اتکا به این قطبها مانند چین و روسیه جایی را برای خود باز کند، بتواند اقتصادش را سر پا نگه دارد و به درجه ای فشارهای غرب از جمله تحریم های اقتصادی که علیه ایران اعلام شد را پس بزند، اما هنوز غرب در بازار و اقتصاد جهانی  اتوریته اصلی است و بازار دنیا را در دست دارد. از این زاویه رابطه جمهوری اسلامی با چین و روسیه و هند و بخشی از کشورهای امریکای لاتین جوابگو نبوده و بورژوازی ایران باید مناسبات خود با غرب را بهبود بخشد. حتی اصولگرایان این نیاز را تشخیص میدهند و بر سر این اختلاف اساسی نداشتند. دعوا بر سر این است که رهبری این شیفت دست کدام جناح باشد و در عین حال بازتاب این پروسه  در روبنای سیاسی به چه شکلی خواهد بود. اینکه اگر توافقات به نتیجه نرسید روبنای سیاسی و فرهنگی جامعه که ظاهراً امروز دارد شعار مرگ بر آمریکا را کنار میگذارد و جامعه در مقابل فشارهای فرهنگی و قوانین اسلامی مانند حجاب مقاومت میکند چه خواهد شد؟ تظاهرات بسیجی ها علیه “بدحجابی” بیانگر این نگرانی از انفجار غیر قابل کنترل جامعه علیه حجاب است.

برای بورژوازی ایران راه برگشتی وجود ندارد و اینرا ولی فقیه هم تشخیص داده است. تائید و اعلام رسمی توافق با این جهت از طرف خامنه ای  و اعلام اینکه این پروسه به رهبری ولی فقیه پیش میرود موقعیت به مراتب بالاتری را به جناح روحانی- رفسنجانی داد. اعتماد بنفسی که امروز دولت روحانی از خودش نشان میدهد، خط و نشانی که برای اصولگرایان میکشد و میگوید  در پروسه ای که حتی خود ولی فقیه این اجازه اش را داده، اخلال ایجاد نکنید، و …. همه از موقعیت مناسبی که روحانی و جناحش در آن قرار گرفته اند، ناشی میشود. وضع به جایی رسیده که اصولگرایانی مانند کیهان شریعتمداری که بی محابا به هر جریان و دولتی که هم جهت آن‌ها نبود، میتاخت و  کسی از زیر تیغ اتهامات و فحاشی های آن‌ها جان سالم به در نمیبرد. جناحی که همیشه شمشیر را از رو می بست، امروز به فراکسیون “دلواپسیم” ها تبدیل شده اند. “اصولگرایان تندرو”، سپاه و بسیج و جبهه پایداری، از نظر سیاسی و ایدولوژیک حمایت خامنه ای را از دست داده اند و در مقابل جناح رقیب در موقعیت  ضعیفتری قرار گرفته اند. در حالیکه جناح روحانی و رفسنجانی زمام حکومت را بدست گرفته‌اند و علیرغم غرولندها کراشان را میکنند، در دوره ای که اصلاح طلبان خودشان را برای انتخابات مجلس دهم آماده می کنند و اعلام میکنند که باید مجلس دهم را تماما اختیار بگیرند؛ “دلواپسی ها”، فقط جناح روحانی و یا اصلح طلبان بلکه از طرف بخشی از اصولگرایان مورد تعرض اند و گاها به سخره گرفته میشوند. امروز میان اصولگرایان بحث بر سر این است که مسن ها کنار روند و رهبری را به جوانان واگذار کنند.

اوصلگرایان خود را برای شرایطی آماده میکنند که اگر پروسه آشتی یا حداقل آتش بس با غرب موفق نشود و رابطه ایران با غرب کماکان مثل گذشته متشنج شود، امری که به نظر غیر ممکن میرسد، اینها دوباره شانس بروی کار آمدن را داشته باشند.

رادیو نینا: فکر میکنید از شکاف امروز بین جناح ها، میتوان به نفع پیشروی طبقه کارگر و مبارزات آزادیخواهانه مردم استفاده کرد؟

آذر مدرسی:  در ابتدای انتخاب روحانی در میان بخش وسیعی از مردم توهمی به بهبود وضعیت اقتصادی و کم شدن فشارهای فرهنگی و سیاسی وجود داشت . اما در همان دوره ما خیلی صریح گفتیم که توهمی که جامعه ایران به روحانی دارد، که گویا رفع تحریم ها باعث رونق اقتصادی و رفاه خواهد شد، اینکه روحانی پیام‌آور آزادی های سیاسی خواهد بود و یا اینکه زنان به درجه‌ای از آزادی دست پیدا کنند، و بالاخره اینکه برای متحقق شدن همه این‌ها باید به  دولت روحانی  وقت و فرصت دارند که ایران را “درست” کند، به زودی فرو خواهد ریخت و  ماه عسلی که روحانی نقشه اش را کشیده است خیلی سریع تمام میشود. گفتیم جامعه به سرعت از این توهم و روحانی عبور خواهد کرد. امروز با این واقعیت روبرو هستیم که این توهم و امید به دولت به درجه زیادی شکسته و بخش اعظم طبقه کارگر و مردم متوجه شده اند که جمهوری اسلامی میتواند به بهشتی برای بورژوازی معمم و مکلا تبدیل شود، بازار ایران میتواند برای سودآوری رونق بگیرد ولی این هیچ ربطی به بهبود وضعیت اقتصادی مردم و بدست آوردن آزادی های سیاسی نیست. مردم متوجه شدند که ممکن است دشمنی با آمریکا کم شود و شعار مرگ بر آمریکا از روی در و دیوار شهر پاک شود، یا  به جای آخوند عمامه به سر فوکول کراواتیها بیایند و بروند، ممکن است زنان بوروکرات چند صندلی در مجلس و دولت و مدیریت کسب کنند اما این به هیچ عنوان نه به معنی رفاه بیشتر بخش اعظم مردم این جامعه است و نه به معنی آزادی های سیاسی بیشتر است. امروز توهم به روحانی به عنوان دریچه امید در حال فرو ریختن است. امروز بحث بر سر این است که روحانی هم مثل خاتمی است و تنها مشغول رتق و فتق و بهبود وضع بالایی ها است. فقر، گرانی، خفقان و اعدام، بیحقوقی زن و زندان هنوز سر جای خود باقی است. از این زاویه رابطه مردم با جمهوری اسلامی همان رابطه ای است که در سی و چند سال گذشته داشته است. رابطه  حکومتی که با اتکا به سرکوب سر پا است و مردمی متنفر از حاکمیت و خواهان رفتن آن.

 قابل پیشبینی بود که شکاف جناح ها و وعده وعیدهای دولت “اعتدال”  امکانی را برای مردم و برای تحمیل مطالبات خودشان باز می کند. وقتی به همدیگر میگویند که شما دروغ می گوئید که  در دوره احمدی نژاد اقتصاد ایران ورشکسته بود و اینرا با آمار ثابت میکنند، وقتی خودی های شان میگویند دولت دروغ میگوید و همین امروز در جامعه پول و ثروت هست، وقتی همدیگر را به “فساد” متهم می کنند و دست هم را رو میکنند،  برای مردم راحت تر و ممکن تر است که با اتکا به همین فضا اعلام کنند که ما فقر و گرانی و تورم را قبول نمی کنیم!  وقتی روحانی  در روز کارگر با ریاکاری کامل اعلام میکند که تشکل های مستقل کارگری میتوانند ایجاد شوند،  فرصت و امکانی را باز میکند که جامعه مطالبات خودش را هر چه بیشتر پیش برد. وقتی خود دولت و مجلس بحث بیمه های اجتماعی را طرح میکنند،  میتوان خواست بیمه بیکاری برای تمام افراد بالای ١۶ سال را با قدرت و از موقعیت مناسبتری طرح کرد. وقتی تشکل های زرد دولتی می گویند که حداقل دستمزدهایی که اعلام شده زیر خط فقر است و حتی متناسب با قوانینی که خود جمهوری اسلامی تعیین کرده نیست؛  میتوان ه در مراکز تولیدی، از مراکز بزرگ صنعتی مانند نفت و پتروشیمی تا سایر مراکز صنعتی، کارگران مجامع عمومی خود را برپا کنند و خواهان اضافه دستمزد شوند. امروز میتوان نمونه هایی از این تحرک از پایین و استفاده از موقعیت را دید. از تحرکی که علیه حجاب راه افتاده؛ از بحث های جدی که در رابطه با موقعیت زن در جامعه و ضرورت بهبود وضعیت اقتصادی او در مقابل ترهات ولی فقیه راه افتاده  نشان دهنده  فشار این جنبش از پایین و تلاش بالایی ها برای کنترل آن است. یک نمونه دیگر اعتراض به تعیین حداقل دستمزدها بود. اعتراض به این موضوع و فشار ازپایین چنان زیاد است که حتی تشکل های زرد دولتی را ناچار میکند به حرف بیایند و اعلام کنند ما هیئت سه گانه تعیین دستمزد را برسمیت نمیشناسیم و از تصمیم غیر قانونی دولت پیروی نمیکنیم. این ها نشان می دهد که صحنه دارد عوض می شود. امروز جامعه ایران نشان میدهد که میتواند از فرصت هایی که در مقابلش باز شده استفاده کند.

قطعاً اینطور نیست که این کشمکش ها فوری به پیروزی برسند. اما در وسط جنگ بالایی ها میتوان از طریق طرح این مطالبات و بسیج بخش هر چه وسیعتری از طبقه کارگر، زنان و جوانانی که از فقر و استبداد و گرانی، از بیحقوقی و خفقان ارتجاع اسلامی به تنگ آمده اند، سدها و سنگرهایی را برای جدال نهایی بست.  میتوان از امروز خود را برای  جنگ نهایی با  کلیت جمهوری اسلامی سازمان داد.  امروز این امکان برای بخش وسیعی از جامعه وجود دارد و نباید از آن غافل بود. این دست رهبران و فعالین و کمونیست های آن جامعه را میبوسد که در هر محل و مرکزی و با هر ابتکاراتی میتوانند به پیشواز این سنگربندی و تحمیل عقب نشینی به جمهوری اسلامی بروند.