تحولات در سازمان پژاک ، از رادیکالیسم تا تسلیم

حدود یکسال قبل بود که ” حزب حیات آزاد کردستان ” مشهور به” پژاک” طى نامه اى به خامنه اى ، از او خواست که وضعیت سیاسى منطقه را دریابد و با درپیش گرفتن تعامل با کردها حق وحقوق آنها را به رسمیت بشناسد . دراین مدت درموقعیت احزاب ناسیونالیست در منطقه تغییر وتحولاتى بوجود آمده است . در سوریه در اثر شکاف جنگ داخلى و همسویی با دولت مرکزى، احزاب ناسیونالست اداره امور بخشهایی را بدست گرفته اند. مذاکرات پ . ک.ک با دولت ترکیه اگرچه هنوز توافق چشمگیرى از آن حاصل نشده است ، همچنان در جریان است. حکومت اقلیم کردستان عراق سواى تفرقه و بحران احزاب اصلى آن وعاجز از تشکیل دولت برآمده از انتخابات گذشته و کشمکش با دولت مرکزى ، نارضایتى رو به ازدیاد توده هاى مردم را در مقابل خود دارد . اما در ایران احزاب ناسیونالیست کرد در طى یکسال گذشته و پس از روى کار آمدن روحانى ، بر تشدید تمایلات همیشه مشهود خود ، براى سازش با جمهورى اسلامى افزوده اند و طى این مدت در واقع این مسئله تنها پروژه جدى فعالیت شان بوده است ، که گاه نهان وگاه آشکار پیش رفته است .
اما تحولات اخیر در سرنوشت سازمان حیات آزاد کردستان ( پژاک ) که با علنى شدن تشکیلات جدیدى بنام ” جمعیت دمکراتیک و آزاد شرق کردستان ” (کودار) بوقوع پیوسته است ، اگر چه در چهارچوب همان استراتژى و سنت شناخته شده نا سیونالیسم کرد ، یعنى دست یافتن به گوشه اى از قدرت با هرکس وبه هر شیوه اى مى گنجد، اما در عین حال داراى تفاوتها وویژگیهایی هم هست ، که باید از طرف کمونیستها در کردستان تجارب آن درمقابل جامعه قرار داده شود . چرا که پژاک در کنگره اخیر خود وفادارى خود را به خط و جهت سیاسى ” کودار ” اعلام کرده و در واقع جهت تاکنونى خود یعنى مقابله مسلحانه با جمهورى اسلامى را کنار گذاشته است .
سازمان پژاک قبل از اینکه جریانى برآمده از سنت جریان ناسیونالیستى در کردستان ایران باشد ، پروژه و دنبالچه پ.ک.ک بوده واز نظر اجتماعى در سنت تاریخ و مبارزه ناسیونالیسم در کردستان جاى پایی نداشته است . برخلاف احزاب شناخته شده جریان ناسیونالیستى در کردستان ایران ، پژاک سابقه دخالت یا رهبرى هیچ مقطعى از مبارزات ناسیونالیسم کرد را در مسائل سیاسى و اجتماعى در کارنامه خود از زمان موجودیت تا امروز ندارد . حضور این سازمان در صحنه احزاب اپوزیسیون جمهورى اسلامى ناشى از پیروى آن از سیاستهاى دوره اى پ .ک.ک و مشخصا در مقطع خاصى عمده کردن مبارزه مسلحانه بود. که آنهم با توجه به رابطه پ.ک.ک با جمهورى اسلامى، مدام در حال افت و خیز بود . اما با این حال همین اهمیت دادن دوره اى به فعالیت مسلحانه ، بخصوص در غیاب جنب و جوش احزاب اصلى ناسیونالیست کرد از یک طرف ، و وجود اختناق و سرکوب سیستماتیک جمهورى اسلامى در جامعه کردستان ازطرف دیگر، بخش محدودى از جوانان عاصى از سیاستهاى سرکوبگر جمهورى اسلامى را به سمت این جریان راند . اما براى خیلى ها در کردستان که سنت سه دهه مبارزه مسلحانه را پشت سر داشتند معلوم بود که ، درغیاب یک کارنامه و نقشه مبارزاتى و نفوذ سیاسى – اجتماعى قابل اتکاء ، آنهم در جامعه اى که درآن تحولات سیاسى و مبارزاتى ٣٠-٣۵ سال گذشته ، احزاب سیاسى و طبقات اجتماعى را در مقابل هم قرار داده است ، عشق به اسلحه وجنگیدن به تنهایی دوام زیادى نخواهد آورد . معلوم بود که کپى بردارى از پ. ک.ک که در شرایط و مناسبات سیاسى ، اجتماعى ، تاریخى و فرهنگى کاملا متفاوتى فعالیت مى کرد ، در کردستان ایران شانسى نخواهد داشت . اینکه تا همین امروز هم بخش عمده نیروهاى مسلح این سازمان را افرادى غیر از کردستان ایران تشکیل مى دهند ریشه در همین واقعیت دارد ، این واقعیت که سازمان پژاک در سنت هاى سیاسى اجتماعى جامعه کردستان ایران ریشه اى ندارد و به دلایل ذکر شده نمى تواند خود را به آن تاریخ وصل کند .
اما بنظر مى رسد موقعیت و تحولات اخیر در سازمان پژاک با زیگزاک زدنها و جنگ و آتش بس هاى تاکنونى، که از مناسبات دوره اى پ ک.ک با جمهورى اسلامى نشأت مى گرفت متفاوت است . از قرار معلوم پ.ک.ک اقمار خود در کردستان ایران و سوریه را مجبور به در پیش گرفتن سیاستهاى استرتژیک رهبر زندانى خود کرده است .یعنى ترک مبارزه مسلحانه و اعلام آمادگى براى سازش با حکومت هاى مرکزى در منطقه . خود پ.ک.ک حدود دو سال است به کمک احزاب قانونى همزاد خود در داخل دولت ترکیه از قبیل حزب ” آشتى و دمکراسى ” مشغول این سازش و بند وبست است که تا کنون هیچ پیشرفتى در آن حاصل نشده است .
تئوریهاى پشت این تسلیم طلبى منطقه اى که پ.ک.ک جریانات وا بسته به خود را به آن فراخوانده است ، یعنى همان تئورى اوجالان مبنى بر استقرار ” کنفدرالیسم دمکراتیک با ملل منطقه “، گرچه خود سطحى و غیر واقعى است ، اما نسخه ایرانى آن که اخیراً از آستین تشکیلات تازه اعلام شده ” جمعیت دمکراتیک و آزاد شرق کردستان” (کودار) در آمده است و کنگره چهارم پژاک به آن ملحق شده است ، بتمامى پا در هوا و پوشالى است . با نگاهى کوتاه به مصوبه اى که در واقع مرامنامه و اهداف “کودار ” را تشریح مى کند ، مى توان به بیگانگى اینها نسبت جامعه کردستان و تاریخ معاصر آن پى برد . برخورد و انتظار این جریان در پلاتفرم سیاسى و عملى اعلام شده اشان از جمهورى اسلامى ، نه توهم و ساده لوحى بلکه نشانه سراسیمه گى و بن بست سیاسى کامل است . حذف دلبخواهى مسئله ملى در کردستان و طرح پاره اى خواستهاى إدارى وفرهنگى از جمهورى اسلامى ، آنهم در شرایط و تعادل قواى کنونى بین جمهورى اسلامى و مردم ، توجیهى است براى لا پوشانى استیصال و درماندگى این جریان . جمهورى اسلامى براى عملى کردن مطالبات در خواستى ” کودار” یاران قدیمى تر و قابل اعتماد تر خود را دم دست دارد . اینها پا در راهى گذاشته اند و خواستها و مطالباتى را طرح کرده اند که هواداران و عاملین کردستانى جمهورى اسلامى ، سالهاست براى کسب آنها مشغول خوشخدمتى به جمهورى اسلامى هستند . اصلاح طلبان کرد که خود از شرکاء قدیمى جمهورى اسلامى هستند ، پس از سالها تلاش و مجاهدت براى جمهورى اسلامى ،تاکنون موفق به تحمیل هیچیک از خواستهاى ، إدارى و فرهنگى مورد مطالبه خود از جمهورى اسلامى نشده اند .

شکست وپیروزى ، تسلیم و مقاومت ، در احزاب اجتماعى در هر مقطع مى تواند بنا به چگونگى این تحولات، تأثیر مثبت ویا منفى در جامعه بر جاى گذارد . اما مورد کنونى پژاک چنین نیست . در اثر سازش و تسلیم طلبى این جریان نیرویی در جامعه جابجا نخواهد شد ، سیاست جدید و آتش بش یک طرفه آن باعث دلسردى و یا توهم به جمهورى اسلامى نخواهد شد . و همه اینها به این دلیل که این جریان اجتماعا ربطى به سوخت و ساز مبارزات مردم علیه جمهورى اسلامى و حتى تاریخ جنبش ناسیونالیستى نداشته است . اما همین حکم را درمورد پ.ک.ک و سازش با بورژوازى ترکیه نمى توان داد . زمین گذاشتن أسلحه بوسیله پ٠ک.ک ، که زمانى اعتراضات وسیع توده اى در کردستان ترکیه با وجود و فعالیت آن تداعى مى شد ، مى تواند در جامعه در کوتاه مدت ، یاس و نا امیدى بدنبال بیاورد . بدتر از آن همانطور که در طى یکسال گذشته شاهد بوده ایم ، مى تواند مردم مناطق کرد نشین را از مبارزات روبه رشد کارگران و مردم ترکیه علیه دولت بورژوائی این کشور قیچى کند . به یمن همین مذاکرات ، در مبارزات رو به رشد مردم ترکیه در سال گذشته علیه دولت این کشور، مردم مناطق کرد نشین نقش چندانى نداشتند . و بد تر از آن درحالیکه نه تنها در ترکیه بلکه در تمام جهان کارگران و بشریت متمدن و انساندوست موج همستگى ، تأثر و اعتراض خود به جنایت بورژوازى ترکیه و جان باختن بیش از ٣٠٠ کارگر معادن سوما را به نمایش گذاشتند ، در کردستان ترکیه از راهپیمایی و راه بندان و اعتراضات توده اى سالهاى گذشته خبرى نبود .

از زاویه منافع استراتژیک طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستى در منطقه حل مسئله ملى و بطریق أولى انحلال و إدغام احزاب ناسیونالیست در دولتها ، موانع پیش روى طبقه کارگر را کمتر مى کند و امکان اتحاد طبقه کارگر را بیشتر مى کند . تحولات نیم قرن اخیر در منطقه نشان داده است که امروز با قطبى شدن طبقاتى جامعه ، ناسیونالیسم و احزاب آن اساسا در یک طرف از این قطب بندى طبقاتى در جستجوى منافع طبقه سرمایه دار کرد هستند . مسئله ملى براى آنها وسیله رسیدن به این هدف است . وجود دولت اقلیم کردستان عراق نمونه حى وحاضر آن است . طبقه کارگر کردستان تنها با تکیه بر منافع سیاسى طبقاتى و مستقل خود است که مى تواند سموم ناسیونالیسم و ادعاى دروغین وجود منافع عمومى در جامعه کردستان را از صفوف خود بزداید .
همایون گدازگر / ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳/ ۱۹ ماه مه ۲۰۱۴