جنبش کارگری در سالی که گذشت

جنبش کارگری از همان اولین روزهای سال ١٣٩٢ با مسئله نان روبرو بود. سیر صعودی فقر در سال ٩٢ شدیدتر هم شد. سال ٩٢ مسئله فقر، بیکاری، ناامنی شغلی، قربانی شدن کارگران در محیط کار بر اثر سوانح کاری، بی تشکلی و سرکوب همچنان از معضلات حل نشده جنبش کارگری و کارگران بودند. آنچه که واضح بود و از روحیه و واکنش کارگران پیدا بود این واقعیت بود که کارگران تصویب حداقل دستمزد ۴٨٧١٢۵ تومان توسط “شورایعالی کار” را بدون چالش نمی گذاشتند. این را صحبتهای فعالین کارگری و اعتراضات کارگری و همچنین در واکنش دولت به وضعیت معیشتی کارگران می شود مشاهده کرد.

تومار ۴٠ هزار امضاء
تومار اعتراضی که بیش از ٣٠ هزار کارگر تا آخر سال ١٣٩١ امضا کرده بودند، همچنان محور اعتراض کارگران قرار گرفت و بعدها در سال ٩٢ به بیش از ۴٠ هزار امضا نیز رسید. این تومار بر مطالبات عاجل میلیون‌ها کارگر در سراسر کشور از قبیل لغو قراردادهای موقت، برچیده شدن شرکت‌های پیمانکاری، پرداخت حقوق‌های معوقه،‌ اجرای قوانین کارهای سخت و زیان آور،‌‌ تعیین حداقل مزد بر اساس ماده ۴١ قانون کار با شرکت و دخالت مستقیم نمایندگان منتخب مجامع عمومی کارگران،‌ حقوق بازنشستگان و توقف اصلاح قانون کار بر مبنای پیش نویس لایحه ضدکارگری دولت و … تأکید کرده بود. اما اجازه بدهید روی بحثهایی که حول تومارنویسی در بین فعالین کارگری در گرفته بود مکث کنم.
تومارنویسی یکی از سنتهای قدیمی جنبش کارگری است. منتها در اعتراض بخش رفرمیست و سندیکالیست جنبش کارگری هم برجسته است و هم محوری. این بخش از جنبش کارگری سعی می کند از اعتراض و اعتصاب کارگران در محیط کار تا جائی که فشار کارگران دست زدن به چنین شیوه های رادیکالی را تحمیل نکند، بپرهیزد. تناسب قوا بین جنبش کارگری و بورژوازی هر چه هم باشد، رادیکال‌ترین شیوه اعتراض این گرایش همین تومارنویسی و رعایت قواعد بازی در چهارچوب قانون است. تومار اعتراضی کارگران ایران در یکی دو سال گذشته اما چنین نبوده. با در نظر گرفتن تناسب قوا، امضاها را از کارگاههای کوچک و کارگران منفرد شروع کردند. این بهترین شیوه ای بود که کارگران در ایران احساس نمی کردند با گذاشتن امضا زیر پای یک بیانیه اعتراضی، شغل و امنیت خودشان به مخاطره می اندازند.
هماهنگ کنندگان این تومار، تومارنویسی را تنها سیاست خود تعریف نکردند. در همین رابطه بحثی بین مازیار گیلانی نژاد که یکی از سخنگویان گرایش رفرمیستی در جنبش کارگری است و اتحادیه آزاد کارگران ایران در گرفت. هماهنگ کنندگان تومار ۴٠ هزار امضا در را بر اعتراض و اعتصاب نبستند. یادآوری و تأکید کردند که پشتوانه تومارشان قدرت اعتراضی کارگران است. فراخوانشان به کارگران مراکز کارگری بزرگی که امکان تشکل مجمع عمومی و به پیش بردن مبارزه و اعتصاب در آنجاها ممکن تر است این نبود که تشکیل مجمع عمومی را ول کرده و در عوض به کمپین تومار بپیوندند. بارها تأکید کردند که قصدشان بردن این موضوع به جامعه و فشار آوردن به مسئولین دولتی بوده. درست همان تاکتیکی که در سالهای دهه ۶٠ توسط فعالین کارگری در کارگاهها و مراکز کوچک کارگری و در اعتراض به پیش نویس قانون کار احمد توکلی که به “در باب اجاره” معروف است، به کار گرفته شد. به نظر من یک نکته مهم در رابطه با جنبش کارگری سال گذشته، شکست خوردن بهانه های برای نپیوستن به کمپینی بود که این هماهنگ کنندگان تومار مزبور شروع کرده بودند.
با این توضیح کوتاه می خواهم بگویم که تومار ۴٠ هزار امضا کارگران یک اعتراض مهم جنبش کارگری بود.

موقعیت کلی جنبش کارگری
جنبش کارگری ایران در سال ٩٢، در عرصه کسب مطالبات به موفقیت چندانی نرسید. اگر صفحات نشریه “کارگر کمونیست” را که به همت نسان نودینیان و داوود رفاهی تمام اخبار مربوط به جنبش کارگری که در رسانه های داخل و خارج کشور منعکس می شوند جمع آوری و در اختیار خوانندگان قرار می گیرند را ورق بزنید، شاهد یک دنیا اعتراض کارگری خواهید بود؛ اما این اعتراضات عموما واکنش به پرداخت نشدن دستمزدها، بیکارسازی‌ها، قراردادهای موقت و سفید امضاء و موارد اینچنینی هستند که موقعیت دفاعی جنبش کارگری در این عرصه را بیان می کنند.
بیکاری و بیکارسازی یک معضل اصلی کارگران و عامل اصلی فقر در آن جامعه است. حتی با دستکاری کردن تعریف بیکاری؛ و شاغل را کسی تعریف کردن که حداقل یکساعت در هفته به کاری مشغول بوده، باز شاهد یک رقم حدود ٣٠ درصدی بیکاری در ایران هستیم. در موارد زیادی، مثل کیان تایر و فولاد زاگروس قروه که دو کانون گرم مبارزه کارگران در سال ٩٢ بودند، شاهد مقابله کارگران با سیاست اخراج و تعطیلی کارخانه بودیم. اما اینجا هم، هر وقت کارگران متحد و همبسته، مثل کیان تایر، نیشکر هفت تپه، فولاد زاگروس، پتروشیمی ها و غیره ظاهر شدند، جمهوری اسلامی هوا را پس دید و عقب نشست.
ناامنی محیط کار و قربانی شدن حتی بیشتر کارگران، طوری که درصد قربانیان سوانح محیط کار نسبت به سال قبل افزایش چشمگیری داشت، یک بلای دیگر جان کارگران در این جامعه بود. بخصوص در بخش ساختمانی، انگار کارگر حقش بود که در شرایطی ناامن کار کند!
در برخورد به فعالین و رهبران کارگری، جمهوری اسلای در یک سال گذشته دهها تن از این فعالین را دستگیر و مورد اذیت و آزار قرار داد که هنوز تعدادی از آنها، از جمله بهنام ابراهیم زاده، شاهرخ زمانی، رضا شهابی، محمد جراحی، رسول بداغی و پدرام نصرالهی در بدترین شرایط در زندان بسر می برند. فعالین کارگری و خانواده کارگران زندانی بارها در مقابل ادارات مختلف دولتی و زندانها دست به اعتراض زده و خواهان آزادی این فعالین شدند.
در سال گذشته همچنین جمهوری اسلامی دو تن از فعالین کارگری به نام افشین اسانلو و ستار بهشتی را نیز در زندان‌های مخوفش به قتل رساند.
همچنین، در سال ٩٢ جز در دو مورد کیان تایر و کارخانه قند سولدوز نقده، ما با تحرک چشمگیری از جانب کارگران برای متشکل شدن مواجه نبودیم.

جنبش کارگری مرعوب نشد
جمهوری اسلامی دهها تن از فعالین کارگری ای که در اعتراضات و اعتصابات شرکت کرده بودند و یا به صرف عضویت در تشکل‌های موجود کارگری را، احضار و دستگیر کرد و به پای تعدادی وثیقه های هنگفتی بست و به اصطلاح آزادشان کرد که بتواند جلوی فعالیت آنها را بگیرد. با این حال جنبش کارگری ایران ـ صرفا به این خاطر که موقعیت معیشتی کارگران دیگر قابل تحمل نیست و با دستگیری و اخراج دو تن از فعالین کارگری، چند تن دیگر پا جلو می گذارند ـ مرعوب نشد. پیامهایی را که فعالین دربند جنبش کارگری به بیرون دادند و در مقابل تعرض جمهوری اسلامی به امنیت و آزادی شان واکنش از خود نشان دادند، شاهد این است که جمهوری اسلامی در هدف خود برای اذیت و آزار فعالین کارگری و در نتیجه عقب راندن کل جنبش کارگری ناموفق بوده است. پیام ١١ بهمن ٩٢ شاهرخ زمانی، بهنام ابراهیم زاده و محمد جراحی شاهد گویای این واقعیت است. اجازه بدهید اینجا این پیام را برای خوانندگان نشریه شما بیاورم: «مردمی که عکس خمینی را در ماه می دیدند، و مردمی که آیت الله ها را مقدس کرده بودند، حتی در رفتن به دستشویی مقلد آنها بودند به خود آمده و دریافته اند که روحانیت حاکم به همراه سردارانشان خدا و پیغمبر و امام و ایمان آنها را در خدمت بهره کشی و غارت میلیاردی ثروتهای ملی به بهای بیکاری، گرسنگی، اعتیاد، تن فروشی، کلیه فروشی و خانه به دوشی مردم به خدمت می گیرد.
در مقابل حرکت ها و تبلیغات و طرح های عوامل سرمایه داری برای سرکوب بیشتر و شدیدتر وظیفه تشکل ها و فعالین کارگری، سازمان ها، احزاب انقلابی و همپیمانان جهانی آنهاست که هرچه زودتر و متحدانه تر، خود و کارگران را برای مقابله با حمله در حال تکوین سازماندهی نمایند.»
اهمیت قضیه و نامه های اینچنینی در این است که تمام تلاش جمهوری اسلامی در فشار به فعالین کارگری این است که چنین چیزهایی در جامعه گفته نشوند! اما می بینیم که به عکس خودش تبدیل شده است.

نقطه ضعفهای جنبش کارگری
جنبش کارگری در یک سال گذشته و بخصوص در سطح فعالین متشکل در نهادها و تشکل‌های موجود نسبت به سالهای قبل ضعیف تر عمل کرد و ظاهر شد. در هیچ موردی شاهد هماهنگی، همکاری، اتحاد عمل و صدور بیانیه مشترک حول حتی عاجل ترین مطالبات کارگری و حتی به مناسبت اول ماه مه و ٨ مارس نبودیم. در بحبوحه اعتراض قدرتمند کارگران پتروشیمی های ماهشهر و مطالبه حداقل دستمزد ٢ میلیون تومان، که هم اتحادیه آزاد کارگران و هم سه تن از فعالین کارگری از درون زندان، بهنام ابراهیم زاده، شاهرخ زمانی و محمد جراحی از این مطالبه حمایت کردند، در بین فعالین کارگری کسانی بودند که بر علیه این مطالبه جنبش کارگری ایستادند و گفتند “این مطالبه واقعی نیست”. بسیاری از فعالین کارگری خود را مشغول مسائلی نالازم و درگیر شدن با همدیگر کردند که چیزی برای جنبش کارگری در بر نداشت.
گفتن و فکر کردن به این مسئله برای من دردآور است، اما ارزیابی جنبش کارگری سال گذشته بدون اشاره به این معضل ناقص خواهد بود.

واکنش جمهوری اسلامی به جنبش کارگری
موقعیت جنبش کارگری در ایران را نمی توان با صرف نوع اعتراض کارگری که شاهدش بودیم توضیح داد. نمی توان با صرف اینکه شاهد سازماندهی توده ای نبوده ایم و تشکل‌های کارگری ایجاد نشدند، آن را ناکام اعلام کرد. به نظر من جنبش کارگری یک پیام وحشت واقعی به کل دم و دستگاه جمهوری اسلامی فرستاده است که بهترین شاهد آن انتصاب علی ربیعی، امنیتی ترین وزیر کابینه امنیتی حسن روحانی است. او در جواب مخالفت یکسری از نمایندگان مجلس اسلامی به انتصاب وی به سمت وزیر کار که او هیچگونه تخصصی در سمتی که به آن انتصاب می شود ندارد، می گوید موقعیت جامعه خطیر است و من به پاسدار بودنم افتخار می کنم. ایلنا ١٧ شهریور ٩٢، به نقل از ربیعی می گوید: “اعتراضات صنفی کارگران از جنس اعتراضات سال ٨٨ است”. یعنی سیاسی هستند و می خواهند رژیم را بیاندازند. رژیم جمهوری اسلامی با انتصاب یک امنیتی شکنجه گر، خود را آماده مقابله با “فتنه”ای از نوع ٨٨ می کند.
دوم ترتیب دادن میزگرد تلویزیونی در تلویزیون شبکه یک جمهوری اسلامی حول حداقل دستمزدها بود که در نوع خود برای جمهوری اسلامی بی سابقه بود. هیچ کدام از کسانی که آنجا بودند و گرچه جملگی بنوعی نماینده کارفرما و دولت بودند، موقعیت خطیر بودن وضعیت کارگران و اینکه کارگران این وضعیت را قبول نخواهند کرد، انکار نکردند.

در خاتمه
ما جنبش کارگری را در سال ٩٢ درگیر متشکل شدن ندیدیم. اگر جنبش کارگری در یک سطح وسیعتری متشکل بود موقعیت کل جامعه متفاوت می بود. اما متشکل نبودنش به نظر من دو جواب دارد. اول اینکه هرگونه متشکل شدن سنتی جنبش کارگری با شدیدترین سرکوبها روبرو می شود و فعالین کارگری شاید هم عمدا از تلاش برای درست کردن تشکل‌های دفتر و دستک دار مثل سندیکای کارگرای واحد و سندیکای کارگران نیشکر هفته پرهیز کردند. اما اعتراضاتی را که در طول یکسال گذشته شاهد بودیم، بدون متشکل بودن کارگران در سطوحی غیرممکن می بودند. در نتیجه کارگران و فعالین کارگری هر زمان لازم دیدند مجامع عمومی خود را فراخوان دادند و دست به اقدامات عملی زدند.
دوم اینکه جنبش کارگری مثل کل جامعه ایران در رابطه اش با جمهوری اسلامی، در موقعیتی متفاوت نسبت به دوره پیش است و در فکر موقعیت و فرصتی است که جمهوری اسلامی را بیاندازد. اگر چند سال پیش کسی فکر میکرد که می شود با این رژیم کنار آمد، اکنون آن تصورات بتاریخ پبوسته است. خود جمهوری اسلامی این را می داند و حالت یک رژیم علنا امنیتی به خود گرفته است.
سال ٩٣ می رود که متفاوت از سال ٩٢ باشد. نماینده خامنه ای در سپاه پاسداران در دو سخنرانی جداگانه در ماههای بهمن و اسفند هشدار داد که: “چالش‌ها و تحریم‌های پیش روی ملت ایران وجود دارد، ولی آن گونه نیست که آنچه را با خون به دست آوردیم برای نان از دست دهیم و مردم باید آماده تحمل رنج‌ها باشند”. این هشدارها به نظر من سال ٩٣ را متفاوت خواهد کرد.
١۴ آوریل ٢٠١۴

توضیح:
این نوشته به توصیه یکی از رفقا برای نشریه ای که قرار بود اولین شماره آن اوائل ماه مه منتشر شود نوشته شد. متأسفانه انتشار نشریه فوق به تعویق افتاده و نوشته بالا با ادیتهائی در سایت “خودنویس” با عنوان “پرونده اول ماه می: جنبش کارگری در سالی که گذشت” منتشر شده که وقتی نوشته را آنجا دیدم، مراتب نارضایتی خودم را به رفیقی که نوشته به توصیه ایشان نوشته شده بود ابراز داشتم. نسخه اولیه ای که من برای رفیقمان فرستادم را اینجا مشاهده می کنید.