تصویر مختصری از مانیفست حزب کمونیست

تصویر مختصری از مانیفست حزب کمونیست

( بمناسبت تولد کارل مارکس در می ۱۸۱۸ )

پیش از آغاز این نوشتار، سخن را با این جملات از مانیفست حزب کمونیست می آرائیم: « کمونیستها پنهان کردن اهداف و بینش خود را خوار می شمارند. آنها علناً اعلام می دارند که اهداف شان تنها از طریق سرنگونی خشونت آمیز شرایط موجود اجتماعی بدست خواهند آمد. بگذارید تا طبقات حاکم در برابر انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. کارگران بوسیلۀ چنین انقلابی اساساً هیچ چیز ندارند که از دست بدهند؛ مگر زنجیرهایشان. آنها دنیایی را برای بدست آوردن در پیش رو دارند. کارگران همۀ کشورها، متحد شوید »!

مانیفست حزب کمونیست اثری است که در قرن نوزدهم میلادی بوسیلۀ رهبران بزرگ پرولتاریای جهان، کارل مارکس و فردریک انگلس نوشته شده‌ است. این کتاب گرانبهاء و ارزشمند اولین بار در بیست و یکم فوریۀ سال ۱۸۴۸ میلادی منتشر شد و از آن هنگام تاکنون یکی از برجسته ترین متن های سیاسی دنیا به شمار میرود.

بی تردید کمتر نوشته ای در حد و قوارۀ این کتاب ظاهر شده، و کمتر اثری به اندازۀ آن بر کارگران آگاه تأثیر گذار بوده است. در طول تاریخ بشر، کتاب های متعددی در نقد نظام های اقتصادی- سیاسی حاکم یا علیه ستمگری، فقر و استثمار نوشته شده اند، لیکن هیچیک از آنها قادر نبوده اند جذبه و کششی همانند مانیفست حزب کمونیست که بیان برنامۀ سیاسی و شارح رسالت تاریخی طبقۀ کارگر در بزیر کشیدن نظم وارونۀ کنونی است، داشته باشند.

امروزه احکام مانیفست حزب کمونیست از هر زمان دیگری ( از ابتدای پدید آمدن تولید سرمایه داری تا به اینک ) در مورد نظم اقتصادی- سیاسی فعلی صادق است. این عصر همچنان از همان قوانین پایه ای سرمایه داری تبعیت میکند که توسط مارکس و انگلس کشف شدند و در مانیفست حزب کمونیست برشتۀ تحریر درآمدند.

تضاد چشمگیر در ایندوره که در تمرکز بیش از پیش ثروت و سرمایه در دست اقلیت ناچیزی از ساکنین زمین و به تبع آن عمیقتر شدن شکاف طبقاتی بروز یافته، و نیز مصائب و رنج های ناشی از این شیوه و مناسبات تولیدی همچون غوطه ور شدن چند میلیارد انسان در فقر و فاقه و گرسنگی، بیکاری، بی خانمانی، تجارت سکس و تن فروشی، اعتیاد، حملات مستمر طبقۀ بورژوا و دولت های این طبقه در سراسر دنیا به سطح زندگی و معیشت کارگران بویژه در دوره های بحران و آشفتگی سرمایه داری، جنگ و خونریزی و غیره، بسیار شدیدتر از زمان مارکس و انگلس میباشند که در زمان خود، توجه توده های کارگر را در مانیفست حزب کمونیست بدانها جلب نمودند.

اکنون، بیش از یکصد و شصت سال از انتشار مانیفست حزب کمونیست که ریشه های ستم و نابرابری سیستم سرمایه داری، روندهایی که به شکل گیری این شیوه و مناسبات تولیدی کمک کردند، و با اهمیت تر از اینها راه خلاصی از آن را به بهترین وجهی می نمایاند، میگذرد. این اثر جاودانه و ماندگار، ژرفترین ترین و پر مغزترین ایده های انقلابی را با زبانی شیوا به مخاطبین میشناساند و قطعاً هر کارگری با خواندن مانیفست حزب کمونیست میتواند از آن برای پیشبرد موفقیت آمیز مبارزه با استثمارگران و صاحبان قدرت بخوبی بهره گیرد.

تئوری و ایده های انقلابی مارکس و انگلس که در این کتاب مدون شده اند، بر تنها طبقۀ انقلابی متولد شده از بطن نظام سرمایه داری یعنی پرولتاریا همان طبقه ای که بطور مستقیم در کشمکش با طبقۀ بورژواست و ثروت و سامان بورژواها از قبل استثمار این طبقه کسب میشود، اتکاء دارند.

مانیفست حزب کمونیست با تدقیق شرایط موجود ( شرایط آفریده شده توسط نظام سرمایه داری ) جامعه آغاز می کند. مانیفست حزب کمونیست بصورت بسیار دقیقی چند و چون محو گام به گام تقسیمات طبقاتی در مناسبات فئودالی را توضیح میدهد و آنگاه نحوۀ شکل گیری جوامع بورژوایی و تضاد میان دو طبقۀ اصلی این جوامع را که عبارتند از طبقۀ کارگر و طبقۀ بورژوا، بیان میدارد. مانیفست حزب کمونیست این موضوع را به همگان نشان میدهد که به چه ترتیبی طبقۀ سرمایه دار ثروت و قدرت سیاسی را تصاحب کرده است، اما تولید کنندگان این ثروت ( طبقۀ کارگر )  مالک هیچ چیز نیست.

در مانیفست حزب کمونیست میخوانیم: «تاریخ کلیۀ جوامعی که تا کنون وجود داشته، تاریخ مبارزۀ طبقاتی است ». چنین گفته ای به پرولتاریا میگوید، مادام جوامع بشری به طبقات فرادست و فرودست تقسیم شده باشند، جنگ و جدال بر سر منافع طبقاتی جزء جدایی ناپذیر از حیات آن جوامع اند. واقعیتی که طبقۀ کارگر آنرا بعینه تجربه کرده است. مانیفست حزب کمونیست خطوط این پیکار را ترسیم میکند و توده های پرولتر را به این جدال تا انهدام و محو کامل طبقات، فرا میخواند.

این دو انسان اندیشمند و دو رهبر بی همتای فکری و عملی طبقۀ کارگر جهان با درکی عمیق از پروسۀ تغییر و تکامل تاریخ بشر توانستند در مانیفست حزب کمونیست و سایر آثارشان نحوۀ تحول در نظام اقتصادی- سیاسی مسلط، و پایه ریزی یک نظام اجتماعی عاری از هر گونه نابرابری و ستمی را به پرولتاریا نشان دهند.

کارگران پیشرو و مبارز با مطالعۀ دقیق مانیفست حزب کمونیست در می یابند که این اثر با درک و عملکرد رفرمیستی و رویزیونیستی از زمین تا آسمان فاصله داشته و اندک سنخیتی با اندیشه های غیر انقلابی در درون جنبش طبقۀ کارگر ندارد. انگلس در مقدمۀ خود بر مانیفست حزب کمونیست در اینباره نوشته است: « پرولتاریا دیگر نمیتواند از یوغ طبقۀ استثمارگر و ستمکار رهایی یابد مگر آنکه در عین حال تمام جامعه را برای همیشه از قید استثمار و ستم خلاص کند ». بی شک این گفته خط بطلانی است بر آن طرز فکری که جنبش کارگران را صرفاً جنبشی برای اصلاح شرایط کار و بالا بردن بهای نیروی کار معرفی می نماید و پیروانش جهت از بین بردن این نظامی که بر خرید و استثمار نیروی کار استوار گردیده، هیچ تقلایی نمی کنند.

واضح و مبرهن است که میان رفرم و انقلاب دیوار چینی وجود ندارد و در واقع امر اولی زمینه را برای تحقق دومی میگشاید. بهبود وضعیت کار و معیشت، و مبارزۀ توده های کارگر به نفع جنبش کارگری و کمونیستی اند و بایستی برای آن تحولات از جان مایه گذاشت. کوشش در این راستا با در چشم انداز قرار دادن سوسیالیسم، وظیفۀ کارگران آگاه و کمونیست است. بهتر شدن سطح زندگی و مبارزاتی کارگران مقدمۀ برداشتن قدم های بلندتر بسمت تحولات و دگرگونی های بنیادیست.

در همین رابطه، در استراتژی حزب کمونیست ایران ( مصوب کنگرۀ یازدهم حزب کمونیست ایران ) نوشته شده است: «انقلاب اجتماعی بدون رفرم حادث نمی­شود و انقلاب پس از آن ­که تکلیف تضادهای کهن را یکسره کرد، خود راه تغییرات تدریجی (رفرم) را در پیش می­گیرد. کمونیستها انقلابی هستند حتی اگر زمانی که انقلابی هم در جریان نباشد. آنها در عین انقلابی بودن، مبارزین پیگیر انجام اصلاحات در زمینه­های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در جامعه نیز هستند».

همگان اذعان دارند، جدال های صنفی کارگران برای بالا رفتن سطح دستمزدها، کاهش ساعات کار و مطالبات دیگر که بطور طبیعی و روزمره در جریانند، وقتی نتایج قطعی بدنبال دارند که سوای رشد آگاهی طبقاتی، کارگران در تشکل های مستقل و طبقاتی متشکل شده باشند. همچنین مبدل شدن طبقۀ کارگر به رهبر جامعه، و راه اندازی انقلاب کارگری و ایجاد تغییرات ریشه ای هنگامی قابل تحقق اند که کارگران تحزب یافته باشند ( متشکل شدن در حزب کمونیست). تحمیل رفرم و اصلاحاتی به طبقۀ حاکم و دولت آن، راه رسیدن به هر یک از آن اهداف را هموارتر میسازد.

استراتژی حزب کمونیست ایران تصریح میکند : « مبارزه­ی سیاسی و طبقاتی طبقۀ کارگر مجموعه­ای از اقدامات منفرد و منزوی و نامربوط به همدیگر نیستند، بلکه این مبارزه پروسه­ ای بهم پیوسته است. طبقۀ کارگر برای بهبود شرایط کار و زندگی ­اش به ­طور طبیعی مبارزه می­کند، در نتیجۀ این مبارزه عقب نشینی هائی را به دشمن طبقاتی تحمیل می­کند، شرایط زندگی ­اش بهبود می­یابد، بهبود شرایط زندگی به وی فرصت پرداختن به امور دیگری را می­دهد، با روشنفکران کمونیست و انقلابی ارتباط برقرار می­کند، افق پیشارویش بازتر می­شود، جایگاه خود را به­عنوان یک طبقه درمی­یابد، وارد میدان مبارزۀ سیاسی می­شود، با مبارزات خود آزادی­های دموکراتیک و حقوق عمومی ­تری را به دشمن تحمیل می­کند، کسب آزادی­های دموکراتیک به وی فرصت سازمان ­یابی و تشکل را می­دهد، راه­های قانونی برای تغییر مناسبات موجود را بر روی خود بسته می­بیند، حزب سیاسی کمونیستی خود را ایجاد می کند و یا به حزب سیاسی کمونیستی موجود پیوند می خورد…». این است خط متمایز فکری مارکسیست های انقلابی با رفرمیست ها، رویزیونیست ها و اپورتونیست ها که از نبرد در راستای انهدام نظام بردگی مزدی فاصله گرفته اند، و شب و روز در صدد جلب توجه کارگران تنها به اصلاحاتی پیش پا افتاده اند.

باری، تصویر مانیفست حزب کمونیست از جنبش طبقۀ کارگر، تصویری شفاف از آن آینده ای است که ضروری است طبقۀ کارگر با مبارزات پیگیرانه اش آنرا بسازد. این کتاب یادآور میشود که، جدال طبقاتی کارگران علیه سرمایه داران و حکومت هایشان، لازم است به برچیدن مالکیت خصوصی و بیرون آوردن ابزار تولید از تملک اقلیتی که اکثریت را بردۀ خود ساخته اند، به لغو کار مزدی، به محو طبقات، به گسست قطعی و همه جانبۀ جامعه از ایدئولوژی و دستگاه فکری طبقات حاکم، و در یک کلام به زیر و رو کردن جامعۀ رسمی، منتهی گردد. مانیفست حزب کمونیست بروشنی اینها را هدف اصلی جنبش های کارگری و کمونیستی میداند. اما این هدف هنگامی محقق میشود که طبقۀ کارگر در هر کشوری بدنبال سرنگونی طبقۀ سرمایه دار از طریق انقلاب کارگری و پایان دادن به سیادت این طبقه، دیکتاتوری پرولتاریا را برقرار سازد.

لنین بر سر عقیدۀ سرنگونی انقلابی طبقۀ حاکم و برقراری حاکمیت طبقۀ کارگر، نبرد خستگی ناپذیری را علیه رویزیونیست ها که مخالف بزیر کشیدن انقلابی طبقۀ بورژوا بودند و اظهار میداشتند، طبقۀ کارگر و توده های ستمکش بجای درهم شکستن ماشین دولتی بهتر است با دولت بورژوایی کنار بیایند و از آن برای ایجاد اصلاحاتی در جامعه بهره گیرند، به پیش برد.

لنین با درک درست اش از آموزه های مارکس و انگلس، و اظهار نظر آنان در خصوص شکست کمون پاریس، بر این اصل بی نهایت مهم مارکسیستی تأکید میکرد که، میباید دستگاه دولتی موجود را درهم شکست و بطریق اولی مانع احیاء دوبارۀ سرمایه داری و غصب مجدد قدرت سیاسی توسط طبقۀ سرمایه دار شکست خورده شد که به فعالیت هایی برای شکست دادن انقلاب، مشغول میگردد.

دقیقاً در این رابطه در استراتژی حزب کمونیست ایران می خوانیم: طبقۀ کارگر « درمی­ یابد که وی اساساً به دلیل محرومیت ­اش از مالکیت بر ابزار تولید است که به اسارت سرمایه­ درآمده است، از اینرو برای رهائی از این اسارت، انقلاب می کند، با انقلاب خود ماشین دولتی بورژوازی را درهم می­شکند، قانون اساسی خود را به تائید اکثریت جامعه می­رساند، دولت خود را تشکیل می دهد، تولید برای تأمین نیازهای جامعه را جایگزین تولید برای سود می کند و… » (خطوط تأکید از من است)

این گفتار را با جملاتی از مانیفست حزب کمونیست به پایان میرسانیم: « همۀ طبقاتی که در گذشته به حکومت میرسیدند، میکوشیدند مواضعی را که به چنگ آورده بودند تحکیم بخشند و سراسر جامعه را تابع شرایطی سازند که روش آنان را در زمینۀ مالکیت حفظ کند، ولی پرولترها در صورتی میتوانند نیروهای مولدۀ جامعه را بکف آرند که شیوۀ کنونی خویش را در زمینۀ مالکیت و همچنین همۀ شیوه هایی را که تا کنون در زمینۀ مالکیت وجود داشته است، براندازند. پرولترها از خود چیزی ندارند که حفظش لازم باشد. بنابر این باید هر آنچه را که تا کنون مالکیت خصوصی را حفظ و تأمین میکرد، نابود سازند. همۀ جنبشهایی که تا کنون صورت گرفته اند، جنبشهای اقلیت یا بسود اقلیت بوده اند. جنبش پرولتری، جنبش مستقل یک اکثریت عظیم بسود اکثریت عظیم است ».

۱۰/۰۵/۲۰۱۴