سیل بنیان کن تغییرات جمعیتی!

سیل بنیان کن تغییرات جمعیتی!

عدم توافق جمهوری اسلامی با جامعهء بین المللی در رابطه با برنامه های هسته ای اش، و یا بروز بحران های عمیق اقتصادی در کشور، و یا تداوم اقدامات باندهای حکومتی علیه یکدیگر، تنها تهدید هایی محسوب نمی شوند که موجودیت این حکومت مذهبی را بمخاطره انداخته اند. روند رو به رشد تغییرات دِمُوگرافیک در ایران واجد آن خطرات بالقوهء جدّی تری است که علیه موجودیت بنیادهای مذهبی و ایدئولوژیک حکومت اسلامی پدیدار گشته اند.

سیل بنیان کن تغییرات جمعیتی!

کوروش اعتمادی

Koroush_etemadi@hotmail.com

۱. تفسیری سه بعُدی از جامعه

با گسترش جنبش های مدنی ضد استبدادی در شرق اروپا در دههء ۸۰ میلادی، گفتمانی نو در بینِ جامعهء روشنفکری غربی نُضج می گیرد که با نگاهی متفاوت به بررسی ساختارهای اجتماعی در حوزهء سیاست، اقتصاد و جامعهء مدنی می پردازد. این نگاهِ نو، جوامع مُدرن بشری را بر پایهء یک تقسیم بندی سه بعُدی مورد توّجه دارد و تلاش می کند تا، با تفکیک جامعهء مدنی از جامعه سیاسی و جامعه اقتصادی، تضادهای آنتاگونیستی آنها را مورد نقد و بررسی قرار دهد.

در عین حال، آن دسته از روشنفکران غربی که سخت درگیر مسائل و فعالیت های جنبش های مدنی ضد استبدادی در شرق اروپا بودند، بر اساس مشاهدات و تجربیات خود از این جریانات بدین نتیجه می رسند که جامعهء مدنی، به دلیل ویژگی های خاص و عدم اشتراک منافع با جامعهء سیاسی، خود را در تقابل دائمی با نهادهای حکومتی، که سعی بر تحمیل اقتدار خود بر جامعه دارند، می بیند و در نتیجه، جامعهء مدنی نام دیگر آن اپوزیسیون مادالعمری است که مداوماً، برای کسب منافع خود و دفاع از آنها، جامعهء سیاسی را به چالش فرا می کشد.

در آن مقطع تاریخی، این گروه از روشنفکران، به این نتیجه می رسند که جامعهء مدنی همواره باید خود را از نهاد قدرت و بازار مستقل نگاه دارد و هر زمان که ضروری شود در جهت تحقق مطالبات اجتماعی خود، پا به عرصهء مبارزه بگذارد. لازمهء این مبارزه داشتن قدرت است و روشنفکران مزبور به این اعتقاد رسیده بودند که جوامع شهروندی (یا جامعهء مدنی) در راستای حفظ یا پس گرفتن حقوق خود در برابر حاکمانِ جبار از توانمندی های لازم برخوردار است.

آنها در موارد بسیاری مشاهده می کردند که جامعهء مدنی قادر است به وظایفی عمل کند که حتی در فراسوی حوزهء اختیارات اش قرار دارند؛ مثلاً، گذر از حکومت های توتالیتر و برقراری تغییرات بنیادی در دستگاه های حکومتی. نتایج بارز این گفتمان خود را در شکل دگرگونی های سیاسی بنیادی در ساختار نظام های سیاسی سرکوبگر در اروپای شرقی در دههء ۸۰ میلادی نشان دادند و جهان شاهد فروپاشی نظام های ایدئولوژیک تک حزبی و جایگزینی دمکراسی های پارلمانی در این جوامع شد.

۲. جامعه شهروندی ایران، زیر سلطهء حاکمیت مذهبی

در سراسر پنجاه سال اخیر، و بخصوص در طی سی و پنج سالی که از عمر جمهوری اسلامی می گذرد، و بویژه در سال های اخیر، همگی شاهد آغاز و رشد روندی از تحولات اجتماعی بوده ایم که تداوم و تقویت آنها می تواند مآلاً به بروز چالشی جدّی علیه حکومت مذهبیون منجر شود.

یکی از عوامل مهم در این «روند» سیر تحولی بی وقفهء تغییراتِ بافت و ترکیب جمعیتی [تغییرات دمُوگرافیک] در ایران است که خارج از ارادهء هر نیروی سیاسی و اجتماعی، مسیر طبیعی خود را طی کرده است و می کند. مثلاً، در همین رابطه می توان به تحولات سیاسی ویژه ای اشاره کرد که در مقطع سال ۵۷ در ایران رخ داد، آنجا که طبقات نوظهور متوسط ایران در چارچوب مطالبات سیاسی و اجتماعی خاص خود، خواستار تغییراتی در ساختار نظامی سیاسی حاکم شدند.

به نظر می رسد که در ایران معاصر هم، این سیر تحولی، که دلایل خاص خود را دارد، در چشم اندازی نه چندان دور، مطالبات و مناسبات سیاسی و فرهنگی معینی را مطرح خواهد کرد که در ظرفیت پاسخگویی این حکومت مذهبی نمی گنجد. ما هم اکنون شاهد تغییرات عمیق ساختاری، بویژه در بخش شهرنشینی هستیم که شکاف عمیقی را ما بین حاکمیت مذهبی و جامعه ایجاد کرده اند. در برخی موارد حتی می توان دید که حکومت، بر خلاف میل باطنی اش، در بخشی از حوزه های اجتماعی و فرهنگی به ناگزیر تن به عقب نشینی های تلویحی داده است.

۳. نقش زنان در تغییرات دِمُوگرافیک کلان شهرها

تغییراتِ بافت جمعیتی در بطن جامعهء شهری، بویژه از جنبهء توّلید و رشدِ جوانه های اندیشهء سیاسی نوین در سطح این جامعه اهمیت دارند؛ تغییراتی که هر چه عمیق تر روند جدایی جامعه از حاکمیت مذهبی را بیشتر پدیدار خواهند کرد.

اینگونه تغییرات ساختاری را می توان بیش از هر کجا در میان جامعهء زنان ایران مشاهده کرده که امروز اکثریت غالبِ جمعیت ۷۵ میلیونی ایران را تشکیل می دهد؛ اکثریتی که تمایل شدیدی به تغییر جایگاه سنتی زن در جامعه دارد و، پیش از هر چیز، نسبت به جامعهء مردان، به موقعیت برتر خود در بازار کار و در زمینهء تحصیلی می اندیشد. آنچه که مرکز آمار خود رژیم گزارش می دهد این است که هم اکنون، در همین جمهوری مذهبی، ۶۹ درصد از ۴٫۵ میلیون محصلین دانشگاه های ایران را دختران جوانی تشکیل می دهند که، در راستای تأمین آیندهء بهتر شغلی در بازار کار ایران، سخت در رقابت با مردان قرار دارند.

حضور گستردهء زنان در مؤسسات آموزش عالی بمعنای تلاش آنها برای ورود به بازار کار و تصاحب شغل هایی است که سنتاً متعلق به مردان بوده است. کوشش برای ورود به بازار کار و سرمایه گذاری برای آیندهِ بهترِ شغلی، موجبِ کاهش نرخ ازدواج در جامعه خواهد شد و این رویداد خود سبب خواهد شد زاد و ولد در جامعه کاهش یابد و، از سوی دیگر، میزان طلاق افزایش یابد. تداوم این روند نیز موجب خواهد شد تا سن ازدواج در بین جامعهء زنان افزایش یابد که خود دلیلی است بر عدم پایداری و ماندگاری هستهء خانوادهء سنتی و افزایش روابط آزاد بین دختران و پسران جوان. در واقع تمامی رخدادها و پدیده های اجتماعی، که اغلب از ویژگی ها و ره آوردهای جوامع مُدرن بشری محسوب می شوند و امروزه بصورتی گسترده و ملموس در جامعه ایران قابل مشاهده و تجربه هستند.

در حقیقت یک رویداد اجتماعی و دموگرافیک که خارج از هنجارهای جامعهء سنتی و بر خلاف میل حاکمیت مذهبی حادث شده، رفته رفته تبدیل به اپیدمی اجتماعی خطر سازی علیه «ارزش ها» و معیارهای رژیم اسلامی می شود. طبیعی است که در پی اینگونه تحول اجتماعی، در بخش هایی دیگر از زندگی اجتماعی جامعهء شهروندی نیز تغییراتی اساسی پدید آید که اغلب از پدیده های جوامع مّدرن بشری الهام می گیرند.

اصرار مداوم رهبر حکومت اسلامی بر افزایش نرخ زاد و ولد در ایران، دلیل آگاهی حاکمیت از وضعیت کنونی جامعهء زنان ایران است، زنانی که دیگر پذیرای تشکیل خانوادهِ سنتی و یا ورود به روابط سنتی اجتماعی نمی باشند.

۴٫ نقش تغییرات در ساختار جامعهء کشاورز

می دانیم که، به سبب عدم کفایت سیاسی رژیم اسلامی در پیشبرد برنامه های اقتصادی در روستاها، نظام کشاورزی در ایران حتی در ابعاد سنتی اش کاملاً فروپاشیده و روستائیان محنت زده، برای یافتن شغلی و تکه ای نان، راهی کلان شهرهای کشور شده اند. بر اساس آمارهای موجود، در طی سال های اخیر، رشد افزایش جمعیت شهرنشین در ایران سرعتی سام آور داشته است، با این ملاحظه که بخش بزرگی از شهروندان کنونی شهرها بزرگ ایران همان روستائیان فقر زدهء مهاجری هستند که بالاجبار به حاشیه نشینی شهری قناعت کرده اند.

تلنبار شدن فقر در حاشیهء شهرهای کلان کشور نیز یکی از آن چالش های بزرگی است که سرنوشتِ حاکمیت روحانیون در آینده را رقم خواهند زد. امروز رهبران و کارگزاران حکومت اسلامی بروشنی متوجه خطرهایی شده اند که بنیاد حکومت ایدئولوژیکی آنها را از درون مورد تهدید قرار داده اند. از همین رو تأکید مکرر مدیریت سیاسی این حکومت بر ضرورت انتقال پایتخت از تهران بزرگ به نقطه ای دور افتاده ازکشور بی دلیل نیست. ملایان، پیش از هر چیز، نگران شورش گرسنگانی هستند که در دسته های چند میلیونی در حاشیهء شهرها در کمین فرصتی هستند که روزی برای رفع گرسنگی خود به خیابان ها بیایند.

۵. نتایج

با توجه به آنچه آمد، که خود گوشهء کوچکی از نتایج تغییرت بافت جمعیتی است، می توان دید که عدم توافق جمهوری اسلامی با جامعهء بین المللی در رابطه با برنامه های هسته ای اش، و یا بروز بحران های عمیق اقتصادی در کشور، و یا تداوم اقدامات باندهای حکومتی علیه یکدیگر، تنها تهدیدهایی محسوب نمی شوند که موجودیت این حکومت مذهبی را بمخاطره انداخته اند. روند رو به رشد تغییرات دِمُوگرافیک در ایران واجد آن خطرات بالقوهء جدّی تری است که علیه موجودیت بنیادهای مذهبی و ایدئولوژیک حکومت اسلامی پدیدار گشته اند.

در این میان و بالطبع، جامعهء شهروندی، در پروسهء رشد این تغییرات اجتماعی، بزودی راهکارهای مناسب یا نامناسبی برای تحقق مطالبات حداقلی خود خواهد یافت، بی آنکه در این خصوص لزوماً نیاز آن پیش آید که دست یاری به سوی جامعهء سیاسی دراز کند.

امّا، با توجه به این زمینهء رو به رشد، باید پرسید که «جامعهء سیاسی مخالف این حاکمیت»، در راستای وظایف خود، که کوشش برای استقرار حاکمیتی سکولار دمکرات در ایران است، چگونه به یافتن تدابیری لازم و علمی برای این معضلات برخاسته است؟ چرا که اگر این «جامعهء سیاسی مخالف» برای رفع مشکلات و بحران هائی که تغییرات دموگرافیک بوجود می آورند راه حل هائی امروزی و متمدنانه نداشته باشد، حتی اگر به پیروزی رسد، تنها وارث بحران هائی خواهد بود که برای حل شان چاره ای جز توسل به برنامه ریزی های سریع الاجرا اما ژرف و آینده نگر نخواهد بود؛ توسلی که می تواند بخاطر احتمالی دیرهنگامی شان بسیاری از پیروزی ها را به تلخکامی های وحشتناک مبدل سازد.