نقدی بر “تئوری نابرابری جنسیتی”انارکوفمینیزم و راه حلهایش

نقدی بر “تئوری نابرابری جنسیتی”انارکوفمینیزم و راه حلهایش

بخش ۱۸ از نقد آنارشیزم

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

۹ می ۲۰۱۴

مقدمه:

۶ سال پیش ، یعنی سال ۲۰۰۸، زمانی که کادر حزب کمونیست کارگری ایران بودم، مقاله ای در نقد نظریه “عشق آزاد” ناصر اصغری نوشتم(۱). در آنزمان سابقه این تئوری “عشق آزاد” را در هیپیزم دهه ۶۰ می شناختم. اما در مطالعات اخیرم به این نتیجه رسیدم که این نظریه عشق آزاد برمی گردد به پیشتر از آن و ریشه اش بطور واقع انارگوفمینیزم و انارشیزم است. همانطور که مضحکه “اعتراض برهنگی” ریشه اش در متدهای انارکوفمینیستی است و این حزب کمونیست کارگری انرا هم از اون جنبش حاشیه ای فرض گرفته تا مگر با سروصدا کردن توجهاتی که به این حزب جلب نمی شدند، جلب کند!

لذا بحث من در مورد شناخت واقعی انارشیزم و انارکوفمینیزم معاصر اثبات می شود.این گرایشات در بسیاری مواقع حتی درون جنبشهای چپ ، چذب می شوند و پرچم کمونیستی بلند می کنند.نقد و افشای انارشیزم و انارکوفمینیزم از این جهت مهم و ضروری است که ورژنهای التقاطیش دائم بدرون جنبش ازادی و برابری تزریق می شود و کمونیستها اگر اگاه نباشند دچار این متدها می شوند و نیروهای جنبش مبارزاتی را به تحلیل می برند.

همانطور که قبلا هم گفتم، پشت حرکات انارشیستی و فمینیستی مخفی شدن یا ایستادن ، انطور که ادمهائی مثل مسطفی صابر اعلام کردند، به کمونیزم خدمت نمی کند به ازادیخواهی خدمت نمی کند همانطور که پشت جنبشهای اسلامی نمی شد ایستاد یا مخفی شد و بقول توده ایها در “مبارزه ضد امپریالیستی” جلو رفت.هر جنبش و هر طبقه دنبال خواستهای خود، متدهای خود و افقهای خود را دارد.کمونیزم باید جنبش خود و متدهای خود را بسازد و تقویت کند.جامعه نباید در این میان، دچار ابهام بشود و توهم سازی در هر شکل و با هر توجیه ، بسود جنبش ازادیخواه و برابری طلب و سوسیالیستی نیست.

یکی از موضوعاتی که انارکوفمینیستها به زاویه هائی جدا از فمینیستها دنبال می کنند این نگاهشان به مسئله زن و نابرابری جنسیتی است.چه در بررسی عللش و چه در راه حلهائی که می دهند باید بررسی شوند و نقد شوند و مرزبندی بین متدها و تئوریهای اینها با درک کمونیستی را برای جامعه روشن کرد.

درک کمونیستها در مورد مسئله نابرابری از خصلت طبقاتی آن اغاز می شود و راه حلش را هم در پایان نظام طبقاتی می جویند.نابرابری اشکال بسیار متفاوتی دارد.نابرابری جسیتی یکی از این اشکال است.گرچه اساس نابرابری تاریخی بسیار قدیمی تر از نظام طبقاتی دارد اما درون جامعه طبقاتی این نابرابری بازتولید می شود چرا که ابزار تولید سود بیشتر است.فرهنگها مذاهب و ایدئولوژیها و قدرتها و دولتها انرا حفظ و “قانونی می کنند”.

در درک انارکوفمینیستی ، نابرابری جنسیتی ، “اولین تقسیم بندی طبقاتی” بوده، زنها در دوره معینی تبدیل شده اند به برده مردها، باید “انقلاب زنانه “بشود، خانواده را باید هدف گرفت، عشق را باید آزاد” کرد و جامعه مردسالار باید “مونث سازی” شود! اینها خلاصه آن چیزی است که انارکوفمینیستها از قول خانم رزا روشن گفته اند(۲).

در این مقاله من نگاهی به نظریات انارکوفمینیستی در موضوع مسئله زن و راه پایان دادنش می اندازم:

(۱)انارکوفمینیستها در مورد مسئله زن و راه حلش چه می گویند؟

الف: “تئوری” نابرابری جنسیتی از دید انارکوفمینیزم:

“تئوری نابرابری جنسیتی” انارکوفمینیستها از اینجا شروع می شود که (۲):” که اولین طبقه بندی عمده ی اجتماعی نوع بشر زمانی آغاز شد که مرد شروع به حکمرانی بر زن کرد، که زن در نتیجه ی آن، تبدیل به طبقه ی اجتماعی “پایین تر” و “پست تر” شد. “. لذا؟ قدم اول در حل مسئله نابرابری ، پائین کشیدن مردان از عرصه قدرت است و “مونث سازی” جامعه! انارکوفمیستیها مدعی هستند که نباید حتی صبر کرد انقلاب از همین مبارزه با مردسالاری باید شروع شود لذا “انارشیستهای مرد” هم خودی نیستند! شرکت در رای گیریها هم درست نیست چون نفس رای دادن یعنی پذیرش “اتوریته”!

ب: تخاصم با خانواده :

قله دیگری که انارکوفمینیستها می خواهند فتح کنند اصل خانواده است! ابتدا می گویند:” ” انحلال… هر خانواده ای است که بر بردگی استوار است”(۲) به زبان فارسی یعنی حداقل ممکنست برخی خانواده ها بر بردگی استوار نباشند و مورد حکم انحلال انارکوفمینیستها قرار نمی گیرند! اما کمی بعد:

“. ازدواج به خصوص، یکی از مضرترین اشکال این نسبت هاست. چرا که ” اشکال قدیمی ازدواج، مبنی بر کتب مقدس، نهادی است به معنی سلطه و حاکمیت مرد بر زن و تابعیت و فرمانبرداری کامل زن به هوی و هوس و فرمان های مرد.” در نتیجه، زن به “پیشخدمت و غلام و دستگاه تولید مثل مرد” کاسته می شود. [۲۹] به جای این نهاد پرگزند، آنارشیست ها “عشق آزاد” را پیشنهاد می دهند. در “عشق آزاد” به جای آنکه یکی آتوریته باشد و دیگری صرفا اطاعت کند، خانواده ها حول محور قراردادهای آزاد تشکیل می شوند. چنین پیوندهایی بدون جواز صادر شده از طرف نهادهای مذهبی و دولت خواهند بود، چرا که “دو شخص که عاشق یکدیگر هستند، برای همبستر شدن نیازی به اجازه ی شخص ثالث ندارند.””

در متن بالا، بالاخره انارکوفمینیستها تصمیم اخرشان را می گیرند و خواهان انحلال خانواده می شوند حتی وقتی مناسبات برابر درش باشد! و در مقابل ، “الترناتیو عشق آزاد” را جلوی جامعه می گذارند که نه با قوانین مذهبی و نه با قوانین دولتی مقید نیست بلکه بر عشق بدون جواز متکی است! البته معلوم نیست در جامعه انارکوفمینیستها اگه ادمها بخواهند همچنان ازدواج کنند دچار چه مجازاتی می شوند؟! اگر کسی بخواهد مثلا معیار سنجشی بخواهد که در روابط عاطفی استثمار عاطفی را بسنجد و “عشق ازاد” را باطل کند به چه مجازات انارکوفمینیستی محکوم خواهد شد؟

ج: بدن زن متعلق به خود اوست:

حوزه دیگر “آزا د سازی زن” از دید انارکوفمینیستها ، ادعای مشهورشان “بدن زن متعلق به خود اوست” می باشد که توسط حامیان اعتراض برهنگی در حزب کمونیست کارگری از جمله مریم نمازی تکرار شد!

انارکوفمینیستها می گویند که برای اینکه زن به بدنش حاکم شود باید بتواند خودش حاملکیش را تعیین کند و خودش بتواند حامله بشود. یعنی رابطه دو نفره مرد و زن باشد اما زن بر این رابطه حاکم باشد! مردسالاری برود تا ؟ زن سالاری بیاید! جنین در شکم مادرش متعلق به اوست! نه حتی متعلق به هر دو پدر و مادر! جامعه که هیچ! فقط و فقط متعلق به زن و مثل یک مایملک و یک شیئی زن بخاطر اینکه در شکمش هست مالکش هست! اینست دستاورد تئوریک و پراتیک انارکوفمینیستی!

نکات دیگری هم در مقاله خانم رزا روشن بود اتز جمله تلاشهایش برای جداسازی درک فمینیزم لیبرال با انارکوفمینیزم که می گذارم به عهده خواننده و لازم نمی بینم وارد نقدش شوم.

(۲)چند پاسخ به تئوریها و راه حلهای انارکوفمینیستها:

اولا: به خلاف ادعای انارکوفمینیستها، کمونیستها هرگز حل مسئله نابرابری را بطور ساده شده به پایان نظام سرمایه داری پیوند نزده اند.هیچ ادم عاقلی پیچیدگی نابرابری که ریشه های ماقبل نظام طبقاتی دارد و به اصل طبیعت برمی گردد را نمی تواند یک شبه و با اعلام پایان سرمایه داری ، معادل جلوه دهد. کمونیستها درست می گویند که مبارزه برای پایان جامعه سرمایه داری مرکز مبارزه برای پایان برابریست.مبارزه با مردها یا ساختن جامعه خیالی “مونث مدار” راه حل مسئله نابرابری جنسیتی نیست معکوس کردن جامعه نابرابر بازهم نابرابریست!

دوما: جنبش مبارزه با نابرابری نمی تواند اشکال ارتباط بین ادمها را دیکته کند. می تواند قوانین برابر را سازمان دهد.می تواند نظارت کند که این قوانین اجرا شوند.اما رابطه عاطفی انسانها  و شیوه های زندگی انسنها (ازدواج یا بیرون ازدواج) میزان تعهدی که دو طرف به هم دارند و سنجش “عشق” و تبیین واقعی “آزادی عشق” ربطی به جنبش اجتماعی ندارد.سطحی دیگر از روابط انسانیست.مه کمونیستها و نه انارشیستها نه هیچ گرایش سیاسی دیگر ، حوزه شخصی و درونی بین انسانها را محق نیستند دخالت کنند. عشق اگر واقعی باشد فقط فضای بیرونیش ازاد است و تعریفش اساسا با تقید مشخص می شود.عشق ازاد درونا مقوله ای متناقض است.

ج: همانطور که بارها در نقد اعتراض برهنگی گفتم، نه زن و نه مرد ، هیچکدام بدنشان متعلق به خودشان نیست! این دروغیست که تکرار می شود تا جا بیفتد! در برابر ترین جامعه هم انسان متعلق به خودش و به جامعه است از انچا که موجودی اجتماعی است و می پذیرد که اجتماعی باشد اجبار دارد متعهد بماند به جامعه هم از جهت اخلاقی و هم قانونی. به دلیل اینکه ادم متعلق به خودش هست نمی تواند کودک درون بدنش را هم بکشد . کودک درون بدن زن به هیچ وجه بخشی از زن نیست که اگر هم بود جامعه اجازه نمی داد بکشد! همانطور که جامعه اجازه خودکشی به ادمها نمی دهد و اخلاقا هم نباید بدهد.خودکشی علامت حاکمیت انسان به بدنش نیست.علامت یک بیماری است!

در جامعه طبقاتی ، لایه دیگری اضافه می شود و مادام که جامعه طبقاتی است ، ادعای مالکیت به بدن بیشتر موهوم است.اثبات چنین ادعائی چه با برهنه شدن و چه با کشتن کودک درون بدن زن ادعای بسیار مهمل و مضحک است!

د: وجه اشتراک انارکوفمینیزم با فمینیزم ، تلاشش برای فروختن جامعه “زن سالار” است زیر نام “برابری زن و مرد”! ساختن تاریخ دروغین “جامعه ای زن و مرد ، دو طبقه آن بودند”! تاریخی که به همان اندازه ساختگی است که جامعه “اشتراکی” بهشت گونه که برخی کمونیستهای قشری انرا “شروع تمدن” می نامند ! نه اون “جامعه طبقاتی” انارکوفمینیستها حقیقت داشته و نه اون جامعه “اشتراکی” برابر! پوشاندن جامه دروغین به تن تاریخ واقعی از مختصات ایدئولوژیهاست!

خلاصه:

انارشیزم در لباس انارکوفمینیزم در عرصه تئوریسازی برای تاریخ نابرابری جنسیتی روی مشتی توهم سازی استوار است.درمانهایش هم هپروتی و ضد علمیست. منتهای ازادی را این می داند که جامعه “زن محور شود” چون لطافت و طیعت همه خصائل زنانه دارند! آزادی را این می داند که ادمها حتی از رای دادن محروم شوند تا مبادا تعبیر شود به اینکه اتوریته ای را قبول دارند! ایدئولوژی انارکوفمینیزم مثل سایر بخشهای انارشیزم تلاشی مضحک است برای تراشیدن تاریخ و انسان به قواره های لباسی که بخشی از خرده بورژوازی در اشکال دیگر (مذهبی و غیر مذهبی) دارد بخورد جامعه می دهد. این گرایشات را باید دقیق شناخت و الیاژهای مختلفش را با گرایشات چپ، خصوصا رسوا کرد.

منابع بیشتر:

(۱)نگاهی به مقاله ناصر اصغری بنام “عشق آزاد”(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠٠٨/۳۳۹-گاهی-به-مقاله-ناصر-اصغری-بنام-عشق-آزاد

(۲)شکستن زنجیره ی پدران: آنارشیسم و آنارکا-فمینیسم(رزا روشن)

http://rosaarchiv-sabotage.blogspot.com/2010/09/blog-post_1176.html

(۳)آرشیو نقدها به آنارشیزم-آپدیت ۵ می ۲۰۱۴

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۶۲۵-آرشیو-نقدها-به-آنارشیزم-آپدیت-۱۶-آوریل-۲۰۱۴

(۴)آرشیو برخی مقالات در خصوص روابط زن و مرد(از: سعید صالحی نیا):

همه قدرت به دست زنان!”- جداسازی جنسیتی نسخه آنارکوفمینیزم به روایت خانم رزا روشن!(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۶۱۷-همه-قدرت-به-دست-زنان-جداسازی-جنسیتی-نسخه-آنارکوفمینیزم-به-روایت-خانم-رزا-روشن

“سقط جنین گرائی” خانم رزا روشن آنارکوفمینیزم چه ریشه ای دارد؟( سیمین مجد-سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۶۱۶-سقط-جنین-گرائی-خانم-رزا-روشن-آنارکوفمینیزم-چه-ریشه-ای-دارد؟

سوتی دیگر خانم آذر ماجدی در تحلیل مسئله تغییرات روابط زن و مرد در ایران!(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٣/۵۱۳-سوتی-دیگر-خانم-آذر-ماجدی-در-تحلیل-مسئله-تغییرات-روابط-زن-و-مرد-در-ایران

آیا کمونیستها با خانواده مخالفند؟(سعید صالحی نیا)
http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۴۹-آیا-کمونیستها-با-خانواده-مخالفند؟