نظام جمهوری اسلامی و اوّل ماه مه!

سناریوی اوّل ماه – روز جهانی کارگر – از جانب “نخبه‏گان” و حاکمان سیاسی ایران تکراری‏ست. گواه اسناد بر آن است‏که دولت‏های رنگارنگ، پیشاپیش و قبل از روز جهانی کارگر، عده‏ای را دستگیر و به بهانه‏های متفاوت مانع‏ی راهپیمائی کارگران در این روز می‏گردند. چهره‏ی حکومتِ دروغ و سرکوب، نه تنها در پس پرده پنهان نیست بلکه هر روز و هر دقیقه، عریان و عریان‏تر می‏شود. سر دواندن و وعده‏های سر خرمن به کارگران هم کسل کننده و تکراری شده است. بایدُ و بایدها، بر سر زندگی بهتر کارگران دارد از زبان جانب‏داران نظام رانده می‏شود و در عوض، اوضاع به‏مراتب وخیم‏تری عاید جامعه و کارگران می‏گردد. رژیم و دولت‏های به اصطلاح مدافع‏ی کارگر در این چند دهه و به انحای گوناگون، مانع‏ی برگزاری روز جهانی کارگر – توسط کارگران ایران – گردیده‏اند و امسال هم، پاشنه و در زیر سایه‏ی دولت “امید و تدبیر” به‏همان مسیری چرخید که تاکنون جامعه‏ی کارگری ایران شاهد آن بوده است. وزارت کار روحانی، به سیاق دولت‏های پیشین رژیم جمهوری اسلامی و به بهانه‏ی سخنرانی رئیس دولت، اجازه‏ی برگزاری روز جهانی کارگر را صادر نه‏نموده است و از بزرگ‏داشت روز جهانی کارگر ممانعت به‏عمل آورد. همان عنصری که بارها و بارها اعلام نموده است، قصد تغییر سیاسی – اقتصادی جامعه به نفع کارگران و محرومان را دارد. آری، از یک‏سو روحانی سخن از دفاع از حقوق کارگران و “تشکل‏یابی آزاد کارگری” به‏میان می‏آورد و از سوی‏دیگر وزارت کارش، مانع‏ی برگزاری جشن اوّل ماه مه توسط کارگران می‏گردد و دم و دستگاه‏های سرکوب‏گرش را به جان کارگران می‏اندازد. طبعاً چنین کرداری و آن‏هم در زیر سلطه‏ی نظام جمهوری اسلامی امر تازه و عجیب و غریبی نیست و هر ساله، کارگران در چنین روزی با تهدیدات گونه‏گونه‏ی توأم با بگیر و به بندها و سرکوب مواجه‏اند.

به بیانی حقیقی کارگر در چنین روزی هم فارغ از سرکوب و بی‏حرمتی نیست و فاقد پائین‏ترین حقوق است و تبعیض جنسیتی و به تبع‏ی آن‏ها بالا کشیدن دست‏مزدهای ناچیز و بی‏آینده‏گی و بی‏افقی بر فضای جامعه‏ی کارگری سایه انداخته است و کسی پاسخ‏گوی چنین اوضاع رقت‏باری نیست. استثمارگران و مفت‏خواران حق اعتراض و درخواست مطالبات پایه‏ای را از کارگران سلب نموده‏اند و کارگر مجبور است در ازای ساعات فراوان و کار طاقت‏فرسا و بدون امنیت شغلی، بیمه درمانی و امکانات بهداشتی جان به کند، تا کارفرما و سرمایه‏دار، سود بیش‏تری به جیب زند. کارگر ناتوان از تهیه‏ی نان و آب و محدودیت‏های سیاسی‏ست و در عوض تولیدات جامعه در بست و در خدمت به مخالفین طبقاتی طبقه‏ی کارگر است. فضای کارگری و تولیدی ایران، فضای تنگ و فضای مسموم کننده و بی‏رونق اقتصادی برای کارگران و محرومان است؛ فضایی‏ست که کارگر از تأمین مخارج اولیه‏ی خود باز مانده است و اعتراض در هر میزان و مقیاسی، مترادف با بگیر و به بند و سرکوب است. در چنین اوضاع و احوال سیاسی – اقتصادی ناهنجاری‏ست که روحانی دارد اعلام می‏نماید که: “دولت معتقد به تشکل‏یابی آزاد کارگری و مصمم است تا سال ۹۳ را سال رونق تولید و شکستن رکود اقتصادی اعلام کند”.

البته سخن گفتن روحانی از تشکلات آزاد کارگری و هم‏چنین رونق تولیدی و شکستن رکود اقتصادی، چیزی جز، آزادی تشکلات و تجمعات خودی در میادین کارگری و تولید بیش‏تر به نفع سرمایه‏دار و آن‏هم در ازای زندگی وخیم‏تر کارگران نیست. در نظام‏های سرمایه‏داری تولید از آن کارگر است و سود آن متعلق به حاکمان و زورگویان و پُر واضح است‏که مضامین و مفاهیم چنین واژه‏هایی در فرهنگ رژیم چمهوری اسلامی خالی از محتواست و رونق‏بخشی اقتصاد جامعه، از منظر روحانی هم چیزی جز، گردش تولیدات مملکت به نفع استثمارگران و طبقه‏ی حاکمه و سرمایه‏دار نیست. تا به حال آشکار شده است که کار و بار “دولت امید و تدبیر” هم خارج از سیاست‏ها و اعمال دیگر دولت‏های نظام جمهوری اسلامی – نبوده و – نه‏خواهد بود. به عبارتی “سربلندی” نظام در گسترده‏گی معیشت و در کوتاه نمودن عمر میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش است. سیاست و قانون نظام جمهوری اسلامی این‏گونه نوشته شده است و وظیفه‏اش، رفع و نابودی صدها معضلات و مشکلات رو در روی کارگران نیست. تورم در ایران آن‏چنان بالاست و به تبع‏ی آن گرانی اقلام اولیه‏ی زندگی ثانیه‏ای شده است و حقوق ماهیانه‏ی ۶۰۸ هزار تومانی کارگر، کفاف زندگی چند روزه‏اش را نمی‏دهد. در حقیقت بیش از نود درصد جامعه‏ی ایران در زیر خط فقراند و زندگی برای آنان به‏مانند مرگ تدریجی‏ست و به دنباله‏ی آن‏ها اگر تأثیرات مخزب‏زا و افزایش بنزین توسط دولتِ مدافع‏ی “اعتدال” را به آن‏ها اضافه نمائیم آن‏وقت بهتر می‏توانیم بر عمق و بر ماهیت دولت روحانی پی ببریم؛ دولتی که به‏مانند دیگر دولت‏های رژیم جمهوری اسلامی، دولت وعده و وعید، و دولت ریا و سرکوب است و کارگر بر این نظر است‏که “چون دولت کم آورده است می‏خواهد از جیب مردم کم کند”.

باری، نگاه به جیب و سر کیسه نمودن مردم غیر قابل تصور است و روحانی هم بدرد همان کاری می‏خُورد که دیگر دولت‏های نظام سراسر استثمارگر خُوردند. قدرت خرید کارگر بسیار پائین آمده است و اقلام اولیه در خانه‏ی کارگر، لوکس به حساب آمده و بنابه تبلیغات و آمار و ارقام منتشره از جانب خودی‏های‏شان، بسیاری از زنان شهرهای مختلف ایران، بدون داشتن قرارداد و در شغل‏هایی مشغول به کار هستند که در ازای ۸ ساعت کار روزانه، دارند حقوقی کمتر از ۳۰۰ هزار تومان دریافت می‏کنند، در حالی‏که از زبان رئیس دولت “امید و تدبیر” اعلام می‏گردد: “تبعیض جنسیتی را نمی‏پذیریم” و یا این‏که خامنه‏ای در روز کارگر و در بازدید از مجموعه‏ی صنعتی مپنا و در دیدار با کارگران می‏گوید: “تضاد کار و کارفرما غلط است”.

وقاحت، دروغ، دریده‏گی سیاسی در فرهنگ رژیم جمهوری اسلامی حد و مرزی نه‏دارد. نظامی که بنیان‏اش با تضاد ریخته شده است و بیش از سه دهه، جامعه شاهد گسترده‏گی نابرابری‏ها، بی‏عدالتی‏ها و سرازیر نمودن سرمایه‏های مملکت به جیب عده‏ای مفت‏خوار می‏باشد و تضاد و شکاف طبقاتی هر روز و هر روز دارد، عمیق‏تر و عمیق‏تر می‏شود، در همان‏حال خامنه‏ای دارد از نادرستی و از غلطی تضاد کارگر با کارفرما سخن بر زبان می‏راند. خامنه‏ای نه تنها دارد ماهیت خود و نظام سراسر اجحاف‏اش را از اذهان عمومی لاپوشانی می‏کند بلکه وقیحانه اعلام می‏نماید که برسمیت شناختن تضاد کارگر با کارفرما نه تنها غلط، بلکه مارکسیست‏ها مبلغ و مدافع‏ی آن می‏باشند!!
از منظر سرمایه و خامنه‏ای این نظام استثمارگر و رژیم جمهوری اسلامی نیست که مدافع و بانی تضادِ کارگر با کارفرماست بلکه نظام خلاف سرمایه‏داری و بویژه آرمان کمونیستی‏ست که زمینه‏ساز زندگی وخیم و انباشت سرمایه در دستان عده‏ای انگشت‏شمار، بی‏خاصیت و سرکوب‏گر می‏باشد. البته که چنین گفته‏های سخیفی فاقد اعتبارست و خریداری در درون جامعه نه‏دارد و طبعاً کارگر آنرا به سخره می‏گیرد و ارزشی برای آن قائل نیست. در حقیقت زندگی وخیم میلیون‏ها کارگر از یک‏سو و انباشتن سرمایه در دستان کارفرمایان و سرمایه‏داران و حاکمان ایران از سوی‏دیگر، مبین این واقعیت است‏که حیات چنین نظام‏هایی و از جمله رژیم جمهوری اسلامی در گسترده‏گی هر چه بیش‏تر تضاد کارگر با کارفرما و طبقه‏ی سرمایه‏دار نهفته می‏باشد. فقر و نداری در درون جامعه دارد بیداد می‏کند و جانیانی هم‏چون روحانی و خامنه‏ای دارند موقعیت و افکار خود را و آن‏هم به‏عنوان عاملین و آمرین چنین وضعیتی کتمان می‏نمایند. چگونه می‏توان چنین گفته‏هایی را معتبر و برسمیت شناخت، در حالی‏که سرمایه‏های مملکت در جیب‏های عناصر حکومتی – دولتی تلنبار شده است و دارند در ابعادی دهشتناک بر تعرض خود به کارگران و محرومان می‏افزایند؟

تردیدی در آن نیست که کمونیستِ مدافع‏ی کارگر، در تخالف با تعرض به معیشت کارگران و خواسته‏های آنان قرار دارد و همه‏ی هم و غم‏اش، بر چیدن و نابودی نظام استثمارگر و برقراری حاکمیت کارگران و زحمت‏کشان می‏باشد. این نظام سرمایه‏داری‏ست که مبلغ و مدافع‏ی استثمار و چپاول طبقه‏ی کارگر می‏باشد و سرمایه‏داران کمترین باوری به خواسته‏های سیاسی – اقتصادی طبقه‏ی کارگر و محرومان نه‏داشته – نه‏دارند -. مضافاً این‏که عناصرئی هم‏چون روحانی و خامنه‏ای، در مقام و منزلتی نیستند تا از منفعت طبقه‏ی کارگر و رفع و نابودی تضاد کارگر با کارفرما سخن گویند. این خادمان نظام، کمترین اعتقاد و باوری به روز کارگر نه‏داشته و نه‏دارند و بی‏دلیل هم نیست که هر ساله می‏کوشند تا با برنامه‏ریزی‏های سنجیده، از تجمع و از برگزاری کارگران از این روز ممانعت به‏عمل آورند.

روز کارگر، متعلق به سرمایه‏داران نیست بلکه متعلق به همه‏ی مدافعین طبقه‏ی کارگر و متعلق به آرمانی‏ست که خواهان نابودی بدون قید و شرطِ سلطه‏ی سرمایه‏داران و کارفرمایان در درون جامعه و میادین کارگری‏ست. با این اوصاف باوری به این روز تاریخی از آن کسانی‏ست، که باور به سامان‏بخشی طبقه‏ی کارگر علیه‏ی سرمایه‏داران داشته و بر این باوراند که در پرتو حاکمیت رژیم‏های سرکوب‏گر و استثمارگری هم‏چون رژیم وابسته‏ی جمهوری اسلامی، سخن گفتن از برسمیت شناختن حقوق مردمی و تشکل‏های آزاد کارگری و بر چیدن تضاد کارگر با کارفرما پوچ و بیهوده است. در حقیقت زمانی کارگر از دست‏مایه‏های خود سود خواهد جست، و زمانی سیاست اجحاف و استثمارگرایانه‏ی کارفرما و سرمایه‏دار از شانه‏های‏اش بر زمین خواهد افتاد که زنجیره‏های اسارت و بنده‏گی قطع گردد و طبقه‏ی سرمایه‏داری به زیر کشیده شود و نظام و پرچم دل‏بخواه‏ی طبقه‏ی کارگر در سرتاسر جامعه حاکم و به اهتزاز در آید. تنها در چنین جامعه و در زیر سایه‏ی چنین نظام‏ها و مناسباتی‏ست که طبقه‏ی کارگر طعم آزادی و طعم زندگی انسانی و طعم رفع تضاد استثمارگرایانه را خواهد چشید.

۹ مه ۲۰۱۴
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳