برگزاری مراسم روز جهانی کارگر(یک می) کدام سنت؟

تنها کمونیست ها نیستند که طبقه کارگر را مورد خطاب قرار می دهند، در مورد کارگران سخن پراکنی می کنند، خود را در صف طبقه کارگر قرار می دهند و تمام آمال شان بر این است که به وسیله مبارزات کارگری دنیای بهتری را برای کارگران بسازند. بورژوازی نیز به سهم خود به خصوص در دوره ی معاصر، با امکانات وسیع تر و و دست های گشاده تر و با هدف تتمیع کارگران و به پیش بردن انواع و اقسام برنامه های اقتصادی اش بیش تر از کمونیست ها این کار را انجام می دهد. این تکاپوها به خصوص در آستانه ی یک می روز جهانی کارگر که یکی از سنت های تاریخی کمونیستی ست و تمام دولت ها آن را به رسمیت شناخته اند، از طرف بورژوازی شدت بیشتری به خود می گیرد. رضا پهلوی از بلندگوهای بورژوازی پروغرب پا را فراتر گذاشته و به زعم هزینه بردار بودن کلمه ی طبقه و خطاب قرار دادن کارگران به عنوان طبقه امری که بورژوازی از آن گریزان است  به مناسبت اول می ۲۰۱۲ این چنین می گوید:« دوازدهم اردیبهشت، اول ماه مه، روز جهانی کارگر، نماد جشن کار و پاسداشت از زحمات کارگران و همچنین نمـاد همبستــگی طبقـه کارگـری جهت احقـاق حقوق و بیـان خواستـه هـای بــه حق خـود علیـه بی عدالتی های ناشی از بعضی سواستفاده های نظام سرمایه داری است. این روز بر همه شما عزیزان زحمت کش خجسته و شاد باد.»  تکاپوهای بورژوازی از اپوزیسیون گرفته تا حاکمیت به بیانیه های رنگارنگ ختم نمی شود. در جمهوری اسلامی به طور سنتی هاشمی رفسنجانی هر سال در این روز سخنرانی می کند. مراسم  دولتی به خصوص در مراکز بزرگ صنعتی با وسواس خاصی برگزار می شود. هاشمی رفسنجانی در ۱ می ۲۰۱۳ در دیدار با تشکل های زرد و دولتی از جمله خانه ی کارگر، کارگران را هم سرنوشت با خود در مقابله با بحران اقتصادی می بیند و می گوید:« بخشی از مسائل موجود ناشی از آثار تحمیل تحریم ها و بخشی دیگر از سوء مدیریت ها نشات می گیرد که با اجرای سیاست های صحیح مدیریتی در سطوح کلان می توان بسیاری از این مطالبات را رفع و مشکلات را با کمک خود کارگران حل کرد»

بنابراین تنها کمونیست ها نیستند که درباره ی این روز حرف می زنند و برنامه می چینند، هر چند که با بی ارتباطی کمونیست ها به طبقه کارگر در طول ۱۱ ماه سال، خیلی سخت است که بتوان با تکاپوهای آوریل این حقیقت تلخ را قبول کرد که نمی توان دن کیشوت وار و با جملات پرطمطراق و تقدیس جلال و برهوت قدرت طبقه کارگر در امر رهایی، آن ها را به سازماندهی در تدارک مراسم این روز فراخواند. این که یک می را می توان در ایران مشابه به کشورهای اروپایی و غربی که در آنجا درجه ای از آزادی تشکل فضای موجود را فراهم می آورد که آن را به یک آکسیون خیابانی تبدیل کرد، در حال حاضر و با توجه به ساختار موجود بیشتر به تولید عبارات ذهنی در مورد این روز ختم خواهد شد. نبودن عرصه بری برگزاری مراسم خیابانی یک می به این معنا نیست که خفقان و استبدادی بودن فضا را دلیلی بر ایزوله شدن طبقه ی کارگر اعلام کرد. این تصور غلط و جاافتاده ی کمونیزم بورژوایی ست که هر گونه فعالیت و اعتراض را در چارچوب اعتراض خیابانی و ماجراجویی های فردی تعریف می کند. از دهه ی ۸۰ خورشیدی به بعد سنت برگزاری آکسیون یک می در ایران به خصوص در کردستان و با برگزاری این مراسم از طرف خبازان سقز در سال ۸۳ ابعاد تازه ای به خود گرفت. بحثی بر سر انکار و یا تایید این مراسم و نیز نکوهش عزیزانی که هم دوش طبقه ی کارگر و با نیت های انسانی و مبارزاتی قدم در راه برگزاری این مراسم می گذارند نیست و هم چنین هدف من رد سبک کار آکسیونی یک می در بعد خیابانی آن نمی باشد. بحث مشخصا با نگاهی به برگزاری این مراسم در سال های مختلف به خصوص در ۱۰ سال اخیر جنبه های روشن تری به خود می گیرد. در طول این ۱۰ سال حتی نمی توان یک نمونه از توقف کار در مراکز کار یافت، آن چیزی که سیطره یافته است دو جهت بسیار پر رنگ است. جهت اول آن بورژوازی با تشکل های زرد و دولتی کارگری ست که مراسم رسمی و دولتی خودش را دارد و جهت دیگر فعالیت بخشی از رهبران کارگری و کمونیست ها در شهرهای مختلف است که عموما در تلاشی علنی برای کشاندن این مراسم به خیابان و در صورت سرکوب به کوه ها و دشت هاست. تلاشی که هر چند با نیت مبارزاتی و صادقانه این افراد همراه است ، اما بی گمان کوچک ترین تاثیری نه در مراکز کار و نه در محیط زندگی کارگر ندارد. اگر از تجربه های کارگری برگزاری مراسم یک می در مهاباد سال ۱۳۶۲ که با وجود امنیتی بودن فضا، حضور جنبش کارگری در شهر احساس می شد و یا از تجربه ۱۳۷۵ سقز عبور کنیم که غالبا به دلیل حاکم بودن شرایط انقلابی و فضای انقلابی ۵۷ غالبا هر کاری را می شد انجام داد. از سال ۱۳۸۳ به بعد تقابل دو دیدگاه عمده در برگزاری مراسم یک می به چشم می خورد. دیدگاه اول که می توان گفت کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری آن را نمایندگی می کند، تاکید به برگزاری مراسم در شهرهاست. این روش نتیجتا با سرکوب هر ساله نیروهای امنیتی و دستگیری و بازداشت فعالین کارگری منجر می شود. با توجه به گستره ی کمیته ی هماهنگی به خصوص در کردستان، در سایر شهرها و گستره ی جغرافیایی ایران این نظریه یا شناخته شده نیست و یا احتمالا با اقبالی عمومی از طرف کارگران رو به رو نگردیده است. ناگفته نماند که سنت اعتراض خیابانی در کردستان محدود به یک می نیست و به خصوص پس از انقلاب و با توجه به اینکه این منطقه همیشه در حال جوش و خروش و درگیری بوده است، برای مردم کردستان سنت شناخته شده تری ست. اما آنچه که در دیدگاه اول بیشتر از هر چیز دیگر به چشم می آید این است که مراسم یک می و برگزاری آن به صورت یک آکسیون خیابانی از جنس همان اعتراضات و آکسیون های سابق خیابانی ست که سنت مورد مطبوع ناسیونالیست های کرد نیز می باشد. در تمامی مراسم خیابانی که از شروع تا پایانش به زحمت به نیم ساعت می رسد، نه مرکز صنعتی در کردستان همبستگی خود را با این اعتراضات اعلام کرده است و نه توانسته اند بورژوازی را حتی یک قدم در تعرض اش به کارگران و زحمتکشان عقب برانند. بورژوازی به جمعی که به زحمت به ۱۰۰ نفر می رسد به چشم اغتشاشی خیابانی و امنیتی نگاه می کند و نه به عنوان تهدیدی جدی که پایه طبقاتی داشته باشد.گویی که در خیابان ها اتفاقی نیم ساعته همچو یک حادثه خارق العاده در جریان است که برای لحظاتی در دل عده ای عابر تحسین، در دل عده ای دیگر ترس و در دل دیگری تعجب را برمی انگیزد. یک می ۱۳۹۲ در سنندج با همین شیوه برگزار شد و بدون آنکه کوچک ترین دست آوردی داشته باشد و کوچک ترین تاثیر را حتی بر روی یک مرکز کوچک صنعتی در کردستان بگذارد، چند عکس را از خود به یادگار گذاشت. هر چند که در کردستان با توجه به سابقه ی این اعتراضات این امر زیاد خارق العاده نمی نماید. عده ای هم در این سال ها، کسانی که پیرو سنت برگزاری یک می در خیابان بودند، آن را هزینه بر دانسته و با سرکوب نیروهای امنیتی، گویی که میدان جنگ چریکی ست، عقب نشینی موقت و تاکتیکی کرده و به کوه ها و دشت ها رفته اند و ساعات برگزاری مراسم را بیش تر و از استرس آن کاسته اند، یادگارهای این سنت هم چند عکس دسته جمعی در کوه است، این هم مانند قبلی کوچک ترین تاثیری را بر روی محیط کار و زیست کارگران نگذاشته است.

داستان برگزاری مراسم یک می در چند سال اخیر بسیار غم انگیز است. الگوبرداری از مدل های غربی و گذشته جنبش کارگری با شرایط حاضر و توازن قوای جنبش کارگری همخوانی ندارد. تجارب برگزاری مراسم پرجمعیت آکسیون یک می در دهه های ۲۰ شمسی توسط حزب توده، و یک می ۵۷ که با رژه باشکوه طبقه کارگر از خیابان قزوین تا جلوی دانشگاه تهران همراه بود، موقعیت متفاوتی داشته و همچنین در متن تاریخی و آگاهی طبقاتی متفاوتی صورت گرفته است. در هر دوی آن ها تحزب کمونیستی با هر خط کشی و هر نقدی که در آن دوران به احزاب داریم، نقش مستقیم داشته اند. بورژوازی در آن دوره، همانند امروز به تطمیع تبلیغاتی طبقه کارگر نیازی نداشت و بسیار هارتر و بی پرواتر بدون آنکه تره ای برای کارگر خورد کند سیاست هایش را به اجرا می گذاشت. همین به رسمیت شناساندن روز یک می از طرف بورژوازی نتیجه ی سال ها پیکار و مبارزه ی طبقه کارگر است. بورژوازی هیچ وقت به راحتی دم به تله نمی دهد، اگر هم داد یا بعدا با عقب نشینی جنبش کارگری وضعیت را به عقب برمی گرداند و یا با سیاست خاصی آن را هدایت می کند. نگاهی به مواردی چون حقوق بیکاری، تامین اجتماعی، درمان رایگان و مواردی از این قبیل که دست آورد مستقیم مبارزات طبقه کارگر در کشورهای مختلف است، همیشه ثابت نبوده، یا با آرام شدن وضعیت این امتیازات لغو شده است و یا با شرایط تعریف شده بورژوازی و اما و اگرها و شروط لازم حفظ شده است. در دوره ی حاضر بورژوازی به او تحمیل شده است که خواسته یا ناخواسته این روز را در تقویم رسمی درج کند و آن را بپذیرد. در ایران وضع بر همین منوال است، سیاست مشخص جمهوری اسلامی در این دوره واضح و روشن مدیریت این روز و دولتی کردن این مراسم است. زمین بازی جمهوری اسلامی به طور مشخص مراکز کار و زندگی کارگران در برپایی این مراسم است، نه عرصه های عمومی تر مانند فلان خیابان کم رفت و آمد. بورژوازی با هدایت مشخص این مراسم حتی اگر هیاهویی باشد آن را با آرامش منحرف می کند، شعارهای آن را از پیش تعیین می کند. مراکز صنعتی بزرگ همچو سایپا و ایران خودرو هر ساله کارگران این مراکز را به سمت ورزشگاه آزادی هدایت می کنند. از وزیر صنایع تا رئیس جمهور برایشان سخنرانی ایراد می کند. برای نمونه در سال ۱۳۸۸ و برگزاری مراسم روز کارگر اتفاقات جالبی افتاد که در نوع خود قابل بررسی وتامل است. فرا رو از تارنماهای خبری دولت در این باره می نویسد:« ورزشگاه ۱۲ هزار نفری آزادی، روز گذشته در مراسم روز کارگر به محلی برای اعلام اعتراض کارگران به تحولات اخیر و جابجایی های مدیران ایران خودرو تبدیل شد.

به گزارش خبرنگار فرارو، کارگران و کارکنان ایران خودرو، سایپا و مگاموتورز با سردادن شعارهایی که معمولا تماشاگران فوتبال در ورزشگاهها سر می دهند فضای سنگینی را به وجود آورده بودند.
تعدادی از حاضران در ورزشگاه پس از آنکه شعار ” نجم الدین دوست داریم ” سردادند ، کارکنان ایران خودرو را به واکنش واداشت و جمعیت ، شعار ” منطقی دوست داریم ” سر داد.
در این میان درگیری های لفظی نیز میان برخی از کارکنان سایپا و مگاموتورز با کارگران ایران صورت گرفت. مسولان برگزار مراسم برای آرام کردن جو ورزشگاه صدای موسیقی را آن قدر زیاد کردند که سرانجام صدای شعار دهندگان را محو کرد.
برخی از کارگران نیز که به وضعیت استخدامی خود معترض بودند شعار هایی در این زمینه سردادند.
این مراسم با حضور وزیر صنایع و معادن ، مدیران سایپا و ایران خودرو برپا شده بود اما رئیس جمهوری که تا ساعاتی پیش از برگزاری مراسم قرار بود در این مراسم شرکت کند ، از حضور در این مراسم خودداری کرد
منوچهر منطقی اخیرا به گونه ای ناگهانی و توهین آمیز از سوی وزیر صنایع عزل شد و نجم الدین به جای او مدیریت ایران خودرو را بر عهده گرفت.» به همین سادگی ممکن آن عده ای هم که به وضعیت استخدامی اعتراض داشتند نه تنها صدایشان خفه شد بلکه گرفتار در موج دعوای کارگران بر سر مدیر جدید و قدیم بود. اگر هم شعاری در این مراسم داده شد در جهت جابه جایی مدیریتی بود و کاملا رنگ و بوی فوتبالی به آن داده شد. بورژوازی اینگونه عمل می کند و جنبش کارگری نیز در خیابان ها با چند شعار چند دقیقه ای در حالت استیصال به سر می برد. چند درصد کارگران صنعتی دو مرکز بزرگ صنعتی ایران صدای یک می سنندج را شنیدند؟ و اگر هم شنیده باشند چه پیوندی می توانند با آن برقرار کنند؟

جنبش کمونیستی طبقه کارگر به عنوان گرایشی مشخص در میان سایر گرایشات در درون این طبقه، مانند هر جنبش اجتماعی دیگر دچار افت و خیز می شود. عقب نشینی جنبش کمونیستی در هر مقطعی به دلیل این دلایل پایه ای ست که در بالا به قسمت هایی از آن اشاره شد. گریز از آکسیون یک می به شیوه و سبک و سیاق جاری در بخشی از این جنبش خود یک امر مهم است. فراخوان عمومی هم برای ایجاد خلل در برگزاری مراسم های دولتی بیش تر یک افسانه است تا یک واقعیت. جنبش کارگری در مسیر خود باید با کم ترین بها و هزینه با نتایج مطلوب دست پیدا کند. الفبای آن برای ما ایجاد اتحاد در تمامی صفوف جنبش کارگری ست. یک می اگر تنها یک نماد باشد، این نماد را می توان با تمرین این اتحاد شروع کرد. یک می متعلق به تمامی کارگران است و پیروزی آن ها در نایل شدن به این آگاهی ست که باید تفرقه های نژادی، جنسیتی و سنی را خنثی کنند. مهم ترین وظایف کمونیست ها برپایی این مراسم در محیط کار است. کارگران به هیچ عنوان در مراسم دو جانبه ی دولت و کارفرما نه تنها سهیم نیستند، بلکه نباید وارد زمین بازی آن ها شوند. حتی یک ساعت از کار دست کشیدن، چرخ تولید را متوقف کردن و روبوسی و ایستادن در کنار یکدیگر به معنای پس زدن مراسم دولتی و کارفرما در سیاست های از پیش تعیین شده است. کارگران آن جایی که سیاست های مرموزانه ی بورژوازی ست باید حضور به هم برسانند و آن را خنثی کنند. تقویت این کار ساده و دسته جمعی مانند هر روز و یادبود خاصی مانند روز دانشجو و خبرنگار و کارمند و پزشک که در تقویم رسمی کم نیستند، می تواند یک همبستگی مستقل از هر نهاد زرد و دولتی را تقویت کند. تا جنبش کارگری به این نقطه ی ابتدایی نرسد، نمی توان انتظار معجزه داشت. هر گامی در این زمینه و تقویت آن می تواند روز جهانی کارگر را به سطح شهر برساند. Ankare