این نام مستند تکان دهندهای است که توسط بنگاه تلوزیون انگلستان از “بچه بازی” در پاکستان تهیه شده است. کشوری که غربیها آن را کشور اسلامی دمکرات مینامند و او را دوست غرب میدانند. من سعی کردم تکههایی از این مستند که از زندگی خشن، حیوان وار، تحقیر آمیز و پر از نکبت و فقر بخش زیادی از کودکان در پاکستان است را برای آن دسته که دسترسی به این فیلم را ندارند به روی کاغذ بیاورم. این فیلم گوشه کوچکی از عملکرد یک سیستم بیدادگر است که هر روز بوی تعفنش بیشتر میشود و انسانهای بیشتری را در کام خود فرو میبرد.
پاکستان یکی از فاسدترین حکومتها را در جهان دارد. رشوه گیری و باند بازی، نهادهای دولتی آن را از کار انداخته است. تولید بالای سلاحهای هستهای و باز تولید دائمی تروریستهای اسلامی که در ۳۰ هزار مدرسه قرآن این کشور تعلیم نظامی و عملیات تروریستی میبینند، این کشور را به یکی از خطرناکترین کشورهای جهان برای مردم عادی بخصوص کودکان تبدیل کرده است. کودکانی که این مستند در مورد آنهاست، یعنی فقیرترین کودکان پاکستان طعمه جانانهای برای تروریسم اسلامی و مدارس قرآنی هستند. کودکانی که از نظر روحی وا روانی در وضعیت بد و شکنندهای قرار دارند، عشق و دوستی را یاد نگرفته اند، محبتی ندیده اند و فقط تحقیر شده اند و خیانت و تجاوز دیده اند. کودکانی که به هیچ بزرگسالی اعتماد ندارند و میتوانند دست به هر کاری بزنند. آن دسته از این کودکان که به این مدارس راه می یابند، به طور دائم شستشوی مغزی میشوند، به طور دائم مورد تجاوز مسئولین و پسرهای بزرگتر قرار میگیرند و برای کشتن و کشته شدن آماده میشوند.
مستند میگوید این کشور یک راز سیاه دارد و آن تجاوز گسترده به کودکان است. یکی از هر ۴ پسر بچه قبل از ۱۶ سالگی مورد تعرض و تجاوز یک مرد بزرگسال قرار گرفته است. “همه جا وجود دارد در همه شهرها گسترده است.” این جمله را ضیا اوان که به شغل وکالت مشغول است و در تمام مدت وکالتش از حقوق کودکان خیابانی دفاع کرده است میگوید.
طبق این مستند، ۴ میلیون کودک کار در پاکستان وجود دارد که ۱،۵ میلیون از آنها بیخانمان هستند و در خیابان میخوابند. این کودکان که فقیرترین کودکان پاکستان هستند، ۱۴ ساعت در روز کار میکنند.
پسربچه ۹ ساله: ساعت ۶ صبح بیدار میشم و شروع به کار میکنم برای روزی ۲۰۰ روپیه (۱۳ کرون سوئد).
این کودکان با خطرات بسیار زیادی هر روزه مواجه هستند. گوینده از دو پسر بچه خردسال میپرسد: شما هر روز در خیابان کار میکنید آیا مورد تجاوز قرار گرفته اید؟ هر دو جواب میدهند که رانندگان اتوبوس و کامیون ما را با خود میبرند و کارهای خیلی بدی با ما میکنند. گاهی در عوض یک شیشه نوشابه برای ما میخرند. همه مردان کارهای بد با ما میکنند. ما از مردم میترسیم.
– تو چه میکنی وقتی کسی کار بدی با تو میکند. پسرک غمگین و با خشم میگوید: فحششان میدهم.
افضل شا سعی میکند با این کودکان دوست شود و آنها را کمک کند. او مدّ کار اجتماعی است. به چند پسر نوجوانی که در حلقهای نشسته اند نزدیک میشود (قیافهها بین ۷ سال تا ۱۱ سال هستند) و میپرسد: -اینجا چه میکنید؟
شبها کجا میخوابید؟ – در خیابان.
– چه میخورید؟ – گدایی میکنیم
افضل شا به آنها میگوید: اینجا برای شما خطرناک است. به مواد مبتلا خواهید شد. با من بیائید. ما از نوجوانانی مثل شما مراقبت میکنیم.
او آنها را به محلی میبرد که به اندازه ۱۰- ۱۵ نفری کودک را میتواند جا دهد، مخارجش از طریق مردم خیر تامین میشود. در آنجا به آنها غذا میدهند ولی جای خواب برای همه آنها وجود ندارد و عده ای از آنها شبها میبایست به خیابان برگردند. این تعداد کودک به این شکل در این مرکز کمک میگیرند ولی هزاران کودک از این دست فقط در پشاوه وجود دارد که هیچ کمکی دریافت نمی کنند.
نعیم ۱۳ سال دارد و از این مرکز کمک گرفته است. حکایت روزهای زندگی او موضوع این مستند است. او میگوید انسانهای خوبی در اینجا از ما مراقبت میکنند. کودکان را از جاهای پر خطر و کثیف به اینجا میاورند و به آنها کمک میکنند.
کودکانی که هیچ جایی برای خواب ندارند به ترمینالهای اتوبوسرانی میروند به این امید که بتوانند روی تختهای اجاری بخوابند. و در آنجاست که تعداد زیادی از آنها مورد تجاوز رانندگان قرار میگیرند. این تختها در هوای آزاد است و رانندگان برای اطراق و خواب آنها را اجاره میکنند. گوینده از مردی که تخت اجاره میدهد میپرسد:
– رانندگان با کودکانی که به اینجا میآیند چه میکنند؟
– به کودکان تجاوز میکنند.
– خودت دیدهای به آنها تجاوز میکنند؟ – بله، روزی رانندهای کودکی را که روی یکی از تختها خوابیده بود با خشونت برد و به او تجاوز کرد. – خوب تو چه کردی؟ وایسادی نگاه کردی؟ .. – هیکل مرد بزرگ بود من نتوانستم کاری کنم.
– خودت چه؟ خودت هم به کودکی تجاوز کرده ای؟ – بله. دو برادر بودند، ۸ و ۱۰ ساله. جای خواب و پول میخواستند. من پول نداشتم، جای خواب به آنها دادم و به آنها تجاوز کردم.
– تو خدمات دیگری هم به رانندگان میدهی، میتوانی تعریف کنی؟
– بله اکثراً که به اینجا میآیند در مقابل پول بیشتر پسر بچه میخواهند. من هم در قبال خوراک و غذا که به این پسرها میدهم آنها را به رانندگان میفروشم.
نعیم ۱۳ ساله میگوید: شبی روی یکی از این تختها خواب بودم که ۴ مرد آمدند مرا کشیدند بردند و در ماشینی انداختند و هر ۴ تا به من تجاوز کردند. راننده و ۳ مرد هرویینی و معتاد. من خونریزی کردم و از هوش رفتم…..
پاکستان اتوبوسهای رنگارنگ و شادی دارد ولی پشت این ظاهر شاد، داستانهای وحشتناک و تاریکی وجود دارد. داستان تعرض و تجاوز به پسران خردسال. ترمینالهای اتوبوس بیشترین جایی در پاکستان است که کودکان در آن مورد تجاوز قرار میگیرند.
رانندهای به گوینده مستند میگوید: اینجا کمتر انسان خوبی پیدا میکنی. از ده نفری که اینجا میبینی نه نفر در فقر شدید به دنیا آمده اند و بزرگ شده اند. – شاگرد خودت چه؟ آیا او هم این کاره است؟ – بله، او وقتی برای استراحت میرود و شب برنمیگردد به این کار مشغول است.
گوینده به سراغ شاگرد راننده میرود. مرد حدود ۲۵- ۳۰ سال.
– تو هم این کار را کرده ای؟ به کودکی تجاوز کرده ای؟ – بله
مرد با گستاخی و بدون شرم از کودکی میگوید که در اتوبوس آورده بود و همه به او تجاوز کردند او میگوید: من را هم به این کار دعوت کردند.
– قبول کردی؟ تو هم به آن کودک تجاوز کردی؟ – بله، چکار کنم. نیاز دارم.
– بهش پول دادی؟ – نه من ندادم. دیگران دادند.
او در ادامه میگوید که مسلمان است و در مورد زن آینده اش میگوید. باید خوب و پارسا باشد، قرآن را حفظ باشد و نماز بخواند.
– به چند کودک تا به حال تجاوز کرده ای؟ – ۱۱-۱۲ تا
– چند ساله بود؟ – ۷، ۸، ۹، ۱۰
نعیم گروه تهیه مستند را به جایی از شهر میبرد که به گفته او برای کودکان خطرناک است. “اینجا معروف است. اینجا همه معتادین و بچه بازها میآیند.”
– نمیترسی؟ – میترسم ولی دوست دارم به شما نشان دهم چقدر تجاوز به پسر بچهها متداول است.
نعیم از ماشین پیاده میشود و در گوشهای از خیابان میایستد. فوراً مردی به او نزدیک میشود و از او سکس میخواهد. نعیم او را پس میزند. بلافاصله مرد دیگری میاید. و در عرض ۲۰ دقیقهای که تیم فیلمبرداری در آنجاست تعداد زیادی مرد به او نزدیک میشوند و از او سکس میخواهند.
نعیم خودش معتاد است. میگوید اگر مواد مصرف نکند همه بدنش درد می گیرد. “احساس وحشتناکی است. مثل شکنجه است.” چند شب اولی که در خیابان خوابید مردهای مسن او را معتاد کردند.
تیم فیلمبرداری به سراغ مرد جوان حدود ۲۸ سال میرود. مرد میگوید: در ترمینالها تعداد زیادی کودک بیخانمان هستند. ما آنها را معتاد میکنیم تا وقتی کودکان پولی ندارند پیش ما بیایند و در ازای سکس به آنها مواد میدهیم. یا چند روپیه به آنها میدهیم که بتوانند مواد بخرند.
– خودت بچه داری؟ – بله یک پسر و یک دختر.
– فکر کردهای که همین بلا میتواند سر کودکان خودت بیاید. – بله میدانم. آدم هر چه بکارد برداشت میکند.
ضیا وکیل و فعال حقوق کودک میگوید: در پاکستان “بچه بازی” خیلی متداول است. کاملاً جا افتاده است که مردان همراهشان پسر خردسال یا نوجوانی هست که پارتنر او به حساب میاید. صدها کودک در روز مورد تجاوز قرار میگیرند، فروخته میشوند و یا به تن فروشی مجبور میشوند. این مساله در تمام پاکستان گسترده است. عدهای قبول نمیکنند و میگویند شما مبالغه میکنید.
در بخشی از مستند دوربین به مکالمه افضل و نعیم میپردازد. به نظر افضل نعیم افسرده شده و حالش از همیشه بد تر است. در این گفتگو نعیم اعتراف میکند که به پسر کوچکتر از خودش تجاوز کرده است. نعیم چند جای بدنش را زخمی کرده و میگوید خودش با تیغ خودش را زده چون به شدت خشمگین بوده است. نعیم دچار ناراحتیهای روانی بسیار از جمله افسردگی است و در پاکستان جایی برای مداوای او وجود ندارد.
پزوهشی در پاکستان در بین مردان راننده نشان میدهد که ۹۰ درصد رانندگان اتوبوس و کامیون بودن با پسر بچهها را تنها تفریح زندگیشان میدانند. و پژوهشهای دیگری نشان میدهد که ۹۰ درصد کودکان خیابانی مورد تجاوز و تعرض جنسی قرار میگیرند.
در پزوهشی دیگردر پاکستان که در آن از ۱۸۰۰ مرد در مورد تعرض به پسر بچهها سوال شده است، یک سوم آنها آن را نه جرم میدانند و نه گناه.
تعدادی از روانشناسان میگویند که دلیل اینکه مردان به پسر بچهها تمایل دارند، محیط مذهبی و جدایی زن و مرد در همه عرصههای جامعه است. زنان از ارزش پایینی برخوردار هستند و در ملا عام ظاهر نمیشوند. پاکستان یکی از بدترین دیدها را به زنان دارد و بی حقوقی زنان در آنجا در جهان یک کشور به آخر مانده است.
در پاکستان قوانینی وجود دارد که میتوان با آنها از کودکان حمایت کرد. ضیا وکیل در این مورد میگوید: نهادهای دولتی هیچ علاقهای به حمایت از کودکان ندارند و پلیس این امر را وظیفه خود نمیداند. پلیس به فریاد کمک این کودکان وقعی نمیگذارد. وقتی تیم فیلمبرداری به پلیس مراجع میکند آنها میگویند که سرگرم مبارزه با طالبانها هستند و امر کودکان را مقدّم نمیدانند.
این مستند که در اواخر ۲۰۱۳ تهیه شده است چندی پیش در تلوزیون سوئد به نمایش درآمد.
با عروج اسلام سیاسی در بخشهایی از جهان، قبح و زشتی پدوفیلی و داشتن رابطه جنسی با کودک کمرنگ شد. تبلیغ برای ازدواج کودک و اینکه در مدارس ایران به پیروی از دستورات قرآن و محمد، برای کودکان نه ساله جشن تکلیف میگیرند و او را زن میخوانند راه را هر چه بیشتر برای تجاوز به کودک باز کرد. تشویق خمینی به هماغوشی با کودک شیرخواره مثال دیگری است. تجاوز آشکار طالبان به پسر بچهها در مدارس قرآن و تجمعهایشان، به اوضاع وحشتناک و ناامنی کودکان در کشورهای اسلام زده کمک کرد. در این مستند مردان با وقاحت و بی شرمی باور نکردنی از تعرض به کودک حرف میزنند.
اگر امید به یک آینده بهتر و انسانی تر نبود، هر کدام از این رپورتاژها میتوانست یک انسان را از پاا درآورد و کاملاً نامید کند. اینکه میدانیم ساختن یک دنیای انسانی عملی است و به دست خودمان عملی است، عزم ما را راسخ تر میکند. رشد عظیم تکنولوژی و ثروت بینهایتی که در جهان وجود دارد و بخش اعظم مردم جهان در زندگی روزمرهشان از ثمرات آن محرومند، بایستی تغییر کند. با سیستم هار سرمایه و هیولای تروریسم اسلامی و اسلام سیاسی که بیش از سه دهه است هار تر از همیشه به بی حقوقی، بی حرمتی و در جهت مشقت برای مردم دنیا عمل کرده باید جنگید. نمیتوان فقط نظاره گر بود. اگر در پی تغییر این اوضاع هستیم باید به ۹۹ درصدی که نیمه بیدارند پیوست. باید همه را بیدار کرد و برای آینده کودکانمان به پا خواست.
افسانه وحدت
۲۰۱۴/۰۴/۰۸