طرح “یارانه هوشمند”: یک شکست همه جانبه

چند ماه پیش یکی از نمایندگان “اصول گرای” مجلس اسلامی گفت: “ما باید صادقانه به مردم بگوییم اشتباه کردیم و طرح یارانه ها شکست خورد و معذرت میخواهیم”. قطعا تمام سران و دست اندرکاران حکومت اسلامی از همه جناحها آرزو میکنند که ایکاش به این سادگی بود و میتوانستند همین غلط کردم را بگویند و عطای طرح “یارانه های هوشمند” را به لقایش ببخشند. اما همه میدانند که دیگر کار از کار گذشته است و این غیر ممکن است. یارانه ای که قرار بود “هوشمند” شود و “شوک مصرفی” به مردم وارد کند و بقول پورمحمدی اقتصاد را به “تعادل و ثبات” برساند، به یک نیروی کور تبدیل شده است که نه فقط بنیان دولت روحانی بلکه پایه کل حکومت را به لرزه در آورده است. مدتی نه چندان پیش یعنی سال ٨٩ بر سر این که چه کسی اول این طرح را مطرح کرده است دعوا بود. رفسنجانی چی ها میگفتند ما از اول این طرح را مطرح کردیم، دوم خردادیها میگفتند این طرح ماست که احمدی نژاد بنام خود کرده است، و اصول گرایان هم آنرا به درایت شخص خامنه ای منتسب میکردند. اما امروز یارانه های هوشمند به طرحی یتیم و بی پدر و مادر تبدیل شده است که از دست اندرکاران حکومت هیچکس حاضر نیست مسئولیت آنرا به عهده بگیرد و تمام گناهش به گردن باند احمدی نژاد انداخته میشود که با این طرح “زمین سوخته” و غیرقابل حکومت کردنی را تحویل دولت یازدهم داد و رفت. در واقع از نظر حکومتی ها طرح “یارانه های هوشمند” طرحی احمقانه بوده است که وبال گردن حکومت شده است.
مساله اساسی اینست که این طرح کاری که کرد این بود که همه مردمی را که از گرانی و فقر و نداری مچاله شده بودند، مچاله تر کرد و به زیر یک چتر جمع نمود. با این طرح جمهوری اسلامی ٧۵ میلیون حقوق بگیر پیدا کرد که حاضر نیستند هم گرانی فزاینده ناشی از قطع یارانه ها را تحمل کنند و هم از یارانه نقدی ماهانه کوتاه بیایند. تازه خواست بحق مردم اینست که یارانه نقدی به نسبت تورم افزایش یابد. بعد از یک کمپین گسترده برای تشویق مردم برای انصراف از گرفتن یارانه نقدی و ریش گرو گذاشتن خامنه ای و روحانی و تمام آخوندهای بالای حکومت و روضه و تعزیه و تهدید، اکنون معلوم شده است که بیشتر از ٧٣ میلیون نفر نه فقط انصراف نداده اند بلکه اعلام کرده اند که کوتاه نمی آیند. آن دو میلیون و خرده ای هم که نامشان در لیست نیست اکثرا افرادی هستند که در خارج کشور بسر میبرند و حق گرفتن یارانه نقدی از آنها گرفته شده است. بخشی هم افراد و خانواده هایی هستند که به دلایل مختلف از جمله زندگی در مناطق دور افتاده، اطلاعات لازم به آنها نرسیده است یا امکان ثبت نام تاکنون پیدا نکرده اند. چند در صدی هم قطعا آمار را دست کاری کرده اند تا بتوانند صورت خودرا سرخ نگه دارند و افتضاح شکستشان را بپوشانند. برای اکثر مردم همین دویست سیصد هزار تومان یک مبلغ مهم و حیاتی است که بالاخره بخشی از قبض برق و آب را میشود با آن پرداخت کرد. ولی حتی آن یکی دو درصد ثروتمندترها هم که نیازی به این پول چندرغاز ندارند، حاضر نیستند بسادگی دست از آن بردارند. و همین ها که بیشتر صدایشان شنیده میشود باعث میشوند که مردم هم جرات بیشتری پیدا کنند که اعتراض کنند. طی یکی دوماه اخیر در رابطه یارانه ها فضای جامعه کاملا اعتراضی است و مردم بشدت عصبانی هستند که حکومت دارد تلاش میکند یارانه ها را بعد از اینهمه گرانی فزاینده قطع کند. مردم حق دارند بپرسند چرا وقتی که قیمتها هرروز بالا میرود و عملا قدرت خرید و درآمد آنها بسیار کاهش می یابد، کسی کنکاشی در حسابهای بانکی و در آمدهای آنها که پول فقیرانه مردم را بالا کشیده اند نمیکند، اما وقتی میخواهند یک چندرغاز از دزدیهایشان را تحت نام یارانه نقدی پس بدهند، مردم باید جیک و پیک خودرا جلوی مقامات بریزند؟
هم شکست اقتصادی و هم سیاسی
جمهوری اسلامی با این طرح قرار بوده است کلا سوبسید کالاهای اساسی را قطع کند و ریاضت اقتصادی کامل را به مردم تحمیل کند. اکنون با مرحله دوم یارانه ها عملا بخش اعظم این سوبسید ها قطع شده است و قیمتها از سه سال پیش تا کنون حداقل سه برابر شده است. روشن است که وقتی قیمتها بالا میرود و قدرت خرید مردم به نصف و یک سوم کاهش می یابد پولش به جیب یک مشت سرمایه دار و تاجرو بازاری میرود. این نفع طرح یارانه ها برای طبقه بازاری و سرمایه دار است. اما این برای حکومتی که اقتصادی فلج و زمین گیر شده دارد زمینش میزند، راه حل نمیشود. حکومت قرار بوده است صندوقش را پر کند. قرار بوده است حرکتی در اقتصادش ایجاد کند. قرار بوده است تولید را که به حد توقف نزدیک شده تکانی بدهد. اما هیچکدام از اینها اتفاق نیفتاده است. پرداخت یارانه نقدی قرار بوده است یک راه حل موقت باشد و به تدریج به صفر برسد. الان مانده اند چه کنند. اگر یارانه ها را قطع کنند با شورش مردم مواجه میشوند. اگر قطع نکنند باید از صندوق ذخیره و دزدیهایشان بزنند و خرج مردم کنند. و در عین حال پیه اعتراضات بر سر افزایش گرانی را به تن بمالند. بانک مرکزی جمهوری اسلامی اخیرا اعلام کرد که طی سال ٩٢ مصرف مردم ٢٠ درصد کاهش یافته است. میتوان تصور کرد که کاهش واقعی مصرف بیش از این بوده است. و این کاهش به معنای چه فجایع و مشقاتی برای خانواده های کارگری و مردم محروم میباشد. خشمی که در جامعه در اثر این فشارها و مشقات جمع شده است قابل تصور نیست.
طرح یارانه های هوشمند برای جمهوری اسلامی فقط یک شکست اقتصادی نیست. بلکه یک شکست سیاسی هم هست. مردم خشمگین تر و عاصی تر شده اند. زبان مردم بحق روی حکومت درازتر شده است. اعتراضات و مبارزات گسترش یافته است. شکاف درون حکومتی ها افزایش یافته است. این طرح حکومتی ها را در برابر مردم به حالت تدافعی انداخته است. همین مدت چند ماهه صد جور حرف زدند و قول دادند و پس گرفتند. الان هم جرات نمیکنند بگویند بالاخره سقف درآمدی برای پرداخت یارانه نقدی چقدر است. از مردم میترسند.
حتی اگر بخواهیم فقط از زاویه اقتصادی نگاه کنیم، با شکست طرح یارانه ها فقط عوارض بلافصل این طرح و شکست آن نیست که گریبان حکومت را میگیرد. مساله اینست که این طرح یک برنامه و طرح “جامع” و “کارشناسانه” و (آخرین آن) برای نجات اقتصاد از گرداب فروپاشی بود. با بن بست و شکست طرح یارانه ها امید بهبودی در اقتصاد برای سران و کارشناسان جمهوری اسلامی باقی نمیماند. همه طرحها را امتحان کرده بودند و این آخرینش بود که قرار بود مدل ریاضت اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را پیاده کنند.
در یک کلام حقیقت اساسی اینست که برای هرگونه بهبود اقتصادی باید خود حکومت و ریخت و پاشها و سیاستها و دم و دستگاه فاسدش در هم پیچیده شود. واقعیت هرروز دارد این حقیقت را به وضوح جلوی چشم همه مردم قرار میدهد.*