در اول ماه مه، سوسیالیسم یا بربریت؟

اول ماه مه روز جهانی کارگر در راه است. در دو جبهه کار و سرمایه، تحرکات برای شرکت در این روز و یا تقابل با آن به پهنای جهان در جریان است. طبقه کارگر بعنوان طبقەای جهانی که گورکن نظام سرمایەداری است و با رهایی خود از کار مزدبری، بشریت را نیز از استثمار رها می سازد، درصدد نشان دادن قدرت و نیروی طبقاتی و جهانی خود، در صف آرایی در برابر بورژوازی است. در اول ماه مه ، کار و سرمایه از هر زمانی بیشتر صف طبقاتی خود را در خیابان ها و میادین شهرها به نمایش می گذارند. در صف کار و انسانیت، در این روز، نژاد، مذهب، ملیت، زبان، پرچم و جنسیت به کناری نهاده می شوند. رنگ پوست و چشم، خارجی بودن و بومی بودن، مرد یا زن بودن، هیچکدام نه تحقیر و نه برتری محسوب نمی شوند. صف انسانیت تحت پرچم های سرخ و با شعار وحدت آفرین “کارگران جهان متحد شوید” که مارکس و انگلس برای اولین بار در مانیفست حزب کمونیست در سال ١٨۴٨ یعنی در ١۶۴ سال قبل فرموله و تاکنون نیز چراغ راهنمایی کارگران و کمونیست ها در نبرد طبقاتی برای آزادی و رهایی است، رژه می روند. در این روز طبقه کارگر جهانی خواست ها و مطالبات عمومی خود از جمله ضدیت با نظام ضد انسانی سرمایه داری و مبارزه برای ایجاد جامعه سوسیالیستی، ضدیت با جنگ و کشتار روزانه انسان ها، ضدیت با کار کودکان و کودک آزاری، ضدیت با تبعیض جنسی و نژادی و ملی، طرح مطالبات صنفی، طبقاتی و نظایر آن را در اجتماعات خود فریاد می زند و در قطعنامه های خویش مدون می نماید.

در مقابل این صف سرشار از انسانیت و برابری طلبی، بورژوازی نیز با قوانین و نهادهای اجرایی، قضایی و قانونگذاری، با پلیس و دستگاههای سرکوبگر و امنیتی، با پاپ و کلیسا، با آخوند و روزه خوان و فریبکاران حرفەای، با کنیسه و خاخام، با پلیس و اسب و سگ های آموزش دیده، با زندان و شکنجەگر و جلاد و دهها ابزار و امکانات دیگر در برابر کارگران و بشریت آزادیخواه که خواهان تغییر جهان کنونی و برپای دنیایی دیگر است، صف آرایی می کند.
امروز بیش از هر زمانی دیگر، بورژوازی جامعه بشری را به سوی پرتگاه سوق داده و می دهد. دهها سال است که بورژوازی اثبات کرده که تکامل و پیشرفت جامعە بشری از کانال مناسبات تولیدی سرمایه داری و حاکمیت اقلیت بر اکثریت و بیگانگی کارگر از نیروی کار خود نمی گذرد. امروز پیشرفت و تکامل جامعە، تکامل نیروهای تولیدی و پایان دادن به استثمار انسان به دست انسان از کانال سرنگونی طبقات کهنه و پایان دادن به بربریت موجود از مسیر انقلاب کارگری و کسب قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر آگاه و سازمانیافته ممکن و عبور می کند.
سیستم سرمایه داری کنونی و در راس آن کشورهای امپریالیستی بویژه امپراطوری ایالات متحد آمریکا و متحدینش در هر گوشه و کنار جهان که منافع شان اقتضاء و یا با خطر مواجه شود ـ برای مثال افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، پاکستان ـ بدون کمترین وقعی به قوانین و نهادهای بین المللی که در شرایط لزوم و به منظور مردم فریبی سنگ آنها را به سینه می زنند، به راحتی چنین قوانینی را زیر پا گذاشتە و آن را “دمکراسی” جار می زنند. در شرایط دیگر و در تقابل با دیگر رقبای امپریالیستی شان که آخرین نمونه آن بحران “اوکراین” است، قوانین و موازین بین المللی و نقض “دمکراسی و حقوق ملی کشورها” را یادآور می شوند. امپریالیست ها در بحران های منطقەای و قارەای به راحتی و بدون واهمه از هیچ عکس العمل جهانی و مردمی، سلاح هسته ای و اتمی را به رخ همدیگر و کل بشریت می کشند و ظرفیت ضدانسانی خود را برای تخریب چند بارە کرە زمین و کل بشریت نشان می دهند. استفاده اسرائیل از بمب فسفری علیه مردم بیدفاع و به ویژه زنان و کودکان نوار غزه به عنوان حق مشروع این رژیم در دفاع از خود را قانونی جلوە می دهند. دو جبهه ارتجاعی و ضدانقلابی و ضدانسانی در سوریه را با سلاح و پول های بادآورده به جان هم انداخته که بیش از ١۵٠هزار کشتە، ۶ میلیون آواره، تخریب و ویرانی صدها روستا و شهر و از هم پاشیدن شیرازه زندگی در یک کشور را به دنبال داشته، نظاره گر و کنفرانس های ریاکارانه صلح راه می اندازند، اما در پشت سالن همین کنفرانس های دروغین، مانع صلح می شوند، زیرا مراکز صنعتی ـ نظامی به جنگ و فروش سلاح های انبار شده و آزمایش سلاح های مخرب و جدید نیاز دارند. دود آتش جهنمی که امروزه در جهان از برکت “نظم نوین” امپراطوری آمریکا و متحدینش و تقابل امپریالیست های روسیە و چین و دوستان شان برپا شده است، به چشم صدها میلیون انسان بی دفاع می رود و روزانه قربانیان بی شماری می گیرد.
از دهه هشتاد قرن بیست به بعد و بویژه بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی “دیوار برلین” که بورژوازی بازار آزاد، آگاهانه و عامدانه آن را “پایان کمونیسم ” و سپس “پایان تاریخ” جار زد، به همت سلطه جهانی سرمایه و بویژه نئولیبرالیسم، تعرض به آخرین دستاوردهای بشری و به ویژه طبقه کارگر در ابعاد جهانی سازمان داده شد و کماکان در جریان است. افزایش ساعت کار، افزایش سن بازنشستگی، اخراج روزانه کارگران از کار دائم و تبدیل قرارداد رسمی به قرارداد موقت، استفاده بیشتر از نیروی کار کودکان کارگر با دستمزد کمتر و بسیار نازل، گستردگی دامنه پدیده کودکان خیابانی، کاهش خدمات دولتی و کاستن از امکانات رفاهی و درمانی مردم، تشدید بی سابقه فرایند آلودگی و تخریب زیست محیطی و افزایش خطرات جدی علیه محیط زیست و کل بشریت، ایجاد کانون های بحرانی در گوشه و کنار جهان و برپا کردن جنگ های کشوری و منطقەای،(افغانستان،عراق،سوریه) و به تازگی “اوکراین”، چهره کنونی نظام سرمایه داری و نئولیبرالیسم چند دهه اخیر را بوضوح و بیشتر از هر زمانی به نمایش می گذارد.
اگرچه بربریت نظام کنونی سرمایه داری نیازی به افشاگری و ارائه فاکت و آمار ندارد، اما خالی از فایده نیست که به چند نمونه از گندیدگی این نظام و ضرورت پایان دادن به عمر ننگین آن اشاره نمود. طبق گزارش بنیاد “آکسفام” در حالی که فقر و گرسنگی هر روز موجب مرگ هزاران نفر در جهان می گردد، تقریبا نیمی از ثروت جهان در دست یک درصد از ثروتمندان دنیا قرار دارد. آکسفام همچنین اعلام کرد: «این یک درصد ۱۱۰ تریلیون دلار را در اختیار دارند.» علاوه بر این آکسفام در گزارش خود تصریح می کند: «در ٣٠ سال گذشته، هفتاد درصد مردم جهان در کشورهایی زندگی کرده اند که نابرابری اقتصادی در آنها افزایش یافته است» و «٨۵ ثروتمند جهان به اندازه ٣ ونیم میلیارد نفر فقیر جهان ثروت دارند.»
ثروت و فقر دو روی یک سکه و زاده یک سیستم و مناسبات تولیدی هستند. در مقابل این آمار، آن روی دیگر سکه، فقر و فلاکت مطلق اکثریت جامعە است. بانک جهانی در سال ٢٠٠۵ اعلام کرد: «که بیش از یک میلیارد نفر از جمعیت جهان درآمدی کمتر از یک دلار در روز دارند.» از آن تاریخ تا کنون ٩ سال گذشته و بر جمعیت جهان صدها میلیون انسان افزوده شده است. بی شک میزان فقر، بیکاری، گرسنگی و کاهش درآمد کارگران و ستمدیدگان روز به روز افزایش یافته است و “یک درصدی های” جهان نیز بیشتر ثروتمند و چاق و چله شده اند. سازمان خیریه آب (Charity Water) اعلام کرده است: «حدود ٨٠٠ میلیون نفر از جمعیت جهان به آب سالم دسترسی ندارند که باعث شده تا بیماری به شدت گسترش یابد» و از هر ٩ نفر، یک نفر به آب سالم دسترسی ندارد.
جدا از آمار و اطلاعات بیان شده که اکثریت قربانیان آن کارگران و خانوده های آنان را تشکیل می دهد، “سازمان جهانی کار” در آمار ویژەای به حوادث ناشی از محیط کار و قربانی شدن نیم میلیون کارگر در سال پرداخته است که عمق ضدیت و بربریت سرمایه علیه کارگران را نشان می دهد. مطابق آخرین آمار سازمان جهانی کار در هر ١۵ ثانیه یک کارگر و در هر ساعت ٢۴٠ کارگر در سطح جهان بر اثر حوادث ناشی از کار، جان خود را از دست می دهند. چنانچه مدت کار روزانه در سطح جهان، بطور متوسط ٨ ساعت در نظر گرفته شود و تعداد روزهای کار شش روز در هفته محاسبه گردد، سالانه ۵٩٩ هزار و ۴٠ کارگر بر اثر حوادث کاری جان خود را از دست می دهند و چند میلیون نفر نیز دچار مصدومیت و نقص عضو می شوند. همچنین طبق آمار سازمان جهانی کار «٨٧٠ میلیون کارگر در جهان به همراه خانواده های خود، زیر خط فقر زندگی می کنند بطوریکه روزانه به هر نفر کمتر از ٢ دلار تعلق می گیرد.»
با مقایسه این دو آمار که تصویر واقعی از وضعیت کنونی دنیا را به دست می دهد، جهان در مقابل آن تصویر عمیق و ژرف اندیشانه “روزا لوکزامبورگ” از رهبران جهانی طبقه کارگر و کمونیست ها قرار گرفته است که نوشت: «سوسیالیسم یا بربریت.»
بربریت کنونی نظام سرمایه داری را اکثریت قریب به اتفاق انسان های این کره خاکی، روزانه با گوشت و پوست و استخوان و در پراتیک و آزمون عملی تجربه می کنند. اما سوسیالیسم کارگران، سوسیالیسمی که مارکس آن را تدوین و فرموله کرد که همانا عبارت است از قدرت سازمان یافته طبقه کارگر آگاه برای اداره اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه بشری و پایان دادن به تقابل کار بیگانه شده از صاحبانش و بیگانگی کارگر بعنوان خالق تمام نعمات زندگی از خود و طبیعت، نابودی مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، لغو کارمزدی و در نهایت بنیاد نهادن دنیایی عاری از هرگونه ظلم و ستم تدارک می یابد. با آغاز فاز اول رهایی (سوسیالیسم) به جامعه کمونیستی و محو دولت و طبقات، انسان را به رهایی نهایی رهنمون می شود. جامعه ای که تا به حال سازمان نیافته و در دستور کار طبقه کارگر آگاه و کمونیست های انقلابی است و از هر زمانی بیشتر به نیاز بشریت تبدیل شده است.
روز جهانی کارگرامسال، امکان مناسبی برای کارگران و به ویژه فعالین کمونیست و سوسیالیست های کارگری است که شرایط کنونی فقر و فلاکت جهانی زندگی روزانه کارگران و گندیدگی نظام سرمایه داری و ضروت تغییر این نظام به نظم سوسیالیستی را در دل تحولات جامعه امروزی چه در ابعاد جهانی و چه ایرانی آن دریابند و از تجربیات گذشته بیاموزند. با اشراف بر گذشته و با اتحاد و آگاهی طبقاتی، خود را برای نبرد در راه رهایی طبقە کارگر و بشریت ستمدیده از بربریت نظام سرمایه داری آماده سازند. اکنون و از هر زمانی بیشتر امر تغییر مناسبات ضدانسانی نظام سرمایه داری بر دوش طبقه کارگر سنگینی می کند. اما به سرانجام رساندن این رسالت نه امری خودبخودی و بدون سازمان، بلکه حرکتی آگاهانه است که با اتکا به پراتیک دگرگون ساز طبقه کارگر و انسان های کمونیست و برابری طلب و خودسازماندهی آگاهانه در نهادهای حزبی و تودەای کارگری مقدور و میسر خواهد گردید.

اول ماه مه و کارگران ایران
طبقه کارگر ایران امروز در یکی از دشوارترین لحظات حیات سیاسی و مبارزاتی خود به سر می برد. این طبقه از نهادهای موثر مبارزاتی خود، تشکل مستقل کارگری (مستقل از نهادهای دولتی و کارفرما)، حق تجمع، اعتراض و اعتصاب و آزادی بیان و عقیده محروم است. عدم وجود این ابزارهای مبارزاتی در دست کارگران، به معنای خلع سلاح آنان در نبردی سخت و رودررو با دشمنی تا دندان مسلح و بی رحم است که به چیزی جز تسلیم و بردگی مطلق کارگران راضی نیست. آنچه امروز طبقه کارگر ایران از سر می گذراند مرگ تدریجی و فرسایشی خود و اعضای خانواده اش است. دولت و سرمایه داران ایران ضمن اشراف بر این حقیقت به این میزان از شرایط دردناک تحمیلی بر طبقه کارگر راضی نیستند، بلکه روز به روز فشارهای خود علیه این طبقه را افزایش می دهند تا سود بیشتری کسب نمایند، زیرا ثروت آنان محصول فقر کارگران و فقر کارگران سرچشمه ثروت اندوزی روزانه آنان است.
دولت “تدبیر و امید” حسن روحانی که تدبیر برای نجات کشتی توفان زده جمهوری اسلامی از طوفان گریبانگیر آن و امید دادن به سرمایه داخلی و جهانی به منظور شرکت فعال در استثمار نیروی کار ارزان طبقه کارگر ایران با حقوق ماهانه کمتر از ٢٠٠ دلار است، کمر به محرومیت، استثمار و سرکوب بیشتر این طبقه بسته است. دولت روحانی با حمایت بورژوازی ایران، اعمال بی حقوقی روزانه علیه طبقه کارگر ایران در اقداماتی از قبیل اخراج روزانه کارگران از کار و تعطیلی مراکز تولیدی، عدم پرداخت به موقع دستمزدها، لغو قراردادهای دائمی و انعقاد قرارداد موقت، عدم رعایت حتی قانون کار ضد کارگری، فقدان بیمه بیکاری و تامین شغلی، افزایش ناچیز دستمزدها از ۴٨٠ هزار تومان در سال ٩٢ به ۶٠٨ هزار تومان در سال جاری، یعنی زندگی ٣ برابر پایین تر از خط فقر که ٢ میلیون تومان برآورد شده است و افزایش تورم افسارگسیخته و روزانه، بویژه با افزایش ناگهانی ٢۵ درصدی قیمت حامل های سوخت و انرژی از قبیل نفت، گاز و بنزین که تاثیر فوری و بلاواسطه بر افزایش قیمت اجناس روزانه مورد نیاز مردم دارد، ازدیاد دیگر معضلات اجتماعی همچون اعتیاد، فقر، فحشا، کار کودکان، قتل و نظایر آن که در گام نخست گریبان طبقه کارگر و قشرهای محروم و ستمکش جامعه را گرفته، جامعه ایران و کارگران و قشرهای تهیدست را هرچه بیشتر به لبه پرتگاه سوق می دهد.
علاوه بر این معضلات، هم اکنون شمار زیادی از چهره ها و رهبران جسور، شناخته شده و فداکار طبقه کارگر ایران از جمله شاهرخ زمانی، رضا شهابی، محمد جراحی، بهنام ابراهیم زاده، محمد مولانایی، یوسف آب خرابات، واحد سیده و دهها تن دیگر، به جرم دفاع از مطالبات کارگری و عدالت طلبی، همراه با دهها فعال جنبش های اجتماعی دیگر در زندان به سر می برند. همچنین دهها فعال دیگر با قرار وثیقه سنگین از زندان آزاد و یا اینکه قرار زندان تعلیقی همچون شمشیر داموکلس بر بالای سرشان بطور مستمر آنان را تهدید می کند و گروهی نیز از فعالیت های سیاسی و اجتماعی منع شده اند.
با وجود همه این مشکلات و موانع، اکنون طبقه کارگر ایران در شرایط پر تحول سیاسی و مبارزاتی یکسال اخیر به استقبال اول ماه مه امسال می رود. یک سال اخیر هر چند متاسفانه سال عروج و گسترش جنبش کارگری و سوسیالیستی نبود، اما سال آشکار شدن سریع بربریت دولت “تدبیر و امید” و سال نزول و بی اعتباری بیشتر جریان لیبرال و اصلاح طلب حکومتی در دفاع آشکار و شرمگینانه از دولت روحانی و ورشکستگی سیاسی این جریانات و بی آلترناتیوی آنها بویژه در ارائه آلترناتیو اقتصادی برای نجات اقتصاد بحران زده ایران و پیگیری طرح های دولت “احمدی نژاد” و رهنمودهای “بانک جهانی و صندوق بین المللی پول” بود که چیزی جز فلاکت و سیە روزی بیشتر برای طبقه کارگر و قشرهای تهیدست و محروم جامعه به همراه نداشت. از سوی دیگر سال گذشتە، سال زبونی و به زانو درآمدن هیئت حاکمه ایران در برابر سرمایه جهانی، علیرغم هارت و پورت های توخالی که اساسا مصرف داخلی دارند، بود.
امسال طبقه کارگر ایران در بطن تحولات مهم داخلی و رویدادهای منطقەای و جهانی که چیزی بیش از بربریت نظام جهانی سرمایه داری و مقاومت مردم ستمدیده نبود به استقبال اول ماه مه می رود. لازم است طبقه کارگر ایران با اتحاد و آمادگی کامل در گرامیداشت اول ماه مه، روز بزرگ و تاریخی هم سرنوشتی پرولتاریایی جهانی شرکت نماید. علیرغم وجود گرایشات واقعی و تفاوت های فکری و عملی، شایسته است که طبقه کارگر در این روز به عنوان تنی واحد، ظاهر و خواست و مطالبات خود را در قطعنامه های روشن و مدون به اطلاع دولت و نهادهای وابسته به آن، طبقه سرمایه دار ایران و کل جامعه برساند. خواست های صنفی، طبقاتی، سیاسی و اجتماعی طبقه کارگر می تواند در قطعنامه های امسال اول ماه مه به روشنی انعکاس یابند. کوشش برای تدوین و ارائه قطعنامه مشترک توسط تشکل، نهاد و فعالین کارگری بصورت واحد و دسته جمعی از اولویت و اهمیت فراوان برخوردار است. مبارزه برای افزایش دستمزدها و عدم پذیرش دستمزد تعیین شده توسط دولت (۶٠٨هزار تومان) در ماه، اعتراض به بیکارسازی ها و اخراج روزانه کارگران، خواست آزادی فوری و بی قید و شرط رهبران کارگری دستگیر شده و دیگر فعالین جنبش های اجتماعی و همه زندانیان سیاسی دربند، ضدیت با تبعیض و نابرابری جنسی، ملی و مذهبی در محیط های کار و در جامعه، تاکید بر حفظ تشکل های موجود و تلاش برای گسترش و رسمیت قانونی آنان بدون دخالت و کارشکنی دولت و کارفرما، ممنوعیت کار کودکان کمتر از ١٨ سال و تامین بیمه اجتماعی و درمانی برای کلیه افراد ساکن کشور با هزینه دولت، آزادی بیان، عقیده و نظر بدون هیچگونه سانسور و محدودیت و دیگر خواست ها و مطالبات کارگران، لازم است و می تواند در راس و اولویت خواست ها و قطعنامه های کارگران قرار گیرد. نکته مهم در این میان تنها طرح خواست ها و مطالبات کارگران در اول ماه مه و تنظیم قطعنامه ها برای ارائه در این روز نیست، بلکه پیگیری و تاکید بر استمرار مبارزه متحدانه تا دستیابی به این مطالبات بعد از اتمام روز جهانی کارگر نیز می باشد، امری که می تواند به مثابه یکی از تعهدات کارگران به همدیگر در این روز و چگونگی راهکارهای عملی یک چنین مبارزه مداوم و پیگیری در نظر گرفته شود.
تجربه اعتراض و جنبشهای توده ای و نارضایتی های مردمی تاکنون نشان داده که بدون دخالت و حضور فعال و پر رنگ کارگران با شعار و مطالبات صنفی، سیاسی و طبقاتی و سازمانیانی خود و بدون حمایت دیگر قشرهای ستمکش جامعه از این طبقه و توده گیر شدن مطالبات آن و نیز بدون توقف چرخ های تولید از حرکت در اعتراض به شرایط موجود، امکان تن دادن رژیم اسلامی به عقب نشینی تا سرنگونی آن و پیروزی نهایی ممکن نیست.
دولت و سرمایه دارن برای مقابله با اول ماە مه روز جهانی کارگر خود را آماده کردەاند. فشار بر فعالین کارگری، فراخواندن آنان به نهادهای امنیتی و اطلاعاتی، تهدید آنان به بازداشت، گرفتن تعهد کتبی به منظور امتناع از شرکت در مراسم های مستقل کارگری، فعال شدن نهادهای زرد و دولتی از قبیل شوراهای اسلامی و خانه کارگر در برگزاری مراسم های دولتی در این روز، فریبکاری به نام هفته کارگر، معرفی کارگر نمونه جمهوری اسلامی که کارگر سربه زیر، کم توقع و پرکار در خدمت رژیم و تکرار سخنان پوچ، بی مایه و ضدکارگری خمینی از نهادهای اطلاع رسانی رژیم که “خدا هم کارگر است”، همراه با آماده باش نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و نظامی رژیم برای ممانعت کارگران در برگزاری مراسم های مستقل روز جهانی کارگر، بخشی از طرح و آمادگی جمهوری اسلامی و جناح های مختلف آن در ضدیت با طبقه کارگر و روز اول ماه مه است.
اما طبقه کارگر ایران این ظرفیت و پتانسیل را دارد که تمام طرح و توطئەهای دولت و سرمایه داران را با آگاهی، اتحاد و سازماندهی، خنثی و به عقب براند. طبقه کارگر ایران گردانی از لشکر عظیم پرولتاریایی جهانی است که هر حرکت آگاهانه و هر گامش به جلو، مبارزه جهانی طبقه کارگر را تقویت و بالعکس نیز از آن نیرو و انرژی می گیرد. امید است پیشگامان این طبقه و تشکل های مستقل کارگران با همکاری در عمل و تدوین ‌قطعنامه های مشترک اول ماه مه و بیان خواست و مطالبات طبقه کارگر ایران، مراسم های علنی و توده ای گسترده ای را سازمان دهند و اول ماه مه امسال سر آغاز دور نوینی از اعتراضات کارگری و توده ای برای پایان بخشیدن به تداوم استبداد سیاسی و مذهبی در ایران باشد. طبقه کارگر بعنوان طبقه ای جهانی، در اول ماه مه، به جای بربریت سرمایه، می تواند سوسیالیسم را نوید دهد که تنها مسیر آزادی و رهایی بشریت است.
٢٧ آوریل ٢٠١۴