حزب کمونیست ایران با “نئو توده ایسم” چه خواهد کرد؟

بهمن شفیق

سؤالی که در عنوان نوشته حاضر آمده است، اکنون مدتی است که با قدرت تمام طرح شده است. انتشار علنی اطلاعیه "کمیته اجرائی اتحاد سوسیالیستی کارگری" یا بهتر است گفته شود "کانون نئو توده ایسم" مبنی بر تعلیق رسمی روابط سیاسی با حزب کمونیست ایران به دلیل موضعگیریهای یک عضو کمیته مرکزی این حزب بر علیه جریان نئو توده ایستی "اتحاد سوسیالیستی"، ضرورت موضعگیری حزب کمونیست ایران را بیش از پیش به امری حیاتی، نه فقط در رابطه با آینده سیاسی خود این حزب، بلکه همچنین در رابطه با کل چپ، بدل کرده است.

 حزب کمونیست ایران باید بتواند در کوتاهترین مدت و به شفاف ترین شکلی به تبیین موقعیت خود در رابطه با نئو توده ایسم دست زند. تعلل در اتخاذ موضع شفاف تا همین جا این فرصت را به نئو توده ایستها داده است که در مقام طلبکار حزب کمونیست ایران ظاهر شده و آشکارا به باج خواهی از آن بنشینند. باج خواهی این جریان، و بویژه علنی کردن آن، صدالبته از موضع استیصال صورت می گیرد. این روش شناخته شده آذرین و شرکاست که هنگام کم آوردن در عرصه استدلال به تهدید رو می آورند. با این همه نفس این که آنها در مقابل حزب کمونیست نیز به این نمایش کمدی دست زده اند به اندازه کافی نشان دهنده حساسیت موضوع هست.  حزب کمونیست ایران به دلایل متعدد می تواند و باید نقطه پایانی بر این نمایش مسخره و در عین حال خطرناک بگذارد.

نخست این که حزب کمونیست ایران به مثابه یک حزب رادیکال چپ، میراث دار بخش مهمی از انقلابی ترین سنتهای بر جا مانده از دوران انقلاب ۵۷ است. این حزب نه تنها بخشی از سنن انقلابی کومله را در خود حمل می کند، بلکه همچنین به عنوان نخستین تجربه حزبی در میان چپ انقلابی پس از تجربه حزب توده، وارث و حامل سنتهای این تجربه بزرگ و با ارزش نیز هست. نه تنها نسلی از انقلابیون چپ در کردستان، سوسیالیسم و آزادیخواهی و آزاداندیشی را با نام کومه له شناخته آند،  بلکه همچنین تمام چپ ایران در سالهای سیاه دهه شصت در وجود حزب کمونیست ایران تداوم مقاومت نسل انقلابی سالهای ۵۰ را تجربه کرده و از آن نیرو گرفته اند.

دوم این که حزب کمونیست ایران در تمام سالهای اخیر به استناد اسناد رسمی این حزب و به اعتبار پراتیک مسئولانه آن از مؤثرترین نیروهای درون چپ بوده است. کومه له در کردستان هنوز هم جدی ترین مانع بر سر راه رشد ناسیونالیسم عنان گسیخته است و حزب کمونیست ایران نیز در درون کل چپ رادیکال به مثابه وزنه ای جدی در تقویت رادیکالیسم عمل کرده است. این حزب توانسته است از دل همه تحولات، تکانها و انشعابات سنگین، کاراکتر انقلابی خود را در کلیت حفظ کرده و به دوران بعد انتقال دهد. هیچ درجه از انتقاد به این یا آن سیاست نادرست حزب کمونیست ایران و کومه له نمی تواند و نباید به نفی این حقیقت منجر شود که حزب کمونیست ایران همواره نیرویی انقلابی باقی مانده است. قدرت حزب کمونیست ایران در تئوری پردازیهای هپروتی نبود و نیست. قدرت و اعتبار این حزب در کاراکتر اجتماعی آن به عنوان یک حزب سیاسی انقلابی و در عین حال جدی و مسئول بوده است.

سوم این که حزب کمونیست ایران نیز، مثل همه احزاب و سازمانهای انقلابی و رادیکال چپ، صرفنظر از هر انتقادی به سیاستهای موردی آن و یا موقعیت ویژه آن در رابطه با جنبش کارگری، دستاورد کل چپ انقلابی ایران است. هیچ سوسیالیست خواهان تشکیل حزب کارگران سوسیالیست نمی تواند حزب کمونیست را از این زاویه مورد حمله قرار دهد که چرا نام "حزب کمونیست" را حفظ و یا "غصب" کرده است. همه آنهایی که عنوان "حزب کمونیست ایران" را مورد حمله قرار داده و برداشتن این نام و محدود شدن به چهارچوب کردستان را به این حزب توصیه می کنند، عملا و خواسته یا ناخواسته اولا در راه ایجاد شکافی دیگر در میان چپ گام بر میدارند و ثانیا آشکارا آب به آسیاب ناسیونالیسم کرد و شووینیسم فارس می ریزند. تا زمانی که حزب کمونیست ایران مختصات انقلابی خصلت نمای تاکنونی این حزب را حفظ کرده است، دفاع از آن در مقابل تعرضات دست راستی امر هر انقلابی کمونیستی است. حزب کمونیست ایران نه تنها میراثی باقی مانده از سنن انقلابی گذشته است، بلکه همچنین جزئی جدایی ناپذیر از آینده سوسیالیسم در ایران است و باید هم بماند.

دقیقا به همین دلایل یاد شده است که موضعگیری امروز حزب کمونیست ایران در مقابل جریان نئوتوده ایسم به یک ضرورت حیاتی تبدیل می شود. سیاست باز حزب کمونیست نسبت به سایر گروهبندیهای چپ، به همان درجه که این حزب را به عامل اطمینان بخشی در درون چپ تبدیل نمود، به همان اندازه نیز راه را برای نفوذ خط و سیاست جریانات دیگر نیز باز کرد. جریان نئوتوده ایستی آذرین و شرکا نیز بر متن همین گشایش توانسته است در درون حزب کمونیست ایران به نفوذ معینی دست یابد. حزب کمونیست ایران در استراتژی جریان آذرین و شرکا از همان آغاز نقش تأمین کننده نیرو و امکانات را ایفا می کرد. تأکیدات بیربط این جریان بر "جنبش انقلابی خلق کرد" چیزی جز بیان این استراتژی ریاکارانه و باز کردن جا در دل کومه له نبود. در این که این سیاست به توفیق نسبی دست یافت، تردیدی نیست. کومه له و حزب کمونیست ایران نه تنها پلاتفرم تبلیغی گسترده ای را در خدمت سیاستهای مخرب این جریان در جنبش کارگری قرار دادند، بلکه بیش از آن اعتباری به این جریان بخشیدند که ذره ای صلاحیت آن را نداشت. اگر این انعطاف تا زمانی که سیاستهای مخرب جریان آذرین و شرکا هنوز مبانی سیاست انقلابی را آشکارا هدف قرار نگرفته بود، به نوعی قابل توجیه قلمداد می شد و در همان چهارچوب سیاست باز نسبت به چپ قابل دفاع بود، با آغاز روند نئو توده ایستی در این جریان و با اوجگیری این روند به یک چرخش کامل در جریان مشاجرات پیرامون جنبش دانشجویی، این سیاست دیگر به هیچ وجه قابل دفاع نیست. برعکس، با آشکار شدن چهره نئوتوده ایستی جریان آذرین و شرکا، این کل اعتبار حزب کمونیست ایران و کومه له است که در معرض خطر قرار گرفته است. نمی توان یک حزب انقلابی بود و به سیاست
هایی که آشکارا تداوم حاکمیت رژیم اسلامی سرمایه را تحت پوشش "خطر امپریالیسم" به جان خریده اند مجال بروز داد، نمی توان یک حزب مسلح بود و در کنار کسانی قرار گرفت که آشکارا به تمسخر اسلحه می نشینند و فراخوان اخراج طرفداران مبارزه مسلحانه از تشکلهای توده ای را صادر می کنند، نمی توان یک حزب مدافع بی قید و شرط آزادی بیان و مخالف قاطع شکنجه و اعدام بود و در عین حال با کسانی رابطه داشت که در مبارزه با مخالفین به اعترافات زیر شکنجه استناد می کنند، نمیتوان انقلابی بود و ماند و درعین حال وجود کسانی را در کنار خود تحمل کرد که در جدال بین انقلابیون و ارتجاع به سرزنش انقلابیون نشسته و به ارتجاع استناد می کنند، نمی توان مدافع حقیقت بود و در کنار کسانی قرار داشت که دروغ و تحریف و ریاکاری خصلت نمای کارشان است  و سرانجام این که نمیتوان حزبی باز و سیاسی بود و به یک فرقه توطئه گر باندباز اجازه استفاده از امکانات خود را داد.

اطلاعیه جریان آذرین و شرکا باید به خوش بین ترین نیروها در درون حزب کمونیست ایران نیز نشان داده باشد که با چه جریانی طرفند. کسانی که تا همین امروز موجودیت سیاسی شان را مدیون حمایتهای مادی و معنوی حزب کمونیست ایران و کومه له اند، آشکارا به باج خواهی از این حزب می پردازند. این تنها خوردن نمک و شکستن نمکدان نیست، بیش از آن نمایانگر خصلت عمیقا ضد دمکراتیک نئو توده ایسم نیز هست. نئو توده ایسم در این عرصه نیز پای خود را بر جای پای اسلاف خویش قرار می دهد. این اما نه از موضع قدرت، که از موضع ضعف است. آذرین و شرکا می دانند که آینده سیاسی شان به موضعگیری حزب کمونیست ایران گره خورده است. در نگرانی از افزایش نارضایتی ها در حزب کمونیست است که آنها به این واکنش باج خواهانه رو آورده اند. پروژه تاریخی نئو توده ایسم در آستانه تولدش در حالت احتضار قرار گرفته است. برای این نئو توده ایسم همه چیز به حزب کمونیست ایران بستگی دارد. این حزب می تواند به سکوت در قبال آن ادامه دهد و یا بدتر از آن به همکاری با آن. در این حالت نقش قابله ای را ایفا خواهد کرد که عجوزه ای را به دنیا می آورد که خود قابله را نیز خواهد بلعید. اما حزب کمونیست ایران می تواند واکنش آذرین و شرکا را به فال نیک گرفته و ضمن پذیرش قطع رابطه دیپلماتیک این جریان با خود، دور هرگونه ارتباط غیر رسمی با این کانون توطئه را خط کشیده و صف خود را کاملا از نفوذ این جریان پاک کند. این دقیقا انتظاری است که از این حزب می رود. حزب کمونیست ایران با در پیش گرفتن چنین سیاستی تنها پایبندی خود همه سنن انقلابی وهمچنین پایبندی به مبارزه برای انقلاب کارگری و بنای جامعه سوسیالیستی انسانهای آزاد را مورد تأکید قرار می دهد

۲۶ تیر ۸۷ – ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۸