بازار فروش زنان پناهنده

برگردان : احمد بخردطبع

              bekhradtab@yahoo.fr   

   درآمد: کارولین مورهید(Caroline Moorhead) نویسنده  و روزنامه نگار انگلیسی که در رابطه با حقوق بشر نیز فعالیت دارد کتابی انتشار داده است بنام "تراژدی پناهنده گان"(1) که مجله هفتگی "نامه بین المللی"(2) در شماره ۹۱۷ بعضی از نکات مهم آنرا بچاپ رسانده که من آنرا از فرانسه به فارسی برگردانده ام. کارولین مورهید از زنان و دختران جوان زیادی قلم میزند ولی از آنجا که نمیخواستم مقاله طولانی تر شود ، فقط به یک نمونه از دختری جوان بسنده نمودم.

   دلیل دیگری که موجب انتشار مقاله گردید ، وجود بیشمار زنان ایرانی است که در اروپا و آمریکا در کازینوها ، روسپی خانه ها و کافه های مخصوص نیمه شب به تن فروشی و یا استریپتیزم مشغولند که یا خود پناهنده بوده و یا نیز از فرزندان پناهنده گان بشمار میروند که بطریقی در رابطه با باند مافیائی جنسی قرار گرفته اند که تحلیل جامعه شناختی آن در این سطور نمی گنجد.

   از طرف دیگر فروش زنان و دختران جوان ایرانی به کشورهای همسایه خلیج و حتا دور و دورتر تأسف عمیقی است که بر دلها نشسته است. ما با خواندن داستان زندگی غم انگیز دیگران و یا یک نمونه آن بنام "نیتا"(Nita) به آنها نیز خواهیم اندیشید.

   مسائل مطروحه در زیر ثابت میکند که دولت های بورژوازی در هر لباس و چهره ای خود را بیارایند و یا در بوق و کرنا ی کر کننده ، فریادهای "آزادیخواهی" سردهند نه اینکه نخواهند توانست مرحمی بر زخم قربانیان قاچاق جنسی بگذارند ، بلکه بر عکس با وضع فرامین استثمارگرانه به غم و رنج و محرومیت های آنان می افزایند. لذا فقط جنبش برابرطلبانه چپ قادر است پاسخگوی واقعی معضل موجود گردد و قاچاق جنائی و دلالی آنرا نسبت به موجود زنده برطرف سازد و آن زمانی است که نظم گندیده و فسادانگیز سرمایه داری بوسیله نیروی متحد پرولتری و در مجموعه خویش از کارگران و زحمتکشان جهانی سرنگون شود. این انقلاب چه انسان های امروزی باشند و چه نباشند ، در مسیر اندیشه های برابر طلبی و در افق روشن تحول و دگرگونی های بنیادی ، کره خاکی را به گونه ای دیگر آرایش خواهد کرد.     

                           ————————————————-

   تنها چیزی که نیتا در حافظه اش سپرده ، روزی است که نظامیان صرب او را از خانه اش در شهر پریشتینا (Pristina) بیرون میکشند و در مکانی که بسیاری دیگر را در آن زندانی کرده بودند رهسپار میسازند. آنروز در سرمایه زمستان ، برف سنگینی زمین را پوشانده بود. ولی او بیاد نمیآورد که روز نفرینی یاد شده قبل و یا بعد از نوئل ۱۹۹۶ بود ، سالی که آتش جنگ خانمانسوز ، صربی ها و چریک های کوسووو را در شعله های خود میسوزاند. نیتا مورد تجاوز جنسی قرار میگیرد. او خود معترف است که از آن پس تا ده سال آنچنان در وحشت و التهاب روزگار را سپری میسازم که شادابی روحی ام به خاموشی می گراید.

   در سال ۱۹۹۶ نیتا ۱۸ سال داشت ، ازدواج کرده و دارای دختری هشت ماهه بود. او در نزدیکی خانه پدرش که بیوه بود و همراه خواهر هفت ساله اش مسکن داشت ، زندگی میکرد. روزی که نظامیان صرب به خانه اش یورش برده بودند ، شوهرش بنام "میلو" (Milau) و دختر بچه اش و نیز پدر و خواهر او را دستگیر میکنند و به بازداشتگاه دیگری گسیل میدارند.  در مدت چهار روز نیتا همراه هفت زن دیگر بارها مورد تجاوز جنسی قرار میگیرد و سپس او را با یک اتومبیل در نزدیکی مرز آلبانی رها میسازند. جائیکه به هزاران انسان هراسناک و فراری از صرب ها می پیوندد.

   در تیرانا ، پایتخت آلبانی مردم زیادی داوطلبانه برای کمک به پناهنده گان آمده بودند. نیتا مدت    چند هفته در منزل مردی مهمان گشته بود. آنها برای پیدا نمودن خانواده نیتا به تمام آسایشگاه و مراکز اقامت پناهنده گان مراجعه میکردند ولی نشانی نیافتند. نیتا میگوید که او مرد مهربانی بود و مرا به رستوران دعوت میکرد. شبی پیشنهاد نمود که برای قدم زدن و هوا خوری به کنار دریا برویم و من میپذیرم ولی در آنجا خود را در یک کشتی یافتم که پر از زنها و دختران جوان بود. وقتی کشتی شروع به حرکت نمود ، ترس تمام وجودم را فرا گرفت و به مقاومت پرداختم. نیتا هنوز نمیدانست چه به روزگارش خواهد رسید ، فقط وحشت زده شده بود. مردی بود که در مقابل مقاومت نیتا عکس العمل خشونت باری نشان میداد و او را تنبیه فیزیکی میکرد تا جائیکه نیتا قدرت شناسائی را از دست داده بود و در حالت بیهوشی بسر میبرد و زمانیکه به حالت عادی برمیگردد خود را در ایتالیا مییابد. وی را باطراف شهر تورینو انتقال میدهند. در ضمن زنان و دختران جوان دیگر هر کدام به مقصدهای متفاوتی در ایتالیا رهسپار میشوند.

   نیتا با آن وضعیت اسفبار ، بالاخره می فهمد که به باندهای جاکشان و دلالان قاچاق جنسی جهت تن فروشی ، فروخته شده است. یکی از آن جاکشان به وی میگوید "برای تغذیه احتیاج به کار داری". نیتا در مدت شش سال در همان خانه در اطراف تورینو زندانی بود. نیمه شبها در خیابان مشخصی از روی اجبار داخل اتومبیل ها تن فروشی می نمود و روزها می خوابید. او تمام هفته را کار میکرد و روزی برای استراحت نداشت. حداقل با ده ها مرد همآغوش میگشت و گاه گاه همانند حیوانات این عمل در خیابان ها و کوچه های باریک صورت می پذیرفت. فعالیت وی تا زمانیکه مشتری کافی را بخود جلب نمیکرد تداوم داشت.

   یکی از مردانی که خانه مسکونی را اداره می نمود وی را مورد اذیت و آزار قرار میداد و با فحش و کتک حکم می نمود که نباید ایتالیائی صحبت کند ، زیرا مدرک اقامت ندارد. نیتا در ترس و التهاب مستمر روزگار را سپری میساخت. به وی گفته بودند که به هیچ فردی نباید اعتماد نمائی. در خیابانی که او به کار میپرداخت تن فروشان روسی نیز فعالیت داشتند. حتا جاکشان روسی نیتا را تحت نظر دا