نگاهی به شارلاتانیسم مشترک خانه کارگر، وزارت کار و اتاق بازرگانی در آستانه روز جهانی کارگر

چند سالی است که در آستانه روز جهانی کارگر، بر متن بررسی برنامه های “خانه کارگر جمهوری اسلامی” تحت عنوان فریبکارانه “هفته کارگر” شارلاتانیسم این نهاد عمیقا” ضد کارگری افشاء و رسوا می شود. اما نمایشات امسال خانه کارگر که در همکاری با دولت و اتاق بازرگانی تدارک دیده شده است، در شرایط ویژه ایی برگزار می شود که در ادامه مطلب به جزئیات و جمعبندی از آن خواهم پرداخت. 

به روال سالهای گذشته “خانه کارگر” و “انجمن های اسلامی محیط کار” در همکاری نزدیک با وزارت کار علی ربیعی (که خود عضو هیئت مدیره خانه کارگر نیز می باشد) کانون عالی کارفرمایان صنعت، و اتاق بازرگانی و حمایت آنها، سناریوی ضد کارگری “بنام هفته کارگر” را که از روز جمعه پنجم اردیبهشت با “زیارت” علیرضا محجوب و تنی چند از سران خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار، از قبر خمینی آغاز می شود را تدارک و برنامه ریزی کرده اند.

همزمان با این فریبکاری رنگ باخته، هر سال و امسال هم، در یک موش دوانی مهندسی شده اعلام کرده اند که برای روز جهانی کارگر درخواست برگزاری راهپیماییِ روز کارگر را به وزارت کشور تحویل داده اند. تا به امروز نتیجه این موش دوانی این بوده است که در دقیقه ۹۰  و در یک توافق پنهانی، سروکله دبیر کمیسیون اصل ۱۰ قانون اساسی پیدا شده و اعلام می کند که در صورتیکه راهپیمایی در بیابانهای قم برگزار شود، اجازه خواهند داشت، اما اگر در مراکز شهرها برگزار شود اجازه راهپیمایی داده نمی شود؛ و بدین ترتیب بازی مسخره اجازه راهپیمایی مختومه اعلام گردد. تا ببینیم امسال چه خواهد شد! اما برنامه های نمایش امسال کارفرمایان دولتی و خصوصی با پادویی “خانه کارگر” و “انجمن های اسلامی محیط کار” به قرار زیر است.

*****

اولین روز این هفته را مطابق سالهای گذشته “کارگران و تجدید میثاق با آرمان‌های خمینی” نامگذاری کرده اند. ۳۵ سال مبارزه و مقاومت کارگران در ایران، چه در دوران برپا کردن شوراهای کارگری در محیط کار بعداز انقلاب، چه در دوره مبارزه با قانون کار ارتجاعی جمهوری اسلامی و مقاومت کارگران در مقابل اعزام اجباری به جبهه های جنگ ارتجاعی ایران و عراق و تا به امروز، هیچوقت کارگران میثاقی نه با خمینی و نه با جمهوری اسلامی نبسته اند، این میثاق، میثاق عناصر ضد کارگری جمهوری اسلامی با خمینی است که در راس آنها افرادی  چون محجوب، ربیعی، جلودارزاده، حسن صادقی و حسین کمالی و امثالهم قرار دارند و داشتند. این میثاق ارزانی آنهاست و بگذاریم هر سال در مقابل افزایش کینه و نفرت کارگران علیه نظامی که خمینی پایه گذاری کرد، محجوب و ربیعی در ابتدای صف و شماری از سران جیره خوار خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار پشت سرشان به مصلای خمینی بروند و با آرمانها و باورهای پوسیده و ضد کارگری- کمونیستی این نماینده جهل و خرافه، و بینان گذار ضد کارگری ترین حکومت جهان در قرن بیستم تجدید میثاق کنند. بگذاریم بروند و وفاداری خود به پروژه ضد کارگری حزب جمهوری اسلامی و نظام متاثر از آن برای درهم شکستن شوراهای کارگری و پاکسازی کارگران مبارز و کمونیستها از محیط های کار را به امامشان یادآوری کنند. بگذاریم با آویزان شدن به زره امامشان وفاداری خود در تداوم سرکوب کارگران و تشکلهای مستقل کارگری را در یک سمفونی گوش خراش فریا بزنند، و پیمان تازه کنند که کارگران مبارز را سرکوب و سفره کارگران در سال ۹۳ همچنان تهی از نیازمندیهایشان باقی بماند، تا امامشان آرام بگیرند. در بیرون از این خوان نعمت، کارگران در چادرملو، پتروشیمی های بندر خمینی، تبریز، کارگران ایران خودرو، هفت تپه، پلی اکریل اصفهان و سرتاسر کردستان و در زندانهای مخوف فریاد ننگ بر این رژیم و بنیانگذارش را سر می دهند، و اول ماه مه را با ارزشهای مبارزاتی اش گرامی می دارند.  در این روز البته شماری از سران مزدبگیر شوراها و انجمن های اسلامی به پای منبر نماز جمعه در شهرستانها خواهند رفت تا همصدا با امامان جهل و خرافه از مردم و کارگران بخواهند تن به ستم و استثمار خدایان روی زمین بدهند، و برای مقاومت در مقابل تحریمها و افزایش قیمت ها و کاهش دستمزدها خود و فرزندانشان دست بر شکم خالی و گرسنه بگذارند و با چهره های استخوانی و تکیده به بالین بروند.

*****

وقیح تر از روز اول، روز دوم  این هفته یعنی شنبه ۶ اردیبهشت است که روز “کارگران و تامین اجتماعی” نام گذاری شده است. از تاریخ تاسیس سازمان تامین اجتماعی در ایران تاکنون به اندازه امروز کارگران از تامین اجتماعی محروم نبوده اند. در هیچ دوره ای به اندازه این دوره از موجودی سازمان تامین اجتماعی دزدی و اختلاس صورت نگرفته است. و در هیچ دوره ای به میزان این دوره اسامی کسانیکه به نام کارگر دستی در مدیریت سازمان تامین اجتماعی داشته اند، در لیست هدیه بگیران و دزدان سازمان تامین اجتماعی وجود نداشته است. علیرضا محجوب بازیگر اصلی هفته بنام کارگر، یکی از کسانی است که در افشاگریهای مربوط به پرونده اختلاس و دزدی از سازمان تامین اجتماعی نامش در لیست دزدان است. نه تنها این، بلکه ۲۰ هزار برگ سند دزدی و اختلاس در سازمان تامین اجتماعی که توسط کارگران در زیر زمین ساختمان دوم این سازمان پیدا شد، به مخفیگاه مشترک خانه کارگر و کارگزاران مجلس منتقل گردید و مختومه اعلام شد. محرومیت کارگران از بیمه بیکاری، بیمه درمانی، بیمه بیماریها و صدمات شغلی و دزدی از صندوق بازنشستگان و سوء استفاده مدیران سازمان تامین اجتماعی از سرمایه های این سازمان، که از پرداختی بیش از ۳۰ میلیون کارگر شاغل و بازنشسته تامین می شود، از ویژگیهای تامین بنام اجتماعی امروز در ایران است. در چنین شرایطی نام بردن خانه کارگر جمهوری اسلامی از کارگران و تامین اجتماعی توسط بانیان این دزدیها، توهین به کارگر است. رفتار مسببین این اهانتها بی پاسخ نخواهند ماند.

*****

سومین روز این نمایشات ضد کارگری را  “روز کارگران جوان و امنیت شغلی” نامگذاری کرده اند، ایران تنها کشوری است که نمی توان از وجود کارگر جوان در آن نام برد. جوانان این کشور در اردوگاههای آوارگی کشورهای اروپایی و استرالیا عمرشان در حال تلف شدن است. در کشوری که نرخ بیکاری در میان جوانان و جوانان تحصیل کرده اش بالای ۵۰ درصد است، و این میزان در سالهای آینده رو به ازیاد است. در کشوری که نبود یک سیاست اشتغالزا برای جوانان باعث فرار آنها از کشور و کارگری در کشورهای همجوار و دوردست است، (البته اگر جان بدر برده و به مقصد برسند) و دولت سیاست صدور نیروی کار جوان را بجای ایجاد فرصت های شغلی برای آنان در پیش گرفته است. و در کشوری که جوانانش وارد بازار کار نخواهند شد تا امنیت شغلی داشته باشند، و متاسفانه ادامه حیاتشان به درآمد والدینشان  وابسته است، نام بردن از کارگران جوان و امنیت شغلی چه معنایی جزء اسائه ادب و اهانت به نسلی از سازندگان این جامعه و جویندگان کار در این کشور دارد. کارگران جوان پاسخ این گستاخی خانه کارگر، دولت و اتاق بازرگانی را با اعتراضاتشان خواهند داد، و فریاد مرگ بر این نظام و این ولایت از گلوی کارگر جوان و بیکارجویای کار بیرون خواهد آمد.

*****

 روز دوشنبه، هشتم اردیبهشت را روز “کارگران پیشکسوت” نام گذاری کرده اند. نمونه پیشکسوتان مورد نظر خانه کارگر “حسن صادقی زبان بر” است که بعداز آنهمه خدمات ضد کارگری که به حکومت اسلامی در پرونده دارد،  و تیغ گذاشتن بر زبان منصور اسانلو تنها یکی از صحنه های شنیع آن است؛ این روزها از سر استیصال به حرف آمده و می گوید “تمام تشکلهای دولتی نماینده یک درصد از کارگران هم نیستند”

باید به سران خانه کارگر گفت که، پیشکسوتان کارگری را شما و همکارانتان در وزارت اطلاعات و امنیتی های تشکیل دهنده هئیت وزیران دولت حسن روحانی، از دهه ۶۰ تاکنون از محیط های کار پاکسازی کردید و شماری از آنها را به جوخه های اعدام سپردید. باید به سران خانه کارگر گفت که بازماندگان پیشکسوتان کارگری امروز در سیاه چالهای حکومت مورد حمایت تان اسیرند، آنهائیکه زندان را به سنگر مقاومت و مبارزه کارگری علیه محجوب و ربیعی و دولت اش تبدیل کرده اند. روزی خواهد رسید که درهای آزادی بروی آنها باز شود. آن روز، روز آب شدن یخ های زمستان و فرارسیدن بهار آزادی است. تا فرارسیدن آن روز شما با استفاده از حمایتهای وزارت اطلاعات و مولتی میلیادرهای اطاق بازرگانی می توانید چنین نمایشات چندش آوری را بنام کارگر و پیشکسوتان کارگری برگزار کنید.

*****

پنجمین روز این نمایش شارلاتانیسم را روز “کارگران زن” نام گذاری کرده اند. کسی هست که نداند  که  زنان کارگر محرومترین، بی حقوق ترین، تحت ستم ترین و مورد آزارترین بخش طبقه کارگراند، و خانه کارگر و شوراهای اسلامی ناظر و بانی این شرایط دشوار زندگی کارگران زن اند. همین چند روز پیش بود که مرکز آمار ایران در آخرین گزارش آماری خود اعلام کرد که، بیکاری زنان به مرز ۵۰ درصد رسیده است، این تازه خوشبینانه ترین آمار است. باید به سران خانه کارگر و شوراهای اسلامی گفت که، در حالیکه مراکز کار و تولید به یکی از کانونهای اصلی اعمال این ستم و خشونت طبقاتی و جنسی علیه زنان کارگر تبدیل شده است، و ریشه های آن در بنیادهای نظام سرمایه داری، فرهنگ مردسالاری و مذهب شما نهفته است؛ در حالیکه اکثریت زنان شاغل در کارگاههای کوچک مشغول بکارند که مشمول قانون کارتان هم نیستند، و دستمزد آنها بسیار پائین تر از حداقل دستمزدی است که خود ۳ مرتبه زیر خط فقر است؛ و آنچه را زنان کارگر تحت عنوان مزد دریافت می کنند؛ از صدقه سازمان بهزیستی هم کمتر است؛ و با افزایش قیمت ها و حذف یارانه ها شما و دولتتان به زنان کارگر اعلام جنگ کرده اید، نام بردن از زنان کارگر در این مضحکه ایی که نام هفته کارگر بر آن نهاده اید، اهانتی آشکار به زنان کارگر در جامعه ایران است؛ که تنها  مبارزه آنها علیه خانه کارگر و دولت حامی اش پاسخ آن است. زنان کارگر به صورت برگزارکنندگان چنین نمایشاتی که از امضاء کنندگان سند فقر کارگران در ۳۵ سال گذشته و سال ۹۳ نیز هستند، تف می اندازند، و با مشاهده وضعیت خود در محیط های کار بر فریبکاری و شارلاتانیسیم این سهم بران از بقاء ولایت نفرت می فرستند. بی دلیل نبود که دختران جوان و زنان از فرصت سال ۸۸ به بهترین نحو استفاده کردند و کینه و نفرت خود را از این رژیم زن ستیز به نمایش گذاشتند، و سیمای “جمهوری اسلامی ستیزی” زنان را به جهانیان مخابره کردند.

*****

در ششمین روز این مضحکه ضد کارگری که تحت عنوان “کارگران، ولایت و اقتصاد مقاومتی” نام گذاری کرده اند؛ شماری از حقوق بگیران تائید شده وزارت اطلاعات در شوراهای اسلامی را به دیدار خامنه ایی خواهند برد. آنهایی که از مصلا به بیت می روند، کسانی هستند که بقاء شان در پناه ناز و نعمت بیت خامنه ایی و تداوم فقر و فلاکت کارگران ممکن است. آنهایی که روز اول این هفته به مصلای خمینی می روند و روز آخرش به پابوس جانشین سلف دفن شده او می روند، همان هایی هستند که امسال هم سند جنگ تمام عیار نئولیبرالهای وطنی علیه طبقه کارگر ایران را امضاء کردند. این نمایشات، درباری و تکراری است. در زمان پهلوی هم، در چنین مناسبتهایی هم شعبان بی مخ ( شعبان تاجبخش) به دیدار شاه می رفت و هم پیشنیان سلف محجوب. تا این کاخ ظلم و ستم بر پا باشد، اینها قاپچیان سفره اند. بگذارید امسال هم به پابوس جانشین سلف خمینی بروند و به پیاده نظام اقتصاد ریاضتی خامنه ایی علیه کارگران تبدیل شوند. تفاوت اینها و سردار نقدی تنها در لباس است و نه بیشتر. همانطوریکه برای طبقه کارگر راهی جزء مبارزه علیه این نظام و حامیانش وجود ندارد، برای این حضرات هم راهی جزء زیارت قبر خمینی و پابوسی جانشین سلف اش باقی نمانده است. موج نفرت کارگران از خانه کارگر و جمهوری اسلامی و دولت حاکم به نقطه جوش و  انفجار رسیده است. بیکار سازی هر روزه، محرومیت کارگران از بیمه بیکاری، عدم وجود سیاستی اشتغالزا برای جوانان جویای کار که شمار آنها سالیانه مابین ۹۰۰ هزار تا یک میلیون نفر تخمین زده می شود، و دستمزدهای برده وار که زندگی را بر خانواده های کارگری بطرز اسفناکی تلخ و بدور از تحمل کرده است، پایه های این نفرت را تشکیل می دهد.

تشکلهای این حضرات امروز منفور تر از هر زمان دیگری است. بیت خامنه ای، این ستاد ضد کارگری – کمونیستی، آخرین پناهنگاه آنها در جریان خروش خشم کارگران و متاثر از ماهیت ضد کارگری آنها و یک انتخاب سیاسی دیرینه است. واقعیت این است که اگر در دوره ای این جرثومه های ضد کارگری، با مشارکت در زندانی کردن و اعدام شمار زیادی از فعالین جنبش کارگری، سرکوب و از میان برداشتن شوراهای کارگری در محیط کار توانستند با نام کارگر پا به صحنه بگذارند و ابراز وجود کنند، و خود را بر محیط های کار تحمیل کنند، امروز خود اعتراف می کنند که نماینده یک درصد از کارگران ایران هم نیستند. در بنام انتخابات هیات مدیره هایشان دست به تقلب و تخلف علیه خودی هایشان می زنند، به ماشین امضای مزد شورای عالی کار تبدیل شده اند. در نشستهای شورای عالی کار ارتدکس تر از پاپ علیه دستمزد کارگران کف بر لب نعره ضد کارگری سر می دهند و با دریافت هدیه و دعوا بر سر نوع صبحانه از این نشست ها بیرون می آیند؛ و به شریک سعید مرتضوی و بابک زنجانی ها در دزدی علیه سرمایه کارگران تبدیل شده اند. پاسخ اینها و این نمایشات تهوع آور، تلاش طبقه کارگر برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و تقویت ستاد رزمنده طبقه کارگر و حزب کمونیستی این طبقه، حزب کمونیست ایران است.

در آستانه اول ماه مه تلاش برای دادن پاسخی محکم و متحد به کارگزاران سرمایه می تواند و ضروریست تشدید شود. اول ماه مه روز نمایش وحدت و همبستگی طبقاتی، روز نمایش درجه و میزان سازمانیابی، و قدرت بسیج طبقه کارگر برای پیگیری شعارها و خواستهای طبقاتی اش می باشد. برگزاری مراسم مستقل اول ماه و افشای این نمایشات و رسوا کردن برگزار کننده گانش بخشی از وظائف ماست. در کشور ایران که دیکتاتوری حاکم بر آن حتی از بردن نام اول ماه مه وحشت دارد و کابوس این روز همانند شبحی بر سرش در پروازی دائمی است، و از خود هرگونه ظرفیت جنایتکارانه ائی برای سرکوب مبارزات کارگران را نشان داده است، تنها نمایش قدرت است که حرف آخر را می زند. در پاسخ به این نمایشات ضد کارگری، و درحالیکه تیم اقتصادی اتاق بازرگانی و دولت روحانی درصددند با اجرای کامل سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی تحت عنوان “اقتصاد مقاومتی” بار نجات نظام و برون رفت از بحران را هر چه بیشتر بر دوش کارگران سرشکن کنند، امید است که کارگران و تشکلهای مستقل کارگری امسال هم با غلبه بر همه اختلاف سلیقه ها و با نگرشی جنبشی و ترجیح دادن منافع عمومی کارگران بر هر منافعی دیگر، به استقبال از برگزاری مراسم های پر شور اول ماه مه در سراسر ایران بروند. این تنها پاسخی شایسته به این فریبکاری و شارلاتانیسم خانه کارگر است.