به هر جای این خاورمیانه پا گذاشتم / ناهید وفائی

به هر جای این خاورمیانه پا گذاشتم
زنانی را دیدم
که همه چیز شان زود رس بود
زخم های روی قلب شان
چین های روی پوست استخوان شان
کودکان روی بازوانشان
نام «زن»
به جای دختربجه
در شناسنامه های شان
………
زنانی را دیدم
که همه ی وجود شان درد می کرد
دردِ هستی بدون تکیه گاه شان
دردِ نام بدونِ اعتبار شان
لب های دوخته به سقف دهان شان
دست و پای بسته به کنج خانه های شان
………
به هر جای این خاورمیانه پا گذاشتم
زنانی را دیدم
که همه ی وجود شان زخمی بود
زخم شلیک قوانین بر شقیقه های شان
زخم چاه تعصبات بر سر راه شان
سیلی توحّش بر صورت های شان
……
به هر جای این خاورمیانه پا گذاشتم
دریافتم که زنان باید بیاموزند
که سهم آنها گرفتنی است
نه دادنی
پس مدارا
هرگز
مدارا
هرگز…
ناهید وفائی