شباهنگ راد
چند دههایست که فضای حاکم بر جامعه، فضای اعتراض و نارضایتیهاست. اعتراض به سیاستهای سرکوبگرایانهی سران حکومت. نارضایتی فزاینده به اوضاع ناهنجار و نابسامان جامعه. تاریخ مبارزات تودهها از زمان به قدرت رسیدن رژیم جمهوری اسلامی مملو از به میدان آمدن اقشار متفاوت، نسبت به بیعدالتیهاست.
قابل شمارش نیست و همچنان رو به جلوست. اگر چه در این مدت ما شاهد اعتراضات متحدانه، یکپارچه و همگانی تودهها علیهی سران حکومت نبودهایمّ؛ امّا به جرأت میتوان گفت که در هر گوشهای، مردم ایران، رژیم جمهوری اسلامی را به چالش کشیدهاند. مدتهاست که جامعهی ایران، به دو صف معین و مشخص تقسیم شده است. در یکطرف آن کسانی قرار گرفتهاند که با تکیه به اهرمهای سرکوب، به قدرت خویش قانونیت بخشیدهاند و در طرف دیگر آن کارگران، زحمتکشان و محرومانی قرار دارند که روزانه مورد ستم و اجحافاند. این روند سالهاست که ادامه دارد و جنبشهای اعتراضی کارگری – تودهای و اجتماعی تنها و بدون پشتیبانی سازمانهای سیاسی در پیشاند. روشن استکه تحت چنین شرایطی مبارزات تودهها از بهرهمندی لازمه و مفید بدور بوده و ره به جائی نخواهد برد؛ روشن استکه هر چقدر خیزشهای تودهای ابعاد رادیکالیزهتری بخود گیرد و از ارتباط با نمایندگان سیاسی خویش بدور باشد، آن نتایج دلخواه را ببار نخواهد آورد.
جنبشهای اعتراضی درون جامعه نیازمند ارتباط و هدایت است و بر همهی مدعیان آنان است تا با دخالتگریهای مستقیم عملی، بر وظایف خویش جامهی عمل بپوشانند. بدون انجام چنین وظایفی سخن گفتن از بالندگی و ثمربخشی مبارزات کارگران، زحمتکشان، زنان و دانشجویان بیمورد میباشد. باید در درجهی نخست بر میزان، نقش و مقام مبارزاتی مردم در برابر رژیمهای سرکوبگری همچون رژیم جمهوری اسلامی واقف گردید و در ثانی جایگاه و وظیفهی خود را به عنوان یک جریان، سازمان و یا حزب مشخص نمود. بدون تبیین صحیحِ چنین تفاوتها و جایگاهی، نمیتوان راه درستی را در پیش پای مردم قرار داد و بر سیکل ناسرانجام مبارزه خاتمه بخشید. یکی دیگر از این تبیینهای نا معین و انتظارات بیمورد و به نادرست از مردم، مصاحبهیست که کورش مدرسی – در تاریخ ۲۵ جولای ۲۰۰۷ – با "تلویزیون پرتو" تحت عنوان «تعرض جمهوری اسلامی به مردم» انجام داده است.
کوروش مدرسی در این مصاحبه بر محورهایی همچون نقش مردم در امر مبارزه و رابطهی آن با "حزب حکمتیست" و بویژه "جنبش دانشجوئی ۱۸" تیر اشاره نموده است که با ادیبات و استنتاجات تا کنونی "حزب" در تضاد قرار داشته و تعریفِ دگری از "جنبش دانشجوئی ۷۸" ارائه میدهد. اهمیت قضیه نه ارائه و نگاهی متضاد از گذشته، بلکه در عدم توضیح روشن و دقیق وی از جنبش آن زمان نهفته میباشد. بیتردید بدون شفاف نمودن و توضیح صحیحِ نگاههای گوناگون پیرامون هر رخدادی در واقع آن نظر در پردهی ابهام باقی خواهد ماند و همچنان کدری خود را حفظ مینماید.
اگر بار دیگر به ادبیات "حزب حکمتیست" در حول و حوش جنبش دانشجوئی و بویژه اعتراضات دانشجویان در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ نگاهی بیاندازیم، چیزی جز تجلیل بی چون و چرا از آن واقعه، عایدمان نخواهد گردید. همهی اعضاء و ارگانهای متفاوت این "حزب" در وصف ۱۸ تیر، ترمز قلمهایشان بریده شده بود و آنچنان به تعریف و تمجید از آن پرداختهاند که به جرأت میتوان گفت خودِ صورت مسئله و ماهیت درونی آن کاملاً گم شده بود. این نظر – یعنی تعریف و تمجیدهای بیش از اندازه از اعتراضات ۱۸ تیر – را میتوان در تمامی موضعگیریهای "حزب حکمتیستها" و کوروش مدرسی نشان داد؛ میتوان نشان داد که آنان چگونه و بناحق بر بار آن افزودهاند. به عنوان نمونه کوروش مدرسی طی پیامی در تیر ۸۲ که تحت عنوان «هر روز ۱۸ تیر است، جمهوری اسلامی راه نجاتی ندارد» گفت: "درود بر شما که در ۱۸ تیر نشان دادید به چیزی کمتر از سرنگونی بیقید و شرط و فوری جمهوری اسلامی رضایت نخواهید داد. درود بر شما که قهرمانانه اختناق اسلامی را شکستید"
طبعاً ارسال اینگونه پیامها و گفتههای فوق حکایتی روشن دارد؛ حکایتی مبنی بر اینکه جنبش دانشجوئی در آن دوران توانست نقطهی امیدی را نه تنها در دل میلیونها تودهی محروم بگشاید بلکه باعث گردید تا دل امثالی همچون کوروش مدرسی را "شاد" و چشمان وی را "متحیر" نماید.
کسی که در دورانی، "جنبش ۱۸ تیر" او را بوجد آورده بود و درودهای بیکران نثارش مینمود؛ امروزه و به ناگهان، آن جنبش "تأثیرگذار" را به گونهای دگر به مردم معرفی مینماید. کوروش مدرسی در مصاحبه با تلویزیون پرتو تحت عنوان «تعرض جمهوری اسلامی به مردم» میگوید: "جنبشی که ۱۸ تیر نمایندگیاش کرد، جنبش سرنگونی به نظر من اون جنبش، قربانی ابهامات خودش شد. مبهم بود. نمیدانست چه جوری جمهوری اسلامی سرنگون میشه. نمیدونست چی باید بخواد. نمیدونست چه جوری باید سرنگون کنه…. این جنبش بالاخره یه تصویری به مردم داده. یه …. به نظر من بیشتر از اینکه تصویر داده به مردم. مثل یه مهای بود که جلوی ابهام درست کرد جلوی چشم مردم."
براستی بنابه تفکرات کوروش مدرسی در این میان چه چیزیهایی جابجا شده است و چه پارامترهایی تغییر یافته است که وی "جنبش ۱۸ تیر" سرنگونطلب را به عنوان جنبش ابهامدار که "مه"ای انداخته است جلوی مردم، مورد ارزیابی قرار میدهد؟ درست استکه جنبش "مبهم" و "مه"انداز را نمیتوان به عنوان جنبشی خالص بخورد مردم داد و آنرا در ردیف جنبشهای ضد امپریالیستیای که نقش محرکی در مبارزات تودهها ایفاء نمودهاند، به حساب آورد و جایگاهی به نادرست برای آن تعیین ن