خدایی دیگر گونه می بایست ..‎

 تجربه زندگی در سایه استبداد مذهبی در ایران ٬ تجربه یی تحقیر آمیز ، بی چشم انداز ٬ ناامیدکننده و سرشار از ترس و نگرانی ست. 

جمهوری اسلامی از بدو پیدایشش با ادعای نمایندگی از جانب خدای آسمان ها و افتتاح شعبه یی از آن بر زمین خود را مجری امر خداوند ٬ نماینده شریعت اسلامی و نائب امام غائب دانسته و با نگارش قوانین خصوصی مبتنی بر شریعت اسلام و با پیگیری و تحقق آن در جامعه که تضمین کننده منافع اقلیت حاکم است  به شرایط اسف باری در جامعه دامن زده و نقش توده های مردم را که تا دیروز با جانبازی های خالصانه زمینه ساز به قدرت رسیدن آنان بود را به یک باره به حاشیه برده  و از آن جزء  برآورده ساختن تکالیف شرعی سفارش شده از سوی حاکمان تقاضایی نگردید. این شریعت خواهی و کهنه پرستی کاست روحانیت حاکم آن چنان مزاحم و گسترده گردید که هر اعتراضی به این نظم بافته شده شرعی از سوی ملایان ٬اعتراض به حکم خدا٬ رسول ٬ امامان و همه مقدسات دینی تلقی گردید و معترضین به این نظم کهنهء شریعت خواه ٬ نابرابر و غیر انسانی که هیچ تناسبی با زندگی در دنیای جدید با روابط مدرن ندارد به وحشیانه ترین صورت ممکن سرکوب گردیدند.

زیر نگاه حیرت زده مردم ٬ مدعیات و روش های بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و روحانیت شیعه پس از تسلط بر ارکان قدرت به یک باره تغییر نمود و آن بنای مطلوب و آرمان مشترک و ایده آل که توده ها در راه آن جانبازی ها نمودند همچون دیواری فرو ریخت ٬ نه عدالتی به پا گشت و نه سهم توده ها به ویژه زحمتکشان جامعه در تعیین و تغییر سرنوشت خود لحاظ گردید. جز آن که فقر و نابرابری سهمیه بندی گشت و پول نفت و سرمایه های ملی خرج سرکوب گری ٬ نفع پرستی و ماجراجویی و تحکیم پایه های قدرت شوم حاکمان مذهبی گردید . هرچه زمان گذشت پابرهنه ها پابرهنه تر و پول دار ها پول دارتر شدند. پس از آن جانبازی در راه امام و مزدوری برای رژیم به یگانه راه ترقی و رشد فقیران و محرومان جامعه تبدیل گردید. لیکن قبضه انقلاب اجتماعی مردم توسط روحانیت شیعه جز از طریق سرکوب  آرمان های رهایی بخش مردم وقلع و قمع انقلابیون آرمان خواه میسر نمی گردید. این تراژدی بزرگ به همین جا ختم نیافت و میوه آن سرکوب گری و خیانت ٬ جراحت های عمیقی بود که بر روح و روان و همین طور در مناسبات اجتماعی ما مردم ایران به جا ماند . از آن پس ٬ خفقان ٬ ناامیدی ٬ هراس ٬ دروغ گویی ٬ ریاکاری٬ تقیه .. و روش های اخلاقی حاکمان به رسم غالب زمانه تبدیل گردید. رسمی که گویی هیچ حد و مرزی از زشتی ٬ دست درازی و تجاوز به مال و نوامیس مردم نمی شناسد.

امروزه روز نیز مردم ایران به مثال هر سرزمین فتح شده یی خود را در بلبشویی از غارت و تجاوز می یابند. دیکتاتوری مذهبی با سرکوب فیزیکی و ذهنی مردم آرمان خواه به بی هویتی اجتماعی وسیعی دامن زده است . بحران بی ارزشی و بی فردائی گریبان نسل امروزی را گرفته و آرمان خواهی از مناسبات جمعی مان رخت بسته است.
جمهوری اسلامی اما پا را از این فراتر نیز گذاشته ٬ او نه تنها اقتصاد مملکت را به نابودی کشانده و به فقر ونابرابری عمیق و فروپاشی ارزش های انسانی در جامعه دامن زده ٬ بلکه تلاش نموده تا ذهنیت ها را به گونه یی جهت دهد که رویای رهایی و نجات از منجلابی که توده های محروم و زحمتکش در آن دست و پا میزنند در ذهن ها صورت نبندد. به عوض آن با ارائه جامعه بدیل آرمانی و شریعت خواه خود – آرمان شهر امام غائب – تلاش می نماید فکر رهایی و رویای زندگی در یک جامعه ی بدون ستم را حواله به زمان ناپیدا در مکان ناپیدا نموده ٬ بلکه از خیزش و خشم امروز توده های تحت ستم و دردمند و محروم بر علیه ستم دستگاه کهنه پرست و جبار خود پیشگیری نماید.

ایران عبوس و بغض کرده امروز نیازمند نجات است ٬ در چنین اتمسفرآلوده و سربی رنگی  برای درمان جراحت ها و عوارض پایدار و طولانی مدت سرکوب گری های فیزیکی ٬ ذهنی و آرمانی رژیم راهی  به غیراز  پرداختن به ایده آل و آرمان مشترک دیگر و واگذار نمودن رسالت ظهور و نجات به توده های آرمان خواه وجود ندارد. بدین حال می توان راه را برای دگرگونی باورها و آرمان نجات توده ها هموار ساخته و به عبور جامعه ازذهنیت های کهنه و مذهبی دفن شده در عمق تاریخ به آرمان های شایسته و درخور عصر و زمان امروز و فردا یاری رساند