درک علمی و چند جانبه به مسئله “قاتل کیست؟”

درک علمی و چند جانبه  به مسئله “قاتل کیست؟”

در حاشیه فرمولندی سطحی حبیب بکتاش

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

۱۳ آوریل ۲۰۱۴

مقدمه:

من از جمله آدمهائی هستم که نپذیرفتم چون مخالف حبیب بکتاش و حزبش هستم، “با رژیم اسلامی هستم”!(۲)لذا با دقت و سر فرصت مقالات ایشان را می خوانم و هر جا تشخیص دهم نظرات ایشان برای جامعه مضر است ، دست به قلم می برم و می نویسم.

جامعه ایران دچار بیماریهای متعدد است.یکیش حکومت زدگیست و دولت زدگی.دولت و حکومت تاریخا نقش پدر بازی کرده و جامعه را هم سرکوب کرده و هم بخودش وابسته کرده.جامعه در دولت و حکومت ، یک پدر خشن و مستبد می بیند که اگرچه نان داده اما تو سر فرزند هم زده.لذا رابطه عجیبی تاریخا بین حکومتها در ایران (و جوامع دیگر) با مردم ایجاد شده.هم تنفر از حکومتها و هم نیاز به حکومتها بطور همزمان!

بخشی از روانشناسی بین حکومتهای توتالیتر و مردم اینست که مردم وقتی مصیبتی ببینند سریع بیاد پدر بزرگوار می افتند.خودشان و اعمالشان را در تولید اون مصیبت منکر می شوند.حتی وجود حکومت را پدیده درونی نمی بینند.متوجه نمی شوند که خود مردم و اجدادشان اون حکومتها را ساخته اند.حکومت پدیده “از خودبیگانه شده” است. روان جامعه توان این را ندارد که بفهمد که حکومت از درون جامعه بیرون می اید.انعکاس تضادهای اجتماعی است. آنها که می خواهند مردم بفرسیبند بر این توهم دامن می زنند. مثلا فولادوندیها مدعی هستند که رژیم اسلامی “تازیست” ×! پهلوی چی ها ادعا دارند که حکومت اسلامی “از انگلیسیهاست” و “جیمی کارتر” آنرا آورده تو ایران! خلاصه توهم سازی درون جامعه و توسط اپوزسیون دروغین ، همچنان دارد و این چرخه بلاهت و خودفریبی شده بخشی از معضل جامعه.

اپوزسیون وضعیت کنونی در این توهم پراکنی چه نقشی دارد؟ سوال خوبیست!

حبیب بکتاش در مقاله اخیرش(۱) یک فرمولبندی از یک معضل اجتماعی ارئه داده که از دید من در ادامه مباحث قبلیش باید قضاوت شود. نگاه ایشان نگاهی سطحی و خطی به معضلی چند جانبه است و هدفش توهم ساختن و به اصطلاح ، سیاسی کردن موضعی که فقط یک از ابعادش سیاسی است. به علاوه با انکار چند جانبه بودن معضلی که مورد بررسی است، ایشان ذهنیت جامعه را در همان وضعیتی که در بالا اشاره کردیم نگه می دارد.جامعه ای که عادت کرده به هر معضلش از موضع “ما نیستیم حکومت مقصر است” نگاه بکند و عملا نه خودش را تصحیح کند و نه از طریق تحصیح خود، حکومت را تغییر دهد!

بواقع این نگاه بیمار و متوهم به رغم اینکه “سیاسی” است اما در عمل توان دخالتگری در همان سیاست را هم ندارد! نتیجه این نحوه تفکر فقط انفعال است.منکر شدن وظیفه فردی .برسیم به فرمولبندی حبیب بکتاش(۱):

(۱)حبیب بکتاش چه می گوید:

لطفا بدقت مقاله اخیر حبیب بکتاش را تا اخر بخوانید(۱)

حبیب بکتاش از یک اتفاق که کشتن سه نفر توسط یک پدر است ، له یک فرمولندی بسیار بامزه می رسد:

اولا: اون پدر کارگر بوده!  یعنی حبیب بکتاش قرار است به کارگر برای قتل سوبسیدی چیزی بدهد.مثلا اگر سرمایه دار سه فرزندش را می کشت مورد عفو حبیب بکتاش قرار نمی گرفت و “قاتل جمهوری اسلامی ” نبود!

دوما: حبیب بکتاش می گوید “چون اون کارگر نان زن و فرزندانش را نداشته پس اونها را کشته پس؟ شرایط به دست او تفنگ شکاری داده! طبعا ملیونها ملیون پدر و مادری که کارگر هستند و در همان شرایط فرزندان خود را نمی کشند هاج و واج می مانند که پس عدالت اینجا چکاره است؟ ما هم مثل ایشان که اخیرا مخالف اعدام شده ، مخالف اعدام و حبس ابد هستیم! لطفا ما را به حمایت از اعدام متهم نفرماید!

سوما:حبیب بکتاش “تئوری شرایط” را تفسیر می کند و می رسد به فرمول ساده شده “جمهوری اسلامی عامل همه بدبهتیهاست” و قاتل را پیدا می کند! قاتل رژیم اسلامیست!

(۲)چند پاسخ به نظریه قضائی حبیب بکتاش:

اولا: نظریه “شرایط” به تنهائی توضیح دهنده رفتارهای انسانها نیست.چرا؟ چون اکثریت مطلق والدین، فرزندان خود را نمی کشند! همین نظریه “شرایط” را لنینیستها برای تایید دیکتاتوری و سرکوب لنین در دوران حکومتش بکار بردند!

دوما: فرمولندی حبیب بکتاش، بعد فردی مسئولیت انسان را منکر می شود.هیچ دادگاهی با استدلال “شرایط” نمی تواند هیچ فردی را متهم کند! هر دزدی می تواند ادعا کند که شرایط اقتصاد جهان و جامعه خودش اینجوری و اونجوری بو پس..اساسا جنایت و عدالت که امری فردی هم هست، به اموری پوچ تبدیل می شوند! البته حبیب بکتاش و همفکرانش در دادگاهها موکلین خوبی هم نخواهند بود!

سوما: در همه جوامع اینجور قتلها انجام می شود.در امریکا موارد بسیاری گزارش می شود که مادر ، فرزندانش را کشته یا پدری همسر و فرزندانش را کشته یا…روند بررسی اینجور جنایتها از دید علمی چگونه است؟ آیا “نظامها و حکومتها” را می کشند به محاکمه ؟ تردیدی نیست که شرایط اجتماعی و از جمله حکومتها در زمینه سازی رفتارهای اجتماعی موثر هستند اما نحوه برخورد به این نوع پدیده ها چند لایه است:

۱)فردی که این جرم را انجام داده باید توسط روانپزشک بررسی شود.باید مشخص شود که در جریان اقدام به جرم ، فرد دقیقا نمی دانسته چه می کند. اینکه اون فرد بطور زمینه ای حتی دچار بیماری روانی بوده یا نه ، جنبه ثانویه دارد.بسیاری از بیماران روانی می دانند چه می کنند و اصل وجود بیماری روانی جتی ، سنگینی جرم را کم نمی کند.

۲)در صورت اثبات اینکه فرد در هنگام جرم، نمی دانسته چه می کند، در دادگاه با حضور وکیل محاکمه می شود و در صورت اثبات عدم توائی در تصمیم گیری در زمان وقوع جرم، به بیمارستانهای روانی مراجعه داده می شود و دوره ای عموما طولانی هم بعد از درمان فوری، تحت درمان خواهد بود. عموما چنین افرادی تا سالها در ارتباط با مراکز درمانی و تحت نظارت کامل نظام قانونی و نظام پزشکی خواهند ماند تا جامعه مطمئن شود که فرد یا جمعی مورد خطر قانویه قرار نمی گیرند.

چهارم: نقش شرایط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در بروز رفتارهائی چنین چیست؟ طبعا باید موضوع ارزیابی تخصصی قرار گیرد.تحقیقات مشابه نشان داده که چنین رفتارهائی در شرایط فشارهای اجتماعی بسیار بیشتر می شوند. اما اینکه “شرایط” را بطور یکسویه بعنوان عمال بدانیم، هیچ علمیتی ندارد.در بدترین شرایط اکثریت افراد یک جامعه دچار چنین رفتارهائی نمی شوند.احتمالا ادمهائی با گرایشات ژنتیک مشخص دچار خودکشی ها و دگرکشی ها می شوند. این افراد معدود را باید نظام پزشکی و بهداشتی از قبل بتواند غربال کند و مورد درمان پیشگیرانه قرار دهد. در میان همه طبقات اجتماعی هم در شرایط سخت، این اعمال بالا می گیرد.سرمایه دارها هم در ایران دچار فشار هستند.اونها هم برای حفظ بهره کشی خود با رژیم اسلامی درگیر هستند.رژیم اسلامی یک حکومت سرمایه داری نرمال هم نیست.گردنه گیری این رژیم همه را زیر فشار قرار می دهد.خود بجرانهای اقتصادی هم سرمایه دارها را زیر فشارهای شدید قرار می دهد.لذا در دید وسیعتر ادمهای بسیار نادری هستند که در ایران واقعا زیر استرس و فشار نباشند!

پنجم: اپوزسیون ایران کمتر اپوزسیون خود جامعه بوده.کمتر رو به جامعه از جامعه و عقب افتادگیهایش نقد کرده.کمتر به مسئولیتی که جامعه در قبال تحمل حکومت و نظم موجود نشان می دهد اشاره کرده.اگر حکومت اسلامی هست و جنایت می کند اگر جمهوری اسلامی هست و مناسبات بردگی را بازتولید می کند، نقش جامعه در ماندنش چیست؟ این بخش از بحث ها اساسا در “تئوریسازیهای ” حبیب بکتاشی و بخش اعظم اپوزسیون ایران غائب است.اینها فقط همه “مصیبتها را زیر سر حکومت” می بینند و توضیح نمی دهند که چگونه این حکومت اقلیت دارد بر اکثریت همچنان حکومت می کند؟

خلاصه و نتیجه گیری:

دمیدن در توهم “همه مشکلات از حکومت است” بخشی از روانشناسی بیمار در جوامع معتاد به دولت است.اپوزسیون ایران هم این توهم را تکرار می کند.تکرار این توهم چاره ساز نیست.مسئولیت فردی و اجتماعی را از جامعه سلب کردنست و از خودبیگانگی موجود در جامعه را تشدید می کند. آدمی که قتل می کند، اسمش قاتل است.باید بطور انسانی مورد بررسی قرار گیرد و تحت درمان مناسب قرار گیرد.درمان قتل اعدام و حبس ابد نیست.کمک های پزشکی و کارشناسی شده است. مسئله قتل در جامعه هم مسئله فردیست و هم مسئله اجتماعی سیاسی و فرهنگی.در یک سطج هم پاسخ ندارد.

قشریگری و ساده نگری و چرخادن همه انگشتها به سمت حکومت، تکرار توهمی است که نسلها و نسلها در جامعه ایران انجام شده و کمکی هم به جنبش سرنگونی انقلابی نیست.

حبیب بکتاش نه با تئوری “انقلاب ساعت ۱۱” و نه با این تئوری قضائی که می دهد، کمکی به ریشه یابی مسئله قتل در ایران نمی کند. جامعه را در توهم خود نگه می دارد.

منابع بیشتر:

(۱)حبیب بکتاش: قاتل کیست؟

http://www.azadi-b.com/J/2014/04/post_500.html

(۲)”مخالف من، با رژیم اسلامیست” تئوریسازی برای لمپنیزم سیاسی توسط حبیب بکتاش

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۶۰۸-مخالف-من،-با-رژیم-اسلامیست-تئوریسازی-برای-لمپنیزم-سیاسی-توسط-حبیب-بکتاش-۱

(۳)آرشیو برخی نقدها به حبیب بکتاش از: سعید صالحی نیا

نقدی بر “تئوری طراحی و مهندسی انقلاب حبیب بکتاش”!(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۵۵۰-نقدی-بر-تئوری-طراحی-و-مهندسی-انقلاب-حبیب-بکتاش

 وقتی حبیب بکتاش می شود مدافع حزب کمونیست کارگری در مقابل ایرج فرزاد!(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٣/۵۳۰-وقتی-حبیب-بکتاش-می-شود-مداقع-حزب-کمونیست-کارگری-در-مقابل-ایرج-فرزاد

 تحریفها، قیقاجها و “انتقادهای” یک مشاور کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری!(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۵۱۸-تحریفها

 ،-قیقاجها-و-انتقادهای-یک-مشاور-کمیته-مرکزی-حزب-کمونیست-کارگری

 تکرار توهم “فروغ جاویدان” در ساختن تز “انقلاب ضربتی”!(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۷۸-تکرار-توهم-فروغ-جاویدان-در-ساختن-تز-انقلاب-ضربتی

 آزادی بدون قید و شرط بیان و حبیب بکتاش(از: سعید صالحی نیا)

دفاع از آزادی بیان یا دفاع از اذان؟! در حاشیه “انتقاد”حبیب بکتاش

دفاع از آزادی بیان یا دفاع از اذان؟! در حاشیه “انتقاد”حبیب بکتاش(از: سعید صالحی نیا)

دفاع از آزادی بیان یا دفاع از اذان؟! در حاشیه “انتقاد”حبیب بکتاش

کمونیزم کارگری یا آته ایزم قشری؟ بحثی در نگاههای متضاد درموضوع مذهب(از: سعید صالحی نیا)

کمونیزم کارگری یا آته ایزم قشری؟ بحثی در نگاههای متضاد درموضوع مذهب

جنگیدن با آزادی بدون قید و شرط بیان از موضع “طبقاتی بودن آزادی .تکرار داستانی کهنه از سوی یک تازه وارد به کمونیزم کارگری(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٢/۲۸۴-جنگیدن-با-آزادی-بدون-قید-و-شرط-بیان-از-موضع-طبقاتی-بودن-آزادی-تکرار-داستانی-کهنه-از-سوی-یک-تازه-وارد-به-کمونیزم-کارگری

 دیدگاه متضاد چپ سنتی و کمونیزم کارگری در نقد لیبرالیزم در حاشیه برچسب زنی حبیب بکتاش(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٢/۲۸۲-دیدگاه-متضاد-چپ-سنتی-و-کمونیزم-کارگری-در-نقد-لیبرالیزم-در-حاشیه-برچسب-زنی-حبیب-بکتاش