در دفاع از بی قید و شرط بودن آزادی های سیاسی / مصاحبه نشریه مبارزه طبقاتی با اصغر کریمی

در دفاع از بی قید و شرط بودن آزادی های سیاسی

مصاحبه نشریه مبارزه طبقاتی با اصغر کریمی

نشریه مبارزه طبقاتی میپرسد:

اصغر کریمی، برنامه یک دنبای بهتر، برنامه ایست که کلا طیف کمونیسم کارگری، آنرا بعنوان برنامه خود تلقی میکنند. اینجا صحبت بر سر بررسی و ارزیابی انتقادی از کلیت برنامه حزب کمونیست کارگری نیست. اما حال میخواستیم بطور مشخص به زبان و ادبیاتی مطلق گرایانه ای اشاره کنیم که به وفور در برنامه یک دنیای بهتر مشاهده میشود. در جریان مبارزه طبقاتی در بعضی مواقع استفاده از صفت عالی و بکارگیری توصیفات مطلق، امکان تحقق آنرا با مشکل روبرو میکند. مثلا در مورد آزادیهای سیاسی. خواست آزادیهای سیاسی خواست خیلی از احزاب کمونیست دیگر هم هست و  مقوله آزادی سیاسی در خود به اندازه کافی گویا هست، چرا پسوند “بی قید و شرط” به آن اضافه میکنید؟ تفاوت ماهوی بین خواست آزادی سیاسی با آزادی بی قید و شرط سیاسی چیست؟ مثالها در برنامه ی حزب کمونیست کارگری فراوانند، به نمونه هایی از برنامه یک دنیای بهتر مراجعه کنیم:

اصول و چهارچوبهای کلی

– برقراری حقوق و آزادیهای سیاسی و مدنی وسیع، بیقید و شرط و تضمین شده و برابر برای همه …

حقوق و آزادیهای فردی و مدنی

– آزادی بی قید و شرط عقیده، بیان، اجتماعات …

– ازادی کامل و بی قید و شرط انتقاد و نقد،..

– آزادی بی قید و شرط انتخاب محل سکونت …

–  صدور بی قید وشرط و فوری گذرنامه و جواز ورود و خروج

– صدور بی قید و شرط اجازه اقامت و کار و برای متقاضیان اقامت در ایران

– آزادی بی قید و شرط انتخاب لباس…

برابری زن و مرد، ممنوعیت تبعیض بر حسب جنسیت

– برابری کامل و بدون قید و شرط زن و مرد در کلیه شئون…

– اعلام برابری کامل و بی قید و شرط زن و مرد در حقوق مدنی و فردی….

– … حق بی قید و شرط زنان به شرکت در انتخابات در کلیه سطوح ….

– برابری کامل و بی قید و شرط کلیه ساکنین ایران …

– آزادی کامل و بی قید و شرط تشکل کارگران

– آزادی کامل و بی قید و شرط اعتصاب…

آیا  بکارگیری مفهوم بی قید و شرط مطالبه درخواستی را غلیظتر میکند؟ آیا مردم این خواسته ها را بهتر مورد توجه قرار میدهند؟ در ماهیت مطالبه تغییر ایجاد میکند؟ کلا علت بکارگیری این همه بی قید و شرطها چیست؟

اصغر کریمی:

صفت بی قید و شرط در مساله آزادی های سیاسی و برابری زن و مرد و سایر مواردی که قید کرده اید کلیدی است. عبارت بی قید و شرط وجه تمایز میان چپ و راست و آزادیخواهی و برابری طلبی واقعی و قلابی در این زمینه است. در سنت سیاسی ما این مساله بسیار مهم است و به همین دلیل بیش از سی سال است حول آن جدال کرده ایم. مساله فقط دو کلمه ساده نیست که ما مخیر باشیم بعنوان یک خواست مطرح کنیم یا نه. کسانی که آزادی را بی قید و شرط نمیخواهند خود آزادی را نمیخواهند چه چپ های پوپولیستی که اولین کسانی بودند که با طرح این خواست توسط اتحاد مبارزان کمونیست در سال ۵۹ شروع به مخالفت کردند و چه جریانات راست و ملی اسلامی و ناسیونالیست و غیره که همچنان از پذیرش آزادی بی قید و شرط و برابری بی قید و شرط امتناع میکنند. کسی که از بی قید و شرط بودن برابری زن و مرد یا بی قید و شرط بودن آزادی های سیاسی و لغو مجازات اعدام دفاع نمیکند، حتما تبصره ها و قید وشرط هائی دارد، مقدساتی دارد که نقدش را ممنوع میداند، برای اعدام اما و اگرهائی دارد، برای آزادی محدودیت هائی قائل است و برابری بی قید و شرط زن و مرد مثلا بخاطر  جلوگیری از بی بند و باری! توی کتش نمیرود.

جریانات پوپولیست با صفت بی قید و شرط مخالف بودند، دقیقا به این خاطر که با آن موافق نبودند. درک محدودی از آزادی و برابری داشتند و آزادی را برای هم فکران خود میخواستند نه برای جامعه. “آزادی براى خلق و نیروهاى مدافع منافع خلق” فرمول تنگ اینها و درک کوته نظرانه آنها از آزادی بود. و تصور کنید که اینها حتی برخی جریانات چپ را هم چون مدافع منافع خلق نمیدانستند مشمول لطف! خود برای آزادی بیان نمیدانستند. در تفکر اینها نهایتا ابعاد آزادی بیان چیز بیشتری از آزادی در جمهوری اسلامی نبود. حتی شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد از نظر اینها مکروه بود. فرمول اینها زندانی سیاسی انقلابی آزاد باید گردد بود! بقیه زندانیان هم باید آب خنک میخوردند. اینها البته انگیزه های خیری داشتند و فکر میکردند با این شعار بورژوازی را خلع سلاح میکنند! میخواهم بگویم پشت این بی قید و شرط مبارزه حادی صورت گرفته است و امروز خوشبختانه اکثر جریانات پوپولیست آنزمان عبارت بی قید و شرط را به آزادی اضافه کرده اند و هرچند درک متفاوتی نسبت به این مساله دارند اما نفس پذیرفتن این خواست یک پیشرفت است. بلشویک ها هم با همین مساله مواجه بودند و از آزادی های بی قید و شرط سیاسی در برنامه خود استفاده کردند.

جریانات راست اعم از ناسیونالیسم پرو دول غربی مثل سلطنت طلبان و جمهوری خواهان، ناسیونالیست های کرد و کل جنبش ملی اسلامی و سایر محافل متفرقه این جنبش ها و اکثر قریب به اتفاق حقوق بشری ها هیچکدام طرفدار بی قید و شرط بودن برابری زن و مرد و آزادی بیان و اعتراض و اعتصاب و تشکل نیستند چون با نفس این آزادی ها مخالفند. همه آنها تبصره ها و اما و اگرهائی دارند. همه این جریانات از آزادی سیاسی و بیان و عقیده با زبانی الکن و با کلی گوئی صحبت میکنند چون هیچکدام طرفدار آزادی مردم نیستند و هرکدام به حکومت برسند دست به سرکوب مردم و قبل از همه کمونیست ها و کارگران میزنند. سلطنت طلبان که پنجاه سال حکومتشان را دیده ایم، حزب دمکرات کردستان را هم همه به یاد داریم که هرجا قدرتی داشت با جریانات چپ و کمونیست چه رفتاری داشت، مجاهد را همه میشناسیم، ملی اسلامی ها هم که تکلیفشان روشن است. همین توضیحات فکر میکنم به حد کافی صف بندی های جامعه ایران نسبت به مساله آزادی های سیاسی و مطالبات فوری مردم و اهمیت صفت بی قید و شرط را نشان میدهد.

اما اجازه بدهید کمی بیشتر موضوع را باز کنیم. یکی از بندهای برنامه یک دنیای بهتر میگوید: “آزادی بی قید و شرط عقیده، بیان، اجتماعات، مطبوعات، تظاهرات، اعتصاب، تحزب و تشکل”. در دنیای واقعی هیچیک از این آزادی ها بدون عبارت بی قید و شرط معنائی ندارد. سرکوبگرترین حکومت ها هم مدعی آزادی عقیده و بیان و غیره هستند. اما برای همه اینها تبصره هائی دارند مثلا میگویند “آزادی در چهارچوبی که قانون تعیین کرده است”، “مگر در مواردی که قانون خلاف آنرا گفته باشد”، اعتصاب آزاد است اما نه در شرایطی که کشور با خطر جنگ و غیره مواجه است یا اگر به قصد ضربه زدن به “اقتصاد ملی” باشد مجاز نیست، ابراز عقیده آزاد است به شرطی که دست روی مقدسات مردم! نگذارد، بشرطی که به عقاید مردم توهین نشود، کمونیست ها هم آزادند بشرطی که توطئه! نکنند (یادتان است خمینی موقعی که در پاریس بود این جمله را در مقابل رسانه ها مطرح کرد؟). ریش و قیچی تشخیص این تبصره ها هم در دست دولت و ارگانهای آن است و عملا آزادی را به حد صفر میرسانند. باید از بی قید و شرط بودن این آزادی ها صحبت کرد تا هر جریانی را که بر آزادی بیان و عقیده و اعتصاب و اعتراض تبصره میگذارد خلع سلاح کند و به مردم در جدال روزمره شان پرچم روشن و بی تخفیفی، هم در مقابل دول سرکوبگر و هم جریانات اپوزیسیون مخالف آزادی، بدهد. این درمورد تک تک بندهای برنامه یک دنیای بهتر، در زمینه مذهب و حقوق زن و کودک و غیره هم صدق میکند.

اما یک نکته سیاسی مهم دیگر را هم که ضرورت طرح وسیع آزادی های سیاسی در زمینه های مختلف و بی قید و شرط بودن آنها را بسیار برجسته میکند شرایط سیاسی مبارزه ما است. از یکطرف با حکومتی مواجهیم که هر نوع آزادی سیاسی و اجتماعی را از مردم سلب کرده است و از طرف دیگر دهها سال حاکمیت کمونیسم بورژوائی در بلوک شرق و سرکوب آزادی سیاسی توسط دولت های بورژوائی که به اسم کمونیسم حکومت میکردند، و تبلیغات جنگ سردی قطب دیگر بورژوازی دنیا در دهه های آخر قرن بیست، تصویری از کمونیسم ارائه داده است که یک جریان کمونیست نمیتواند نسبت به آن لاقید باشد. در برنامه یک دنیای بهتر دهها بند به مساله آزادی های سیاسی و اجتماعی اختصاص داده شده و حول این بندها مبارزه سیاسی بی امانی در دو دهه گذشته صورت گرفته است. علیه اعدام، برای آزادی زندانیان سیاسی، در دفاع از حق اعتصاب و تشکل، آزادی نقد مذهب و هرچه مقدسات نامیده میشود، در دفاع از برابری بی قید و شرط زن و مرد، آزادی پوشش، حقوق بی قید و شرط کودک، حق پناهندگی، اجازه اقامت و کار و برای متقاضیان اقامت در ایران و غیره. کمونیسم کارگری نمیتوانست و نمیتواند بر وجوه مختلف آزادی های سیاسی و اجتماعی تاکید نکند، کمپین نگذارد، با دشمنان این آزادی ها نجنگد و خود را با این مطالبات به جامعه معرفی نکند. برای مقابله با تصویر سرکوبگرانه ای که بورژوازی از هر نوع کمونیسم ارائه داده است، تنها راه دفاع پرشور از آزادی های سیاسی در برنامه و در پراتیک روزمره است. نشان دادن تمایز عمیق کمونیسم کارگری نه تنها با کمونیسم های قلابی چین و شوروی بلکه همچنین نشان دادن برتری همه جانبه از هر جریان حقوق بشری و هر حزب لیبرال و سوسیال دموکرات و غیره در زمینه های آزادی های سیاسی است. بعلاوه اقشار مختلف مردم هر روز درگیر مبارزه برای یک ذره آزادی بیشتر، برای آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی، برای آزادی پوشش، برای سکولاریسم و جدائی مذهب از دولت و غیره در جنگ با حکومتند چطور یک جریان کمونیستی میتواند نسبت به این مبارزات بی اعتنا باشد و اسم خود را کمونیست بگذارد. شاید این نکته مستقیم به سوال شما مربوط نباشد اما از آنجا که این نقد روی حزب کمونیست کارگری هست که اولا چرا در برنامه اش اینقدر بر آزادی های مختلف تاکید کرده و چرا در عمل نیز وقت زیادی صرف این عرصه ها میکند، لازم دیدم اشاره ای به این مساله داشته باشم.

گفته اید در جریان مبارزه در بعضی مواقع استفاده از صفت عالی و بکارگیری توصیفات مطلق امکان تحققش را مشکل میکند. تا جائی که به این بحث مشخص مربوط میشود من میگویم برعکس اگر از این صفات استفاده نکنید و ماگزیمالیست نباشید مرزی با جریانات دیگر ندارید و عملا پرچم متفاوتی بلند نکرده اید و از همان ابتدا دست را به آنها باخته اید. اگر از این صفات استفاده نکنید هیچوقت آزادی مد نظر شما، اگر منظورتان آزادی واقعی مردم باشد، متحقق نخواهد شد چون پرچمش را بلند نکرده اید که برایش بجنگید و مردم را با آن آموزش بدهید. شما حال و روز جریاناتی که درمورد اعدام “مواد مخدری ها” و متهمین به قتل و تجاوز سکوت میکنند، دستشان به کاری نمیرود و از لغو بی تخفیف و بی قید و شرط مجازات اعدام صحبت نمیکنند، را نگاه کنید ببینید سهمشان در مبارزه علیه واقعا اعدام چیست. کارشان را با کمیته بین المللی علیه اعدام مقایسه کنید تا حقانیت این بی قید و شرط ها و صفات مطلق را مشاهده کنید. چون ته قضیه که نگاه میکنید ملاحظاتی دارند و نمیخواهند از این توصیفات مطلق استفاده کنند. در مبارزه علیه مذهب و سکولاریسم، در زمینه آزادی نقد مقدسات و برای آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی (حتی ارتجاعی ترین عقیده) و یا در دفاع از حق پناهندگی هم همینطور. هنوز کم نیستند حتی در میان جریانات چپ که برایشان دست انداختن مقدسات تابو است، دست انداختن خدا و محمد تابو است، صحبت از آزادی روابط جنسی تابو است. روشن است که در سیستم فکری این جریانات، علیرغم اینکه در حرف آزادی بی قید و شرط و برابری بی قید و شرط را پذیرفته اند اما در عمل جایگاهی برای آنان ندارد. و در نتیجه اینها در تحقق هیچکدام از این خواستها جائی نخواهند داشت. در همه این زمینه ها دچار لکنت زبان میشوند و اما و اگرهایشان اجازه مقابله با جریانات دست راستی را به آنها نمیدهد. اینها فرهنگ سیاسی را در جامعه ارتقا نمیدهند و هیچگاه از حاشیه به متن سیاست نمیروند. هرچند مخالف اعدامند اما نمیتوانند پنج دقیقه علیه اعدام یک قاتل یا کسی که تجاوزی در پرونده اش هست صحبت کنند و مردم را علیه اعدام بشورانند.

و بالاخره باید بر یک نکته بسیار مهم دیگر تاکید کنم و آن اینکه این مطالبات بعد از سالها جدال نظری و عملی بر سر آنها، امروز در میان قطب چپ جامعه تثبیت شده و خوشبختانه امکان بازگشت از آن نیست. بندهای زیادی از برنامه یک دنیای بهتر به قطعنامه های اول ماه مه ها و هشت مارس ها و سایر مناسبت ها و به یک خواست کلاسیک تبدیل شده است. اینها به شعور سیاسی بخش اعظم فعالین سیاسی رادیکال و بخشی از سازمانها و احزاب چپ و کمونیست تبدیل شده است. سنگری است که فتح شده است و قابل پس گرفتن نیست. لغو بی قید و شرط مجازات اعدام به پلاتفرم تقریبا تمام جریانات آزادیخواه تبدیل شده است، آزادی بی قید و شرط بیان و عقیده و اعتصاب و اعتراض و برابری بی قید و شرط زن و مرد همینطور. این پیشرفتی برای جامعه و مشخصا برای قطب چپ جامعه است. این نشانه تفوق سیاسی چپ بر راست است. این دستاورد را نمیتوان عقب راند، باید آنرا باید پاس داشت و بعنوان یک نقطه قوت مهم جامعه ایران نه تنها در مقایسه با راست بلکه در مقایسه با مصر و تونس و لیبی و سوریه و تمام کشورهائی است که در سالهای گذشته جنبش های عظیمی در این کشورها به میدان آمده اند اما از یک پلاتفرم ساده که مطالبات مردم را به روشنی بیان کند محروم بوده اند و این یک نقطه ضعف مهلک آنها بوده است.

خلاصه کنم بند بند برنامه یک دنیای بهتر که بنظر من یکی از اسناد مهم و معتبر جنبش کارگری کمونیستی در سطح جهان است، پلاتفرمی است برای مبارزه، برای جهت دادن به مبارزه طبقاتی، برای بسیج مردم حول این پلاتفرم ها، برای روشن کردن طبقه کارگر و توده های وسیع مردم نسبت به تفاوت جنبش ها و جریانات مختلف که کلاه سرشان نرود، دوستان و دشمنان خود را بشناسند، توقعات خود را بالا ببرند و فشار رادیکالیسم را روی جنبش های دیگر قویا نگهدارند.

با تشکر از شما اصغر کریمی و آرزوی موفقیتتان.

این مصاحبه در نشریه مبارزه طبقاتی شماره ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ منتشر شده است.