بعضیها اسطوره میشوند. بعضیها را هم سعی میکنند که به اسطوره تبدیل کنند. اسطورهها ۳ دسته هستند؛ ۱- اسطورههای مردمی ۲. اسطورههای حکومتی ۳- اسطورههای افسانهای . در اینجا با مورد دوم و سوم کاری نداریم. زیرا موضوع بحث ما نیستند .اما اسطورههای مردمی از دل مردم بروز میکنند. جایگاهشان در دل مردم است. و هیچ قدرتی توانایی آن را ندارد تا این جایگاه را تخریب کند.
زیرا در اینصورت در مقابل مردم قرار خواهد گرفت. پس بهترین راه این است که ضمن ستایش از آنان ، و ابراز همدردی ، این اسطورهها را آرام آرام به موجوداتی قابل ترحم تبدیل کرد. در این مورد خاص به موضوع خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان و نقش رادیو آمریکا در این زمینه میپردازم.
۴۰ سال بعد از اعدام خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان و ۳۵ سال بعد از انقلاب ضد سلطنتی در سال ۵۷ ، و روی کار آمدن فاشیسم مذهبی در ایران ، بلاخره آقای امیر حسین فطانت در برنامه فارسی رادیو تلویزیونی آمریکا ظاهر میشود و سکوت ۴۰ ساله را میشکند تا به اصطلاح از یکی از نقاط مبهم تاریخی رمز گشایی کند!
این برنامه با صحبتهای امیر حسین فطانت آغاز میشود. ” سه نفر در اصل این قضیه را میدانستند ، یکی هرمز آیرملوبازجو دادرس بود که مرده ، یکی پرویز ثابتی هست که زنده هست و من منتظر بودم به این مسائل نظری دو باره بندازه و صحبت بکنه که متأسفانه! پرویز ثابتی این کار رو نکرد پس وظیفه تاریخی میافته گردن من ” !
حالا چه شده که این آقای وظیفه شناس ( که از جمله خانه شاگردان بایگانی ساواک سابق هم هست ) با تأخیری ۴۰ ساله ! بالاخره تصمیم میگیره که به وظیفه تاریخی خودش عمل کنه؟! جواب این پرسش رو فطانت در پارگراف قبلی میگوید. آنجایی که توضیح میدهد که منتظر بوده که اول پرویز ثابتی به این مسائل نظری دو باره بندازه! اما از آنجایی که به باور فطانت ، گویا پرویز ثابتی قرار نیست به وظیفه تاریخی خودش عمل کند، با تاخیری ۴۰ ساله خواب نما شده و به میدان میآید! حالا برویم سراغ این وظیفه تاریخی که به گردن نحیف فطانت افتاده و ببینیم که این وظیفه تاریخی را چگونه به سر انجام رسانده است.
در تمام طول این مصاحبه، امیر حسین فطانت وظیفه تاریخی را که گردانندگان رادیو آمریکا به گردنش گذاشته اند را به خوبی انجام میدهد . ابتدا به این اشاره میکنه که این یک گروه باسمهای بوده! ، بعد نقش پرویز ثابتی را عمده میکنه تا نقش کلی ساواک و کّل دستگاه کمرنگ بشود. حتی ادعا میکند که از زمان اعدام خسرو روزبه در سال ۱۳۳۷ ، تا اعدام خسرو گلسرخی هیچکس در ایران به جرم سیاسی اعدام نشد! ادعایی که فقط در رادیو آمریکا خریدار پیدا میکند. دست آخر هم با زیرکی خسرو گلسرخی را یک آدم ” فرصت طلب ” معرفی میکند، آنجایی که میگوید که ؛ ” خسرو گلسرخی هم کاملاً آدم با هوش، خب این که منو نمیتونند اعدام بکنند که، من ۳ ، ۴ ماه قبلا زندان بودم و اصلا اینها رو نمیشناسم ، دو سال پیش گفتیم آقا اصلا شاه که میره سوییس بد نیست یه بمبی مثلا بذاریم ، در این حد که کسی رو نمیکشند که ، سابقه نداشته ، اسم گلسرخی رو بیارند بدون این که اصلا هیچکس انتظار داشته باشه در این پرونده کسی بمیره ، کسی رو اعدام کنند ، این حرف خشک و خالی بود ، گلسرخیها خیالش راحت بود ، کسی که اعدامش نمیکنه که ، کاری نکرده بود که ، بهترین فرصتی بود که شاعر خلق بشه! “. فطانت به همین راحتی پروژه رادیو آمریکا را در فرصت طلب نامیدن ” خسرو گلسرخی ” به اجرا در میآورد.
در اینجا علی جوانمردی گوینده رادیو آمریکا در این شو تلویزیونی یک پرسش طرح ریزی شده مطرح میکند. ” نوشتههایی که تا به حال خواندید کدامیک به واقعیت نزدیکتر است “؟ و فطانت هم در جواب میگوید ؛” من تنها چیزی را که به واقعیت نزدیک میبینم مصاحبه ایرج گرگین است “!
سپس در این شو تلویزیونی چهره ” ایرج گرگین ” ظاهر میشود که میگوید ؛ “به نظر من خسرو قربانی توطئه شد ، حقش نبود اعدام بشه اعدامش یک نوعی جنایت بود ( چرا یک نوعی جنایت؟! )، که عواقبش متوجه متأسفانه ! خود دستگاه شد، ولی مشخصاً کسی نبود که اینهمه دارن دربارش صحبت میکنند، خسرو نه از نظر ادبی به نظر من و به گمان خیلی از منتقدین نه از نظر سیاسی در آن مقام نبود که بعدا قرار گرفت ولی خب سمبل مقاومت شد و قهرمان خیلی از جوانها!”. این سخنان ایرج گرگین ، در حقیقت برای این ، انتخاب شده تا بیننده تلویزیونی را به صدق گفتار امیر حسین فطانت ترغیب کنند!
سپس در این شو تلویزیونی سر و کلّه شخصی بنام رسول نفیسی ( که هم لقب دکتر را یدک میکشد و هم از او به عنوان یکی از مسئولین کانون پرورش فکر کودکان و نوجوانان نام برده میشود ) پیدا میشود که در بیطرف بودن او همین نکته کافی است که ۳۵ سال بعد از انقلاب ۵۷ ، هنوز همسر شاه سابق را با لفظ بی مسمای ” علیا حاضرت “! یاد میکند. شو تلویزیونی برنامه فارسی رادیو امپریالیسم آمریکا با مصاحبه علی جوانمردی با رسول نفیسی ادامه مییابد ، و مسائل مختلفی در این زمینه مطرح میشود که در حوصله این گفتار نیست. اما برنامه با سخنان رسول نفیسی به نتیجه گیری خود میرسد.
رسول نفیسی میگوید که ؛ ” ببینید در این کانون ( کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ) بطور اخص با قدرتی که ” علیا حاضرت “! داشتند افرادی را جمع کرده بودند که اینها دگر اندیش بودند و فکر این بود که از طریق جشن هنر از طریق سازمان رادیو تلویزیون کم کم مقدمات اجتماعی چیده بشه برای تحول سیاسی”! که بعد از فوت شاه این مساله عملی بشه ، این تفکری بود که در آنزمان حاکم بود “! در واقع در این دو سازمان آنچنان آزادی حاکم بود که وقتی که یکی از افراد ما را میگرفت و میبردند در ساواک ، اونجا فحش و ناسزا میفرستادند برای خانم امیر ارجمند یا خانم جهان آرا و میگفتند خدمت تو هم میرسیم ، اینقدر تفاوت بود بین این سازمان با سازمانهای امنیتی”!
این قسمت از سخنان آقای نفیسی را به حساب جوک میگذاریم. فقط به این بسنده میکنم که کسی که بخواهد از مقایسه دو سازمان ، ( که یکی امنیتی و اطلاعاتی است ، و دیگری پرورشی ) ، این نتیجه را بگیرد که در آن سیستم به دلیل وجود چنین شکافی امکان تحول سیاسی از بالا موجود بوده ، اصولا یا سیاست را نمیفهمد، و یا بر عکس مخاطبینش را ساده فرض مینماید!
قطعات پازل این شو تلویزیونی را که کنار هم بچینیم ، به نیّت برگزار کنندگان این شو تلویزیونی بیشتر آگاه میشویم. در این برنامه از چند چهره خوشنام هم برای جور کردن جنس استفاده کردند . نظرات آنها را هم پژواک دادند تا به بیطرفی این رادیو باور کنیم. اما در آغاز و پایان این شو ، از یک پادوی امنیتی و دو پادوی سیاسی استفاده شد. با امیر فتانت آغاز کردند ، با ایرج گرگین ادامه دادند و با سخنان ” رسول نفیسی ” نتیجه گیری کردند. نتیجهای که به بیننده القا کردند این بود ؛ ” انقلاب امری مذموم است، غیر قانونی است ، در پی اصلاح باش و نه تغییر و دگرگونی”!
سعید صارمی سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۳