دریغ از یک لحظه تعمق!در پاسخ به چند استدلال در دفاع از اعتراض برهنه

در میان هیاهوی مجازی مدافعین اعتراض برهنه زنان و برخورد به منتقدین این حرکت، صرفا چند نکتۀ مطرح شده درخور برخورد و بررسی است: چند نکته ای که مریم نمازی در دفاع از اعتراض برهنه زنان عنوان کرده است*. باید اشاره کنیم که برخی از این نکات را دو سال پیش مریم نمازی در یک دفاعیه بزبان انگلیسی از تقویم “انقلابی زنان برهنه” در مقابل نقد من مطرح کرده بود که من نیز به آن به انگلیسی پاسخ دادم**. در اینجا برای خوانندگانی که مطلب انگلیسی را مطالعه نکرده اند، به زبان فارسی به این نکات می پردازیم.

سکسوالیزه کردن بدن زنان بی گناه است!

مریم نمازی می نویسد: “هرچند اعتراض عریان تنها راه مقاومت در برابر اسلامی ها و حجاب نیست، اما یک شیوه بسیار مدرن، کارا و درخور مقابله با آنهاست. این شیوه اعتراض همچنین تبعیض علیه زنان و کل آن سیستمی را به چالش میکشد که بدن زن را به کالا تبدیل کرده است و آن را سکسوالیزه (sexualised) کرده است”.

سکس یک وجه مهم زندگی بشر است. لذا سکسوالیزه کردن نه تنها بدن زنان، که بدن مردان نیز یک واقعیت جامعه و زندگی انسان است. و هیچ انسان پیشرو و آزاده ای، از جمله و بویژه، یک کمونیست هیچ مشکلی با این پدیده نباید داشته باشد. فکر نمی کنم به کسانی که به شهادت برنامه و تبلیغاتشان از آزادی جنسی دفاع می کنند، تصریح این مساله ضرورتی داشته باشد. بویژه، آنچه سوال برانگیز میشود این تناقض است که چگونه جریانی که یک بخش قابل ملاحظه از تبلیغات کتبی و تصویری و فعالیت هایش به تبلیغ آزادی جنسی و صحبت از سکس و پرده بکارت و امثالهم اختصاص یافته است، به این شکل زاهدانه و خشکه مقدسانه به سکسوالیزه شدن بدن زنان نقد داشته باشد.

چنین نقدی بهیچوجه پیشرو نیست، بلکه بسیار عقب مانده است. این چاله ای است که شاخه هایی از فمینیسم در آن افتاده اند. در دفاع از زن و در ضدیت با مرد، نظیر زاهدان ترشروی کلیسا و واتیکان به مقولۀ بی معنایی چون “سکسوالیزه” کردن بدن زنان نقد می کنند. مقوله ای که در دنیای واقعی بی معنا است. این برخوردِ فمینیسم روی دیگر سکۀ عقب ماندگیِ خشکه مقدسانۀ واتیکانی است. این گرایش فمینیستی شمشیر برداشته است و بهر برخورد و نگاه جنسی از جانب یک مرد به یک زن یورش صلیبی می برد. آزادیخواهی و کمونیسم هیچ وجه اشتراکی با چنین زهد و خشکه مقدس بازی ندارد.

اگر پورنوگرافی بازار دارد (و باید بگوییم نه فقط میان مردان. زنان بسیاری فیلم های پورنو نگاه می کنند و به هنر اروتیک که یک خط باریک با پورنو فاصله دارد بسیار علاقمندند. با رشد اینترنت روشن شده است که بخش قابل توجهی از زنان نیز مشتری پورنوگرافی اند.) باین خاطر نیست که مذهب یا ایدئولوژی مردسالار و زن ستیز بدن زن را سکسوالیزه کرده اند. سکس و تمایل جنسی به این ایدئولوژی پیشی دارد. مشکل نه سکسوالیزه شدن بدن زن، بلکه اذیت و آزار جنسی زنان است. در یک دنیای آزاد، بدن زنان وجه جنسی خود را از دست نمی دهد، رابطه آزاد و برابر میان زن و مرد، ضرورت اذیت و آزار جنسی را از میان می برد. ما با پدیده سکسوالیزه شدن بدن زن نباید مشکل داشته باشیم، همانگونه که با سکسوالیزه شدن بدن مرد نیز مشکل نداریم. ما با برخورد زن ستیزانۀ جنسی نسبت به زن که در این جامعۀ نابرابر و وارونه رخ می دهد معضل داریم. ما قصدمان ایجاد یک جامعه بر مبنای زهد و خشکه مقدسی نیست. ما هدفمان ایجاد جامعه ای است که در آن سکس در کمال آزادی و در یک مناسبات برابر رخ می دهد. این برخورد خشکه مقدس از کمونیسم، ربطی به کمونیسم کارگری ندارد. نمودی از برخورد کمونیسم بورژوایی روسی و چینی است. پوپولیسم چپ ایرانی و فرهنگ شرق زدۀ آل احمدی دقیقا همین نقد را به جامعه سرمایه داری دارند. به ادبیات پوپولیستی سالهای ۵۷-۶۰ شمسی و ادبیات آل احمد بویژه “زن زیادی” رجوع کنید، از همین زاویه جامعه سرمایه داری و مدرنیسم را نقد می کنند. حالا چه شده است که دوستان اولترا مدرن ما با عقب افتادگان شرق زدۀ منتقد مدرنیسم از یک سر به نقد جامعه بلند شده اند؟ زیرا برخورد هر دو، فمینیسم و شرق زدگی، به مساله زن دو روی یک سکه اند.

کالا شدن بدن زن، پوچ و غیرمارکسیستی!

مریم بر این عقیده است که زن در جامعه سرمایه داری کالا شده است: “آنچه آذر نمی بیند این واقعیت است که برهنگی معضل نیست؛ کالا شدن و شیئیت یافتن بدن زنان معضل است.” ( ترجمه از مطلب مریم نمازی به انگلیسی.+) و در نوشته بالا: “در عین اینکه ستمکشی زن بطور بنیادی محصول این سیستم اقتصادی و اجتماعی است که از کالا سازی و شیئیت بخشیدن به زن و همچنین تقسیم کار جنسی در پروسه تولید نفع میبرد.”

البته همینجا برای کسانی که ممکن است از این نقل قول تصویری اشتباه از برنامه یک دنیای بهتر، برنامه کمونیسم کارگری نوشته منصور حکمت، بدست آورند، باید توضیح دهیم که این تحلیل و تبیین خود مریم نمازی و جنبش فمینیستی از مبنای ستمکشی زن است و ربطی به برنامه یک دنیای بهتر ندارد++. از آنجا که مریم نمازی عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری است، تاکید این نکته ضروری شد.

آیا زن یا بدن زن در جامعه سرمایه داری کالا شده است؟ این یک ادعای پوچ و بی معنا است. کالا دارای تعریف مشخص است. آیا بنا به این تعریف زن کالا شده است؟ باید از مریم پرسید، که لفظ کالا یا مقوله کالا شدن را در چه متنی استفاده می کند؟ آیا از آنجا که خود را کمونیست می داند، به تعریف مارکسی از مقوله کالا قائل است یا خیر یک تعریف پا در هوا و شاید استعاره ای از کالا را مد نظر دارد که هم فمینیسم و هم شرق زدگان مفلوک ایرانی از آن استفاده می کنند؟

مارکس در فصل اول از جلد اول کاپیتال روشن و صریح کالا را این چنین تعریف می کند؛ شئی ای که هم ارزش مصرف دارد و هم ارزش مبادله. بدن زن دارای ارزش مصرف است، این نیازی به تعریف و اثبات ندارد. اما آیا دارای ارزش مبادله نیز هست؟ اینجاست که انسان در می ماند که چگونه یک مدعی مارکسیسسم می تواند این چنین بی دقت و سطحی مقولاتی را سر هم کند. آیا مریم واقعا بر این نظر است که بدن زن دارای ارزش مبادله است؟ فکر نمی کنم که هیچ کس، حتی فمینیست ها و آخوندهایی که از کالا شدن زن داد و فغان می کنند، چنین فکری بکنند. آنها بشکل “استعاره” برای نشان دادن باصطلاح “ابتذال” این جامعه از چنین لفظی استفاده می کنند. چنین نقدی در اخلاقیات ریاکارانه بورژوایی نشات دارد و بیک معنا مذهبی است.

بدن زن فقط در یک حالت دارای ارزش مبادله می شود و در نتیجه کالا که زن آنرا در معرض فروش بگذارد. باین ترتیب بدن زن تن فروش کالا است. اما آیا این قابل تعمیم به کلیه زنان است؟ نزد آل احمد، شرق زدگان، آخوندها، واتیکان و فمینیست ها این چنین است. آیا این یک برخورد عقب مانده و مذهبی نیست؟ این جماعت آزادی زن را با فاحشگی یکی می گیرند. اینها دستاوردهای جامعه مدرن که به قیمت مبارزات وسیع جنبش آزادی زن، خلاصی فرهنگی، ضد مذهب و کارگری و سوسیالیستی بدست آمده، یعنی آزادی جنسی و نه فقط برای مردان، بلکه همچنین برای زنان، خلاصی زنان از پوشیدن سر تا پای خود و آزادانه لباس پوشیدن، استقلال نسبی زن و چنین وجوهاتی از جامعه مدرن را با فحشاء یکی می گیرند. یادمان نرود که هر زمان ما کمونیستها از آزادی و برابری زنان سخن گفته ایم، یک مبصر شرق زده یا پوپولیست تذکر داده: “بشرط آنکه فساد اخلاقی نیاورد”. چگونه است که فعالی که خود را مدرن، آزادیخواه و بویژه کمونیست می داند، در تبیین ستمکشی زن دست در انبان مذهبیون و سازمان مجاهدین کرده است؟ آیا این یک تناقض نیست؟

قطعا تناقض است. اما بسیار اتفاق می افتد که دو جریان پوپولیستی که در مقابل یکدیگر قرار می گیرند تحلیل شان از یک منبع نشات می گیرد. از اینرو است که می گوییم تحلیل و نگرششان دو روی یک سکه اند. زمانی که تحلیل سطحی است و تلاش صرفا ایجاد هیاهو و فیل هوا کردن است، افتادن به دامان پوپولیسم اجتناب ناپذیر است. وگرنه کمونیسم کارگری گنجینه ای وسیع از تئوری مارکسیستی در اختیار ما گذاشته است. یک تامل در این گنجینه، یکبار مطالعه دیگر برنامه یک دنیای بهتر، یک لحظه تعمق در سنت کمونیسم کارگری منصور حکمت به ما نشان می دهد که چنین تحلیل های سطحی ربطی به مارکسیسم و کمونیسم کارگری ندارد.

بدن زنان شیئیت نیز نیافته است. راستش این مقوله آنچنان اختیاری و از هر منظری غیر علمی و علیرغم قلمبه سلمبه بودنش آنچنان عامیانه است که پاسخی جدی را نیز طلب نمی کند. من که در درک چگونگی شیئیت یافتن بدن زنان عاجزم. این صرفا یک لفظ شیک و دهان پر کن برای خاموش کردن نادانان است. برای اینکه شناعت موقعیت زن را در جامعه سرمایه داری توضیح دهیم، نیاز نداریم که به داستان و افسانه رجوع کنیم. واقعیت باندازه کافی شنیع و ضد انسانی هست. اگر فکر می کنیم که اعتراض برهنه کار خوب و مفیدی است، خوب بدون متوسل شدن به این داستان سرایی ها انجامش دهیم و از آن دفاع کنیم. چرا خود را ملزم به توسل به تئوری بافی های سطحی، پوپولیستی و برای یک مارکسیست مضحک می بینیم؟ آیا باین خاطر نیست که در مقابل نقد محکم، اصولی و مارکسیستی مستاصل و عاجز شده ایم؟ مساله دقیقا همین است.

نفرت از بدن زن     

مریم می نویسد: “نفرت اسلام سیاسى نسبت به تن زن و اصرار بر اینکه زنان باید پوشیده و پنهان باشند برهنگی را به یک شکل مهم مقاومت و اعتراض عمومی تبدیل میکند. اسلامی ها و جمهورى اسلامى میخواهند ما را از اجتماع حذف کنند. ما امتناع میکنیم .یک زن عریان آنتی تز زن ایده آل محجبه و فرمانبر است”.

آیا واقعا اسلام از بدن زن متنفر است؟ این یک ادعای بی پایه بیش نیست. اتفاقا اسلام زنان را حکم بر پوشیدگی داده است، چون پیغمبرش آنچنان شیفته بدن برهنه زن بوده است که جلوی هوسرانی خود را نمی توانسته بگیرد. محمد از هیچ زن و دختر بچه ای نمی توانسته بدون نگاه شهوانی عبور کند. از اینرو بخاطر حفاظت زنانی که متعلق بخود می پنداشته دستور به حجاب و پوشیدگی داده است و آپارتاید جنسی را به نرم جامعه بدل کرده است. آخوندها نیز دست کمی از رهبر و پیامبرشان ندارند. لذا نه از روی نفرت بلکه از روی شیفتگی بیمارگونه است که اسلام به زنان حکم حجاب بسر کردن داده است.

اول یک حکم بی پایه داده می شود، سپس یک حکم بیربط تر از آن استنتاج می شود. باین ترتیب است که حکم داده می شود: “زن برهنه آنتی تز زن ایده آل محجبه و فرمانبر است.” آیا واقعا یک زن برهنه آنتی تز زن “ایده آل” اسلامی است؟ آیا با این حکم قصد داریم جنبش آزادی زن در ایران یا کشورهای اسلامزده را به برهنه در جامعه ظاهر شدن فرا بخوانیم؟ آیا این پاسخ انقلابی و رادیکال به ستمکشی و موقعیت فرودست زن است؟ قاعدتا با دادن چنین حکمی باید چنین نتیجه ای گرفت. و اینجاست که این حرکت را نه بعنوان یک حرکت اعتراضی سمبلیک تعدادی زن فعال، بلکه بعنوان الگویی برای یک جنبش تبلیغ می کنیم. این عقب بردن جنبش آزادی زن است. این تنزل دادن خواستهای زنان که بسیار از این باصطلاح “آنتی تز” فراتر می رود، است.

دیدگاه حاکم بر این تبیین دیدگاهی وارونه و بسیار سطحی است. از سطح حرکت می کند، به هیاهو و فیل هوا کردن می اندیشد و از آنجا به حرکت در می آید. همین سطحی نگری و وارونه اندیشی به یک نمایش دیگر در این اعتراض برهنه راه داده است. چیدن کلمه الله از پرچم رژیم اسلامی و بجای آن نشان دادن آلت جنسی، نمونه دیگری از این وارونه اندیشی است. معمولا در اعتراضات برای تمسخر و به ریشخند گرفتن یک ایده یا فرد او را با یک مظهر مسخرگی و ابتذال برابر قرار می دهند. این را در پلاکارد ها بسیار می بینیم. معادله ای درست می شود از دو چیز که با هم برابرند یا ما آنها را یکی و برابر می شناسیم. با این حرکت به الله توهین نشده است؛ الله به تمسخر و ریشخند گرفته نشده است؛ این آلت جنسی زن است که در قامت مریم نمازی در مقابل لوور در پاریس به تمسخر گرفته می شود. این توهین نه به الله که به آلت جنسی زن است.

و ده ها کلام دهان پرکن دیگر!

از این چند مقوله ای که در تلاش برای ارائه یک تئوری پوچ استفاده شده که بگذریم، باقی نوشته مملو است از الفاظ دهان پر کن تهی در وصف مفید بودن و آزادی بخش بودن اعتراض برهنه: “این اعتراض زیر و رو کننده است و وضع موجود را تهدید میکند.” این توصیفات انسان را بیشتر به یاد تبلیغ شامپو می اندازد تا ارائه یک تحلیل تئوریک.

به نقل قول طولانی زیر توجه کنید! شگفت انگیز است. از فیلم های سنگامی و فردین- فروزانی که در پایان، پس از دو ساعت تراژدی و غم و غصه، همه به آرزوهای خود و زن فقیر به مرد ثروتمند می رسد نیز هندی- ایرانی تر است:

“اعتراض برهنه زن را در فضای عمومی قابل مشاهده میکند و اینکه چه کسی بر بدن زن کنترل دارد را بازتعریف میکند. این باز پس گیری ابزاریست که برای انقیاد استفاده میشود و پافشاری بر این است که بدنهای ما مال خودمان است، نه ملک دیگران، نه ناموس کسی، نه مایه شرم، آبروریزی ملی و غیره. بازپس گیری برهنگی توسط زنان در جایی که بدن زن بعنوان یک سلاح در جنگ و یا در سرکوب مورد سوء استفاده و تجاوز قرار گرفته، معنی خاصی دارد. … اختیار زن بر بدن خود به معنی این است که او بعنوان یک انسان معین و واقعی و مجزا از مردانی شناخته میشود که “صاحب” او هستند. این به معنی آزادی های بیشتر برای اوست، از جمله آزادی در تحصیل به میل خود، اختیار داشتن شغلی که دوست دارد، دیدار دوستان و آشنایان هرزمان که بخواهد، مسافرت بدون کسب اجازه، تماس آزادانه با مردان، حق طلاق و سرپرستى بچه، ازدواج با هرکسی که خود انتخاب میکند، اختیار در انتخاب خداناباوری، سکس داشتن هر زمان که بخواهد، امتناع از سکس وقتی که نخواهد، همینطور حق دسترسی به غذا، پوشاک و بهداشت مستقل از اینکه زن چگونه توسط قیم مرد و یا جامعه قضاوت میشود. در جامعه ای که زنان تا حد بیشترى مالک بدن های خود هستند همه چیز، از حجاب تا ختنه زنان، سنگسار و قتل های ناموسی، غیر قابل اجرا میشود.”

“جل الخالق!” مبارزه برهنه اینقدر فوائد داشت و ما کمونیست های کارگری، فعالین جنبش آزادی زن، طی بیش از یک قرن از آن بی اطلاع بودیم. “خدا پدر آن مردی که فمن را ساخت و روانۀ غرب کرد، بیامرزد” که ما را به آزادی تا این حد نزدیک کرد. پس زنده باد برهنگی! من اینجا یکبار دیگر فراخوانم را به تمام مدافعین اعتراض برهنه، صرفنظر از جنسیت، رنگ، نژاد، مذهب یا بی مذهبی، تکرار می کنم. همگی برهنه بسوی آزادی!

از مزاح گذشته، این پاراگراف را باید بعنوان یک آژیتاسیون ُپرِ خالی در تاریخ ثبت کرد. آخر منطق هم خوب چیزی است. چگونه با برهنه شدن، زن در “فضای عمومی” قابل مشاهده می شود؟ چون برهنه است؟ اینکه نقض غرض است. بعد چه کسی گفته که زن در فضای عمومی قابل مشاهده نیست؟ اصلا این مفهوم به چه معنا است؟ بعد چگونه اعتراض برهنه اختیار زن را بر بدنش مستولی می کند؟ این مقولۀ “اختیار زن بر بدن خویش” نیز یکی از آیه های فمینیستی است که همواره در مقابل همه گذاشته می شود: از دفاع از “مقدس” بودن سقط جنین گرفته تا بدست آوردن هر حقی. اختیار مرد بر بدنش چگونه است که زن از آن بی بهره است. مسالۀ آزادی پوشش، یک حق پایه ای است. اما حتی آزادی پوشش ربطی به حق اختیار بر بدن خویش ندارد. آیا با اعلام این خواست، مدافعین آن خواهان داشتن حق آزار بدنی خویش، خودکشی و امثالهم نیز هستند؟ بازپس گرفتن این اختیار دیگر چه مقوله ای است؟ راستش این نوشته آنچنان مملو از مقولات اختیاری، سطحی و غیرعلمی است که انسان از وفور در مضیقه می افتد. اینها هیچ نیستند جزء یک سری عبارات دهان پرکنِ توخالی. و فقط می توان گفت که از سر عجز و استیصال بر قلم رانده شده اند. بهتر است مدافعین این حرکت، به تئوری متوسل نشوند، زیرا کارشان را خرابتر می کنند. در اروپا زندگی می کنند که مشکل زیادی با برهنگی ندارد. در هر عید و عزایی که می خواهند اعتراض برهنه کنند. حتما با استقبال عده ای روبرو می شوند. شاید هم معجزه شد و با این کار تمام حقوق زنان، آنچنان که در پاراگراف بالا نوید آن داده شده، متحقق شد؛ “آمین!”

https://rowzane.com/select-editor/9040-28-maryam.html

** “Nudity or Nudity, that is the Question!”        http://iranian.com/posts/view/post/23195

 +“What Azar doesn’t see is that nudity is not the problem; it’s the commodification and objectification of women’s bodies that are.”

++  تبیین ستمکشی زن در برنامه یک دنیای بهتر:

“تبعیض علیه زنان یک مشخصه مهم دنیاى امروز است. در بخش اعظم کشورهاى جهان، زن رسما و قانونا از همان حقوق و آزادى هاى محدود و محقرى هم که مردان از آن برخوردارند محروم است. در کشورهاى از نظر اقتصادى عقب افتاده تر و در جوامعى که نفوذ مذهب و سنت هاى کهنه بر نظام سیاسى و ادارى و فرهنگى جامعه عمیق تر است، ستمکشى زن و بیحقوقى و فرودستى او در آشکارترین و زمخت ترین اشکال خودنمایى میکند. در کشورهاى پیشرفته تر و مدرن تر، و حتى در جوامعى که به لطف جنبش هاى مدافع حقوق زنان و تعرضات سوسیالیستى کارگرى تبعیض جنسى على الظاهر از بخش اعظم قوانین حذف شده است، زن همچنان در متن مکانیسم اقتصاد سرمایه دارى و سنت ها و باورهاى مردسالارانه جارى در جامعه، عملا از جهات بسیار مورد تبعیض و ستم قرار دارد.

نفس ستمکشى و فرودستى زن اختراع سرمایه دارى نیست. اما سرمایه دارى این میراث نفرت انگیز تاریخ پیشین را تکامل بخشیده و به یک رکن مناسبات اقتصادى و اجتماعى معاصر بدل کرده است. ریشه نابرابرى و بى حقوقى امروز زن، نه در افکار کهنه و میراث فکرى و فرهنگى نظام ها و جوامع منقرض شده و پیامبران و مذاهب عصر جاهلیت، بلکه در جامعه سرمایه دارى صنعتى و مدرن امروز نهفته است. نظامى که به تقسیم جنسى انسان ها در قلمرو تولید به عنوان یک عامل مهم اقتصادى و سیاسى در تضمین سودآورى سرمایه مینگرد. ایجاد انعطاف پذیرى نیروى کار در اشتغال و اخراج، ایجاد شکاف و رقابت و کشمکش درونى در اردوى مردم کارگر، تضمین وجود بخش هاى محروم تر در خود طبقه کارگر که پائین نگاهداشتن سطح زندگى کل طبقه را مقدور میسازد و بالاخره مخدوش کردن خودآگاهى انسانى و طبقاتى بشریت کارگر و دوام بخشیدن به آراء و افکار و تعصبات کهنه و پوسیده و فلج کننده، برکات ستمکشى زن براى سرمایه دارى مدرن معاصر و از ارکان انباشت سرمایه در دنیاى امروز است. اعم از اینکه سرمایه دارى ذاتا و بطور کلى با برابرى زن خوانایى داشته باشد یا خیر، سرمایه دارى انتهاى قرن بیستم بطور مشخص خود را بر این نابرابرى بنا کرده است و به سادگى و بدون مقاومت سرسختانه و قهرآمیز از آن عقب نمى نشیند.”

***