بررسی آسیب ها و مسائل اجتماعی(قسمت اول)

بررسی آسیب ها و مسائل اجتماعی

قسمت اول

بیژن رنجبر

مقدمه

امروزه در جوامع کنونی افراد و گروههای اجتماعی به ویژه جوانان و توده های فرودست جامعه که تحت سیطره سیستم سرمایه داری به سر می برند، علاوه بر دست و پنجه نرم کردن با بیکاری، فقر و گرسنگی، استثمار و بی حقوقی، ستم و سرکوب های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، به طور روزمره با هجوم گسترده آسیب ها و مسائل اجتماعی نظیر اعتیاد به مواد مخدر، الکلیسم، تن فروشی، خشونت علیه زنان، همسرکشی، کودک آزاری، قتل و انواع و اقسام ناهنجاری های اجتماعی روبرو هستند که به نوبه خود سلامت حیات اجتماعی و بهداشت روانی آنها را با خطرات جدی روبرو ساخته است. در این میان در جامعه ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی نیز به واسطه بحران عمیق اقتصادی که به موازات سرکوب های گسترده سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رمق جامعه را بازستانده است، نابسامانی ها و آسیب های اجتماعی هر روزه در حال فوران و گسترش هستند.

برحسب همین ضرورت از خلال قسمت های مختلف سلسله مقالاتی تحت عنوان “بررسی آسیب ها و مسائل اجتماعی” تلاش خواهد شد تا به بررسی و تجزیه و تحلیل آسیب ها و مسائل اجتماعی، ابعاد و زوایای مختلف، علل و دلایل بروز آنها و همچنین انواع آسیب های اجتماعی که امروزه به طور گسترده در جوامع تحت سلطه سیستم سرمایه داری از جمله جامعه ایران وجود دارند و نیز پیامدها و آثار منفی آنها بر روند زندگی فردی و اجتماعی اعضا و گروههای جامعه پرداخته شود.

تعاریف و دیدگاهها

در گام نخست بایستی به این موضوع پرداخته شود که آسیب های اجتماعی چه نوع پدیده هایی هستند و چه تعاریفی از آنها ارائه شده است؟

آسیب ها و مسائل اجتماعی در جوامع کنونی که تحت سیستم سرمایه داری به سر می برند به صورت گسترده و وسیع در اشکال مختلف موجود هستند. تمامی گروهها و طبقات اجتماعی بدون استثناء تحت تاثیر آسیب های اجتماعی قرار دارند و آسیب ها و مصائب اجتماعی دامنگیر تمامی گروههای اجتماعی است. علیرغم این بایستی توجه داشت که گرچه آسیب ها و مسائل اجتماعی یک امر اپیدمیک در مقیاس جهانی می باشند، لیکن در جوامع مختلف برحسب مختصات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و همچنین تاریخی هر یک، کمابیش با هم متفاوت هستند. علاوه بر این گروهها و طبقات اجتماعی در مواجهه با آسیب های اجتماعی دارای تفاوت هایی با هم می باشند، به این معنا که برخی از آسیب های اجتماعی بیشتر دامنگیر برخی از گروهها و طبقات اجتماعی و سایر گروهها و طبقات اجتماعی کمتر مبتلا به آن آسیب های معین اجتماعی هستند. بطور مثال بیکاری بمثابه یکی از مسائل اجتماعی یا اعتیاد به مواد مخدر به عنوان یکی از آسیب های اجتماعی، عمدتا دامنگیر توده های فرودست جامعه و طبقات متمول و ثروتمند کمتر درگیر مسئله ای به نام بیکاری هستند، اینان اساسا خود منشاء پدیده بیکاری هستند و این مسئله اجتماعی را دامن می زنند.

گذشته از این موضوع، لازم است اشاره شود که مفهوم “آسیب” از علوم پزشکی اخذ گردیده و تحت تاثیر دیدگاهی به نام “ارگانیسم گرایی” یا تشابه انگاری میان بیماری های بدن انسان و جامعه انسانی وارد حوزه مطالعات علوم اجتماعی شده است. مفهوم “پاتولوژی” یا آسیب شناسی در علوم پزشکی به فرآیند بروز بیماری و تشخیص علل آن اطلاق می گردد. این اصطلاح با ورود به حوزه علوم اجتماعی و بطور مشخص قلمرو تحقیقات علمی درباره آسیب های اجتماعی، ناظر بر این دیدگاه است که همانا آسیب های اجتماعی بمثابه بیماری های اجتماعی تلقی می شوند.

در ارتباط با اینکه آسیب های اجتماعی به چه پدیده هایی اطلاق می گردد، تعاریف متعدد و متفاوتی ارائه شده زیرا از سویی آسیب های اجتماعی پدیده هایی کثیر الابعاد و دارای خاستگاه ها، ریشه ها و علل گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و روان شناختی می باشند و از سوی دیگر دیدگاههای موجود در تعریف آسیب های اجتماعی و تجزیه و تحلیل و تبیین آنها با یکدیگر متفاوت هستند. به عبارت دیگر تفاوت تعاریف در باب آسیب های اجتماعی ناشی از تفاوت دیدگاههایی می باشند که در پس این تعاریف نهفته اند. اصولا دیدگاههای رایج در حوزه علوم اجتماعی در خصوص تعریف و تبیین آسیب های اجتماعی علی العموم به دو دسته محافظه کارانه و رادیکال قابل تقسیم بندی هستند.

هر کدام از این دو دیدگاه تعاریف معینی از آسیب ها و مسائل اجتماعی به دست می دهند. به طور مثال منطبق بر دیدگاههای محافظه کارانه، آسیب های اجتماعی به وقایع، پدیده ها و فرآیندهایی اطلاق می شوند که جامعه با رجوع به مجموعه ارزش هایی که به آنها باور دارد، آن پدیده ها و وقایع را غیرمنطقی و مخل نظم اجتماعی توصیف می کند. در تعریفی دیگر منطبق بر دیدگاه محافظه کارانه، آسیب ها و مسائل اجتماعی چیزی نیست جز تخلف از ارزش ها و نرم های اجتماعی. جامعه به مثابه یک ساخت از اعضاء و گروههای خود دارای انتظاراتی است هرگاه اعضاء و گروهها از آن انتظارات معین و مطلوب رایج تخلف کنند آسیب اجتماعی بروز می کند، یا در تعریف دیگر، دیدگاه محافظه کارانه، آن مسائلی را که دامنگیر جامعه است و برای آن تهدید محسوب می شود، آسیب اجتماعی می داند. از همین منظر آسیب های اجتماعی در تعریفی دیگر نقض هنجارهای اجتماعی معرفی می شود.

چنانچه مشاهده می شود دیدگاه محافظه کارانه در تعریف آسیب های اجتماعی، آن را با مفهوم کجرفتاری اجتماعی یا انحرافات اجتماعی یکسان می داند و تفاوت و خط تمایزی میان آسیب های اجتماعی در نزد این دیدگاه با کجرفتاری اجتماعی یا انحرافات اجتماعی دیده نمی شود، در حالی که ما می دانیم  آسیب های اجتماعی مفهومی فراتر از کجرفتاری های اجتماعی و مفهومی فراگیرتر از انحرافات اجتماعی است زیرا گرچه کجرفتاری ها یا انحرافات اجتماعی در زیر مجموعه آسیب های اجتماعی قابل تعریف و تبیین و طبقه بندی هستند اما برابر با آسیب های اجتماعی نیستند، بلکه آسیب های اجتماعی دارای مفهومی عام ترند.

دیدگاه محافظه کارانه در تعاریفی که از آسیب های اجتماعی ارائه می دهد، مفروضاتی را در نظر می گیرد که بایستی همچون داده پیش از تجربه به حساب آیند. آن فرض اساسی که در این دیدگاه نسبت به آسیب های اجتماعی پیشاپیش و فارغ از محک تجربه لحاظ شده، اصالت وضع موجود است. یعنی نظم اجتماعی موجود از اصالت و مشروعیت مطلق برخوردار است، لذا هرگاه این نظم اجتماعی نقض شود، آسیب اجتماعی بروز می  کند. در حقیقت این دیدگاه در تجزیه و تحلیل آسیب های اجتماعی یک داده از پیش تعیین شده و یک امر فراتر از محک تجربه و آزمون را مفروض می گیرد.

دیدگاه محافظه کارانه در حالی که مدعی تجزیه و تحلیل علمی و بیطرفانه آسیب های اجتماعی است، اصالت وضع موجود را بمثابه داده ای پیش از تجربه که مورد سنجش و ارزیابی علمی قرار نگرفته، پیشاپیش می پذیرد، لذا از این منظر، نظم اجتماعی موجود مقدس و خلل ناپذیر معرفی می شود و در نتیجه هر واقعه، هر رفتار و کنش اجتماعی که از ناحیه اعضا و گروههای اجتماعی سر بزند و مخل این نظم اجتماعی مقدس باشد، پیشاپیش آسیب اجتماعی فرض می شود.

علاوه بر این یکی دیگر از مفروضات دیدگاه محافظه کارانه در تعریف آسیب های اجتماعی که آنها را با کجروی ها یا انحرافات اجتماعی مترادف در نظر می گیرد، مجازات و کیفر است. توضیح آنکه هرگاه آسیب های اجتماعی با کجرفتاری ها و یا انحرافات اجتماعی مترادف فرض شود، طبعا بحث قانون شکنی مطرح خواهد شد و به دنبال، این موضوع طرح می گردد که کجرفتاری های اجتماعی مستوجب کیفرند. از سوی دیگر در همین ارتباط گرچه در چارچوب دیدگاه محافظه کارانه نسبت به آسیب های اجتماعی رویکردهای گوناگونی وجود دارد، اما همه آنها از جمله شارعان و واضعان قانون، حقوقدانان و برخی از جرم شناسان در فرض مورد اشاره در فوق مشترک هستند زیرا همگی بر این باورند که آسیب اجتماعی مستوجب کیفر است. بنابراین نتیجه و حاصل اینکه آسیب های اجتماعی با انحرافات اجتماعی مترادف فرض شوند، این خواهد بود که مستوجب کیفر و مجازات خواهند بود.

چنانچه مشاهده می شود این دیدگاه در بنیان های فکری خود در قبال آسیب های اجتماعی، دارای رویکردی به قول حقوقدانان “زاجره” و “انتقام گیرنده” است. از این منظر، قانون زجردهنده، انتقام گیرنده و منتقم می باشد. از افراد و گروههای اجتماعی دچار آسیب ها  انتقام می گیرد چونکه در این دیدگاه، آسیب اجتماعی همطراز با انحراف اجتماعی تلقی شده، پس مستوجب کیفر است. بنابراین شخص و گروهی که مبتلا به آسیب اجتماعی است، بایستی کیفر ببیند و مجازات گردد. دیدگاه محافظه کارانه در قبال آسیب های اجتماعی، دیدگاهی زاجره است، نه تنها “جابره” و جبران کننده نیست، بلکه تنها درصدد است تا از فرد یا گروهی که دچار آسیب اجتماعی شده، یعنی به عبارت دیگر از منظر این دیدگاه قوانین را نقض و نظم اجتماعی موجود را دچار اختلال کرده، انتقام بگیرد. خلاصه اینکه چنین فرد یا گروهی بایستی تنبیه شود و کیفر ببیند.

اما دیدگاه متفاوت دیگری نیز در حوزه تعریف، بررسی و تبیین آسیب های اجتماعی وجود دارد. دیدگاه رادیکال برخلاف دیدگاه محافظه کارانه در تجزیه و تحلیل و تبیین آسیب های اجتماعی اساسا بر ساختارهای اجتماعی تکیه دارد. دیدگاه محافظه کارانه عمدتا بر خصایل فردی، ضعف های شخصیتی و نارسایی های رفتاری تاکید می ورزد در حالی که دیدگاه رادیکال که در توضیح پدیده آسیب ها و مسائل اجتماعی دارای رویکردی کلان و ساختاری است، علل و دلایل بروز آسیب ها و مسائل اجتماعی را در بستر حیات اجتماعی، از خلال ساختارها و نهادهای اجتماعی جستجو می کند.

به عبارت دیگر دیدگاه رادیکال، دارای نگاه فردگرایانه نسبت به پدیده آسیب های اجتماعی نیست، از دیدگاه رادیکال، آسیب های اجتماعی به پدیده هایی اطلاق می شود که روند بهداشت روانی، حیات فردی و اجتماعی سالم اعضا و گروههای اجتماعی را مختل می سازد. به بیان دیگر آسیب های اجتماعی آن شرایطی در جامعه هستند که فرد تحت آن شرایط قادر نیست به نیازهایش پاسخ دهد و در تعامل و مناسبات متقابل خود با سایر اعضا و گروههای جامعه نه تنها دچار مشکل می شود بلکه آن روابط و مناسبات برای فرد به مثابه عضوی از جامعه مشکل ساز می گردد. خلاصه آنکه به بیانی موجز، مطابق با دیدگاه رادیکال و صاحب نظران این رویکرد، آسیب های اجتماعی به آن دسته پدیده هایی اطلاق می شود که بهداشت روانی و اجتماعی افراد و گروههای جامعه را با خطر روبرو می سازند.

تفاوت میان آسیب ها و مسائل اجتماعی

گذشته از آنچه گفته شد، بایستی میان دو حوزه آسیب های اجتماعی و مسائل اجتماعی تفکیک قائل شد، زیرا آسیب های اجتماعی مترادف و همطراز با مسائل اجتماعی نیستند. آسیب های اجتماعی در واقع سطح نازل مسائل اجتماعی هستند. آسیب های اجتماعی آن دسته از معضلاتی بشمار می روند که هنوز به سطح مسائل اجتماعی گسترش پیدا نکرده اند. به عبارت دیگر آسیب های اجتماعی آن دسته پدیده هایی هستند که تاثیرات آنها در حد حوزه های نهادی محصور مانده و آثارشان بر کلیت جامعه قابل مشاهده نیست.

هرگاه یک آسیب اجتماعی به حدی گسترش یابد که دژکارکردها و پیامدهای منفی آن بر کلیت جامعه اثر بگذارد، به مسئله ای اجتماعی تبدیل می شود. در همان حال شایان ذکر است که بین مسائل اجتماعی و آسیب های اجتماعی ارتباط معناداری به چشم می خورد، به این مفهوم که مسائل اجتماعی زمینه ساز بروز و منشاء بسیاری از آسیب های اجتماعی هستند. برای روشن شدن موضوع، بطور مثال طلاق را در نظر بگیریم. طلاق بخودی خود و فی النفسه یک آسیب اجتماعی تلقی نمی شود، طلاق یک مسئله اجتماعی است، لیکن به عنوان یک مسئله اجتماعی می تواند زمینه ساز و منشاء بروز برخی از آسیب های اجتماعی همچون فرار کودکان از خانه و مدرسه، گرایش به استعمال مواد مخدر و خشونت خانوادگی گردد. یا در نمونه ای دیگر، پدیده بیکاری بخودی خود یک آسیب اجتماعی نیست بلکه مسئله ای اجتماعی می باشد که در حد آثار و پیامدهای خود، کلیت جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد و می تواند زمینه ساز بروز بسیاری از آسیب های اجتماعی مثل خودکشی، تکدی گری، تن فروشی، اعتیاد، خرید و فروش مواد مخدر و بسیاری از جرائم و بزهکاری های اجتماعی باشد.

بایستی دقت داشت که از سویی با توجه به اینکه آسیب های اجتماعی پدیده های واقعی، متغیر، نسبی و قانونمندند پس در نتیجه قابل پیشگیری، کنترل پذیر و به هنگام بروز قابل رفع و درمان نیز هستند. همچنین از سوی دیگر مختصات آسیب های اجتماعی با توجه به ویژگی های آنها که در بالا بدان اشاره شد، تغییر می یابد، به این معنا که در یک جامعه واحد در یک زمان مشخص یک رفتار یا کنش و یا یک پدیده اجتماعی می تواند آسیب بشمار رود، لیکن همان رفتار و پدیده در زمانی دیگر در همان جامعه ممکن است به عنوان آسیب تلقی نشود. علاوه بر این، همین آسیب اجتماعی ممکن است در همان زمان در یک جامعه دیگر آسیب تعریف نشود. به عنوان مثال می توان به قتل اشاره نمود. علی العموم قتل یعنی عملی که در جریان وقوع آن، انسانی حق حیات را از انسانی دیگر سلب می کند، آسیب اجتماعی محسوب می شود، اما اگر همین عمل را دولت انجام دهد، از دیدگاه صاحب نظران محافظه کار دیگر آسیب نیست، چونکه در راستای ادامه بقا و حیات وضع موجود صورت می گیرد. بنابراین قتل دولتی را محافظه کاران نه تنها آسیب اجتماعی نمی دانند بلکه بر ضرورت ادامه آن تاکید هم می ورزند. برای روشن تر شدن موضوع می توان به نمونه ای دیگر یعنی خودکشی اشاره داشت.

خودکشی به معنای پایان دادن اختیاری به زندگی خود، علی القاعده یک آسیب اجتماعی است. لیکن از منظر دیدگاه محافظه کارانه در برخورد با آسیب های اجتماعی، رفتار فردی در صحنه جنگ، جنگ هایی که در راستای تامین منافع سرمایه سالاران در نقاط مختلف جهان تحت سلطه سیستم سرمایه داری صورت می گیرد، چنانچه منجر به خودکشی او گردد، تحسین نیز می شود. بدینسان عمل خودکشی در یک زمان و تحت شرایط خاصی آسیب محسوب می گردد اما در یک زمان دیگر و تحت شرایطی دیگر از آن ستایش هم می شود.

نکته آخر که در همین ارتباط بایستی بدان اشاره نمود، عبارت است از اینکه در حالی آسیب های اجتماعی نسبی، متغیر، قانونمند و لذا قابل پیشگیری، کنترل و درمان اند که بعضی از محافظه کاران معتقدند اساسا آسیب های اجتماعی در قرن بیست و یکم ذاتی جوامع انسانی و در نتیجه غیر قابل پیشگیری و درمان هستند.

روند تاریخی آسیب ها و مسائل اجتماعی

اکنون این پرسش مطرح است که آیا آسیب ها و مسائل اجتماعی در گذشته و قبل از ظهور عصر سرمایه داری به ترتیب کنونی وجود داشتند؟

آسیب ها و مسائل اجتماعی با ظهور جوامع منقسم به طبقات پا به عرصه وجود گذاشتند و تاکنون پا به پای سیر تحول تاریخی جوامع بشری به حیات خود ادامه داده اند. تحقیقات انسان شناسان نشان می دهد که در جوامع ابتدایی برخی پدیده های آسیب شناسانه مشاهده شده اند. لیکن آسیب ها و مسائل اجتماعی به رغم حیات و تغییرات بطئی خود، در مقطع ظهور عصر سرمایه داری دچار تحولات شدید شده اند و مختصات و ویژگی های آنها تغییر کرده است. با ظهور انقلاب صنعتی در اروپا، جوامع انسانی به ویژه کشورهای اروپایی دستخوش تحولات عمیق اقتصادی و اجتماعی جدیدی گردیدند. گسترش صنعت و شهرنشینی، رشد روزافزون جمعیت، ظهور پدیده حاشیه نشینی، پیچیده شدن مناسبات اجتماعی و اقتصادی، گسست نظام های سنتی و پیوندهای عاطفی و خانوادگی و بسیاری دیگر از مسائل نوظهور، زمینه ساز بروز آسیب های اجتماعی جدیدی شدند. با آغاز عصر سرمایه داری نه تنها آسیب های اجتماعی جدیدی پا به عرصه وجود گذاشتند بلکه برخی آسیب ها به مسئله اجتماعی تغییر شکل یافتند. پدیده هایی نظیر کودکان کار، خشونت گسترده علیه زنان، شیوع گرایش به استعمال مواد مخدر، رشد روزافزون آمار معتادان، الکلیسم، شکل گیری باندهای سازمان یافته تبهکاری، باندهای متشکل قاچاق انسان، باندهای سازمان یافته تولید، ترانزیت و خرید و فروش مواد مخدر از جمله نمونه های نوظهور و نیز مواردی هستند که در عصر سرمایه تشدید و بر ابعاد و دامنه آنها به شدت افزوده شده است.

بدینسان سیستم سرمایه داری نه تنها به دامنه و گستره آسیب های اجتماعی وسعت جدیدی بخشید بلکه یکی از ویژگی ها و مختصات آن در ارتباط با آسیب های اجتماعی همانا عبارت است از اینکه بسیاری از آنها را به مسئله اجتماعی تبدیل نمود. همچنین بخشی از مسائل اجتماعی را تا آنجا شدت و حدت بخشید که زمینه ساز ظهور بسیاری از آسیب های اجتماعی جدید گردیدند. به عنوان نمونه بحران دامنگیر اقتصاد جهان سرمایه داری در سال ۲۰۰۸ میلادی و سال های بعد از آن، موج گسترده ای از اخراج ها و بیکارسازی ها در مقیاس میلیونی را موجب گردید. این بحران، از طرفی دامنه و گستره بیکاری به منزله یک مسئله اجتماعی را به حدی شدت بخشید که تا پیش از این در طول دوره های تاریخی ماقبل عصر سرمایه داری بی سابقه بود و از طرف دیگر، مسئله بیکاری نیز به نوبه خود موجب بروز انواع و اقسام آسیب های جدید و تشدید دامنه و عمق آسیب های اجتماعی موجود تاکنونی گردید.

ادامه دارد …

بیست و سوم اسفندماه ۱۳۹۲