امر تحزب کمونیستی کارگران

« طبقۀ کارگری که میخواهد قدرت سیاسی و مناسبات سرمایه داری را تغییر دهد، باید جنبش اش هم سیاسی باشد و هم اقتصادی. » کارل مارکس

 نظام سرمایه داری- اسلامی به سان تمامی حکومت های بورژوایی در جهان دارای قوای مجریه، مقننه، قضائیه و قهریه برای حفظ استیلای بورژواها بر کارگران و استبقاء تولید سرمایه داریست، اما کارگران ایران در اوضاع و احوالی که سیاست های اقتصادی نئولیبرالی، طرح ریاضت اقتصادی، و اجرای قوانین ضد کارگری توسط سرمایه داران و دولت اشان برای تأمین ملزومات پایه ای سرمایه زندگی را بکام شان تلخ کرده اند، از داشتن نهادها و سازمانهایی جهت تعقیب و کسب خواست های برحق و انسانی اشان منع و محروم گردیده اند. از همین روی سالهاست رهبران و پیشروان رادیکال کارگری تلاش بی وقفه ای را در راستای برطرف ساختن این نقیصه و کمبود، و چیره شدن بر عمده ترین و برجسته ترین نقطه ضعف جنبش کارگری ایران، در پیش گرفته اند.

 این کوشش ها در شرایطی ادامه دارد که، سوای اختناق سیاسی، فقر و فلاکت اقتصادی، سنگ اندازی گرایشات راست جنبش کارگری در مسیر حرکت گرایش سوسیالیستی این جنبش، افتراق و تشتت فکری میان چالشگران و فعالین رادیکال کارگری، و نیز موقعیت طبقۀ کارگر در سازمان تولید، نظاره گر آنیم که رژیم بحران زدۀ جمهوری اسلامی یورش های وسیعی را علیه پیکارگران کارگری سازمان داده است. مع الوصف پیشروان و رهبران جنبش کارگری ایران پیگیرانه و بدون اندک واهمه ای از دستگیری و زندانی شدن برای تحقق این امر قدم برمیدارند.

 شکی نیست، با دستیابی کارگران به تشکلهای مستقل طبقاتی، توده ای و سراسری _ که دیر زمانیست طبقۀ کارگر ایران بعنوان بخشی از طبقۀ کارگر جهانی به ضرورت آن نهادها رسیده است _ کارفرمایان و رژیم شان ناگزیر میشوند تا به مطالبات برحق کارگری همچون بالا رفتن سطح دستمزدها، تأمین امنیت شغلی، پرداخت بیمۀ درمانی، لغو قراردادهای موقت و سفید، و غیره گردن نهند. وجود این تشکلها همانند نان شب برای کارگران ضرورت دارد، بنابراین لازم است تا همۀ نیروی مبارزاتی خود را بهدف کنار زدن یکایک موانع تشکل یابی، بکار گماریم.

 در توضیح و تشریح اهمیت سازمانیابی کارگران در تشکلهای مستقل از دولت و کارفرمایان هر آنچه بگوئیم کم گفته ایم. ولیکن طبق تجربیات تاریخی مربوط به مبارزۀ طبقاتی _ در گذشته و حال _ هنگامی از این موضوع صحبتی به میان می آید، نمیتوان از لزوم و ضرورت تحزب یابی کارگران (تحزب کمونیستی) حرفی نزد.

 به همان اندازه ای که برپایی شوراها یا دیگر اشکال سازمانیابی کارگران برای تحمیل خواسته های اقتصادی و رفاهی به رژیم و سرمایه داران حیاتیست، تحزب کمونیستی کارگران نیز از این رتبه و جایگاه برخوردار است.

 از اینروی وقتی کارگران کمونیست و مارکسیست های انقلابی از سازمانیابی کارگران بحث میکنند، توأم با مبرم دانستن متشکل گردیدن کارگران در آن نهادهای مستقل، توده ای و سراسری که بدون سازش برای تحقق حقوق کارگری می جنگند و در پی بهبود وضعیت کار و معیشت آنان میباشند، با صراحت تمام بر تحزب کمونیستی توده های کارگر جهت راه اندازی انقلاب سوسیالیستی و پایان دادن به سیادت بورژوازی تأکید میکنند، زیرا آموخته اند که: « سوسیال دموکراسی مبارزۀ طبقۀ کارگر را نه فقط برای خاطر شرایط مفید نیروی کار، بلکه همچنین برای محو آن رژیم اجتماعی نیز که ندارها را وادار می کند خود را به داراها بفروشند، رهبری می نماید ». (چه باید کرد، فصل سوم، سیاست تردیونیونیستی و سیاست سوسیال دموکراسی. لنین )

 اما، واقعیت جان سخت اینست که، در کلیۀ جنبش های کارگری جهان، نگرشی لانه کرده که به شدت با تحزب یابی کارگران در یک حزب کمونیستی مخالفت می ورزد و به تبلیغ علیه این اصل و ظرف مهم مبارزۀ طبقاتی پرولترها می پردازد.

 تاریخاً در جنبش کارگری ایران نیز همچون سایر ممالک بورژوایی دنیا، گرایش راست رسوخ کرده در این جنبش هیچگاه از تقابل و دشمنی با تحزب کمونیستی کارگران غفلت نکرده، و اساساً یکی از اصلی ترین فعالیت های این گرایش _ در امتداد ممانعت از رشد آگاهی طبقاتی توده های کارگر _ علی الخصوص در سی و پنج سال اخیر، حملات لفظی هیستریک به حاملان و پیروان این تفکر در جنبش کارگری، و وارد کردن اتهامات بی پایه و اساس از جمله وابستگی این پیشروان کارگری به احزاب چپ کمونیست بوده است.

بهررو، علی العموم میشود مخالفین تحزب کمونیستی کارگران را _ در ایران و سایر نقاط جهان _ که علی رغم دارا بودن این وجه مشترک، کاملاً با همدیگر سر ناسازگاری دارند، بدو دسته تقسیم بندی کرد. گروه اول، سندیکالیست ها و رفرمیست ها هستند. گفتنی است، اینها علاوه بر مخالفت با سازمان یافتن کارگران در یک حزب کمونیست، و یا مخالفت با دخالت طبقۀ کارگر در سیاست، مبارزات کارگران را به اصلاحات اقتصادی صرف محدود میکنند و صرفاً بدنبال ایجاد رفرم هایی پیش پا افتاده درچهارچوب نظام های اقتصادی- سیاسی حاکم اند.

 دستۀ دوم آنارکوسندیکالیست ها، سندیکالیست های چپ و آنارشیست ها می باشند. هر چند اینان جزو گرایش چپ جنبش کارگری محسوب میشوند، شعارهای رادیکال و ضد سرمایه داری سر میدهند، و با گرایشات راست جنبش کارگری کاملاً مرزبندی دارند، معهذا هر دم علیه احزاب کمونیست تبلیغ کرده و تحزب یابی کارگران را به آینده ای نامعلوم حواله میدهند. اکتیویست های این گرایشات بر این باورند که تحزب کمونیستی کارگران و حزب سازی، مستلزم پدید آمدن تحولاتی در درون جنبش های کارگری است. علی ای حال، در گذر از همۀ این دوره ها، هر کدام از طرفداران نگرش مخالف ،کوهی از نوشته و مطلب در نقد تحزب کمونیستی کارگران و احزاب کمونیست تولید کرده اند و با بهره گیری از واژگان (ترمینولوژی) گیج کننده، و یا به بهانه هایی مثل سرکوب و اختناق، خواسته اند تا از تعمیق این اندیشه در جامعۀ کارگری کشور جلوگیری بعمل آورند.

 بنا به آنچه رفت، یکی از مهمترین وظایف فعالین چپ و رادیکال جنبش کارگری ایران مقابلۀ نظری جدی با مخالفین تحزب یابی، و سعی همه جانبه برای فراگیر شدن احساس نیاز به این ظرف و اهرم مبارزاتی با اهمیت _ با عطف توجه به رویدادهای چند سال گذشته در غرب و منطقۀ خاورمیانه _ در بین توده های کارگر است.

همانگونه شاهد بودیم، متعاقب اوجگیری بحران جهانی سرمایه داری که در همه جای دنیا حملات و تعرضات سازمانیافتۀ سرمایه داران و دولت هایشان را به سطح زندگی و معیشت طبقۀ کارگر، به امید توقف کاهش نرخ سود و پایین آوردن هزینه های تولید بدنبال داشت و تا به اینک هم ادامه دارد، اعتراضات و اعتصابات بسیار گسترده ای در اغلب ممالک بورژوایی غرب، و همچنین قیامها و انقلاباتی در منطقۀ حساس خاورمیانه و شمال آفریقا بوقع پیوستند.

  گرچه آن مبارزات علیه کاهش دستمزدها، پائین آوردن بودجۀ خدمات اجتماعی، بیکارسازی های دسته جمعی، افزایش سن بازنشستگی و… در یونان، اسپانیا، ایتالیا، انگلستان و بویژه در فرانسه، بورژوازی و دولت های این ممالک را زیر ضرب گرفت، با این وصف چون طبقۀ کارگر کشورهای مذبور از کارآمدترین سلاح شان در مبارزۀ طبقاتی یعنی آن حزب کمونیستی که اکثریت کارگران را در خود متشکل کرده باشد محروم بودند، متأسفانه آن برآمدهای عظیم نتوانستند موجد شرایط انقلابی شوند.

در شمال آفریقا و خاورمیانه هم هر چند خروش کارگران و توده های فرودست _ منهای سوریه _ باعث سرنگونی نظام های سرمایه داری – استبدادی در برخی از کشورهای این نقطه از جهان گردید، با این وصف آن انقلابات به هیچ وجه تغییراتی بنیادین و ریشه ای برای آنان دربر نداشتند.

 این تجربه و درس گران بهاء یکبار دیگر این حقیقت غیر قابل اغماض را بر همگان عیان ساخت که جنبش طبقۀ کارگر محتاج تحزب کمونیستی است. این تجربه نشان داد که جنبش طبقۀ کارگر هر قدر هم ابعاد توده ای و اجتماعی پیدا کند و قادر گردد تا دولت های سرمایه داری پیشرفته و پیرامونی را با بحرانهای حاد سیاسی مواجه نماید، اما در غیاب یک رهبری رادیکال و یا حزب سیاسی طبقۀ کارگر که به بخش جدائی ناپذیری از موجودیت این طبقه تبدیل شده باشد، چنین بحرانهای سیاسی ای هرگز نخواهند توانست به موقعیت « انقلاب اجتماعی طبقۀ کارگر » گذر کنند و به زیر کشیدن حاکمیت سرمایه داران و تسخیر قدرت سیاسی را در دستور کار طبقۀ کارگر قرار دهند.

آری، طبقۀ کارگر که بطور مستمر با صاحبان سرمایه و دولت آنان حول حقوق و مزایای خود درگیر است، و الزاماً برای تحقق این مطالبات به سازماندهی متناسب با این مبارزات در محیط های کار و تولید احتیاج دارد، همچنین برای دخالت مستقیم در سیاست، بدست گرفتن سرنوشت اش، و تحول بنیادین در وضع کنونی، به تحزب کمونیستی نیازمند است.

 یقیناً سازمانیابی کارگران در یک حزب کمونیست که ستاد هدایت کنندۀ نبردهای آنان میباشد، از حیاتی ترین پیش شرط های پیشروی مبارزۀ طبقاتی علیه طبقات بالادست، و نظام ضد انسانی و فاسد سرمایه داریست. لهذا پرولتاریای ایران بوسیلۀ حزب کمونیست خویش قدرت آنرا خواهد داشت تا بحران اقتصادی سیاسی و اجتماعی موجود را به یک موقعیت انقلابی بکشاند و انقلاب سوسیالیستی را سازمان دهد.
کارگران تنها از طریق حزب سیاسی خود قادرند بطور مستقیم و با اقتدار تمام وارد میدان کارزار سیاسی جامعه شوند، رهبری اعتراضات توده ای را بدست گیرند، و بدین ترتیب همپای تقویت جنبش مطالباتی مردم فرودست، همچنین جد و جهدهای احزاب و جریانات مختلف بورژوایی در میان اقشار ستمدیده را خنثی سازند؛ با متشکل شدن کارگران در حزب کمونیست پیشروی پیکار طبقاتی علیه سرمایه داران و دولت آنها تضمین و تثبیت میشود؛ تحزب یابی کارگران، سرآغاز راهی است تا جنبش کارگری با سوسیالیسم علمی پیوند بخورد و حرکتی آگاهانه به قصد انقلاب اجتماعی و براندازی دولت سرمایه داری* ، نابودی مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، لغو کارمزدی و در نهایت بنیاد نهادن دنیایی عاری از هر گونه ظلم و ستمی تدارک یابد.

بیست و سوم مارس ۲۰۱۴

* دولتی که ارگان اعمال دیکتاتوری طبقۀ بورژواست و وظیفه اش مهیا ساختن شرایطی است تا کارفرمایان با کم ترین مشکل و دغدغه ای در ازای تحمیل فقر و فلاکت و سیه روزی بیشتر به توده های کارگر، به کسب ارزش اضافه، سود و انباشت سرمایه بپردازند.