کوتاه در مورد مرگ نلسون ماندلا!

کوتاه در مورد مرگ نلسون ماندلا!
نلسون ماندلا رهبر شناخته شده ی قیام های
مردمی علیه اپارتاید نژادی در افریقای جنوبی دیروز ۵٫۱۲٫۲۰۱۳ در سن ۹۵ سالگی برای همیشه به تاریخ پیوست!
با وجود اینکه ماندلا شناخته ترین شخصیت مبارز علیه اپارتاید نژادی در افریقا بود و به خاطر مبارزاتش مدت ۲۷ سال را در زندان به سر برد و مبارزه علیه اپارتاید نژادی یک گام به پیش بود، اما ماندلا به هیچ وجه نماینده ی طبقات پایینی جامعه نبوده و نیست!

ماندلا به سیستم اپارتاید نژادی معترض بود و اعتراضش هم به حق و درست بود، اما سیستمی که خود ماندلا بعد از به قدرت رسیدن در افریقای جنوبی پیش برد، همان سیستم مشروع برای سرمایه داری جهانی، برای بورژوازی هار، برای امپریالیسم و جنایتکاران بین المللی بود. ماندلا به مانند بسیاری دیگر از رئیس جمهورها و رهبران نظام سرمایه داری در کشورهای عقب مانده در تلاش برای ” متعارف کردن ” نظام سرمایه داری بود. بنابراین تعلق جوایز مختلف از جمله جایزه ی صلح نوبل از جانب سازمان های حقوق بشری و بین المللی فاسد، تنها و تنها به خاطر پایبند بودن ماندلا به چارچوب های ضد بشری نظام گندیده ی سرمایه داری بود.
ماندلا یک صلح طلب بود! یک صلح طلب واقعی! صلح طلب از نوع بورژوایی ان! ماندلا به مانند دهها دیگر رهبر طبقه ی بورژوا و خرده بورژوا از هر گونه انقلاب و تحول اجتماعی سوسیالیستی هراس داشت!
ماندلا پایبند قواعد بین المللی و دستورات سازمان ملل بود و تنها انتقادش به جرج دبلیو بوش این بود که چرا در جنگ عراق از دستورات سازمان ملل پیروی نکرده و جنگ را اغاز کرده است؟!!
ماندلا ممکن است انسان شریفی بوده باشد، اما شرافت انسانی و ” اخلاقی ” او نه از جنس شرافت انسانی و انقلابی طبقه ی کارگر، بلکه از جنس شرافت انقلابی و انسانی طبقه ی بوزژوا و خرده بورژوا بود!
در بین بورژوازی هم کم نیستند کسانی که به اصطلاح پاییبند “شرافت انسانی “و “انقلابی “هستند! کار مزدوری، کالا شدن نیروی کار، ضرورت حفظ مناسبات استمثارگرانه و ظالمانه ی موجود به نفع حفظ نظام سرمایه داری موجود، باعث می شود که شرافت انسانی تحت پوشش مناسبات کثیف موجود قرار گیرد و شرافت این انسان ها از چارچوب های نظم موجود فراتر نرود! بنابراین اگر شرافتی هم داشته باشند، شرافت بورژوایی است! شرافتی که به انها می گوید بهره کشی از
کارگران، دزدیدن پولی که کارگر تولید می کنند، قانونی و حق اوست!
بنابراین اگر یک بورژوای” خوب “هم وجود داشته باشد که صد در صد دارد، این مناسبات ضد انسانی بهش تحمیل کرده است که برای ادامه ی حیات خون طبقه ی کارگر را به شیشه کند و از این طریق به حیات خود ادامه دهد. در غیر این صورت در رقابت نظام بازار در اسرع وقت موقعیتش را از دست داده و به طبقه یی غیر از طبقه ی خود خواهد پیوست. بحث ما به هیچ وجه یک بحث اخلاقی نیست!
برای همین است که ما کمونیست ها اعلام می کنیم که در سیاست ذره یی اخلاق وجود ندارد! بحث ما کمونیست ها بر سر ضرورت و عدم ضرورت است.
تلاش ما این است که ضرورت هایی که به نفع طبقه ی خودمان است را به امکان و امکان ها را به واقعییت تبدیل کنیم! بنابراین صف بندی ما با خرده بورژوازی متمایل به چپ بر سر منافع طبقاتی متضاد و مطلقا متقابل است شکل می گیرد! کمونیست هایی که این تقابل و این تضاد طبقاتی را نمی بینند و یا در تلاش
برای لاپوشانی ان هستند، افسار خود را به دست طبقه ی خرده بورژوازی سپرده اند!
سوسیالیسم تخیلی عین ارتجاع است!
راهکار های سوسیالیست های خیالپرداز و تلاش برای پیاده کردن سوسیالیسم در کارخانه و در قلب نظام سرمایه داری، نه تنها کودنانه بود، بلکه کمترین کمکی به بهبود زندگی بخش
کوچکی از طبقه ی کارگر نکرده و سریعا با بمبست ورشستگی روبرو شده است. در این زمینه نمونه فراوان است و تلاش های سوسیالیست خیالپرداز “اوئن “برای پیاده کردن کمونیسم در یک کارخانه باعث از بین رفتن سرمایه ی این سوسیالیست خیالگرا شد.
انگلس در جزوه ی مشهور تکامل سوسیالیسم از تخیل به علم، مارکس در ایدئولوژی المانی و فقر فلسفه، مارکس و انگلس در مانیفست حزب کمونیست، انگلس در انتی دورینگ و دیگر اثارش به تفصیل در
مورد دیدگاه های سوسیالیست های تخلیی و خرده بورژوایی و افق ارتجاعی و احمقانه ی این نیروها صحبت کرده اند.
در چپ ایران هم مارکسیسم انقلابی، نماینده ی گرایش مارکسیست ارتدکس و در نقد سوسیالیست های تخیلی، چریکیست ها، طرفداران مسواک و کاندوم مشترک، سوسیالیسم عشایری و غیره پا به عرصه ی مبارزه گذاشت! بماند که امروز کل جبهه ی سابق مارکسیسم انقلابی به ” نقطه سر خط ” برگشته و دوباره سنت سوسیالیسم خرده بورژوایی،
تخیلی و پوپولیستی، سندیکالیستی ، اردوگاهی ، اردوگاه کمونیستی را به اغوش باز پذیرفته است.
به بحث اصلی بر می گردم!
ماندلا قهرمان طبقه ی خود بود و تا اخرین روز زندگی اش به طبقه ی خود پایبند ماند. یک قهرمان ملی! قهرمان کسانی که به هر دلیل رنگ پوستشان سیاه است. ماندلا قهرمان ” ملت
” افریقای جنوبی است. ماندلا قهرمان طبقه ی کارگر نیست. در دوره ی ریاست جمهوری ماندلا، همین یک سال گذشته در افریقای جنوبی جواب مطالبات کارگری را با گلوله دادند!
ماندلا به مانند هر بورژای به قدرت رسیده ی دیگری با چنگ و دندان از نظم وراونه ی موجود دفاع می کرد! همان طور که جلال طالبانی می کرد!
در بین نیروهای رفورمیست اپوزیسیون ایرانی و کوردستانی، ماندلاها کم نیستند!
عبدالله اوجالان هم مانند ماندلا به عنوان نماینده ی طبقه ی بورژوازی کورد هم اکنون در زندان به سر می برد!
غنی بلوریان از رهبران حزب توده و حزب دمکرات کوردستان به مانند ماندلا
۲۷ سال را در زندان رژیم جنایتکار شاه به سر برد.
قاسملو توسط اوباش رژیم به شیوه ی تروریستی به قتل رسید!
شرفکندی در قلب برلین به گلوله بسته شد!
گاندی سالها برای” ملت ” هند علیه استعمار انگلیس جنگید!
چگورا و کاسترو علیه امپریالیسم سالها جنگیده و حتی چگوارا در این راه جان سپرد!
بیژن جزنی، احمد زاده، پویان و دهها هزار چپ خلقی به خاطر “آرمان ” خلقشان علیه امپریالیسم و بورژوازی کمپرادور ( وابسته ) مبارزه کرده و برای
استقرار بورژوای غیر وابسته جان دادند!
اما اینان قهرمان خلق و طبقه ی خود و نه طبقه ی کارگر بوده و هستند!
ممکن است مقایسه ی این انسان ها با هم زیاد جالب نباشد، اما همه ی انها کوچکترین ربطی به ترقی خواهی سوسیالیستی ندارند! همه ی انها از نظام سرمایه داری منحط ( وابسته یا غیر
وابسته )، دفاع کرده و برخی از انان اگر توانی داشته اعتراضات کارگری و انقلابی را سرکوب کرده اند!
در کوردستان ایران بنا به اسناد تاریخی و بنا به سخنان خود عبدالرحمن قاسملو به سینه ی کمونیست ها اسلحه گرفتند و کمونیست ها را به وحشیانه ترین شکل کشتند!
در کردستان عراق اوباش
وابسته به حزب جلال طالبانی، با ارپیچی و تیربار و دوشکا به اعتراضات کارگران کارخانه ی سیمان تاسلوجه پاسخ دادند!
در شهر سلیمانیه به دستور مستقیم نفر دوم یکیتی و رهبر امروز حزب اسلامی ناسیونالیست گوران ( تغییر ) و با اطلاع جلال طالبانی و جمهوری اسلامی به رفقای حزب کمونیست کارگری حمله ی مسلحانه شد و در سال ۲۰۰۰ در مرکز شهر سلیمانیه در خیابان سهوله که پنج نفر از رفقای حزب کمونیست کارگری به شیوه یی تروریستی به
قتل رسیدند!
انچه در نهایت می خواهم بگویم این است که اشک تمساح ریختن کمونیست های “احساسی” برای ماندلا، هر دلیلی داشته باشد، عملی انقلابی نیست. ماندلا نماینده ی من نبوده و نیست. نماینده ی هم طبقه یی های من نیست. نماینده ی طبقه ی خودش است. چگوار و کاسترو در مقایسه با اقای ماندلا هزاران گام جلو تر بودند، اما هیچ کدام از انان هم نماینده ی طبقه ی کارگر نبودند!
استقرار سوسیالیسم نه با نیت خیر این یا ان رهبر یا مبارز ” ملی “، ضد امپریالیست، خوش قلب، ضد اپارتاید، خرده بورژوا، خیالپرداز، سرمایه دار با وجدان و ..، بلکه دقیقا با عمل انقلابی پرولتاریای متشکل علیه کلیت سرمایه داری صورت می گیرد.
استقرار سوسیالیسم جز با در هم شکستن دم و دستگاه عریض و طویل دولت، جز با متحول کردن بنیادین سیستم
تولید و توزیع، جز با استقرار دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا، جز با سرکوب سرکوبگران سابق و ضد انقلابیون بورژوا، جز با دست بردن به منشاء مالکیت خصوصی ، کار مزدوری و استثمار، ممکن نیست.
تلاش های بورژوازی ملل تحت ستم که در چارچوب مبارزات ملی، ” رهایی ملی ” ، علیه اپارتاید یا هر شکل دیگری از مبارزه ی بورژوایی، اگرچه یک واقعییت انکار ناپذیر تاریخی بوده و هست، اما به هیچ وجه سنگر کمونیستی نبوده و نیست. افق این
مبارزات فراتر از افق قدرت طلبان حاکم نیست، تنها تفاوت در شکل اداره ی حکومت است. بورژوازی ممکن است فاشیسم را به عنوان روبنای سیاسی تولید کند و ممکن است دمکراسی سوئدی را !، اما اساس نظامش، بنیادهای اقتصادی، زیربناهای اقتصادی ان یکی است و ماندگاری ان بر بهره کشی از نیروی کار ( کار زنده ) استوار است.
بنابراین به قول مارکس کار مرده یعنی سرمایه که از استمثار کار زنده به دست می اید، جز از طریق مکیدن خون میلیون
ها و ملیاردها انسان که برای ادامه ی حیات ناچار به فروش نیروی کار خود هستند نمی تواند به حیات خود ادامه دهد!
نلسون ماندلا نماینده ی نظامی است که خون من کارگر و میلیون ها و چندین میلیارد هم طبقه یی ام را روزانه به شیشه می کند!
من اگرچه مخالف هر گونه زندانی کردن انسان ها به
خاطر عقاید متفاوت یا مبارزه ی سیاسی بوده و هستم، اما مرگ صدها و دهها خرده بورژوا کمترین تاثیری در من نخواهد داشت!
حسن معارفی پور
هایدلبرگ
آلمان
۶٫۱۲٫۱۳