چند کلمه در مورد اتش سوزی در آبیدر سنندج!

هفته ی گذشته از طریق خبرگزاری های باخبر شدم که با کمال تاسف کوه آبیدر در شهر سنندج توسط

“عوامل ناشناس” که به نظر من صد در صد وابسته به رژیم جنایتکار سرمایه داری اسلامی هستند اتش زده شده است.
این اقدام شدیدا محکوم و عملی در تقابل با هر نوع فرهنگ مترقی انسانی است. اتش زدن جنگل های ابیدر یا هر جنگل دیگری باعث از بین رفتن جاندارن، طبیعت زیبا، الودگی هوا و کاهش اکسیژن ، بیشتر شدن گازهای گلخانه یی و بزرگ تر شدن لایه ی اوزون می شود.
انچه من می خواهم در زمینه ی ابیدر بگویم این است که با اتش گرفتن ابیدر بسیاری از نیروهای سیاسی چپ و راست موضع گیری کرده و این اقدام را از زاویه سازمانی و گروهی تفسیر کردند. خبرگزاری های وابسته به رژیم جهل و جنایت اسلامی تلاش دارد این اقدام را به افراد “ناشناس” ربط دهد و اپوزیسیون ان را کار خود رژیم می داند.
موضعی که در بین موضع بسیاری از نیروها دیده می شود یک موضع ناسیونالیستی و حتی فراتر از ان ناسیونالیسم همشهری گرایی است! در ادبیات کوردی از کلمه ی ” ناوچه گرایی ” استفاده می شود.
ناوچه در زبان کوردی همان منطقه یا محله یا ادغامی از این دو کلمه است.
از نظر من این اقدام توسط عوامل و مزدوران محلی رژیم صورت گرفته است. رژیم جمهوری اسلامی در سالها گذشته به بهانه ی فعالیت مسلحانه ی نیروهای جریان ارتجاعی و بی ریشه ی پژاک اقدام به اتش زدن جنگل های زیادی در منطقه ی سرواباد و مریوان کرده و با این اقدام وحشیانه اعلام می کردند که خواهان از بین بردن پناهگاه های نیروهای پژاک که از لحاظ
سیاسی از جنس خود رژیم است هستند!
من به شخصه شاهد زنده و عینی این ماجرا هستم که ارازل و اوباش سپاه پاسداران و مزدوران محلی موسوم به “جاش” در منطقه ی مریوان چندین بار جنگل های سر سبز را نابود کرده و به اتش کشیدند.
در ان دوره هیچ نیروی سیاسی کوچکترین موضعی
نگرفت و کسی این اقدام اوباشان رژیم را محکوم نکرد!، اما چرا سنندج و ابیدر ” ناموس” اپوزیسیون چپ و راست است؟!
مگر نابودی جنگل های مریوان تفاوتی با نابودی جنگل های ابیدر دارد؟ مگر تفاوتی بین جنگل های امازون در امریکای جنوبی و جنگل سیاه در جنوب المان و مناطق سر سبز اروپا با ابیدر هست؟ مگر ما یک کره ی زمنی بیشتر داریم که در ان امکان زندگی وجود دارد؟!
چرا سالانه هزاران هکتار جنگل برای کار کشاورزی در منطقه ی امازون نابود می شود و کسی علیه این اقدامات نادرست که توسط بومیان منطقه صورت میگیرد موضع گیری نمی کند؟!
چرا سالانه میلیون ها درخت قطع میشود و برای الوار و تخته ی روسی و میز و صندلی چوبی از ان استفاده می شود و کسی موضع گیری نمی کند؟!
اگر چپ ها و کمونیست های کردستان ایران تفکراتشان الوده با ناسیونالیسم نیست و اگر سوسیالیسم را مبارزه ی طبقه ی کارگر در سطح جهانی می دانند، چرا علیه اقدامات قاچاقچیان چوب در امریکای جنوبی موضع گیری نمی کنند؟؟
بر اساس امار های خود سرمایه داری سالانه صد ها
هزار هکتار جنگل برای کشاورزی نابود می شود و این اقدامات باعث بزرگتر شدن لایه ی اوزون و افزایش گازهای گلخانه ایی و ذوب شدن یخ قطب شمال و زیر اب رفتن بسیاری از سواحل در اینده می شود!
شرکت های بزرگ و کارخانه های بزرگ جهان با تولیدات بیش از پیش خود به خصوص تولید ماشین الات ، اتومبیل ، اسلحه و مواد شیمیایی ، یکی از بزرگترین عاملین کاهش اکسیژن و افزایش دی اکسید کربن و الودگی هوا در سراسر جهان هستند
و چپ غیر کارگری بی ربط به جامعه و متوهم به ناسیونالیسم در این زمینه کمترین واکنشی نشان نداده و نمی دهد و دولت های امپریالیستی را به دلیل تولیدات بیش از پیش محکوم نمی کند!
در این شکی نیست که سنندج یکی از مراکز عمده ی فعالیت کمونیستی و یکی از پیشرو ترین شهرهای ایران از لحاظ فعالیت سیاسی کمونیستی است، اما در عین حال فرهنگ لمپنیسم و قالتاخ بازیسم و تمسخر غیر سنندجی ها و حاشیه نشیان شهر و
روستاییان در بین لمپنیسم سیاسی و غیر سیاسی در این شهر به نسبت دیگر شهرهای ایران و کردستان بسیار بالاتر است.
در میان فعالین سیاسی سنندج انسان های شریف و مبارز واقعی زیادی پیدا می شود، اما بخش وسیعی از ” فعالین سیاسی” سنندج، از هر لحاظ مناسباتی شدیدا لمپنیستی داشته و فرهنگ ” دستگاه مردم را گرفتن” و جوک های مسخره ی ناسیونالیستی و همشهری بازی و … در بین بخش عظیمی از این به اصطلاح فعالین یک فرهنگ
رایج و تبدیل به هنجار شده اجتماعی مزخرفی شده است.
ما کمونیست ها برای دنیایی مبارزه می کنیم که در عین ازادی و برابری واقعی انسان و رهایی کارگر از وضعیت و مناسبات اسارت بار موجود، هیچ حیوانی به خاطر گوشتش و یا پوستش کشته نشود، هیچ درختی به خاطر چوبش قطع نشود و هیچ کارخانه یی تولیداتی که فراتر از نیازهای اجتماعی انسان های روی این کره ی خاکی است تولید نکند و در این دنیای مورد نظر ما که نه مدینه ی
فاضله است و نه بهشت وعده داده شده ی مذهبی، بلکه دقیقا نقطه مقابل توحش موجود سرمایه داری است، لمپنیسم و فرهنگ لمپنیستی جایی نخواهد داشت.
سنندج باید قلب چپ و کمونیست ایران بماند و مواضع ناسیونالیستی و شهر پرستی و همشهری گرایی که به مراتب عقب مانده تر از ناسیونالیسم است، باید جای خود را برای همیشه در فرهنگ و مناسبات کمونیست ها از دست دهد.
موضع گیری ایی که اهداف انسانی و مترقی پشت ان نباشد و تنها به خاطر علاقه به محل تولد و شهر محل زندگی باشد و بی تفاوتی در مقابل دیگر مناطق جهان پشت ان باشد ، نه تنها مترفی نیست، بلکه کاملا ارتجاعی است و باید شدیدا نقد شود.
ما کمونیست ها برای تضعیف لمپنیسم و عقب راندن ان در فرهنگ و مناسبات شخصی و سیاسی مبارزه
کرده و می کنیم، همچنین ناسیونالیسم را از هر نوع ان حتی عادلانه ترین مدلش شدیدا از موضع طبقاتی طبقه ی کارگر به چالش کشیده و ان را ارتجاعی و ضد ترقی خواهی معرفی می کنیم.
مرگ بر جمهوری اسلامی، عامل نابودی انسان و طبیعت
نابود باد سرمایه داری
حسن معارفی پور