کارگران و دو نظریه در مساله افزایش حداقل دستمزد ها، کدام راه را باید رفت

سوالات مهم و محوری در مورد تعیین حداقل دستمزد ها در جامعه و برای طبقه کارگر مطرح است. در این مورد مشخص اکنون دیگر نظرات چپ و راست آنچنان بهم ریخته است که دو وظیفه مهم را در این مورد به هر فعال و رهبر و تشکل و در کل جنبش کارگری پیشنهاد میکند. امسال بحث و کمپین های مختلف در مورد مساله دستمزد ها بر دو محور “افزایش دستمزد ها به نسبت تورم و تامین خانواده کارگری” و “افزایش مبلغی دستمزد ها” مثلا دو میلیون تومان و یک میلیون و نیم و امثالهم قرار گرفت. نظریه دوم یعنی افزایش مبلغی حداقل دستمزد ها در میان طیف مذکور غالب بود. گروه هایی هم که در بین این دو نظریه قرار گرفتند عملا نظریه غالب را پذیرفتند و خنثی بودند.

ابتدا باید بر این مساله تاکید کرد که در هر زمان و شرایطی کارگران و جنبش کارگری بنا به وضعیتی که دارند میتوانند و لازم است به ابزارها و روشهایی که فکر میکنند راهی برای پیشروی و قدرتمند شدن بیایند و به آن دست ببرند و به تجربه آن ها هم بپردازند اما کار بخش آگاه و بویژه کمونیستهای طبقه کارگر نشان دادن از پیشی ضرر و زیان هر راه حلی در مبارزه کارگران و آینده آن است.

جنبش های کارگری در هر کشوری موقعیت و تجارب متفاوتی دارد اما یک مکانیزم و یک رابطه که بر اساس منافع دو طبقه پرولتاریا و بورژوازی استوار است مخرج مشترک این طبقه و مبارزه سیاسی و طبقاتی اش برای مبارزین این راه است. تجربه ایران متاسفانه و مانند بسیاری مسایل انگار “متفاوت” است. اساس مساله در تحقق هر مطالبه ای کوچک یا بزرگ برای طبقه کارگر و جنبشش راه میان بری ندارد و تا کنون هم چنین اتفاقی نیفتاده است. آنچه طبقه کارگر و جنبش آن در توان دارد میتواند از آن در این مبارزه برای پیشروی و تثبیت مطالبات و تحمیل آن بر طبقه سرمایه دار استفاده کند و بالعکس آن هم صادق است. تجربه جنبش کارگری در ایران و گروه و سازمان و احزاب کمونیست و فعالین آن بنا به تحلیل های مختلف که نشات گرفته از جنبشهای دیگر اجتماعی و اساسا خرده بورژوایی و پوپولیستی است در زمینه مبارزه برای افزایش دستمزد ها یکبار دیگر طبقه کارگر را و مبارزینش را در برابر یک انتخاب مهم قرار داد. آشفتگی کنونی در این مبارزه اگر از سویی نشان از حضور و اعتراض بسیار گسترده طبقه کارگر دارد و هر دستاوردی ناشی از این است، اما از سوی دیگر قطب نمایش بر اساس منافع خود این طبقه و سامان دادن به یک جنبش نیرومند مطالباتی که قادر به تثبیت سنت های اجتماعی و مکانیزم های واقعی مبارزه اش باشد نیست. مبارزه برای افزایش دستمزد ها و تعیین حداقل دستمزد ها در هر شرایط تا هم اکنون و بنا بر سوخت و ساز فروش و خرید نیروی کار تابع یک زور آزمایی برای هر دو طرف و سازمان یافته و سیستماتیک در یک جامعه سرمایه داری در ایران بوده است. اما این روند با روی آوری به کمپین افزایش مبلغی دستمزد ها در این سال قیچی شد و مطالبه افزایش دستمزد به سطح دو میلیون تومان و امثالهم، جای ان را گرفت. مساله ظاهرا ساده است و تفاوتی در کار نیست اما این مطالبه و سقوط و اعلام این مساله به عنوان “پیشروی” یک عقب گرد دیگر بر جنبش کارگری ایران است که در حال ساختن پایه هایش است که در غیاب یک جنبش مطالباتی قابل پیگیری توده گیر قادر به هیچ پیشروی نیست.

رابطه دولت، طبقه سرمایه دار با کارگران در این مورد

دولت و دستگاه شورای عالی کارش که همیشه تنظیم این رابطه در مورد تعیین حداقل دستمزد ها را به عهده داشته است به اصطلاح بر اساس مساله تورمی که خود همواره رقمش را تعیین میکند مساله تعیین حداقل دستمزد ها را تعیین کرد. ۲۵ درصد اضافه دستمزد اعلام شد. هزینه زندگی برای ۴۰ میلیون کارگر در ایران که میتوان گفت فقط حدود سی درصد از آنها شامل قانون کار و این افزایش دستمزد هم میشوند همه با هم باز هم چند برابر زیر خط فقر قرار دارد. به جرات میتوان گفت که موج گسترده و رو به افزایش اعتراض کارگران به این وضعیت بویژه در بخشهای تعیین کننده در اقتصاد و بخشهای متشکل، تاثیر قاطعی بر روند تصمیم گیری و در صد افزایش حداقل دستمزد ها برای امسال بود. سوال محوری برای طبقه کارگر و رهبران و تشکل های کارگری و همه دست اندرکاران مسایل و مبارزات کارگری این است که کدام سیاست و روش و فعالیتی را باید دنبال کرد که طبقه کارگر در بازار کار نیروی کارش را به بهترین شیوه به فروش برساند؟ طبقه کارگر چگونه قادر میشود از هر لحاظ سطح زندگی و استاندارد بالایی از زندگی امروزی و شایسته را نه تنها بخواهد، نه تنها فراهم کند، بلکه بعنوان روشها و سنت هایی قابل تعمیم و قابل استفاده و امیدوار به تحقق آن در شرایط همین امروز ایران مبنی قرار بدهد؟ تجربه مباحثات جدل ها و روند واقعی تعیین حداقل دستمزد ها درس بسیار ارزنده و مهمی را به اثبات رساند که بررسی و نقد آن بطور قطع در انتخاب درست در مبارزه طبقه کارگر موثر خواهد بود.

افزایش دو میلیون تومانی دستمزد ها یا افزایش دستمزد ها بر اساس تورم

یک سوال محوری و تعیین کننده در مباحثات و طرح های پیشنهادی در میان کارگران و تقریبا همه گروه ها و سازمانها احزاب و فعالین کارگری اعم از دولتی ، غیر دولتی و اپوزیسیون در داخل و خارج بر این اساس متمرکز شد. پیشنهاد کارگران پتروشیمی و یا برخی از کارگران زندانی برای تعیین دستمزد ها بر اساس دو میلیون تومان با حمایت های مختلفی که شد نسبتا فراگیر شد. این مباحثات حتی به هر دلیلی که اساسا ریشه در حضور کارگران و مطالباتشان دارد به سطح رادیو تلویزیون های دولتی در ایران کشیده شد. دقیقا سازمانهای کارگری دولتی به اظهار نظر در این مورد پرداختند. طیف های متنوع و بسیار متجانس طرفدار دو راه حل مختلف شدند. یکی افزایش دستمزد ها بر اساس تورم و تامین خانواده کارگری، و دیگری افزایش دستمزد ها به نسبت یک میلیون و پانصد و هفصد و دو میلیون تومان. همه سازمانها و احزاب چپ و کمونیست تا خانه کارگر و شوراهای اسلامی و انجمن های صنفی در این مباحثات اظهار نظر کردند. اینکه هر کدام بر اساس چه مبانی سیاسی و تحلیلی از اوضاع به این طرح ها سمپاتی نشان دادند البته که مساله ای مهم است. تا جایی که به سازمانهای خانه کارگر و انجمن های صنفی و دولت بر میگردد مساله حفظ نیرو و تامین منفعت نظام و رژیم جمهوری اسلامیشان است که در عین حال توجه به نارضایتی بسیار گسترده در میان کارگران و مطالبات آنها هم تعیین کننده بود. این ها همچنان سکاندار در تحرکات کارگری هستند و یا در واقع حرف آخر را آنها فعلا میزنند. به نسبت سازمانهای سیاسی و گروه های اپوزیسیون هم تحلیل در مورد روند بحران، تاثیرات ان و حتی کش دادن مساله تا فروپاشی نظام و تعیین استراتژی برای نیروی سازمانی و سمپات و … همه در کار بودند. بخشهایی واقع بین تر در جنبش کارگری البته دنبال این “کمپینها” نرفتند و شعارهای توخالی و در واقع نطریه افزایش مبلغی حداقل دستمزد ها آنها را مجاب نکرد. کمپین و شعار بدون پایه و سازمان واقعی برای یک مبارزه رو در رو دقیقا نتیجه ای خواهد داد که اکنون به آن رسیده ایم، یعنی دولت و سیستم تعیین میکنند که دستمزد ها چه مقدار است! و به یک معنی مکانیزم تعیین حداقل دستمزد ها اساسا بر همان پایه همیشگی قرار داشت. این واقعیت که جنبش کارگری قدمهای بسیار مهمی برای تعین بخشی به خود میدهد بدون تردید بسیار موثر هستند. این واقعیت که صد ها فعال و رهبر و تشکل کارگران و شبکه های مختلف کارگری در تلاشی دائمی برای بهبود وضعیت و شرایط مبارزه خود هستند واقعیتی امروزی است که سالهاست طبقه کارگر از آن بی بهره بوده است. بویژه در بخشهایی که آگاه به منافع و مطالبات خود هستند برای هر گونه پیشروی حیاتی است.اما جنبش کارگری بدون داشتن مطالبات و خواست روشن و قابل پیگیر و و توده گیر و قانع کننده برای کارگران و همچنین قابل تحمیل بر دولت و سرمایه داران نمیتواند اصلا جنبش بشود، نمیتواند با قدرت و سازمان در هم تنیده سرمایه داران مقابله کند و اساسا بر دایره بسته ای به وضعیتش قناعت میکند. جنبش کارگری در ایران بالقوه قابلیت بیرون رفتن از چنین وضعیتی را از خود نشان داده است. فاکتورهای بسیار مهم و تعیین کننده ای که مبارزات و اعتراضات کارگری را ممکن میکند همه مساله است. ممکن است اغراق باشد اما هزار بار باید بر این واقعیت تاکید کرد تا دنیای بشدت دور شده سازمانهای بویژه چپی با عادات و روشهای مستاصل و کمپینی و بخود مشغول را تا جایی که ممکن است متوجه مکانیزم واقعی که کارگران در مبارزه دارند کرد، حداقل برای اینکه در مسیر این جنبش بود!

تعیین حداقل دستمزد ها بر چه اساس

آن بخشی از صاحبنظران و سازمانها و پیام و اطلاعیه های احزاب و گروه ها که به افزایش دستمزد ها بر اساس دو میلیون تومان و امثالهم روی آوردند و نوشتند و استدلال کردند بیش از بیش به دامان آشفته و استیصال و کار مناقصه ای معتقد شدند. تلاشی که بیش از ۳۰ سال اساسا کمونیستها در راس مبارزه طبقه کارگر بر اساس یک سیستم قابل پیگیر و علمی به یکباره به هوا رفت. سالهای قبل هم طرح و روشهایی مبلغی افزایش حداقل دستمزد ها به شکل بشدت حاشیه ای وجود داشت اما سال ۹۲ بخشهایی از کارگران و تشکل های مختلف و طیف مختلفی از چپ به این روش معتقد شدند. معلوم نیست چرا دو میلیون؟ چرا سه میلیون و چهار و پنج نه؟ معلوم نیست اگر امروز حداقل دستمزد ها دو میلیون شد و قیمت گاز و برق ۲۵ و ۳۰ درصد افزایش یافت، یارانه ها قطع شد و کمک های جنسی هم همانطور که بتدریج قطع میشود ادامه پیدا نکرد، سال ۹۳ طرح این بخش برای افزایش حداقل دستمزد ها چه خواهد شد؟ این کمپین چه نقشه دیگری دارد؟ نرخ فروش نیروی کار طبقه کارگر را اینبار چگونه به مناقصه میگذارد؟ تا سال آینده و اساسا در طول سال ۹۳ تا فصل کمپین ها و مباحثات بر اساس دستمزد چه میکنند؟ مطالبه جنبش کارگری در این مورد تعطیل میشود؟ آن بخش از کارگران و فعالین کارگری و سازمانها و گروه ها و … که بنا بهر دلیلی طرفدار این نظریه شدند یکبار دیگر باید سراپای روش و سیاست خود در مورد جامعه سرمایه داری و مکانیزم مبارزه طبقه کارگر در آن را باید مرور کنند!این رمز و راه ساده تری برای ارائه یک راه حل منطقی در این مورد است. واقعیت این است که این بخش از کارگران و این چپ علیرغم هر ادعایی، اعم از ادعای رادیکال، بنیاد فکری و عملی اش به یکباره حتی در مقابل روش جا افتاده تری که دولت و قوانینش نتوانستند آنرا کنار بگذارند فرو ریخت. نظریه و سیستم تعیین افزایش حداقل دستمزد ها بر اساس مبالغ پیشنهادی دارای ایراد اساسی در برسمیت شناسی جامعه سرمایه داری ایران است. این روش غیرعلمی و غیر منطقی را کسی نمیتواند مبنایی برای مبارزه بگذارد و قبول کند. میشود در یک معامله و در اوج استیصال به چنین خودکشی دست زد،آنچه که معمولا سازمانها و گروه هایی که بر اساس شعار و کمپین و دنیای مجازی در ایران به کار مشغولند (خارج از ایرن فعلا پیش کش). استراتژی چنین راه حلی بر اساس بلیط بخت آزمایی است و مکانیزم آن است تا یک مبارزه طبقاتی و ابزارهای مهیا شده برای آن. این راه و روش خرده بورژوایی و مردمی مستاصل و “مغازه دارانی” ناراضی که همیشه در رقابتند را میتوان بخود جلب کند و هر چه هست ربطی به مبارزه واقعی کارگران ندارد که بعد از چند صد سال و بیش از صد سال گذشته از حضور فرموله جنبش مطالباتی و راه حل های تحقق آن بوسیله کارگران، هنوز هیچ بخش از طبقه کارگر در دنیا با این همه پیشرفت در همه زمینه ها قادر به انجام ۲۰ ساعت کار در هفته با تامین دستمزد ها برای زندگی شایسته و بهره مند از امکانات امروزی نیست! تجربه ایران از نظر پیشنهاد کنندگان و حامیان افزایش دستمزد بر اساس مبالغ تعیین شده تیر به پاهای لنگ جنبش کارگری حداقل در این مورد است.

مبنی چه باید باشد

طبقه کارگر با مبارزه و تجارب جهانی اش به این دستاورد مهم رسیده است که حداقل دستمزد هایش را بر سطح تورم و تامین هزینه زندگی خانواده کارگری طلب کند و تثبیت کند. حتی بر اساس سطح مبارزه و تجربه طبقه کارگر ایران، ماده ۴۱ قانون کار جمهوری اسلامی این را برسمیت شناخته است که سطح دستمزد ها بر اساس تورم و تامین خانواده کارگری باید باشد! آیا این امر چه وقت ممکن میشود؟ تمام مساله و امر طبقه کارگر و مبارزینش است. همه مساله بر سر این است که چگونه دولت و طبقه سرمایه دار ایران را پای میز مذاکره با کارگران کشاند و مستقیما نرخ فروش نیروی کار را بر این اساس تعیین کنند. این پیشرفتی عظیم در تشکل یابی مستقل کارگران و در توازن قوای بین این دو طبقه است. تمام برنامه های کمونیستی که در ۳۰ سال گذشته بخش بسیار بزرگی از فرهنگ چپ را در بر گرفته معتقد به همچنین مطالبه ای در مورد تعیین حداقل دستمزد ها و مکانیزم تعیین آن بوده است. کمونیستها در ایران حداقل حول این مطالبه متحد بودند و به درست مطالبه تعیین حداقل دستمزد بوسیله نمایندگان کارگران، تشکل های کارگری و افزایش اتوماتیک دستمزد ها به نسبت بالا رفتن تورم و … را تاکید کرده اند. کارگران نباید از این مطالبه و راه و روشهای تحقق آن عقب کشیده شوند و عقب بنشینند، نکته اصلی همین است.

افزایش دستمزد ها بر اساس مبلغ های تعیین شده و پیشنهادی همه اینها را دور زد. در این مورد حداقل بیشتر نشان داده شد که انگار همه چیز در ایران رنگ کمپین و شعار مرحله ای به خود گرفته است و در هر دوره موضوعی و مساله ای میتواند طرح شود. زندگی و مبارزه چپ در داخل و خارج که خیلی با هم عجین است و در این مورد خیلی منطبق بود. زندگی سیاسی کمپینی از “همه نوع” در خارج کشور هر چه بیشتر در داخل هم جذابیت پیدا میکند.به جای کار حقیقی زندگی کمپینی و شعاری سرنوشت تعداد بیشتری را دارد رقم میزند. طرفداران تعیین حداقل دستمزد ها بر اساس مبلغ تعیین شده و پیشنهادی در هر دوره چه کمپینی برای سال اینده دارند؟ مساله کارگران و نفس مبارزه کارگران تماما در مقابل این نظریه است.

افزایش دستمزد ها بر اساس تورم بخشی از یک جنبش مطالباتی کارگران است

کارگران و تشکل و فعالینشان به درست راه دیگری غیر از راه انداختن و گسترش جنبش مطالباتی ندارند. افزایش دستمزد ها و تعیین حداقل دستمزد ها هر ساله بخشی از این جنبش است. جنبش کارگری بدون یک جنبش مطالباتی معنایی ندارد. طرفدار نظریه افزایش حداقل دستمزد ها بر اساس مبلغ های تعیین شده، و معلوم نیست از طرف چه کسانی باید اجرا شود و چه مکانیزم و توانی قرار است آنرا متحقق کند؟ مثلا خانه کارگر و صادقی که امسال طرفدار یک میلیون و نیم تومان برای دستمزد کارگران بود؟! یا؟ واقعیت این است که این نظریه انحرافی بر حساسترین مطالبه کارگران و مکانیزم مبارزه کارگران برای بهبود زندگی نه تنها برای ده میلیون از کارگران ایران که مثلا شامل قانون کار میشوند بلکه برای چهل میلیون نفر کارگر خط بطلان کشید.

افزایش اتوماتیک دستمزد ها بر اساس بالا رفتن تورم! این مطالبه مهم کارگران ایران است. از این مطالبه بهر بهانه و تحلیلی بورژوایی و بر اساس افق و آرمان جنبش های خرده بورژواها و روشنفکرانشان در مبارزه با استبداد و حکومت اسلامی نباید دست کشید. تاکید بر ساختن خشت روی خشت جنبش کارگری در مسیری که کارگران و رهبرانشان و تشکلهایشان در محل های کار در سطح محلی و سراسری در آن قدرتمند میشوند حیات و ممات طبقه کارگر است.کمونیستها راهی جز این و تحقق قدم به قدم این مسیر ندارند. کارگران بهر اندازه تحت تاثیر افکار و عملکرد های فعالیت و مبارزه خرده بوژایی باشند میتوانند تاثیر بگیرند. این تاثیر را خوشبختانه و تا جایی که شعار و کمپین های این چنینی برای افزایش دستمزد ها کسی را قانع و مجاب نمیکند میتوان بیشتر خنثی کرد. مکانیزم کارگران در جامعه سرمایه داری ایران برای افزایش دستمزد ها در فروش نیروی کار را نمیتوان به دوره فئودالی برگرداند. نمیتوان بر اساس باب اجاره قانون نوشت! جمهوری اسلامی را کارگران در همان دهه اول حاکمیتش به عقب راندند و قانون کار اجاره ای را به زباله دان انداختند. جنبش کارگری با همه دستاوردهایش،زندگی و هزینه زندگی کارگران و مکانیزم شناخته شده و تثبیت شده در جهان برای حتی افزایش دستمزد ها بر اساس تورم را به قانون فوق ارتجاعی و مستبد جمهوری اسلامی تحمیل کرد. فرا تر از همه اینها کارگران در یک جنبش مطالباتی رشد یافته و قوام گرفته کماکان باید خواستار حضور نمایندگان واقعی شان برای تعیین حداقل دستمزد ها باشند. و در شرایط قدرتمند تری باید نمایندگان کارگران تعیین حداقل دستمزد ها را اعلام کنند. نظریه هایی که کارگران را میخواهد با شعار و کمپین راضی نگهدارد از مبارزه چریکی عقب تر است. متاسفانه نمونه ها در این زمینه کم نیست.سالهاست که نه در دنیای واقعی بلکه در دنیای مجازی میشنویم و میخوانیم که “اگر دستمزد ها را و مطالبه ما را ندهید به خیابان ها خواهیم آمد” و یا اگر به ما جواب ندهید با پاسخ ما روبرو میشوید” و …

آیا این چنین شعار ها و بیاناتی هر چند بسیار قهرمانانه و جسورانه باشد و از طرف هر سازما ن و جریانی در داخل و خارج باشد متناسب با کمپین افزایش دستمزد ها بر اساس یک میلیون و دو میلیون و فردا پنج میلیون نیست؟ این روشها نیازی به دست بردن و وارد شدن به یک سیستم برای جنبش کارگری و مطالباتش ندارد. سال آینده هم این فعالیتها مانند گذشته ادامه پیدا میکند. واقعیت این است که مبارزه کارگران و طبقه کارگر در ایران بر مکانیزم واقعی مبارزه ای طبقاتی و رو در رو از طرف سازمانهای متحد و مصمم سیاسی و صنفی کارگران و جنبش مطالباتی آنها ممکن میشود، وجود جنبشی که کماکان شعار هایی این چنینی را بر منطق مبارزه طبقاتی اش مثلا در زمینه مساله افزایش دستمزد ها دارد:

· تعیین حداقل افزایش سالانه نرخ دستمزد ها از طریق مذاکره جمعی نمایندگان تشکل های کارگری در مقیاس سراسری با نمایندگان سراسری کارفرمایان و دولت

· تعیین حداقل دستمزد ها توسط نمایندگان کارگران

· بالا رفتن اتوماتیک حداقل دستمزد ها به نسبت تورم

· مزد برابر برای زنان و مردان در ازا کار مشابه

چند بند از بخش مطالباتی “برنامه یک دنیای بهتر”

۵ فروردین ۱۳۹۳

۲۶ مارس ۲۰۱۴