خود عریانی یا اعتراض شورشگرانه فردی

رفقا و دوستان عزیز اجازه بدهید از مجموع مطالب بالا روی تنها یک چیز تکیه کنم. همان اجرائی بودن یک روش مبارزه. در سالهائی که در زمان حیات منصور حکمت در کردستان بحث بر سر نیروی پیشمرگ حزب کمونیست ایران بود، همواره و بدرستی بر یک چیز تکیه می شد. اینکه اشکال مبارزه باید طوری باشد که بتواند ظرف فعالیت و جنب و جوش توده ای و نه عناصر تنها پیشرو قرار گیرد و با همین استدلال بود که مبارزه چریکی و پیشمرگایتی بعنوان یک شیوه غیرکمونیستی برای مبارزه توده ای رد می شد. چون شکلی نبود که توده ی کارگران بتوانند در آن شرکت کنند. کارگران نمی توانستند کار و زندگی خود را رها کنند و به کوه بزنند یا در خانه های تیمی بسر برند. عریان کردنِ خود، بله، نوعی اعتراض بر علیه پوشش اجباریست، ولی یک شیوه کمونیستی نیست چون نمی تواند، به هر دلیلی که فکر کنید، ظرفی برای یک مبارزه توده ای باشد ( دیدیم که حتی اعضای حزب هم با همه توافقی که با آن داشتند، حاضر نشدند در آن شرکت کنند). مثل شیوه ها و عملیات تروریستی و چریکی که بجای آنکه شکل توده ای بگیرد درحد یک اعتراض انفرادی و حد اکثر گروهی باقی می مانند. از این منظر کار مریم نمازی نه ادامه یک جنبش توده ای است و نه می تواند موجد چنین جنبشی شود و بهمین دلیل ساده نمی تواند جزو تاکتیک های کمونیستی بحساب آید. این شورش انفرادی و آنارشیستی یک روشنفکر انقلابی است که بیش از همه نشانه عجز او در بسیج توده ایست. در واقع بی ارتباطی او با توده زنان در داخل و خارج و بی حوصلگی خورده بورژوایی برای کار تدریجی توده ای است که او را به عکس العمل انفرادی و جنجال بر انگیز کنونی کشانده است. عملی است برای جلب نظر دیگران و نه شکلی برای عمل توده ای. باید توجه داشت که شیوه های کار کمونیستی تمایزشان با شیوه های طبقات دیگر در اینست که در اولی سعی می شود مطالبات مورد نظر از طریق دخالتگری توده ای محقق می گردند، و در دومی از طریق عمل فردی یا گروهی جدا از توده. (اساس مارکسیسم و کمونیسم هم چیزی جز به میدان آمدن توده کارگران برای تغییر شرایط شان نیست).از میان این طبقات ، بورژوازی بخاطر وحشت از دخالتگری توده ای، و روشنفکر خورده بورژوا بخاطر عدم دسترسی به توده ها و عجز در به حرکت در آوردن آنهاست که بجای ارائه اشکال مبارزه توده ای، دست به حرکات کنترل شده از بالا، یا طغیانگری های فردی می زند. خانم نمازی یا هر زن دیگری حق دارد به هر شکلی که مایل است دست به اعتراض بزند. من از این حق او و حتی نفس اعتراض فردی او حمایت می کنم. ولی بخاطر اینکه در محدوده خود او و چند تنی بیشتر باقی مانده و شکل توده ای نمی گیرد، و در نتیجه تاثیری بر تعادل قوا و عقب راندن دشمن نمی کند، نه در آن شرکت می کنم و نه آنرا بعنوان یک تاکتیک کمونیستی به دیگران توصیه می نمایم (همین برخورد را در رابطه با زنی که خود را در اعتراض به ستم جمهوری اسلامی بر زنان آتش بزند یا کارگری که ابزار شکنی کند در پیش می گیرم ). بالعکس وظیفه خود می دانم، صرفنظر از جنبه های دیگر، آنرا بعنوان شیوه ای آنارشیستی که بیانگر طغیان روشنفکران مایوس از عمل اجتماعی و بی ارتباط با توده مردم اند، نقد نمایم. سیامک ستوده ۱۷ مارس ۲۰۱۴